شعار سال: آشنایی با انواع مکاتب و سبکهای هنری و همچنین ادوار مربوط به هر هنر به ما کمک میکند تا بتوانیم به دریافت عمیقتری از یک اثر هنری و اصولا ذات هنر برسیم.
قطعا شناخت عمیق جریانها و مکاتب هنری باعث فهم روند تحول هنر و ویژگیهای اجتماعی به وجود آورنده هر سبک میشود.
کسانی که تا حدودی با هنر آشنایی دارند اغلب، مکاتب جریانسازی چون رمانتیسم، کلاسیسم، امپرسیونیسم را میشناسند اما قطعا جریانهایی بودهاند که در ساخت این مکاتب نقش اصلی را داشته و ما امروز نام زیادی از آنها نمیشنویم.
چه بسا با نبود برخی از همین جریانهای نهچندان نامآشنا، دیگر مکاتب بزرگی چون رئالیسم شکل نمیگرفت؛ همانطور که اگر «تریستان ترزا» مکتب ضدهنری خود را در زوریخ بنا نمیکرد امروز خبری از معماریهای برجسته سوررئال و نقاشان عظیم الشانی چون سالوادور دالی و رنه ماگریت شنیده نمیشد زیرا که اساسا پایهگذاران این مکتب مراحل تغییر در اندیشههای خود را در گروه دادائیستها سپری کردند.
به همین ترتیب میتوان گفت اغلب مکاتب دیگر نیز بر خاکستر مکاتبی غیز از خود بارور شدهاند.
بر اساس آنچه سخن رفت به این نتیجه رسیدیم که به صورت دورهای به جریانها و مکاتب و البته جریانهای اصلیتر پرداخته تا به درکی نو از هنر برسیم. این روند را از آغاز مسیحیت پیش گرفتهایم.
هنر صدر مسیحیت در فاصله بین قرن سوم تا ششم میلادی یعنی در اوج گسترش دین مسیحیت تدوین میشود، به عبارت دیگر میتوان گفت که هنر این دوره با مبعوث شدن حضرت مسیح(ع) آغاز و با تقسیم شدن امپراتوری روم به روم شرقی و روم غربی پایان یافت. پس از این تقسیمبندی روم شرقی به سوی سبک بیزانس و روم غربی به سمت رومانسک و گوتیک رفت.
اساسا دوره مسیحیت آغازین به دو بخش تقسیم میشود که یکی دوره پیگرد یا تعقیب و گریز است که در آن مسیحیت به تازگی شروع به باروری کرد و خود را در متن جامعه با تشکیل اجتماعات نشان داد و دیگری دوره بازشناسی یعنی دوره پذیرفتهشدن این دین توسط کنستانتین پادشاه روم است که در 325 میلادی صورت گرفت.
این جریان هنری بیش از هرچیز مربوط به تبلیغ مسیحیان به صورت مخفیانه یعنی دوره اول مسیحیت است. در این بازه زمانی روم مخالفت خود با این دین را اعلام کردهبود و بر همین اساس این دوره از هنر نتوانست بهرهای از شکوه اشرافیت بگیرد و به نوعی هنری خالی از شوکت است.
هنر صدر مسیحیت خود را در نقاشی و معماری نشان داد. سقف¬نگاره¬های شاخصی در این دوره ساخته شد که ویژگی بارز آنها نمادین بودنشان بوده است که از این جمله میتوان نقشمایههای نمادین چوپان نیکوکار معرف مسیح، طاووس نشانه جاودانگی، کبوتر نماد روح، لنگر نماد امید، میهمان آسمانی و مریم عذرا و مسیح کودک را نام برد.
بیش از آن که آثار این دوره هنری را بتوان از روی ویژگیهای ظاهری و نمودهای بیرونی آن شناخت، میتوان را از روی مفاهیم آن که بر روی مسیحیت تمرکز دارد، درک کرد.
از سده سوم میلادی مقبرههایی به شکل اتاق به دست آمده است. در داخل این اتاقها که به وسیله مسیحیان کنده شده، تاقچههایی برای قرار دادن تابوتهای سنگی و همچنین جایگاهی برای نماز قرار داده شده بوده است.
نخستین آثار تصویری مسیحی که البته بیانگر عقیده آنها بودهاست را میتوان در همین مقبرهها و نمازخانهها یافت. این مقبرهها به کاتاکومب یا مقابر دخمهای معروف هستند.
مجموعه این آثار بیانگر نحوه تاثیر روزگار مسیحیت بر نحوه اشاعه آثار هنری است و به مخاطب القاء میکند که هنر در این دوران، هنری متعهد به تاریخ و تمدن وقت مسیحیت است و از همین رو به سبک خاص هنری این دوره «هنر صدر مسیحیت» گفته میشود.
با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، تاریخ 11 دی 95، کد مطلب: 9510-4687-5: www.khorasan.isna.ir