شعارسال: سفر منطقهای ترامپ، در کنار برجستهکردن برخی مناسبات بین آمریکا و کشورهای منطقه، به نمایشی برای تحریک افکار عمومی ایران تبدیل شد. تبلیغات گسترده پیش از سفر در فضای فارسی و صحبتهای ترامپ در مورد «ایران» نشان داد که هدف بخشی از سخنرانی او در «مجمع سرمایهگذاری سعودی - آمریکایی» دقیقاً شهروندان ایران بوده است. ترامپ در میانه مذاکرات هستهای مستقیماً افکار عمومی ایران را هدف گرفته است تا با طرح ادعاهای نادرست و تحریک شهروندان علیه حاکمیت، بتواند دولت جمهوری اسلامی ایران را مجبور به وادادگی در مذاکرات کند.
در همین زمینه، مناسب به نظر میرسد که نگاهی گذرا بر ادعاهای ترامپ در مورد پیشرفتها و موفقیتهای پادشاهی سعودی داشته باشیم.
داستان اصلاحات سعودی و آرزوی پایان اتکاء به نفت
برنامههای اصلاحات سعودی از دورههای پیش از ولیعهد کنونی هم مطرح بوده و همواره حاکمان این کشور به دنبال تحقق رؤیای «اقتصاد بدون نفت» بودهاند. «محمد بن سلمان» ولیعهد سعودی نیز پس از رونمایی چشمانداز ۲۰۳۰ در یکی از مصاحبههایش بیان کرد: «در سال ۲۰۲۰ میتوانیم بدون نفت زندگی کنیم»، اما با این حال در سال ۲۰۲۵ هنوز شدیداً وابسته به نفت هستند. چشمانداز ۲۰۳۰ سعودی ذاتی اقتصادی دارد، اما برای تحقق بخشی از اهدافش مجبور شده است اصلاحاتی اجتماعی و فرهنگی برای حذف برخی سنتها و فرهنگهای جامعه اعمال کند تا موانع اصلاحات اقتصادی حذف شوند؛ لذا اصلاحات اجتماعی نقشی فرعی در این سند دارد و اصلاحات سیاسی نیز هیچ جایگاهی در آن چشمانداز ندارد.
رکن اصلی تحقق اهداف چشمانداز سعودی بر فروش سهام شرکت آرامکو و راهاندازی یک صندوق ثروت ملی بنا گذاشته شد. رکنی که هنوز هم محقق نشده است؛ دولت سعودی چندین بار تلاش کرد سهام آرامکو را در بورسهای جهانی عرضه کند، اما مشکلات حقوقی و مالیاتی مانع از تحقق آن شد و نهایتاً در ماجرای دستگیری سرمایهداران عربستان در «هتل ریتزکارلتون»، این تاجران مجبور شدند بخشی از سهام آرامکو را بخرند. چند سال بعد نیز بخش دیگری از سهام شرکت در بورس سعودی عرضه شد، اما هنوز هم به میزان مدنظر ولیعهد نرسید؛ بنابراین صندوق ثروت ملی نیز که با نام صندوق سرمایهگذاری دولتی (PIF) شناخته میشود، نتوانست به سرمایه هدفگذاریشده دست یابد و در عوض دولت با انتقال مستقیم بخشی از سهام آرامکو و برخی دیگر از صنایع ملی به صندوق تلاش کرد اسماً سرمایه آن را افزایش دهد؛ به عبارتی سرمایهای جذب یا حتی کسب نشد بلکه فقط با انتقال مالکیت، ارزش صندوق افزایش یافت و عملاً از این جیب به آن جیب شد!
چشمانداز ۲۰۳۰ یک سند کلان و راهبردی است، اما برنامههای اجرایی متنوعی دارد که در سالهای اخیر و در سکوت رسانهای بارها تغییر یافتهاند. امری که نشان میدهد برنامهریزیها آنچنان که گفته میشود دقیق نبوده است. از همه آن راهبردها و برنامهها، چند موردشان خیلی تبلیغ شده است؛ منطقه نئوم و شهر خطی، کاشت ۱۰ میلیارد درخت، جذب ستارههای فوتبال و رانندگی زنان.
ماجراهای نئوم
نئوم منطقهای شامل پنج ابرپروژه است که دو تای آنها خیلی رؤیایی است؛ پیست اسکی «تروجینا» (در کوهستانی که هرگز بیش از نیم سانت برف روی خودش ندیده است) و شهر خطی مدرن بدون خیابان، به طول ۱۷۰ کیلومتر با ارتفاع ۵۰۰ متر و عرض ۲۰۰ متر موسوم به «ذالاین»! اگر چه انیمیشن این سازهها بهشدت در فضای مجازی فارسی دستبهدست میشود، اما روی زمین جز دو خط دراز از گودکردن بیابان، اثری دیده نمیشود.
آغاز نئوم با کوچ اجباری و قتل و دستگیری اعضای قبیله مشهور «حویطات» از سرزمین آباء و اجدادیشان در شمال غرب عربستان همراه بود و ساخت پروژهها نیز با فشار و ظلم شدید به کارگران مهاجر ادامه مییابد! سال گذشته، انتشار ویدئوهایی از داخل کارگاه ذالاین و اخبار ظلمهای روا داشتهشده در حق کارگران نهایتاً منجر به برکناری مدیرعامل نئوم شد. این کوچ اجباری عربستانیها برای تحقق رؤیاهای ولیعهد تنها در نئوم انجام نشده است. در ماجرای تخریب محلههای قدیمی شهر «جده» نیز چند هزار خانواده آواره شدند. دولت اعلام کرد فقط به آنهایی که سند رسمی دارند خسارت میدهد (بر اساس گزارشات، آن هم کامل انجام نشد) و بقیه -که عده زیادی هم بودند- بیخانمان شدند.
طراحی و اعلام پرسروصدای این پروژههای رؤیایی در حالی است که مناطق حاشیهای عربستان، خصوصاً در مناطق جنوبی و شمالی، از زیرساختهای اولیه آبادانی مثل جاده، آب لولهکشی یا حتی امکانات درمانی نیز محروم هستند. این توسعه نامتوازن برآمده از ایدهای است که معتقد است باید شهرهای اصلی را به شدت آباد کند تا جمعیت از مناطق حاشیهای به شهرهای اصلی مهاجرت کنند.
نکته جالب توجه آن است که در زمان پادشاه پیشین (ملک عبدالله) نیز پروژهای مدرن به نام «شهرک اقتصادی ملک عبدالله» آغاز شد. آنجا قرار بود سرآغاز اصلاحات زیرساختی در سعودی شود و ۷ میلیون نفر را در خود جای دهد. اما با مرگ عبدالله، پروژه نیمهکاره ماند و اکنون تنها میزبان ۷ هزار نفر است! بن سلمان به جای احیای آن پروژه، تصمیم گرفت سنگ بنای رؤیای اختصاصی خودش را بگذارد.
اصلاحات اجتماعی در تقابل با عرف عمومی
اصلاحات اجتماعی، خصوصاً آزادی زنان در رانندگی، سفر خارجی و... که برای کسب مشارکت اقتصادی نیمی از جامعه از طریق تولید یا مصرف اجرا شده بود، اصلاحاتی دستوری و از بالا به پایین بود نه برآمده از مطالبات مردمی. نمونه بارز آن صدور اجازه رانندگی زنان بود که استقبال اندک برای دریافت گواهینامه، نشانهای از عدم تمایل زنان عربستانی نسبت به این موضوع است. از سوی دیگر، عرف و سنت جامعه خیلی از این اصلاحات را نپذیرفته است و تا جایی که مجبور نباشند به آن تن نمیدهند.
ورزششویی با رانت نفتی
مقوله ورزش، خصوصاً فوتبال، نیز نمونهای از توسعه کاریکاتوری است؛ جذب ستارگان فوتبال نه تنها باعث رشد فوتبال عربستان نشد، بلکه بهگفته کارشناسان محلی، به دلیل نیمکتنشینی بازیکنان عربستانی، تیم ملی به شدت افت کرده است. این اقدام پر زرقوبرق سعودی نه تنها درآمدی برای باشگاهها نداشت، بلکه صندوق سرمایهگذاری دولتی سعودی ۷۵ درصد از سهام چهار باشگاه اصلی سعودی (النصر، الهلال، الاتحاد و الاهلی) را خرید تا بتواند با همان رانت نفتی که جمع کرده است، خرج این پروپاگاندای بیحاصل را بدهد. هر روز هم که خبرهای جدیدی از اختلافات باشگاه با این بازیکنان منتشر میشود و ماحصل آن فقط ورزششویی و تبلیغات توخالی بوده است!
۱۰ میلیارد درخت چقدر میشود؟
چند روز پس از آنکه ولیعهد سعودی طرحی موسوم به سعودی سبز را رونمایی کرد و مدعی شد قصد دارد ۱۰ میلیارد درخت در عربستان بکارد، رسانههای سعودی از خشکشدن درختان کاشتهشده در یک منطقه حفاظتشده این کشور خبر دادند. درختان قدیمی به خاطر نبود آب خشک میشدند، ولی بن سلمان در فکر کاشت ۱۰ میلیارد درخت جدید بود. یک محاسبه ساده این عدد را قدری روشن خواهد کرد؛ اگر فناوری جدیدی اختراع شود که بتواند در هر ثانیه یک نهال تولید کند، بکارد و بدون توقف کار کند، در هر دقیقه ۶۰ درخت، در هر ساعت ۳۶۰۰، در هر روز ۸۶,۴۰۰، در هر ماه ۲,۵۹۲,۰۰۰ و در هر سال ۳۱,۱۰۴,۰۰۰ درخت کاشته خواهد شد. اگر فرض کنیم این میزان درخت هیچ نیازی به آبیاری و مراقبت نداشته باشند و با همین سرعت مستمراً کاشته شوند، برای تحقق رؤیای ۱۰ میلیاردی ولیعهد سعودی چند سال زمان لازم است؟! بیش از ۳۲۱ سال!
توسعه واقعی متناسب با بوم جامعه؟!
روشن است که آن طرح و ایده مدنظر دولتمردان سعودی برای توسعه و اصلاح که تاکنون اعلام کردهاند نه محققشدنی است، نه برآمده از مطالبات جامعه و نه متناسب با فرهنگ و آداب آن؛ ملغمهای از الگوهای توسعه غربی، نامتوازن، دستوری و رانتی که یک جامعه سنتی و بسته را با چالشهای متعدد مواجه کرده است. ایدهای که برای پیشبرد خودش نیازمند حذف دین و سنت جامعه است و لذا در راستای احیای سنن عصر جاهلی کوشیده است و نمادهای بتپرستی عرب جاهلی را معرفی و تبلیغ میکند.
امالامراض سعودی؛ بحران نیروی انسانی و ضعف نظام آموزشی
با وجود این همه پولپاشی و پروپاگاندای رسانهای، اما مشکل اصلی پادشاهی سعودی چیزی است که در کوتاهمدت امکان حلشدن ندارد؛ ضعف نظام آموزشی در کنار روحیه خاص سعودی، که صبر و حوصله کار بلندمدت و زیربنایی را ندارد، موجب شده است نیروی انسانی که رکن اساسی توسعه یک کشور است، بسیار ضعیف و ناتوان باشد و کشور همواره نیازمند نیروی کار خارجی باشد؛ هم کارگر عادی و هم مدیر و برنامهریز و مهندس و پزشک حرفهای. کارشناسان عربستانی معتقدند به دلیل ضعف نظام آموزشی، دانشآموزان توان ورود به رشتههای سطح بالا در دانشگاهها را ندارند و نیمی از ورودیهای دانشگاهها در این رشتهها نیز فارغالتحصیل نمیشوند و درس را رها میکنند؛ لذا در یک پارادوکس «مرغ و تخممرغ» نظام آموزشی خروجی ضعیف میدهد و خروجی ضعیف هم توان اصلاح نظام آموزشی را ندارد. در حالی که این مشکل ریشه عمیقی دارد، در دو سال گذشته وزارت آموزش سعودی درگیر نزاع موافقان و مخالفان دو ترمی یا سه ترمی شدن مدارس و دانشگاهها بوده است و البته با همراهی نهادهای بینالمللی و غربی، سکولاریزهکردن کتب درسی مدارس را نیز بهصورت جدی در دست گرفته است!
در سالهای اخیر، اخراج نیروهای کار خارجی و بومیگزینی مشاغل به یک مطالبه ملی در عربستان تبدیل شده است و حکومت نیز آییننامههای متعددی را صادر و ابلاغ کرده است، اما به دلیل ضعف نیروی انسانی بومی و کمتوقعی نیروهای متخصص خارجی، حتی کارفرمایان عربستانی نیز ترجیح میدهند جریمه شوند، اما عربستانیها را استخدام نکنند. به تازگی پویشی مجازی با هشتگ #سعودوها (مشاغل را بومیگزینی کنید) در فضای مجازی سعودی راهاندازی شد، ولی با واکنش تند کاربران وابسته به دولت مواجه شد و آنان این پویش را برآمده از خارجنشینانی دانستند که دنبال ضربهزدن به دولت هستند.
از رؤیافروشی سعودی فریب خوردیم
بررسیها نشان میدهد در سالهای اخیر تبلیغات طرحها و اصلاحات سعودی به طور ویژه روی مخاطب ایرانی اجرا شده است. یک پادشاهی مطلقه که تا سطح مدیران کل ادارات نیز با دستور مستقیم پادشاه نصب میشوند و شهروندان در آن هیچگونه فعالیت سیاسی حتی در حد یک سندیکای کارگری مستقل هم ندارند، با تبلیغات رسانهای در ذهن مخاطب ایرانی تبدیل به یک الگوی توسعه موفق شده است. امکان نداشت که شما وارد فضای مجازی شوید و با انبوهی از انیمیشنها و خبرسازیها در مورد توسعه سعودی مواجه نشوید. در نتیجه این پروپاگاندا، حتی برخی مسئولان و پژوهشگران کشور نیز مشتری رؤیاهای سعودی شدند. نمونه اخیر آن که یک نماینده مجلس ایران مدعی شد، سعودی (که خودش واردکننده عمده گندم است) به بزرگترین صادرکننده گندم جهان تبدیل شده است، هر شنوندهای را به اعجاب و البته خنده انداخت!
این فریب افکار عمومی فرصت مناسبی برای تحریک ایرانیان ایجاد کرده است و باید گفت یک جنگ ادراکی و شناختی برای ناامیدسازی مردم کشورمان بوده است. ترامپ نیز به مدد مشاوران ایرانیالاصلش این شکاف را به خوبی شناسایی کرده بود و در سخنرانیاش تلاش کرد بر این زخم نمک بپاشد و با رؤیاهای انیمیشنی سعودیها دل مردم ایران را ببرد!
این سخنان در زمانی مطرح شدند که صدای پوچبودن پروپاگاندای رسانهای سعودی به گوش همه دنیا رسیده است و حتی خودشان نیز اعتراف دارند که از ابتدا هم قصد نداشتند همه این پروژهها را اجرا کنند، بلکه فقط میخواستند توجه دنیا را به سمت سعودی جلب کنند. حال باید صبر کرد و به تماشا نشست و دید ترامپ چگونه میتواند یک تریلیون دلار سرمایه از سعودی بگیرد. رقمی که کارشناسان اقتصادی آن را بسیار بیش از ظرفیت اقتصادی سعودی دانستهاند.
شعارسال با اندکی اضافات و تلخیص برگرفته از فرهیختگان، تاریخ انتشار: -، کدخبر:267419، farhikhtegandaily.com