بخش قابل ملاحظهای از پرداخت خسارات بیمه، به بحث تقلب و ضعف و اهمال مسلم بیمهها در پیشگیری از تقلب و کشف آن، اختصاص مییابد. امری که باعث گران شدن حق بیمه شده و شهروندنی که چوب انحصار، اهمال و ضعف نظارت را بشکل مستمر میخورد. از صحنه زنی و سرکیسه کردن بیمهها چه میدانید؟ بیمه مرکزی چه حساسیت و الزام قانونی برای کنترل این فاجعه خدمات رسانی در بیمهها در نظر گرفته و اجرایی نموده است؟ منتظر توضیح هستیم آقای بیمه مرکزی.
شعار سال: روز گذشته در یک تجربه کم سابقه، با شخصی که تازه از زندان آزاد شده بود هم کلام شدم. او از تجربه دوستانش در پرونده سازی جعلی و دریافت خسارت از شرکتهای بیمه سخن گفت.
شرکتهای بیمه همواره از محل پروندههای جعلی متضرر میشوند. البته برای کشف این پروندهها راهکارهایی در شرکتها دیده شده، اما ظاهرا در جدال متقلبان و شرکت بیمه، بیشتر شرکتها هستند که مغبون میشوند.
آن چه در ادامه میآید، یک روایت واقعی از گفت و گوی خبرنگار ما با یکی از آشنایان با تهیه پرونده جعلی برای دریافت خسارت از شرکتهای بیمه است. به گفته او شغل این افراد «صحنه زنی» است:
عصر روز دوشنبه از میدان ونک سوار ماشین یک مسافرکش شخصی شدم. یک پراید مدل پایین که تنها مسافر آن من بودم. کمی بالاتر از خیابان میرداماد، پلیس در حال جریمه کردن خودروهایی بود که زیر تابلوی توقف ممنوع ایستاده بودند. همین موضوع باعث شروع مکالمه من و راننده پراید شد.
راننده: من نمیفهمم اینها چرا زیر تابلوی توقف ممنوع پارک میکنند؟
من: حتما کار مهمی دارند.
هر چقدر هم کارشان مهم باشد، قانون از همه چیز مهمتر است. مملکت با همین بی قانونیها این طوری شده.
بله. کشور رو آدمها میسازند.
آقا من خودم دانشگاه رفته ام. لیسانس مهندسی برق دارم از دانشگاه بیرجند.
(کپی مدرک تحصیلی اش را نشان میدهد. سال ۸۸ فارغ التحصیل شده است.)
البته این رو هم باید بگم. تا دو ماه پیش در زندان بودم.
(اصل حکم زندانش را از جیبش بیرون میآورد. سه ماه حبس به همراه ۷۴ ضربه شلاق به جرم عربده کشی و شکستن شیشه خودروها و …)
ادامه میدهد:
من البته اهل خلاف نیستم. این یک بار هم اتفاقی شد. ولی بچه محلهای ما همه اهل خلاف اند. توی محل ما هیچ کس کار ندارد. همه در قهوه خانه مینشینیم. من بهترین پسر محل هستم که مسافرکشی میکنم. بقیه همه اهل خلاف اند.
یعنی دزدی و زورگیری؟
نه. شغلشان «صحنه زنی» است.
صحنه زن دیگر چیست؟
آنها صحنه تصادف جعلی درست میکنند و از شرکت بیمه خسارت میگیرند.
یعنی دقیقا چه کار میکنند؟
آنها هر روز در محل خودمان و محلهای اطراف به دنبال کسانی میگردند که دستشان، پایشان یا سرشان شکسته باشد. در محل ما کسی که شکستگی داشته باشد از دست صحنه زنها در امان نیست.
یعنی چی؟ از این آدمها چه استفادهای میکنند؟
صحنه زنها با کسی که دست و پایش شکسته وارد مذاکره میشوند. همه آنها ماشین دارند. یک صحنه جعلی تصادف درست میکنند و بعد میگویند که این شکستگی ناشی از تصادف بوده. بعد هم پرونده را میبرند به شرکت بیمه.
واقعا؟ یعنی به همین راحتی؟
بله به همین راحتی که گفتم. همه مادههای قانون را هم حفظ اند. راحت این کار را انجام میدهند.
مگر میشود؟ بالاخره گزارش پلیس میخواهد. گزارش پزشکی قانونی میخواهد.
پلیس که از خودمان است! پزشکی قانونی هم راه دارد. معمولا ماجرای تصادف را دیر اعلام میکنند. دادگاه هم از اینها شاهد میخواهد که بگویند تصادف رخ داده. شاهد پیدا کردن هم کار سختی نیست. الان با ۱۰۰ هزار تومان آدمها شهادت میدهند. چهار تا شاهد هم کفایت میکند.
حالا چقدر درآمد دارند؟
بستگی دارد. باید ببینند شرکت بیمه چقدر خسارت میدهد. ولی در هر تصادف حداقل ۱۰ میلیون تومان خسارت میگیرند.
خب. این کار که اخلاقی نیست.
بله. به همین خاطر من انجام نمیدهم.
آدمهای محل شما شغلشان چیست؟
شغلشان همین است. صحنه زنی. هر روز عصر در قهوه خانه محل دور هم جمع میشوند و درباره پروندهها حرف میزنند. درآمدشان هم خوب است.
پولی که میگیرند را تقسیم میکنند؟
بله. این پول نصف نصف بین کسی که تصادف کرده با کسی که دست و پایش شکسته تقسیم میشود.
شاید به خسارت دیده کمتر هم بدهند.
نه! بچههای ما خلاف کارند، ولی نامرد نیستند. هر چه خسارت بگیرند، نصفش را بر میدارند، نصفش را هم میدهند به کسی که شکستگی دارد.
من دیگر به مقصد رسیدم و از ماشین پیاده شدم. او اسم محله شان را هم گفت. خیلی دور نبود. در همین میانه شهر. جایی که به گفته او همه اهل محل کارشان همین است. صحنه زنی.
شعار سال، با اندکی تلخیص واضافات برگرفته از پایگاه خبری خرد و کلان، تاریخ انتشار:۱۷ فروردین ۱۳۹۵، کد خبر: ۳۰۲۶، www.khordokalan.ir