پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۳۹۵۱۶۲
تعداد نظرات: ۲ نظر
تاریخ انتشار : ۳۰ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۵:۵۰
سرنوشت و زندگی حضرت ابراهیم بشکلی داستان های پراکنده، به کرات به گوش ما رسیده است. اما کمتر تعمقی درخصوص نگاه یکپارچه به زندگی ابراهیم و نقاط عطف این زندگی یعنی مقابله با طاغوت و شکستن بت ها و سرد شدن آتش، افزایش ایمان و یقین قلبی با خواندن پرندگان تکه تکه شده، کوچ زن و فرزند به صحرایی بی آب و علف ، ساخت خانه کعبه و در نهایت ذبح فرزند صورت پذیرفته است. روند ابتلائات و آزمایشاتی که ابراهیم را به مقام خلیل الهی رسانید . آنچه که در این بین اهمیت خاص پیدا می کند ، بررسی و درک منظومه فکری ابراهیم از منظر تعادل یابی در سه گانه تعقل-شهود-وحی برای درک مسائل و عمل به وظایف و بحث اراده های چهارگانه معطوف به خواست، معطوف به عمل، معطوف به هدف و معطوف به قدرت در وی می باشد. واکاوی زندگی ابراهیم ارزشی خاص از نظر تعادل عقل و نفس و قراردادن اراده خود در راستای اراده خداوند، شکستن قدرت نفسانی با تقوا پیشگی و تبدیل آن به بازی قدرت و اراده معطوف به خواست خداوندی و جایگاه مبحث مالکیت دنیوی دارد. بطور خلاصه، مطالعه یکپارچه زندگی حضرت ابراهیم می بایست گره گشای شناختی و عملی ما در بحث شیوه برقراری تعادل بین عقل-شهود-وحی ، حرکت ابراهیم از نبوت به امامت و کسب جایگاه خلیل اللهی و در نهایت شیوه طی ابتلائیات و امتحانات الهی باشد.

شعار سال : نام ابراهیم در ۶۹ جای قرآن دیده می‌شود و در ۲۵ سوره، از وی سخن به میان آمده است طبق آیه ۱۲۴ سوره بقره(آیه ابتلای ابراهیم) ، حضرت ابراهیم بعد از نبوت به منصب امامت نائل شدند و این منصبی بالاتر و غیر از رسالت بوده که پس از پس از چندین بار امتحان بدست آمده است. ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّیَّتِی قَالَ لَا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ/ و چون ابراهیم را پروردگارش با کلماتی بیازمود و وی آن همه را به انجام رسانید [خدا به او]فرمود من تو را پیشوای مردم قرار دادم [ابراهیم]پرسید از دودمانم [چطور]فرمود پیمان من به بیدادگران نمی‌رسد﴾.طبق آیه ابتلای ابراهیم، خدا ابراهیم را با «کلمات» آزموده است. مفسران درباره واژه «کلمات» چند نظر ارائه داده‌اند:

خواب حضرت ابراهیم (ع) برای قربانی کردن فرزندش اسماعیل (ع)، دستور‌هایی در زمینه نظافت یا سنت‌های ده‌گانه نظافت و طهارت بدن، سی خصلت اخلاقی که در آیه ۱۱۲ سوره توبه، ۳۵ سوره احزاب و آیات ۱ تا ۹ سوره مؤمنون آمده است، احتجاج ابراهیم (ع) با پرستشگران ستارگان، ماه و خورشید، افکندن وی در آتش، هجرت از زادگاه و ذبح فرزندش اسماعیل، آزمودن ابراهیم (ع) با همه تکالیف عقلی و شرعی، انجام مناسک حج و .... .

سرنوشت ابراهیم و تکاملی تدریجی در حرکت از مقام نبوت به مقام امامت

شیخ طوسی در تفسیر تبیان معتقد است که امامت در این آیه، به معنای ولایت و زعامت سیاسی است. او ولایت و زعامت سیاسی را از شئون نبوت و رسالت نمی‌داند؛ از این رو معتقد است همه پیامبران علاوه بر مقام نبوت، ولایت نداشته‌اند، بلکه برخی از آنان شایسته چنین مقامی شده‌اند. ابراهیم بدلیل سربلند بیرون آمدن از آزمایشات،صاحب این مقام گردید. 

ابراهیم که بود و در چه زمانی می زیست:

ابراهیم پسر تارخ از نوادگان حضرت نوح علیه السلام و از پیامبران بزرگ الهی است. پیامبران هر سه دین توحیدی جهان، یعنی اسلام، مسیحیت و یهودیت، از فرزندان ابراهیم به شمار می‌آیند. ابراهیم بر طبق روایات، ۳۰۰۰ سال پس از آفرینش آدم یا ۱۲۶۳ سال پس از نوح، به دنیا آمد. محققان، سرزمین بابل یا شوش یا حران را زادگاه ابراهیم می‌دانند.

نمرود، پادشاه زمان حضرت ابراهیم(جنوب بین النهرین و در دوره حکومت بابل)، بر اساس پیشگویی کاهنان و ستاره شناسان که از به دنیا آمدن کودکی که تاج و تخت او را در هم می‌کوبد خبر داده بودند، دستور داده بود از زنان باردار ، مراقبت بسیار به عمل آید. از این رو مادر حضرت ابراهیم، امیله(به روایتی نونا)، به هنگام درد زایمان رو به صحرا نهاد و فرزند خود، ابراهیم، را در غاری در بالای کوهی به دنیا آورد و تا سال‌ها او را در همان مکان مخفی نگه داشت. مردم بابل خدای یکتا و بزرگ را نمی‌شناختند و مشغول پرستش بت‌های سنگی بودند. تا این که حضرت ابراهیم (ع) به دنیا آمد پس از مرگ پدر و مادرش، سرپرستی حضرت ابراهیم (ع) را عمویش، آذر بت تراش بر عهده گرفت. 
او که خود مردی بت ساز بود از کودکی ساختن و پرستش بت‌ها را به آن حضرت آموزش می‌داد و این برای حضرت ابراهیم سوال بزرگی بود که چگونه می‌توان بتی را پرستش کرد که ساخته‌ دست انسان است. حضرت ابراهیم (ع) که به خدای یکتا اعتقاد داشت روزی که مشغول ذکر گفتن در دشتی بود، حضرت جبرائیل بر او نازل شد و ایشان به پیامبری برگزیده شدند.

سرنوشت ابراهیم و تکاملی تدریجی در حرکت از مقام نبوت به مقام امامت

چهار مرغ ابراهیم و یقین به معاد و زنده شدن مردگان(درک مقامات سه گانه حضور، قضاوت و رسیدگی، اتصال به حیات جاوید):

چهار مرغ ابراهیم یا چار مرغ، داستان چهار پرنده‌ای است که ابراهیم پیامبر آن‌ها را کُشت تا زنده‌شدن آن‌ها را مشاهده کند. این ماجرا در قرآن در آیه ۲۶۰ سوره بقره نقل شده و از حوادث خارق‌العاده در زندگی حضرت ابراهیم (ع) شمرده شده است. در این ماجرا، حضرت ابراهیم چهار پرنده را ذبح و با هم مخلوط کرد و بر فراز چند کوه قرار داد. سپس آن‌ها را فرا خواند، آن‌ها زنده شدند و به سوی او آمدند. برخی از طرفداران انکار معجزه، این داستان را تمثیلی دانسته‌اند. درباره این که چهار پرنده از کدام نوع پرندگان بوده‌اند، نظر واحدی وجود ندارد.برخی این موضوع را تمثیل دانسته و معتقدند از رخداد بیرونی حکایت نمی‌کند. در مقابل، مفسران معتقد به وقوع این داستان هستند. در میان تفاسیر شیعه، تفسیر تسنیم به تفصیل به این بحث پرداخته است.

روزی حضرت ابراهیم (ع) از کنار دریایی می‌گذشت. مرداری را دید که مقداری از آن داخل آب و مقداری در خشکی قرار داشت و پرندگان و حیوانات دریا و خشکی از دو سو آن را طعمه خود قرار داده‌اند و حتی گاهی بر سر آن با یکدیگر دعوا می‌کردند. دیدن این منظره، حضرت ابراهیم (ع) را به فکر کیفیت زنده شدن مردگان پس از مرگ انداخت. او فکر می‌کرد: اگر نظیر این حادثه برای جسد انسانی رخ دهد و بدن او جزء بدن جانداران دیگر شود، مسأله رستاخیز که باید با همین بدن جسمانی صورت گیرد، چگونه خواهد شد؟! در آیه ۲۶۰ سوره بقره آمده است: (به خاطر بیاور! هنگامی را که ابراهیم (ع) گفت: خدایا به من نشان ده، چگونه مردگان را زنده می‌کنی) خداوند فرمود: آیا ایمان نیاورده‌ای؟ او در جواب عرض کرد: آری، ایمان آورده‌ام، ولی می‌خواهم قلبم آرامش یابد(تاکید بر یقین قلبی).
خداوند به حضرت ابراهیم (ع) فرمود: حال که چنین است چهار نوع از مرغان را انتخاب کن! و آن‌ها را پس از ذبح کردن، قطعه قطعه کن و در هم بیامیز! سپس بر هر کوهی قسمتی از آن را قرار بده! بعد آن‌ها را بخوان! به سرعت به سوی تو می‌آیند و بدان خداوند توانا و حکیم است. امام صادق (ع) فرمود:این چهار مرغ، طاووس، خروس، کبوتر و کلاغ بوده‌اند. بعضی از دانشمندان آن‌ها را مظهر روحیات و صفات مختلف انسان‌ها می‌دانند. طاووس مظهر خودنمایی، زیبایی و تکبر، خروس مظهر تمایلات شدید جنسی، کبوتر مظهر لهو و لعب و بازیگری، و کلاغ مظهر آرزو‌های دور و دراز! ابراهیم (ع) این کار را کرد، و آن‌ها را صدا زد، در این هنگام اجزای پراکنده هر یک از مرغان، جدا و جمع شده و به هم آمیختند و زندگی را از سر گرفتند(تبدیل نفس به اراده معطوف به خواست منجر به تصرف) .

سرنوشت ابراهیم و تکاملی تدریجی در حرکت از مقام نبوت به مقام امامت

اولین ابتلای ابراهیم ، شکستن بت ها و درگیری با نمرود و نجات از آتش سرد شده(پایان نمرود و آغاز ابراهیم):

چندی بعد در شبی که اهالی شهر برای انجام مراسمی به خارج از شهر رفته بودند، حضرت ابراهیم (ع) به بهانه‌ بیماری در شهر ماند و به امر خدا وارد بت خانه شد و همه‌ بت‌ها را در هم شکست و تبری را که با خود داشت بر دوش بت بزرگ گذاشت سپس خارج شد از آن جایی که خدمتکار بتکده ایشان را دیده بود، شکستن بت‌ها را به هارپاگ - وزیر نمرود - گزارش داد و به این ترتیب ابراهیم (ع) را نزد نمرود بردند. علت شکستن بت‌ها و اهانت به خدایان و باورهای دینی را سوال کردند. ایشان فرمودند: که کار بت بزرگ است؛ نمرود در جواب گفت: بت‌ها قادر به حرکت نیستند و توانایی انجام کاری را ندارند. در این جا بود که حضرت ابراهیم (ع) گفتند: چگونه خدایانی را می پرستید که قادر به انجام هیچ کاری نیستند. نمرود که از این پاسخ عصبانی شده بود دستور داد تا آن حضرت را به درون آتشی به بلندی افلاک در میدان شهر بیندازند، تا درسی برای عبرت دیگران باشد.

در آن شب در میان انبوه مردم حضرت ابراهیم (ع) را توسط منجنیقی در آتش انداختند(بر اساس روایات ، ماجرای سوزاندن ابراهیم (ع) در فاصله سنی ۱۶ تا ۲۶ سالگی رخ داد)، ولی به اذن خداوند آتش بر وی سرد شد و هیزم‌ها به گلستان تبدیل شدند. او بانگ برآورد: خداوند بزرگ و بکتا خالق دنیا و مخلوقات می‌باشد، نه می‌زاید و نه زاده‌ کسی است او بی نیاز و یکتاست و همتا و مانندی ندارد و اوست که جان می‌بخشد و جان می‌ستاند ... .

سرنوشت ابراهیم و تکاملی تدریجی در حرکت از مقام نبوت به مقام امامت

به دستور نمرود ، ابراهیم را به زندان می‌آورند جایی که دو زندانی محکوم به مرگ حضور داشتند و نمرود یکی را کشت و دیگری را آزاد کرد و گفت: من هستم که می‌توانم جان دهم و جان بستانم و فردا هم با خدای تو خواهم جنگید. فردای آن روز نمرود به بالای برج بابل رفت و اظهار قدرتمندی کرد و آماده‌ جنگ شد، تیری در کمان گذاشت و رها کرد. همه جا در سکوت بود که ناگهان مگسی از سوراخ بینی وی وارد مغز او شد و به دستور خدا زنده ماند و شروع به خوردن مغز نمرود کرد. 

نمرود دستور داد که ابراهیم را از شهر اخراج کنند و گفت که حضورش در شهر، باعث انحراف و گمراهی و بی دینی دیگران می شود. اما ،نمرودی که ادعای خدایی می کرد و خود را نیرومند و قوی می دانست، به وسیله پشه ضعیفی که از راه گوشش( یا بینی) وارد مغزش شده بود، بیمار شد و از پا در آمد و قحطی و خشکسالی آمد و رحمت و برکت از کشور بابل دور شد. 

سرنوشت ابراهیم و تکاملی تدریجی در حرکت از مقام نبوت به مقام امامت

ازدواج ابراهیم با ساره و ماجرای هاجر و دو فرزند پسر بنام های اسماعیل و اسحاق ( ابتلا و آزمایش دوم با تنها نهادن هاجر و اسماعیل):

حضرت ابراهیم در آن هنگام که در سرزمین بابل (عراق کنونی) بود، در ۳۷ سالگی با ساره دختر یکی از پیامبران به نام «لاحج» ازدواج کرد، ساره بانویی مهربان و با کمال بود و همچون خدیجه اموال بسیار داشت، همه آن اموال را در اختیار ابراهیم گذاشت، و ابراهیم آن اموال را در راه خدا مصرف نمود.

در همان روز ها، حضرت ابراهیم برای ترویج دین خدا به همراه همسر خود ساره که زنی زیبا بود و فرزندی نداشت به کشور مصر مهاجرت کرد و وقتی ابراهیم به مصر نزدیک شد، جاسوسان مصری او و همسرش را گرفتند و به نزد پادشاه مصر بردند و گفتند: گویا این شخص جاسوس دشمن است. پادشاه مصر از سرگذشت آنها جویا شد و با این که ابراهیم را با عقیده خود مخالف دید، ولی چون او را دانشمند و پاکدل یافت، به سبب اینکه مهمان کشورش بود، خدمتکاری به نام هاجر و هدیه های دیگر به او و ساره بخشید و گفت: ما مهمان را اذیت نمی کنیم. اما مردم ما هم سخت در عقاید خود تعصب دارند و مانع ماندن شما با عقیده تازه ای که دارید، باعث خونریزی و فتنه است بهتر است از این کشور بروید. ابراهیم که قوم مصر را نیز چون قوم بابل غافل یافت، از آنجا برگشت و به فلسطین رفت و در میان قبایل صحرانشین منزل کرد. تا دین خداوند را اندک اندک در میان مردم توسعه دهد. ابراهیم همراه ساره و هاجر وارد فلسطین شدند و در آن جا به زندگی پرداختند . پس از گذشت سال‌ها از ازدواج حضرت ابراهیم (ع) با ساره، چون بچه دار نشدند حضرت ابراهیم (ع) به اصرار ساره با هاجر که کنیزشان بود ازدواج کرد و از وی صاحب فرزند پسری به نام اسماعیل شد.

ابراهیم و ساره گرچه هر دو پیر شده بودند، و دیگر امید فرزند داشتن در میان نبود، ولی ابراهیم بار‌ها امداد‌های غیبی را دیده بود، از این رو دارای امید سرشار بود، و از خدا می‌خواست که ساره نیز دارای فرزند شود، طولی نکشید که دعای ابراهیم مستجاب شده و بشارت فرزندی به نام اسحاق به او داده شد .

ساره از حسادت به علاقه‌ بیشتر ابراهیم (ع) به هاجر، هاجر فرزندش را از خانه بیرون کرد. از طرف خداوند وحی بر حضرت ابراهیم (ع) نازل شد که آن‌ها را به منطقه‌ بیابانی‌ای بین دو کوه صفا و مروه برده و رها سازد و آن حضرت نیز این کار را کرد. پس از تمام شدن ذخیره‌ آب هاجر، اسماعیل که از تشنگی بی قراری می‌کرد؛ مادر به دنبال آب بر قله‌ دو کوه صفا و مروه سراب آب می‌دید و برای آوردن آب هفت مرتبه مسافت بین دو کوه را طی کرد. در آن لحظه به اذن خدا توانا و مهربان از ضربه‌ های پای اسماعیل (ع) بر زمین چشمه‌ای جوشید و خروشان شد.از زیر پای کودکش چشمه ای فوران کرده به آب گفت: «زم زم = آهسته، آهسته» و آب آهسته و پیوسته جاری شد و خداوند سعی بین صفا و مروه را در اعمال حج بنا نهاد.

سرنوشت ابراهیم و تکاملی تدریجی در حرکت از مقام نبوت به مقام امامت

نام اسماعیل در قرآن دوازده بار، و نام اسحاق هفده بار آمده است، این دو پیامبر، از فرزندان ابراهیم از دو مادر بودند، مادر اسماعیل هاجر نام داشت، و مادر اسحاق ساره بود.

ماموریت سوم ، ساخت مجدد و بازسازی خانه خدا :

حضرت آدم (علیه السلام) چون به زمین فرود آمد، برای نخستین بار کعبه را بنا کرد و گفته‌اند که آن را بنا شده یافت و به گرد آن طواف کرد و به عبادت پرداخت، همان گونه که ملائکه پیرامون آن به عبادت مشغول بودند. از این رو رحمت خداوند شامل این مکان مقدس شد؛ زیرا اولین خانه‌ای بود که در آن خداوند پرستیده می‌شد. پس از وفات حضرت آدم (علیه السلام) و با گذشت قرن ها، خانه‌ خدا خراب شد و آثار آن از میان رفت. اما اراده‌ خداوند بر آن تعلق گرفت که آن خانه مجدداً به دست ابراهیم و فرزندش، اسماعیل(ع)به همان شکل اولیه تجدید بنا شود.

چند سال بعد از رها کردن زن و فرزند در منطقه مکه، حضرت ابراهیم (ع) از جانب خداوند، مامور بازسازی کعبه شد و این کار را به کمک فرزندش اسماعیل (ع) انجام داد. در آیات ۱۲۵ تا ۱۲۷ سوره بقره به ماجرای بنای خانه کعبه اشاره شده است. خلاصه ماجرا به این صورت است که:

خداوند به حضرت ابراهیم (ع) فرمان ساختن کعبه در مکه را ابلاغ نمود و ابراهیم (ع) برای انجام مأموریت راهی مکه شد. اسماعیل (ع) به پدر برای انجام امر الهی کمک کرد و خانه کعبه، مکانی به دور از پلیدی‌های شرک و بت‌پرستی برای یکتا پرستان بنا گردید. ابراهیم (علیه السلام) به دیدار فرزندش، اسماعیل (علیه السلام)، می‌آید و فرمان خدا را به او ابلاغ می‌کند: «و به ابراهیم و اسماعیل فرمان دادیم که خانه‌ مرا برای طواف کنندگان و معتکفان و رکوع و سجود کنندگان پاکیزه کنید.» .

حضرت اسماعیل با شنیدن این خبر بسیار خرسند و شادمان شد و از اینکه فرمان الهی او را نیز مکلّف به تجدید بنای کعبه کرده بود، احساس شادمانی می‌کرد، زیرا با تجدید بنای کعبه، خداپرستان به آن روی می‌آوردند و به عبادت مشغول می‌شدند. اسماعیل به کمک پدر ستون های کعبه را برافراشت و آنها همزمان با تجدید بنا از خداوند درخواست می‌کردند که عمل آنها را بپذیرد: «ای پروردگار ما! از ما بپذیر که در حقیقت تو شنوا و دانا هستی.»

سرنوشت ابراهیم و تکاملی تدریجی در حرکت از مقام نبوت به مقام امامت

در روز ۵ ذیقعده سال ۳۴۲۹ هبوط آدم (ع)، حضرت ابراهیم (ع) با همکاری و همیاری فرزندش حضرت اسماعیل (ع) و ارشاد و راهنمایی جبرئیل (ع) چیدن دیوار کعبه را آغاز کرد و در بیست و هفتم ذیقعده آن را به پایان رسانید و سپس حجرالاسود را که از سنگ‌های بهشتی است، بر دیواره آن نصب کرد. آن حضرت (ع) هنگام تجدید بنای کعبه، روی سنگی قرار می‌گرفت تا قسمت‌های بالای دیوار کعبه را تکمیل کند و به اراده الهی، جای پا‌های ایشان، روی آن باقی مانده است، اکنون مقام ابراهیم ۱۳ متر با کعبه فاصله دارد و در محفظه‌ای قرار داده شده تا از آسیب‌های احتمالی محفوظ بماند. آن‌گونه که از روایات و تاریخ گذشته استفاده می‌شود، کعبه تاکنون ۱۲ بار تجدید بنا شده است.

۱ ـ نخست توسط فرشتگان و جبرئیل پیش از آدم (ع)
۲ ـ توسط حضرت آدم (ع)
۳ ـ توسط شیث فرزند آدم، سپس در طوفان نوح خراب شد.
۴ ـ تجدید بنای آن توسط حضرت ابراهیم (ع)
۵ ـ به وسیله قبیله جُرهُم تعمیر شد.
۶ ـ دولت عمالقه آن‌را تعمیر کردند.
۷ ـ به وسیله قُصی بن کلاب جد چهارم پیامبر (ص) پس از خرابی توسط سیل تعمیر شد.
۸ ـ توسط قریش پیش از بعثت و در عصر جاهلیت زمانی که بر سر نصب حجرالاسود نزاع شد و پیامبر (ص) آن را حل کرد.
۹ ـ تعمیر آن در عصر خلفای دوم و سوم
۱۰ ـ بنای آن توسط عبدالله بن زبیر
۱۱ ـ در عصر عبدالملک مروان که توسط حجاج بن یوسف خراب شد و سپس ساخته شد.
۱۲ ـ پس از تهاجم قرامطه و ربودن حجرالاسود در سال ۳۳۹ هجری

آزمایش و ابتلا چهارم با قربانی کردن اسماعیل:

به داستان ذبح اسماعیل (ع) در آیات ۱۰۰ تا ۱۰۷ سوره صافات اشاره شده است. بعد از ساخته شدن کعبه، حضرت ابراهیم (ع) در خواب دید که فرزندش اسماعیل (ع) را قربانی می‌کند و حدیث این قربان چنان بود که ابراهیم با خدای نذر کرده بود «اگر مرا پسری آید، او را از بهر خدای قربان کنم.» و پس، ابراهیم را اسماعیل آمد و ده ساله گشت و اسحاق آمد و پنج ساله گشت و چون پسران بزرگ گشته بودند، خدای آن نذرِ ابراهیم که کرده بود و از یاد برفته، بر او یاد کرد و این فرمان که او را بفرمود که «پسر را قربان کن» به خواب نمود.

قرآن تنها به فرزند ابراهیم اشاره کرده است: «قالَ یا بُنَی؛ (ابراهیم) گفت: فرزندم». اما در اینکه این فرزند اسماعیل و یا اسحاق بوده، اختلاف وجود دارد. شیعیان، اسماعیل را ذبیح می‌دانند آنان برای اثبات مدعای خود به آیه ۱۱۲ سوره صافات استناد می‌کنند که بشارت به تولد اسحاق پس از تولد اسماعیل و ماجرای ذبح (آیات ۱۰۰-۱۰۷ سوره صافات) آمده است. همچنین روایاتی از معصومان نقل می‌کنند که در آن‌ها اسماعیل به عنوان ذبیح معرفی شده است. اهل سنت درباره ذبیح اختلاف دارند. برخی از آنان با استناد بر پایه برخی روایات ذبیح‌الله را لقب اسحاق می‌دانند. برخی از نویسندگان شیعی، روایات مستند این گروه را، تحت تأثیر اسرائیلیات دانسته و احتمال داده‌اند که این روایات ساخته یهود باشند. برخی دیگر از اهل سنت با استناد به دسته‌ای دیگر از روایات ذبیح را اسماعیل دانسته‌اند فخررازی و ابن عاشور احتمال داده‌اند که ذبیح اسماعیل باشد.

حضرت ابراهیم(ع) خواب دید که اسماعیل را قربانی کن، به خوابش توجه نکرد. بار دیگر خواب دید اسماعیل را قربانی کن. باز هم توجه نکرد برای بار سوم خواب نبود بلکه بین خواب و بیداری بود به نوعی الهام بود. از این که باید او را قربانی می‌کرد بسیار غمگین شد، ولی چون امر خداوند لازم الاجرا بود و به بزرگی و مهربانی خداوند ایمان داشت لذا این امر را با اسماعیل (ع) در میان گذاشت. «آن گاه که (آن پسر رشد یافت و) با او به سعی و عمل شتافت (یا در جهد و عبادت یا در سعی صفا و مروه با پدر همراه شد) ابراهیم گفت: ای فرزند عزیزم، من در عالم خواب چنین می‌بینم که تو را قربانی (راه خدا) می‌کنم، در این واقعه تو را چه نظری است؟ جواب داد: ای پدر، هر چه مأموری انجام ده که ان شاء اللّه مرا از بندگان با صبر و شکیبا خواهی یافت» .
و چون ابراهیم به خواب دید که «پسر را بکش،» دل بر آن بنهاد که او را بکُشد و این نذر را وفا کند  این خواب ابلاغ مأموریت بعدی حضرت ابراهیم (ع) از طرف خداوند بود که باید فرزندش اسماعیل را ذبح می‌کرد. اسماعیل (ع) با شنیدن ماجرا، در برابر خواست خداوند تسلیم شد و با پدر به سمت کوه ثبیر برای اجرای فرمان الهی حرکت کردند. شیطان که مطیع بودن آنها را در برابر خداوند دید تلاش زیادی کرد که آنها را بفریبد تا نافرمانی کنند، اما موفق نشد.

کمی دورتر از آنها هاجر که از همه جا بی خبر بود شیطان را بصورت پیرمردی دید که به او گفت: «چه نشسته ای، ابراهیم فرزندت را به قربانگاه برده» هاجر به سخنان شیطان اهمیت نداد باز شیطان آمد و گفت... هر دفعه هاجر می گفت: «اینطور نیست مرا وسوسه نکن.» شیطان دست بردار نبود هاجر عصبانی شد و گفت: «حتما تو شیطان هستی که اینگونه عذابم می دهی و گرنه حضرت ابراهیم(ع) بنده خوب خداست خود می داند چکار کند.» هفت تا سنگ به شیطان پرت و به راه خود ادامه داد باز شیطان دست بردار نبود برای بار دوم هم هاجر هفت تا سنگ به طرف شیطان پرت کرد و به راه خود ادامه داد امید داشت شیطان برود اما شیطان دست بردار نبود برای بار سوم مصمم تر و محکم تر هفت تا سنگ به طرف شیطان پرتاب کرد سنگ آخر به چشم شیطان اصابت کرد و چشم شیطان کور شد همان وقت دست کشید و رفت. آنجا شیطان یک چشمی شد و آن مکان نماد رمی جمره شد. اسماعیل (ع) هم که به خداوند یکتا ایمان داشت فرمان خدا را پذیرفت و به همراه پدرش راهی قربانگاه شد. در بین راه شیطان برای منحرف کردن حضرت ابراهیم (ع) بار‌ها ظاهر شد و هر بار آن حضرت سنگی به طرف شیطان پرتاب می‌نمود تا این که به محل مورد نظر رسیدند. 

«پس هنگامی که آن دو تسلیم [خواسته خدا] شدند و ابراهیم، جبین او را به زمین نهاد [تا ذبحش کند]». پدر و پسر در برابر این امر الهی تسلیم شدند. معنای دین همین بندگی است. حضرت ابراهیم(ع) می داند که در فرمان خدا حکمتی وجود دارد. اسماعیل با کمک پدر دست و پای خود را بست و به رو خوابید که ذبح شود. (او نمی خواست نگاه پدر در نگاه او مانع از اجرای حکم الهی شود.) کسی که بنده است در برابر حکم خدا اظهار نظر نمی کند. تسلیم یعنی این که به سخن خدا اعتماد و به آن عمل کنیم. احکام الهی که نباید فلسفه دنیایی داشته باشد که البته دارد ولی بندگی این است که انسان تسلیم حکم الهی باشد. حضرت ابراهیم(ع) پیشانی فرزند را بر خاک نهاد و هنگامی که کارد کشید دید که کارد نمی برد. کارد را به سنگ زد و سنگ شکست. حضرت ابراهیم(ع) خطاب به کارد گفت: «سنگ را می شکنی ولی گلوی نازک اسماعیل را نمی بری» در آن هنگام گویا اسماعیل ۱۳ سال داشت. کارد به صدا آمد «خلیل می گوید ببر رب جلیل می گوید نبر» .

سرنوشت ابراهیم و تکاملی تدریجی در حرکت از مقام نبوت به مقام امامت

 «و ما در آن حال (که کارد به گلویش کشید) خطاب کردیم که ای ابراهیم، (۱۰۴) تو مأموریت عالم رؤیا را انجام دادی (کارد را از گلویش بردار). ما نیکو کاران را چنین نیکو پاداش می‌دهیم. (۱۰۵) این ابتلا همان امتحانی است که (حقیقت حال اهل ایمان را) روشن می‌کند (که در راه خدا از هر چیز می‌گذرند). (۱۰۶) و بر او (گوسفندی فرستاده و) ذبح بزرگی فدا ساختیم. (۱۰۷) و ثنای او را در میان آیندگان وا گذاردیم. (۱۰۸) سلام بر ابراهیم باد! (۱۰۹) [ما] نیکوکاران را این گونه پاداش می دهیم. (۱۱۰) زیرا او از بندگان با ایمان ما بود. (۱۱۱)» سوره صافات

سرنوشت ابراهیم و تکاملی تدریجی در حرکت از مقام نبوت به مقام امامت

خدا اجازه نداد حضرت ابراهیم(ع) فرزندش را قربانی کند این کار به خاطر آیندگان بود که طاقت این کار را ندارند. یعنی اگر آن روز حضرت ابراهیم(ع) فرزند خود را ذبح می کرد، علی القاعده جزو مناسک قرار می گرفت و دیگر کسی به حج نمی رفت. ولی خدا قربانی را به یک گوسفند تقلیل داد.

وفات و آرامگاه خلیل الله: 

در مورد تاریخ و چگونگی وفات حضرت ابراهیم (ع) نظریات مختلفی وجود دارد که به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود. زمانی که خداوند اراده فرمود، آن‌حضرت در سن ۲۰۰ و یا ۱۹۵ سالگی از دنیا رفت (برخی روایات ۱۷۵ سالگی). بر اساس برخی روایت‌ها خداوند، ملک الموت را به شکل پیرمردی فرستاد تا او را قبض روح کرد. از امام باقر (ع) نقل شده است؛ وقتی حضرت ابراهیم اعمال و مناسک حج را به جا آورد، به شام بازگشت و از دنیا رحلت فرمود. در بیان دیگری آمده است: «آن حضرت در شام قبض روح شد و ملک الموت گفت: تو مجبور به پذیرش هستی. ابراهیم گفت، آیا تو دیده‌ای دوستی مرگ دوست خود را آرزومند باشد؟ ملک الموت نزد خداوند رفت و موضوع را گفت. پروردگار فرمود: بگو بنده ما! آیا دیده‌ای که دوستی از ملاقات با دوست خود دوری کند؟ ابراهیم با شنیدن این فرموده پروردگار، پذیرفت. او هنگامی که از آخرین مناسک حج به سوی شام باز می‌گشت، دیده از جهان فرو بست».

اکثر مورخان قبر آن حضرت را در فلسطین -که بخشی از شامات بزرگ به شمار می‌آمد- و در شهر «الخلیل» می‌دانند. در آن زمان شهر الخلیل را «حبرون» می‌نامیدند. حضرت ابراهیم در حبرون مزرعه‌اى داشت و ساره همسرش را در همین مزرعه دفن کرده بود و خود آن‌ حضرت در کنار قبر ساره دفن شده است. مسجد ابراهیمی یا حرم ابراهیمی شریف، چهارمین مکان مقدس در میان مسلمانان محسوب می‌شود، این مسجد در شهرک قدیمی الخلیل در جنوب کرانه باختری واقع شده است.  بنای مسجد ابراهیمی شبیه مسجدالاقصی است و اطراف آن با یک دیوار بزرگ سنگی محصور شده است که طول آن به 7 متر می‌رسد.  بنا بر برخی روایات در این مسجد، قبر حضرت ابراهیم (ع)  و همسرش «ساره» و قبر حضرت اسحاق (ع)، حضرت یعقوب (ع) و همسران‌شان قرار دارد.

سرنوشت ابراهیم و تکاملی تدریجی در حرکت از مقام نبوت به مقام امامت

 البته برخی روایات می‌گویند که حضرات یوسف، آدم، سام و نوح (علیهم‌السلام) نیز در این مکان مدفون هستند.

تعداد بازدید : 2

اما بر اساس روایتی از امام صادق (علیه‌السّلام) قبر آن حضرت در کوفه است، همچنین امروزه نزدیک روستایی به نام ابوقواریر در ۱۸ فرسخی نجف مزاری وجود دارد که به قبر حضرت ابراهیم (علیه‌السّلام) شهرت دارد. 

روح زندگی ابراهیم در اعمال حج:

کعبه و فلسفه برخی از اعمال حج، با زندگی حضرت ابراهیم(علیه السلام) گره خورده است. برخی از این موارد عبارتند از:
*** هجرت ابراهیم از فلسطین به مکه و استقرار هاجر و اسماعیل در صفا و مروه.

*** پیدایش چاه زمزمه.

*** ساخت خانه خدا و یادگار مقام ابراهیم و حجر اسماعیل.

*** ابراهیم و نطهیر خانه خدا.

*** دعاهای ابراهیم کنار خانه خدا.

*** رمی جمرات و سنگ زدن هاجر، اسماعیل و ابراهیم به شیطان.

*** قربانی کردن گوسفند توسط حجاج.

*** ابراهیم و اعلان عمومی برای حج.

پایگاه تحلیلی خبری شعار سال،برگرفته از منابع گوناگون

اخبار مرتبط
برچسب ها: آزمایشات حضرت ابراهیم ، امامت ابراهیم بعد از نبوت ، آیه ابتلای ابراهیم ، سنت‌های ده‌گانه نظافت و طهارت بدن ، خصلت های اخلاقی ابراهیم ، تفسیر تبیان ، ابراهیم پسر تارخ از نوادگان حضرت نوح ، فرزندان ابراهیم و موسسین ادیان توحیدی ، زادگاه ابراهیم در سرزمین بابل یا شوش یا حران ، امیله مادر ابراهیم ، هارپاگ وزیر نمرود ، گلستان ابراهیم با آتش نمرود ، من هستم که می‌توانم جان دهم و جان بستانم ، پایان نمرود و آغاز ابراهیم ، چهار مرغ ابراهیم یا چار مرغ ، تفسیر تسنیم ، کشتن و زنده شدن مرغ نفسانیات در ابراهیم ، ازدواج ابراهیم با ساره دختر لاحج ، اولین سازنده خانه کعبه ، زم زم آهسته آهسته ، فرمان ساختن کعبه در مکه ، تجدید بنای کعبه ، کوه ثبیر قربانگاه اسماعیل ، نماد رمی جمره ، قبر حضرت ابراهیم کجاست ، قبر حضرت ابراهیم در شهر الخلیل یا حبرون ، روستایی به نام ابوقواریر ، مسجد ابراهیمی یا حرم ابراهیمی ، غار مخپلا ، روح زندگی ابراهیم در اعمال حج ، تطبیق مناسک حج با زندگی ابراهیم
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۵:۵۵ - ۱۴۰۳/۰۳/۳۰
0
0
چقدر قشنگ بود این متن. انگار همه شو می دونستیم و در عین حال که هیچ وقت به اتصال این موارد با هم فکر نکرده بودیم. زندگی ابراهیم و حج.
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۵:۵۶ - ۱۴۰۳/۰۳/۳۰
0
0
احتمالا برای همین بهش می گن حج ابراهیمی
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین
پرطرفدارترین