شعار سال: فرشاد مومنی سال هاست که نسبت به سیاستهای غلط اقتصادی دولتها هشدار داده است. او معتقد است مشکلات اقتصادی ایران راه حلهای ساختاری دارد. در این سخنان که در میزگردی همراه با دکتر راغفر بیان شد مثال جالبی زد و با اشاره به رمان قمارباز داستایفسکی برخی مناسبات حاکم بر اقتصاد ایران را ترسیم کرد. او در این سخنرانی از هنرمندان خواست که به میدان بیایند و با ظرافتهای هنری خود فضای اقتصاد ایران را بهتر و زیباتر ترسیم کنند.
دکتر فرشاد مومنی - استاد دانشگاه علامه طباطبایی و رئیس موسسه مطالعات دین و اقتصاد و دکتر حسین راغفر، استاد اقتصاد دانشگاه الزهرا، در نشستی با انتشار اختصاصی در جماران با بررسی مهمترین علل و ریشههای تورم، به بیان راهکارهایی در این ارتباط پرداختند.
** مشروح سخنان فرشاد مومنی در این نشست بررسی تورم، به شرح زیر است:
مساله ساختاری، راه حل ساختاری میطلبد
یک کتاب درخشانی است از کیت گریفین و جفری جیمز با عنوان "انتقال به توسعه عادلانه". به گمان من این کتاب که در بر دارنده تمام موارد توفیق و شکست در میان کشورهای در حال توسعه است که بعد از جنگ جهانی دوم خواهان عدالت بوده اند و تقریبا تا بین سالهای ۱۹۴۵ تا ۱۹۸۵ تمام این تجربهها را از دریچه تجربه سیاستی و محور قرار دادن این که چه سیاستهایی منشاء شکست یا توفیق بوده است، بررسی کرده است. این کتاب یک کار بسیار منحصر به فرد و فوق العادهای است، اما از نظر من حیاتیترین پیام آن کتاب این است که مساله ساختار، راه حل ساختاری میطلبد. این شاید بزرگترین درس این کتاب است.
تورم دو رقمی ۵۰ ساله را محال است با دستکاری اقتصادی حل کرد
وقتی که مثلا تورم در یک کشوری بیش از ۵۰ سال تداوم پیدا میکند، معنایش این است که ما با یک مساله ساختاری روبرو هستیم؛ بنابراین با دستکاریهای صرفا اقتصادی، دیگر محال است بشود این را حل و فصل کرد. به تعبیر دقیقی که اشاره شد ابتدا باید یک اراده سیاسی وجود داشته باشد و آن اراده سیاسی هم در شرایطی که حکومت و ساختار قدرت توزیعش، ناعادلانه باشد جزو محالات است.
به همان تناسب که این مساله باید در حیطه سیاسی حل و فصل بشود و بعد در حیطه اجتماعی، اعتماد زایل شده فرودستان و تولید کنندهها باید برگردد. این مساله همچنین وجوه سیاسی و بین المللی هم دارد. اگر ما یک فرمان راهبردی در عرصههای سیاست داخلی و سیاست خارجی نداشته باشیم به هیچ وجه از طریق اقتصاد، به تنهایی چیزی مثل تورم حل و فصل نمیشود. زمانی که ابعاد مختلف ضعف ساختاری حل و فصل شد و ارادهای برای آن شکل گرفت. آن وقت نوبت اقتصاددانان میرسد که بیایند و تشریح و برملا کنند که بروز و ظهور مافیاها و اولیگارشها در اقتصاد سیاسی ایران با چه اهداف منفعت طلبانهای بوده است البته تا الان هم در حد توانمان این برملا سازی را انجام داده ایم و باز هم ادامه خواهیم داد.
فریبی به نام بازارگرایی!
آنچه که ما باید به بخشهایی از ساختار قدرت بفهمانیم این است که هنوز در این ابعاد به فساد و انتفاع از تشنج در سیاست و اقتصاد و مناسبات بین المللی اسیر نشده اند و استمرار این مناسبات بر یک نظام واژگونه سازی واقعیتها استوار است و بر ملا کردن فریبهای دربردارنده منافع مافیاها که بیش از سه دهه است اسمش را بازارگرایی گذاشته اند، دشوار نیست.
آبروی بازارگرایی واقعی را هم برده اند
من بارها در سخنانم گفته ام که یکی از بزرگترین جنایتهای این مناسبات این است که آبروی بازارگرایی را هم برده است و من از آن به بازارگرایی مبتدل تعبیر کردم. یعنی تئوری بازارگرایی مثل هر تئوری علمی دیگری به صورت "اگر ... آنگاه" ظاهر میشود میگوید بازار زمانی کار میکند که اطلاعات کامل و شفافیت و سطوحی از برابری و امنیت حقوق مالکیت وجود داشته باشد؛ شما میبینید بازارگرایی مبتذل در ایران به هیچ یک از پیش نیازهای نهادی بازارگرایی نه اشاره میکند و نه مطالبه میکند.
همه دولتها در تداوم مناسبات مالی هم نظرند
نکته خیلی مهم دیگری که باید به عنوان پیش از ورود به بحث طرح شود، توجه به عوارض این مناسبات از جمله تورم بالغ بر ۵۰ ساله دو رقمی در ایران است. من سال ۱۳۹۳ در نقد نخستین بسته سیاستی است که دولت حسن روحانی ارائه کرد. مطلبی نوشتم که شد فصل پایانی کتاب "اقتصاد سیاسی توسعه در ایران امروز" که سال ۹۴ منتشر شد. در آنجا خیلی شفاف هم به آن دولت و هم به حکمرانان کشور گفته بودم که این بسته نشان دهنده این است که این دولت هیچ مشکلی با رانت و تداوم مناسبات رانتی ندارد و تفاوتش با دولتهای رقیب در واقع رقابت بر سر تعیین کانونهای اصابت رانت است.
دیگر برملا کردن دروغهای بازارگرایی مبتذل، دشوار نیست
در آنجا توضیح داده بودم این که وقتی بیش از سی سال در این کشور دولتهایی سر کار میآیند که در ظاهر و شعارها با دولتهای رقیب زمین تا آسمان متفاوت هستند، اما همه از یک بسته سیاستی اقتصادی استفاده میکنند، بی دلیل و بی حساب و کتاب نیست. حساب و کتابش این است که اقتصاد ایران بر محور کوته نگریهای مافیایی در اسارت یک اتحاد سه گانه گرفتار است. مشخصه کلیدی دولت رانتی و کوته نگر و بخشهای غیرمولد و رانتی و سوداگر این است که منافع بلند مدت ملی را به سهولت قربانی منافع کوتاه مدت میکند و نئوکلاسیکهای وطنی توجیهات آن مناسبات مافیایی را فراهم میکنند؛ بنابراین کاملا مشخص است که اگر حساب و کتابی در مملکت باشد برملا کردن دروغهایی که به نام بازارگرایی در ایران در جهت توجیه این مناسبات مافیایی صورت میگیرد، اصلا کار دشواری نیست.
راه حل اقتصاد ایران ساختاری است
وقتی معلوم میشود که مساله اقتصاد ایران ساختاری است و نیاز به راه حل ساختاری دارد، معلوم میشود که همه در اصلاح این مناسبات سهم و مسئولیت دارند و علاوه بر متفکران و اندیشه ورزان حتی هنرمندان هم در این زمینه مسئولیت دارند و همه باید در این چارچوب برای خودشان مسئولیت تعریف کنند. چون زور آن الیگارشها و مافیاها از حدود متعارف فراتر رفته و بنابراین این یک ماجرای بسیار پیچیده است.
هنرمندان به ایران کمک کنند
ذهن هنرمندان از یک لطافت و یک فطری بودن برخوردار است؛ معمولا اینها پیامهای اصلی حاکم بر نظم اجتماعی را حتی از اندیشه ورزان و متفکران زودتر دریافت میکنند. نمونه تاریخی اش رمان قمارباز نوشته داستایوفسکی است؛ در آنجا نشان میدهد که چطور مناسبات مافیایی بازی حیات جمعی را چه از نظر سیاسی و چه از نظر اقتصادی و چه از نظر اجتماعی به یک قمارخانه تبدیل میکند. شما ببینید هفتاد سال بعد از داستایوفسکی و انتشار رمان قماربازش، جان مینارد کینز کتاب پیامدهای اقتصادی صلح را نوشته است که در واقع انعکاس تجارب او از پدیده پیامدهای سیاستهای تورم زاست. دقیقا آنجا هم کینز میگوید تورم سوداگران مالی را تبدیل به موتور خلق ارزش میکند و وقتی که اقتصاد مالی سازی شد یعنی به یک قمارخانه تبدیل شده است و دقیقا از همان عبارتهایی که داستایوفسکی استفاده کرده او هم آن را برمی گزیند و در آن کتاب که یک شاهکار فوق العاده است میگوید: چهار گروه استدلال وجود دارد که مساله تورم به نظام حیات جمعی بر میگردد و اگر اراده سیاسی و منافع بخشهایی از حکمرانان در این جا باشد دیگر با استدلالهای کارشناسی، مساله را نمیشود سامان داد.
قمارباز داستایوفسکی و اندیشه اقتصادی کینز
این حرفها را کینز در ۱۹۲۰ یعنی بیش از صد سال پیش زده است. در آنجا میگوید وقتی که تورم از حدود متعارف فراتر میرود و طولانیتر میشود، اساس جامعه را تهدید میکند؛ بنابراین باید به تعیین کنندههای اصلی قدرت گفت که بدانند دارند گور خود را در درجه اول میکنند. چرا که بخشهای وسیعی از مردم زجر و فقر و فلاکت را تجربه میکنند و ستون فقرات جامعه به لرزه در میآید.
آنگاه که قراردادها بی اعتبار میشوند
مومنی در ادامه سخنان خود با بیان این که تمام استدلالهای کینز بدون استثنا قابل ردگیری است، در ادامه گفت: اولین نکته که کینز میگوید این است که تورم، بازی اقتصادی را به قماری تبدیل میکند که فقط ثروتمندان در آن برنده میشوند. دومین نکته که میگوید این است که وجه اجتماعی مساله را برجسته میکند و میگوید تورم موجب بی اعتبار شدن همه قراردادها میشود، بنابراین از صد سال پیش متفکران اقتصادی گفته اند که اگر حکومتی نسبت به تورم زا کردن سیاست هایش احساس نفع میکند دیگر وقتی که ارجاع به قانون میدهد خود را مضحکه میکند، چون همه قراردادها متزلزل شده اند. پدیده صدور چکهای بلامحل یکی از نشانههای این پدیده است. پدیده وفور بی سابقه طلاق هم از این جهت قابل توجه است. کار به جایی رسیده است که شرم میکنند آمارهای طلاق را اعلام کنند. وقتی کینز میگوید همه قراردادها بی اعتبار میشوند آنهایی که در ساختار قدرت اهل فهم هستند باید به معنی گسترده این مساله در حیطه فرهنگ و مناسبات اجتماعی و سیاست و اقتصاد دقت بایسته داشته باشند. این در ذخیره دانش اقتصاد موجود است.
زلزله در تمام عرصههای حیات جمعی با اشتباهات اقتصادی
استدلال سومی که کینز میکند این است که حساسیت هایتان را راجع به تورم به اندازه اهمیتش بالا ببرید. او میگوید تورم نیروی محرکه همه انواع نابرابرهاست. وقتی نابرابریها از حدودی فراتر میرود همه عرصههای حیات جمعی دچار عدم تعادل میشوند. نگاه کنید که همان قدر که الان فقرا و محرومین احساس نااطمینانی دارند ثروتمندان اگر بیشتر احساس ناامنی نداشته باشند کمتر هم ندارند و نشانه اش را شما میتوانید در این برج و باروهای چند لایه و سیستمهای قفل در و چیزهای عجیب و غریب در برخی مناطق ببینید. در شرایطی که نابرابریهای ناموجه از حدود متعارف فراتر میرود هیچ کس امنیت نخواهد داشت. نه حکومت گرها و نه ثروتمندان و نه گروههای فرودست.
چگونه یک تمدن دفن میشود؟
دقت کنید این حرفها را کینز میزند که منجی نظام سرمایه داری است و فقط میخواهد بگوید که آنهایی که نفع خودشان را در سیاستهای تورم زا تعریف کرده اند چطور یک گور فراگیر برای دفن کردن یک تمدن تدارک میبینند! نکته چهارمی که کینز مطرح میکند این است که میگوید هیچ عرصهای از حیات جمعی مصون از بحران نخواهد بود. یعنی تورم وقتی از حدودی فراتر میرود و دورهی زمانی اش از حدودی طولانیتر میشود، همه عرصههای حیات جمعی را دچار بحران میکند. بحران زیست محیطی ما دست کمی از سایر بحرانها ندارد. بازی جمعی در اثر سیاستهایی که منافع مافیاها را تامین میکند، بازی کازینویی و قمارخانهای میشود!
تئوری اقتصادی را به ایدئولوژی تبدیل کرده اند تا ...
ببینید بر اساس چه فریب کاریها و دروغ پردازیهایی به نام علم و سیاست اقتصادی، خودشان را توجیه میکنند و پشت پرده هم میدانند که مساله این نیست. مثلا تئوری اقتصادی را به ایدئدولوژی تبدیل میکنند و وقتی این اتفاق افتاد دیگر خرد و دانایی و واقعیتهای اثبات شده، انکار میشود. خیلی جالب است که مثلا در چارچوب ایدئولژیک کردن تئوری اقتصادی میگویند تورم در بلندمدت منحصرا یک پدیده پولی است، چون این بازیها حتی در کشورهای صنعتی هم تجربه شده اگر واقعا قرار بر این باشد که اراده اصلاح شکل بگیرد ما اینها را برای امیدبخشی مطرح میکنیم که بگوییم که حساب و کتابها روشن است. خانم جون رابینسون – اقتصاددان بریتانیایی – در مقالهای در سال ۱۹۷۳ به نقد ادعای پولی انگاری افراطی تورم حتی برای کشورهای صنعتی پرداخته است و میتوانید به آن مقاله مراجعه کنید؛ بنابراین اگر میبینیم در ایران هم بدیهیترین واقعیتهای محرز شده انکار میشود این حساب و کتاب هایش در تجربه جهانی بر ملا شده است. فقط آن اراده باید وجود داشته باشد تا ما بتوانیم از این بساط نجات پیدا کنیم.
ترس بیجا از افزایش حقوق و دستمزدها
مثلا یکی از دروغهای بزرگ دیگری که در این مناسبات مرتبا مطرح میشود ترساندن بخشهای سالم و باشرافت ساختار قدرت از نقش دستمزد در تورم است. بیش از دو دهه است که تیلور استاد ممتاز دانشگاه ام آی تی که دیگر نمیتوانند به او بگویند چپ گرا است یا ریاضیات بلد نیست و از این حرفهای خلاف اخلاق و قبیح به او بزنند، میگوید در شرایطی که نابرابری شدید در قدرت و ثروت وجود داشته باشد ما با امتناع تورم جاذبه تقاضا روبرو میشویم. یعنی کسی که نان ندارد بخورد و ابتداییترین نیازهای خودش را نمیتواند تامین کند، نمیتواند نیروی محرکه شوک تقاضا باشد. وقتی توزیع قدرت به طرز غیرعادی بالا باشد تورم خصلت ساختاری پیدا میکند. دقت کنید ببیند او هم از تورم در شرایط نابرابری به عنوان یک مساله ساختاری نام میبرد. بعد میگوید در تورم ساختاری، چون شکاف معنی دار توزیع قدرت و ثروت وجود دارد، اکثریت مردم با محدودیت شدید قدرت خرید روبرو هستند؛ بنابراین آن کاری که نئوکلاسیکهای وطنی در ایران میکنند و میگویند فقط این عامل و نه چیزهای دیگر چقدر میتواند دور از ذهن باشد. نگاه کنید که از نظر تئوریک میگویند به شرطی افزایش دستمزد میتواند منشاء تورم باشد که قدرت خرید افراد متناسب با رشد نقدینگی افزایش یابد. اگر این تناسب وجود نداشته باشد به شکل حقیقی اصلا افزایش تقاضایی در اثر افزایش دستمزدی رخ نمیدهد. افزایش دستمزدهای فعلی جز در موارد استثنایی، بخش کوچکی از قدرت از دست رفته مزدبگیران را جبران میکند. پس نسبت دادن خطر جاذبه تقاضا در این شرایط از اساس دروغ است.
بازیهای کثیف رسانهای در همدستی با نئوکلاسیکهای وطنی
یکی دیگر از کارهایی که مافیاهای رسانه پشتیبان نئوکلاسیکهای وطنی در ایران انجام میدهند، این است که به کلی خلاف واقع میگویند یا بخش کوچکی از واقعیت را مطرح میکنند و بخش بزرگی را مسکوت میگذارند مثلا موجی راه میاندازند که نقدینگی را رها کنیم و روی پایه پولی متمرکز شویم. یعنی همان کاری که در دوره ریاست جمهوری حسن روحانی انجام داده بودند؛ ولی وقتی بحث از پایه پولی هم مطرح میشود اینها منحصرا بدهی دولت را عمده میکنند هیچ بحثی درباره داراییهای خارجی بانک مرکزی و روند تحولاتش که یک رکن کلیدی در ماجرای شوک نرخ ارز است، نمیکنند و هیچ بحثی درباره تغییرات داراییهای خارجی بانک مرکزی نمیکنند و از آن مهمتر این است که تا آنجایی که بتوانند هم هیچ بحثی راجع به نقش بدهی بانکها به بانک مرکزی نمیکنند. اگر اینجا همپیمانی وجود ندارد چرا دادههای مربوط به اضافه برداشت بانکها از بانک مرکزی انتشارش متوقف شده است؟ چه کسی از این نفع میبرد؟
بحران تقاضای موثر چیست؟
مساله بسیار مهم دیگری که در این زمینه وجود دارد. این است که اقتصاد سیاسی کنونی ایران با یک بحران بسیار حادی روبروست که آن را از بیخ و بن مسکوت گذاشته اند. آن چیست؟ پدیده بحران تقاضای موثر. الان توانمندی دولت برای خلق تقاضا به طرز بی سابقهای با بحران روبرو شده است. گزارش فصلی بهار ۲۰۲۳ صندوق بین المللی پول میگوید که در تمام دنیا نسبت جی به جی دی پی یعنی هزینههای حاکمیتی ایران به تولید ناخالص داخلی جزو ساقطترین نسبتها در کل دنیاست؛ و میگوید این نسبت در ایران فقط از پنج کشور بالاتر است. یعنی ما با بحران حاد تقاضای موثر روبرو هستیم حکومت نه اراده موثر از خود نشان میدهد و نه توانی نشان میدهد که تعهدات حاکمیتی خود در زمینه سلامت و آموزش، تغذیه، مسکن و زیرساختهای فیزیکی و عمرانی مورد نیاز مردم را انجام دهد و از آن طفره میرود و مسئولیت گریزانه آن را کاهش میدهد.
پس از آن ناحیه ما با بحران حاد تقاضای موثر روبرو هستیم و از آن طرف هم وقتی شما میبینید که با سقوط وحشتناک تقاضا برای انواع گوشت و لبنیات و میوه و حتی لوازم خانگی و ... روبرو هستیم این معنایش این است که بحران حاد تقاضای موثر داریم.
دولت از انجام تعهداتش در قبال مردم طفره میرود
من سال ۱۳۹۶ که دوباره کتابی برای اتمام حجت شرعی با حکومت گران نوشتم و در بخش عدالت اجتماعی، آزادی و توسعه یک فصل را اختصاص دادم به موضوعی با عنوان مدارای نجیبانه مردم ایران با فقر؛ و نشان دادم که واکنش مردم نسبت به سیاستهای تورم زا و اشتغال زدا و فلاکت بار این بوده است که با نجابت حیاتیترین نیازهای خودشان را کمتر مصرف میکنند و آنجا هشدار داده بودم که این نجابت ابدی نخواهد بود، چون زمانی میرسد که دیر یا زود کارد به استخوان مردم میرسد و آن وقت دیگر ما مناسباتمان متفاوت خواهد شد. این هشدار را ۱۳۹۶ دادم و با دادههای رسمی نشان دادم که با بحران حاد فروپاشی طبقه متوسط درآمدی هم روبرو هستیم و بنابراین گستره و عمق فقر به طبع تابرابریهای ناموجه ابعاد شکنندگی آور پیدا کرده است.
آمارهایی شبیه هیولا!
نقش آفرینی موثر نقدینگی برای شکل دهی به تورم جاذبه تقاضا در این است که نقدینگی باید توزیعش عادلانه باشد. در حالی که گزارشهای رسمی ما میگوید سهم شبه پول در اقتصاد ایران در دو دهه گذشته بین ۷۵ تا ۸۵ درصد در نوسان بوده و نکته کلیدی اش این است که آن شبه پول با آن اندازه و وزن هیولایی نسبتش به طوری است که ۷۵ درصد سپردهها متعلق به یک درصد سپرده گذارهاست یعنی وحشتناکترین و خشنترین و عریانترین وجه نابرابریهای ناموجه را شما به خوبی میتوانید در توزیع به غایت نابهنجار نقدینگی مشاهده کنید.
انگیزههای شوم پشت شوک درمانی
ما میتوانیم با ۱۰ علامت به حکومت گران گرامی بگوییم که درست دیدن الان چندان دشوار نیست و واقعیتها خیلی عریانتر هستند که نتوان دید. این که نادیده گرفته میشود گره شومی است که با منافع مافیایی در این ندیدن پدیدار شده است؛ بنابراین میتوان فهمید وقتی اینها یک اصرار انحصاری به نقش نقدینگی و بعد اصرار انحصاری به نقش کسری مالی دولت در آن نقدینگی میکنند، این معنایش این است که اینها میخواهند انگیزههای فاسد و شوم شوک درمانی را پنهان کنند و نقش آن را انکار کنند.
آیا نقش بانکهای خصوصی در بحران سازیها انکار شدنی است؟
میخواهند نقش به غایت مخرب و فاجعه ساز بانکهای خصوصی را در دامن زدن به تب سوداگری و تحمیل بحرانهای غیرعادی به ایران انکار کنند. میخواهند نقش بسیار فراتر از بانک مرکزی بانکهای خصوصی را در خلق نقدینگی انکار و پنهان کنند؛ و نقش فاجعه ساز رانتی معدنیها و به ویژه فولادیها و پتروشیمیها را در این مناسبات فاجعه آمیز کنونی انکار کنند.
آنها که کمر اقتصاد ایران را میشکنند!
من بحث مستقلی را در این زمینه آماده کردم ام همراه با مستندات تحت عنوان رانت خواری هفت لایه؛ و توضیح داده ام که چگونه توسط معدنیها پا به پای بانکهای خصوصی، کمر ایران را میشکنند و مساله خیلی حیاتی دیگری که در این اصرار مشکوک و انتصاب انحصاری نقدینگی کسری بودجه به دولت وجود دارد این است که میخواهند کنترل نقش تعیین کننده قدرت یعنی قیمت گذاری دلبخواه توسط انحصارهای مافیایی و الیگارشیک را هم تبرئه کنند. یعنی تماما آدرسهای غلطی است که با هدف استمرار مناسبات انجام میشود وگرنه اگر کوچکترین ارادهای باشد میتوان پرسید که: چرا رانت معدنیها وقتی در کشورهای دیگر دامپینگ میکنند با جریمه روبرو میشوند ولیکن به نیازمندان و مصرف کنندگان پایین دست خودمان محصولات شان را با قیمتی بعضا بالاتر از قیمتهای جهانی کالا میفروشند؟! و آنچه تاکنون به جایی نرسیده فریاد واحدهای بی پناه کوچک و متوسط است.
یک دنده معکوس در اقتصاد ایران!
اگر بنا بر دیدن واقعیت باشد، کافی است که به این گزارشی که سال گذشته سازمان مدیریت صنعتی منتشر کرده دقت کنید. آنجا به خوبی نشان داده است که به طرز معنی داری در بین ۱۰۰ بنگاه بزرگ اقتصادی ایران، تولید کنندهها جای خود را به رانتی - معدنیها و واسطههای مالی مختلف داده اند و این دگردیسی را آنجا به خوبی میتوان مشاهده کرد. شما ببینید در کشورهای پیشرفته صنعتی که به آنها سرمایه داری میگوییم، همیشه بنگاههای دانش بنیان دست بسیار بالا را در بنگاههای موفق دارند چرا در ایران درست برعکس است؟! یا مثلا میتوانید به تحولات شاخص قیمت محصولات پتروشیمیها و فولادیها نگاه کنید که در دو دهه گذشته همیشه نسبت به شاخص کل قیمت صنعت، نرخ شان بین سه تا ۵ برابر بالاتر بوده است! به خوبی معلوم است که چه مناسباتی هست. اگر قرار بر این باشد که ما واقعیت را ببینیم. اصلا دشواری ندارد.
بعد از بالغ بر سه دهه شوک درمانی چه از طریق شوک قیمتی و یا خصوصی سازیهای مشکوک و آزادسازیهای مشکوکتر به بیان قرآنی میتوانیم به حکومت گرها بگوییم که آیا زمان آن نرسیده است که برگردید و نگاه کنید و ببینید بر سر خودتان و جامعه و بر سر آینده کشور چه آورده اید؟!
دعوت به مباحثه پشت نقاب فریب
آنچه که خیلی مساله حیاتی است و کمتر به آن اشاره میشود این است که ما از سویی با یک دولتی روبرو شده ایم که بیشترین آسیبها از این ماجراها را دیده است. روند تحولات بدهی دولت را در سی ساله گذشته نگاه کنید که از ۱۳۷۳ که رسما در گزارش اقتصادی آن سال سازمان برنامه گفت ما ۵ سال شوک درمانی کردیم و یکی از یافتههای کلیدی ما این است که به ازای هر یک واحد اضافه درآمد که دولت از محل شوک نرخ ارز، هزینههای مصرفی دولت حدود سه و نیم برابر بیشتر افزایش مییابد و یعنی یک آموزه غیرمتعارف از اسراف و اتلاف و فساد. آنجا خودشان خط فقری را اعلام میکنند و بعد حقوق و دستمزدی برای کارگران تعیین میکنند که یک سوم عدد فقر است. معلوم است که با این دستمزد کم کارگران را به فساد دعوت میکنند! بعد به جای این که راجع به منشاء فساد و نحوه حل و فصلش بحث شود، جنگهای حیدری و نعمتی راه میاندازند که این فساد سیستمی است یا نه! اسم فساد شما هر چه هست، شما برخورد پیشگیرانه کنید. آدرسهای غلط این طور است. اصل فساد را رها میکنند و بعد میگویند بیایید بحث کنیم که سیستمی هست یا نه!
در کل سی ساله گذشته ادعای دروغ تبلیغاتی که پشت شوک درمانی وجود داشته این است که میخواهند قیمتها را رقابتی و اصلاح کنند. قیمتها را واقعی کنند. در کتاب "پیامدهای اقتصادی صلح" تاکید میکند که در کل تاریخ تمدن بشر اقدامی فسادزاتر و تخریب گرتر از تضعیف ارزش پول وجود ندارد. اما دوستان اسم این کار را در ایران "واقعی سازی" و "رقابتی سازی" قیمت میگذارند در حالی که این ادعا از بیخ و بن روی دروغ و فریب است.
شوک درمانی و دروغ پشت دروغ
وقتی هم بعد از شوک درمانی با جهش قیمت مواجه میشوند، فوری سراغ افزایش یارانه پرداختی میروند! در ۱۴۰۱ وقتی آن شوک نرخ ارز را ایجاد کردند، بلافاصله ترسان و لرزان گفتند که به فوریت به بعضی خانوادهها ۳۰۰ و به بعضی ۴۰۰ هزار تومان علاوه بر یارانه قبلی پرداخت میکنیم. یا وقتی شوک مشکوک خصوصی سازی در ایران به جریان افتاد و برخی به طعنه آن را اختصاصی سازی مینامیدند، وقتی میپرسیدیم چرا این کار را میکنید، میگفتند میخواهیم تصدی گریهای دولت را کاهش دهیم؛ در حالی که در تمام این دوره ۳۰ ساله با هر موج خصوصی سازی ما با افزایش تصدیهای دولتی حتی نسبت به قبل روبرو هستیم. تصدیهای دولتی الان که ۳۰ سال است اختصاصی سازی میکنند، نزدیک به دو برابر نسبت به شرایط جنگی شده است!
میگفتند شوک درمانی میکنیم و میخواهیم قیمتهای نسبی را اصلاح کنیم. در حالی که میبینیم این اصلاح قیمتهای نسبی چه کار کرده است! ارزش جان انسانها و ارزش کار انسانها را به کجا رسانده است؟ امروز ارزش جان انسانها معادل حدود سه متر مربع زمین در مناطق شمالی تهران شده است. قیمتهای نسبی را این طوری با شوک درمانی اصلاح کرده اند!
بزرگترین حساسیت اقتصادی اسلام از نگاه شهید بهشتی
شهید بهشتی میگفتند: اسلام به هیچ چیز به اندازه این که پول، زایندگی پیدا کند و موتور خلق ارزش شود حساسیت ندارد. ما با برخی دوستان کاری تحقیقی کردیم و پرسشمان این بود که اگر کسی بخواهد کار نکند و سپرده در بانک بگذارد و در استاندارد حداقل دستمزد دریافت کند چقدر باید سپرده داشته باشد و ما این را به عنوان نمادی از حاکمیت پول و ربا در اقتصاد در نظر گرفتیم و وضعیت ایران را با کشورهای سازمان همکاری اقتصادی و توسعه (OECD) مقایسه کردیم و دیدیم که میزان پولی که باید سپرده گذاشته شود در آن کشورها بین ۷۵ تا ۲۲۵ برابر ایران است تا بتواند آن مبلغ را برآورده کند. ما این را با کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس مقایسه کردیم و دیدیم آنها هم ۷۰ برابر ما باید پول سپرده بگذارند تا همان اندازهای که ما لازم داریم. یعنی این طور سلطه ربا و حاکمیت پول را در این کشور ایجاد کرده ایم و این را اصلاح و واقعی کردن نام گذاشته اند!
بحران حاد و شکنندگی آور در توانمندی دولت
بر اثر این سیاستها و این فریب کاریها و این دروغها و آن مافیای رسانهای که دائم آن دروغها را بازتولید میکند تا کسی جرات نکند درباره آنچه جریان دارد صحبت کند! ببینید تحت عنوان سیاستهای تورم زا ما الان یکی از فاجعه آمیزترین شرایط سقوط توان رقابت و توان مقاومت اقتصاد ملی را با استاندارد شاخص رابطه مبادله تجربه میکنیم. نکته بعدی این است که ما با یکی از حادترین بحرانهای انباشت سرمایه انسانی به خاطر جهشهای غیرعادی هزینههای سلامت و هزینههای آموزش و در نتیجه کاهش بهره وری فرودستان روبرو هستیم! با بحران بسیار حاد و شکنندگی آور در توانمندی حکومت روبرو هستیم این حرفی که من میزنم شعار سیاسی نیست.
در سال ۱۳۹۸ وزارت کار گزارشی منتشر کرده است در این همین زمینه و در آن با استانداردهای بین المللی نشان داده است که ما با چه وضعیت رقت برانگیزی در زمینه توانمندی حکومت روبرو هستیم و میگوید در دنیا ایران را در طبقه بندیها جزو کشورهایی با قابلیت ضعیف توانمندی طبقه بندی کرده اند و ما در بین ضعیفها جزو معدود کشورهایی هستیم که شیب سقوط توانمندی مان به طور نسبی از بقیه ضعیفها بیشتر است.
بزرگترین متضرر شوک درمانی؟!
وقتی شوک درمانی ایجاد میشود، چون دولت بزرگترین هزینه کننده و مصرف کننده و بزرگترین سرمایه گذار است، پس بزرگترین آسیب بیننده هم هست. به دنبال ضعف توانمندی حکومت، بحران آینده سوزی هم پدیدار میشود. آینده سوزی ناظر بر کاهش چشمگیر انگیزههای سرمایه گذاری دولتی و غیردولتی در حیطههای مولد است و بنابراین ما امیدواریم اینها قبل از این که ما به نقطه غیرقابل بازگشت برسیم این ماجرا را به سامان برسانند!
در نهایت اجمال عرض میکنم که در شرایطی که تعداد بحرانها در همه عرصههای حیات جمعی از حدود متعارف فراتر رفته و خصلت چند وجهی هم یافته است، در شرایطی که بحرانها در هم تنیدگی پیدا کرده اند و حالت انباشتی و تسریع به بحرانها میدهند و شواهد که به اندازه کافی گویا هستند، ما فقط از طریق توزیع عادلانه قدرت و ثروت و با اتکا به یک برنامه با کیفیت مشارکت محور میتوانیم از این شرایط خطرناک عبور کنیم.
ماجرای ما الان این طور است که طی ۱۵ سال گذشته ترجیح ساختار قدرت این بوده است که مسائلش را به صورت غیربرنامهای و به صورت موردی و جزئی و جزیرهای حل کند. به همین دلیل در ۱۵ سال گذشته قادر به حل هیچ مساله منفردی نبودند و چقدر خسارت به کشور تحمیل شد و بعد معلوم شد اگر قرار است نرخ ارز کنترل شود، نمیتواند مستقل از سیاستهای پولی و مالی و تجاری و صنعتی این کار را انجام دهد؛ به همین دلیل است که همه بحرانها حادتر میشود. اینها نشان میدهد راه نجات این است که از طریق توزیع عادلانه قدرت و ثروت همه صداها شنیده شود و این طور نباشد که فقط منافع الیگارشها در اتخاذ سیاستها محور شود و دیگر این که با مشارکت آدمهای با کیفیت و صاحب صلاحیت باشد نه آنها که نسبتهایی مستقل از صلاحیت با ساختار قدرت برقرار کرده اند.
** دکتر حسین راغفر در نشست بررسی علل تورم در ایران: اصلیترین محرک تورم ایران، انحصارهای حاکمیتی است/ خودرو ۱۱ هزار دلاری را ۴۰ هزار دلار میفروشند! بی انضباطی مالی دولتها دلیل اصلی افزایش هزینه هاست / چرا داروی ۵۰۰ هزارتومانی ۲۵ میلیون تومان فروخته شد؟!
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از پایگاه اطلاع رسانی جماران، تاریخ انتشار: ۲۹ شهریور ۱۴۰۲، کدخبر: ۱۶۰۴۸۰۲، www.jamaran.news