شعارسال: فخری خوروش بازیگر سینما و تلویزیون درگذشت. پرویز پرستویی با اعلام خبر درگذشت فخری خوروش در صفحه اینستاگرامش نوشت:
«متاسفانه فخری خوروش، هنرمند پیشکسوت تئاتر و سینما که سالها در غربت زندگی میکرد دیروز (شنبه) ساعت ۸:۳۰ صبح به وقت لسآنجلس درگذشت.
روحش شاد و یادش گرامی، تسلیت به بازماندگان این هنرمند تکرار ناشدنی، که در آثار بسیار خوبی چه در تئاتر و چه در سینما از خود بجای گذاشت»
فخری خوروش که یکی از مهمترین هنرپیشههای سینما و تئاتر ایران است، سهم بزرگی در فیلمهای کلاسیک و تئاترهای هنری دارد.
خوروش نخستین تجربه بازیگری در سینما را در سال ۱۳۳۴ و با بازی در فیلم «برای تو» به کارگردانی صادق بهرامی کسب کرد و پس از آن در آثار متعدد سینمایی و صحنهای حضور پیدا کرد.
فخری خوروش و عزت الله انتظامی در نمایش دیدار سال ۱۳۴۳
تثبیت جایگاه سینمایی خوروش با بازی در فیلم «آقای هالو» داریوش مهرجویی رقم خورد؛ نقشی که خوروش با وجود پیشنهادهای مشابه آن نقش، پاسخ منفی داد.
زندهیاد خوروش در شماری از فیلمهای مهم سینما حضوری هنرمندانه داشت. او که از سال ۱۳۸۴ و پس از حضور در فیلم «یک بوس کوچولو» ساخته بهمن فرمانآرا، در هیچ فعالیت بازیگری حضور نداشت، به امریکا مهاجرت کرد.
فخری خوروش در کارنامهاش همکاری با کارگردانانی، چون علی حاتمی، ناصر تقوایی، داریوش مهرجویی، محمدرضا اصلانی و بهمن فرمانآرا را در کارنامه داشت.
خوشنامی و توانمندی خوروش باعث شد او از معدود بازیگران زن سینمای ایران باشد که در دوران پس از انقلاب هم راهش را در سینما ادامه دهد. خوروش پیش از انقلاب هرگز در سریالی بازی نکرد، اما در مجموعههای تلویزیونی متعددی در سالهای بعد از انقلاب بازی کرد که از آن جمله میتوان به «امیرکبیر» و بازی در نقش مهدعلیا، مادر ناصرالدین شاه، اشاره کرد که از بهیادماندنیترین نقشآفرینیهای وی است.
وی در سریالهای «امام علی» و «پهلوانان نمیمیرند» نیز بازی کردهاست و در آخرین اثر سینماییاش در فیلم «یک بوس کوچولو» (بهمن فرمانآرا)، حضوری مؤثر را در سکانس پایانی رقم میزند.
در سال ۲۰۱۰ در سومین دوره جشنواره «فیلمهای ایرانی سانفرانسیسکو» از فخری خوروش برای ۵۰ سال فعالیت هنری تقدیر شد.
فخری خوروش در سریال امیرکبیر
*فخری خوروش: به خاطر سینما از خانواده طرد شدم
روزنامه هفت صبح: روایت خواندنی فخری خوروش از یک عمر بازیگری. او در این گفتگو از مشکلاتی که برای بازیگر شدن سر راهش بوده، همکاری با کارگردانهای مطرح، سریال «امیرکبیر» و ... گفته است.
۶۴ سال روی صحنه بود و جلوی دوربین. سال ۸۲ تصمیم گرفت بازیگری را کنار بگذارد و عزم ینگه دنیا کرد. فخری خوروش در چهار دهه بازیگری با کارگردانهای مطرح همکاری مستمر داشت و نام بهترین فیلمها و سریالها و البته تئاترها و تله تئاترها را در کارنامه اش ثبت کرد.
یکی از نقشهای ماندگار او مهد علیا در سریال «امیرکبیر» است. او سال ۶۳ بالاخره پذیرفت سریال بازی کند و این گونه شهرتش فراگیر شد. بعد از آن بین تلویزیون و سینما در رفت و آمد بود و کارنامه اش را وزینتر میکرد. این آخرین گفتگویی است که او پیش از عزیمت به آمریکا انجام داد.
*در یک خانواده سنتی در یک شهرستان با این مسئله که دخترشان بازیگر شود، آن هم با توجه به شرایط آن زمان که نگاه خوبی به بازیگری وجود نداشت، مشکلی نبود؟
- سنم کم بود که ازدواج کردم، آن هم در شرایطی که هنوز دو خواهر بزرگتر از من ازدواج نکرده بودند. وقتی این اتفاق رخ داد از کرمانشاه به تهران آمدم. به همین خاطر از طرف پدر و مادرم طرد شدم. آن هم به مدت ۹ سال، به طوری که وقتی پدرم بیمار شد و برای معالجه به تهران آمد، اجازه ندادند او را ببینم و من مجبور شدم از پشت شیشههای اتاقی که در آن بستری بود او را ببینم.
*پس بازیگری شما از نگاه آنان یک خطای بزرگ بود؟
- بله، اما خودم یقین داشتم که مرتکب هیچ خطایی نشده ام چرا که من ازدواج کرده بودم و از آن به بعد شرایط کاری ام را همسرم تعیین میکرد نه آنان.
*چطور شد که وارد کار بازیگری شدید یا بهتر بگویم چطور قرار بود همسرتان شرایط ورود شما را برای بازیگری مهیا کند؟
- من در تهران معلم بودم. در همان سالها قرار شد تا جامعه لیسانسهها تئاتری را اجرا کنند. آنان من را برای بازی در این تئاتر انتخاب کردند. من هم موضوع را با همسرم در میان گذاشتم و او هم به من اجازه داد که این کار را انجام دهم.
*یعنی با یک کار کاملا فرهنگی، بازیگری برای تان جدی شد؟
- نه، اتفاقا من خیلی علاقهمند بودم که در رشته طب تحصیل کنم. زمانی هم که این کار را انجام دادم اصلا فکر نمیکردم یک روز حرفهای این کار شوم. من حتی زمانی که دومین کارم، یعنی «دستهای آلوده» را بازی کردم، «ژان پل سارتر» نویسنده این نمایشنامه را هم نمیشناختم.
*پس چطور این کار برای تان جدی شد؟
- وقتی «دستهای آلوده» را بازی کردم کارم خیلی مورد توجه قرار گرفت، به نحوی که دکتر والا به مدت شش ماه با من صحبت میکرد تا متقاعدم کند به شکل حرفهای این کار را انجام دهم. البته حضور در صحنه تئاتر و جاذبههای این کار هم باعث شد تا به این کار علاقهمند شوم و آن را ادامه دهم.
*پس زمانی که پدرتان در تهران بستری شدند شما یک بازیگر حرفهای تئاتر شده بودید؛ برخوردشان چطور بود؟
- البته این را بگویم که پدرم به نسبت زمان خودش آدم بسیار روشنفکری بود. وقتی در بیمارستان بستری بود خیلی تلاش کردم شرایطی مهیا شود تا مداوای او سریعتر انجام شود. وقتی پدرم بهبودی کامل پیدا کرد، مادرم به او گفت: «فخری باعث شد تا تو خوب شوی.» بعد از چند روزی که به دیدن پدرم رفتم به من گفت: «شنیدم که تو باعث خوب شدن من شده ای.» من هم گفتم: «صددرصد.» بعد از این قضیه از او خواستم نمایش «بلبل سرگشته» را ببیند.
*کار آقای نصیریان؟
- بله. وقتی پدرم را برای دیدن این کار دعوت کردم، به او گفتم این تئاتر را ببین، اگر باز هم اصرار داشتی که من این کار را ادامه ندهم، قسم میخورم که بازیگری را کنار بگذارم. وقتی کار تمام شد، من را دید و یک حرف خیلی خوبی به من زد، حرفی که هنوز در سرم است. او گفت «فخری تو سالها معلم بچهها بودی و حالا هم معلم بزرگسالها هستی.» این حرف پدرم جواب بسیار کامل و زیبایی برای من بود و دل مرا برای ادامه کار قرص و محکم کرد.
*از این سال به بعد بود که گروه شما، نصیریان و انتظامی شکل گرفت؟
- بله، در اکثر کارهای صحنهای ما سه نفر با هم بودیم و این همکاری به شکلی وجود داشت. سالها علاوه بر بازیگری کار کارگردانی هم کرده بودم، اما در تیتراژ این کارها اسم من به عنوان کارگردان نیامده بود. حتی یک بار به من گفتند «تو که اسمت را نمیزنی پس حساسیت نشان نده و باز بساز بره.» من هم وقتی دیدم شرایط به این شکل است کار را نیمه کاره رها کردم و آمدم.
«تاراج» یکی از فیلمهای پرفروش کارنامه فخری خوروش در سینمای پس از انقلاب است
*از همین دوره وارد سینما شدید؟
- نه، وقتی کارم را به شکل حرفهای در تئاتر شروع کردم، بلافاصله برای بازی در سینما دعوت شدم، یعنی در همان سالهای اولیه، در سه تئاتر و سه فیلم سینمایی بازی کردم. «لات جوانمرد»، «جنوب شهری ها» و «همه گناهکاریم» فیلمهایی بودند که در آن سالها بازی کردم. بعد از این سه کار هم خیلی پیشنهاد بازی برای سینما داشتم، اما هیچ کدام را قبول نکردم.
*دلیل خاصی برای این کار داشتید؟
- این تصمیم من دو دلیل عمده داشت، یکی آن که نمیخواستم از این شاخه به آن شاخه بپرم و علاقهمند بودم تئاتر را هم ادامه بدهم تا به موفقیت برسم. دلیل دیگر اینکه آنقدر درگیر کار تئاتر بودم که فرصت حضور در سینما را نداشتم. ما آن زمان باید هفتهای یک تئاتر به تلویزیون تحویل میدادیم، برای همین مجبور بودیم هر روز تقریبا شش نمایش را تمرین کنیم. فکر میکنم حدود هشت نمایش در آن سالها تمرین کردیم و روی صحنه بردیم.
*اما با این حال از فیلم «هالو» به بعد سینما برای تان جدیتر از تئاتر شد.
- وقتی نمایش «هالو» را کار میکردیم، مهرجویی تصمیم گرفت که فیلمی بر اساس این نمایش بسازد و اصرار ویژهای داشت تا همان هنرپیشگانی که نمایش را اجرا کرده اند در فیلم هم حضور داشته باشند و دقیقا از همان سال به بعد تئاتر به حاشیه رفت. مثل هر دوره دیگری، چون در ایران در هر دورهای تئاتر به یکباره با یک بحران روبرو میشد و به حاشیه میرفت. آن سالها هم این اتفاق برای تئاتر افتاد.
*با اسم «فخری خوروش» و با حضور در سینما به شهرت رسیدید. وقتی عکس تان را روی سردر سینماها میدیدید و یا این که مردم شما را در خیابان میشناختند و دورتان جمع میشدند، ه حسی داشتید، فکر میکردید به آنچه که میخواستید رسیدید؟
- خیلی شیرین و لذتبخش بود. وقتی من «لات جوانمرد» و «جنوب شهری ها» را بازی میکردم، هنرپیشه زن جدیدی وارد سینما نشده بود و من چهره جدیدی بودم که مردم با آن روبرو میشدند. اتفاقا هر دو فیلمی که اسم بردم خیلی مورد استقبال قرار گرفتند و من خیلی زود به شهرت رسیدم. وقتی این دو فیلم اکران شد، من دیگر نمیتوانستم به راحتی در خیابان راه بروم. حتی وقتی یکی دو بار خواستم به همراه همسرم برای دیدن فیلم هایم به سینما بروم، مجبور شدم صورتم را بپوشانم، چون واقعا مردم لطف داشتند و میآمدند دورم جمع میشدند و امضا و عکس میگرفتند.
*شما از جمله بازیگرانی هستید که در آن دوران با کارگردانهای صاحب سبک مثل زنده یاد علی حاتمی، داریوش مهرجویی، بهمن فرمان آرا، ناصر تقوایی، محمدرضا اصلانی و ... کار کردید؛ در کنارش فیلمهای معمولی هم داشتید، همکاری با این کارگردانها چقدر روی کار شما تاثیرگذار بود؟
- یکی از اتفاقهای مهم دوران بازیگری ام کار با همین افرادی بود که شما نام بردید. البته گذشته از تاثیرگذاری این عزیزان، من از یک کارگردان به نام «حسن محمدزاده» که اوایل دهه ۶۰ فیلم «مترسک» را با او کار کردم خیلی نکتههای جذاب و تازهای آموختم. اما در کنار این مسئله باید به این نکته اشاره کنم که من در اجرای نقش خیلی انعطاف پذیر هستم و کاملا سعی میکنم نقطه نظرات کارگردان را در اجرای نقش اعمال کنم.
فخری خوروش در سریال پهلوانان نمیمیرند
*آیا به این فکر بودید که به شکل آکادمیک بازیگری را بیاموزید.
- اتفاقا وقتی آقای انتظامی میخواست برای تحصیل وارد دانشکده هنرهای زیبا شود، به من، مشایخی و کشاورز هم پیشنهاد داد؛ من در تئاتری به کارگردانی عباس جوانمرد بازی میکردم، آقای دکتر ممنون رئیس وقت دانشکده هنرهای زیبا یک روز برای دیدن این تئاتر آمد.
وقتی کار تمام شد آمد پشت صحنه به من خسته نباشید گفت و یک کتاب هدیه داد و گفت «می خواستم این کتاب را به تو بدهم، اما با خودم گفتم اگر بد بازی کند، آن را نمیدهم، اما چون خوب بازی کردی، آن را به تو دادم.» همان موقع من به او گفتم «اتفاقا میخواهم بیایم دانشکده ثبت نام کنم.» او هم به من گفت «اصلا این کار را نکن، چون راهت نمیدهم.» پرسیدم «چرا؟» گفت «ما آنجا تئوری درس میدهیم نه حس. وقتی تو به حس رسیدی میخواهی بیایی چه کار کنی؟ یکسری تئوری یاد بگیری که دست و پایت را بگیرد؟»
*چه چیزی در بازی شما وجود داشت که به این سرعت پیشرفت کردید و شخصی مثل دکتر ممنون هم به شما میگوید بازیگری هستید تمام و کمال که نیازی به تحصیلات آکادمیک ندارد؟
- فکر کنم علت اصلی آن به تمرکز من بر میگشت. من از دوره کودکی تمرکز خیلی خوبی داشتم، یعنی اگر مشغول مطالعه یا کاری بودم دیگر متوجه اطراف نبودم. به خاطر همین مسئله یکی دو بار پدر و مادرم مرا به دکتر بردند. وقتی روی صحنه تئاتر بودم، به جز نقشم و خودم دیگر هیچ چیزی نمیدیدم، حتی تماشاگران را. یادم هست یک بار پس از اجرای یک تئاتر تلویزیونی به بچهها گفتم «خدا را شکر امروز هم اتفاقی نیفتاد و کار تمام شد.» در همین لحظه نصیریان گفت: «کجا اتفاقی نیفتاده، وسط کار یکی از دوربینها خراب شد و تصویربردار محکم با لگد به دوربین ضربه میزد، آن وقت تو میگویی هیچ اتفاقی نیفتاد!»
*شما تجربه خوبی با زنده یاد «علی حاتمی» در فیلم «سوته دلان» داشتید. علی حاتمی هم معمولا با بازیگرانی که در کار قبلی اش با آنان تجربه خوبی داشت، ادامه همکاری میداد؛ چرا در «هزاردستان» بازی نکردید؟
- اتفاقا قرار بود بازی کنم، ولی سرنوشت کار چندان مشخص نبود و من هم میدانستم تولید کار خیلی طول میکشد. من هم به مرحوم حاتمی گفتم «اگر کار در یک ساعت مشخص تمام میشود میآیم، در غیر این صورت نمیتوانم.» به همین دلیل در این کار نبودم.
*«هزاردستان» بهانه خوبی است که بیاییم به دوران انقلاب که دوره جدیدی برای شما محسوب میشود. در آن دوره خیلی از بازیگران ممنوع الکار شدند، اما برای شما مشکلی پیش نیامد.
- در آن زمان اسامی هنرپیشگان را در روزنامهها اعلام میکردند تا برای محاکمه به دادگاه مراجعه کنند. من هر روز آماده بودم که اسم مرا هم در روزنامهها اعلام کنند، ولی خبری نشد تا این که اعلام شد من مورد تایید هستم و برای ادامه کار مشکلی ندارم و به این شکل جمهوری اسلامی پاداش همه محدودیتهایی را که برای خودم در سینمای آن دوره زندگی ام ایجاد کرده بودم، داد.
فخری خوروش در سریال خانهای در تاریکی
بخشهایی از مصاحبه فخری خوروش در سال ۱۳۸۳ با روزنامه شرق
♦ قرار بود در سریال «هزار دستان» بازی کنم، ولی سرنوشت کار چندان مشخص نبود و من هم میدانستم تولید کار خیلی طول میکشد. من هم به مرحوم حاتمی گفتم «اگر کار در یک ساعت مشخص تمام میشود میآیم، در غیر این صورت نمیتوانم.» به همین دلیل در این کار نبودم.
♦ اوایل انقلاب اسامی هنرپیشگان را در روزنامهها اعلام میکردند تا برای محاکمه به دادگاه مراجعه کنند. من هر روز آماده بودم که اسم مرا هم در روزنامهها اعلام کنند، ولی خبری نشد تا این که اعلام شد من مورد تایید هستم و برای ادامه کار مشکلی ندارم.
♦ بعد از انقلاب پیشنهاد سریال تراژدی «امیرکبیر» را به من دادند اول گفتم بازی نمیکنم، گفتند سناریو را بخوان، خواندم، قبل از آن دو سه رل شاهزاده را در تئاتر بازی کرده بودم و مطالعات زیادی در مورد قاجار شاهزادهها داشتم، دیدم متن داستان فوقالعاده اصالت دارد و همین مرا وادار کرد که قبول کنم.
♦ وقتی میخواستم «مهدعلیا» را بازی کنم به آقای کارگردان گفتم، شما اگر خیال میکنید من حالت غضب میگیرم ابدا، من مهدعلیا را محکوم نمیکنم و او را یک زن بدجنس نمیبینم، چرا؟ چون من او را یک مادر میبینم، اگر میخواهید بازی میکنم و نمیخواهید میل خودت! گفتم، چون آدمی مثل امیرکبیر آمده و میخواهد کشور را اصلاح کند و همه به جای اینکه بگویند ناصرالدینشاه میگویند امیرکبیر و مهدعلیا به عنوان مادرچه کار باید میکرد. این شد که قبول کردند.
♦ بازی در نمایشهای «بادسام» و «شهر طلایی» را هیچ وقت فراموش میکنم. شاید برایتان جالب باشد که در نمایش «شهر طلایی» نقش مقابل من محمود دولتآبادی بود. در آن زمان حمید سمندریان کارش درجه یک بود، اسکوییها مخصوصا مهین اسکویی که من با آنها کار نکردم، اما نمایش اتللو انها را دیدم واقعا عالی بودند. رکنالدین خسروی کارگردانی بود که با وسوای بسیار زیادی کار میکرد و همه کارهایش هم خوب بود، عباس جوانمرد هم که یکه تاز بود و کارش بی نظیر.
♦ در بین کارگردانهای سریال کارهای سعید سلطانی و حسن فتحی را خیلی دوست دارم. در سینما هم با خیلی کارگردانها کار کردم، اما به نظر من ناصر تقوایی با همه آنها فرق دارد. تقوایی مستقلترین کارگردانی است که من دیدم در کارش تحت تاثیر هیچ بازیگر مردی یا فشاری از بیرون قرار نمیگیرد. واقعا اگر این فرصت فراهم بشود که حتی یک رُل خیلی کوچک و یک خطی در فیلمی بازی کنم واقعا با کمال میل دوست دارم در فیلم ناصر تقوایی باشد.
«روحش شاد»
شعارسال با اندکی اضافات و تلخیص برگرفته از سایت عصرایران، تاریخ انتشار: 21خرداد1402، کدخبر: 893580، www.asriran.com