پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۴۹۶۶۱
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱۳۹۵ - ۲۰:۰۵
دوران انقلاب شکوهمند اسلامی ایران گرچه با شور و نشاط وصف نشدنی مردم و تلاش خالصانه انقلابی ها به پیروزی رسید اما سختی های دردناکی هم برای تعداد زیادی از جوانان آن دوران داشت.

شعارسال: این انقلاب همچون تمام انقلابهای بزرگ دنیا تلخیهای فراوانی هم داشته است، جوانان بسیاری زیر بار شکنجههای وحشیانه ساواک هزاران بار جان دادند اما زنده ماندند.

به بهانه دهه فجر انقلاب این بار پای صحبتهای مبارزی سیاسی نشستیم که زجر شکنجه‌های ساواک را به جان خرید اما هرگز دست از مبارزه و حمایت از ولی‌فقیه برنداشت.

سید بهاءالدین صدر از مبارزان سیاسی دوران انقلاب در اصفهان بود، وی که بارها در دوران انقلاب به‌علت فعالیتهای مختلف سیاسی دستگیر و در زندانهای مخوف ساواک حبس شده، از آن دسته شیرمردان انقلابی دوران بود که ساواک را برای اعتراف به فعالیتهای سیاسی خود علیه رژیم شاه و فروختن دیگر مبارزان، در حسرت گذاشت.

*فعالیتهای سیاسی و حرکتهای انقلابی خود را از کی و چگونه آغاز کردید؟

صدر: من فعالیتهای سیاسی خود را از سال 1343 و بعد از تبعید حضرت امام شروع کردم، در آن دوران محصل بودم و در کلاس دهم دبیرستان درس میخواندم و تقریبا 16 ساله بودم؛ در آن دوران وصل شدیم به یک سری گروههایی که فعالیتهای مخفیانه سیاسی علیه رژیم شاه انجام میدادند.

*در فعالیتهای سیاسی خود بیشتر چه اقداماتی انجام میدادید؟

صدر: وقتی حضرت امام تبعید شدند، به زبان آوردن نام امام به عنوان بدترین مسئله و جرم بود چون رژیم میخواست هیچ اسمی از حضرت امام بر زبانها جاری نشود، ما سعی‌مان بر این بود که اهداف و سخنان امام را در جاهای مختلف مطرح کنیم. در آن دوران به مردم القا کرده بودند که اگر در یک مکان سه نفر باشید حتما یک نفرتان ساواکی است و این کار کرده بودند که کسی جرأت حرف زدن هم نداشته باشد، اگر هم کسی را دستگیر میکردند نیازی نبود بدانند کاری کرده یا نه بدترین شکنجه ها را نثارش میکردند.

یا در اقدامی دیگر پس از پایان برگزاری روضههای محرم میرفتیم کنار کنتور برق و وقتی جمعیت میخواست مکان را ترک کند برق را قطع میکردیم و یکی می‌گفت برای سلامتی آیت الله خمینی صلوات بفرستید، و همین صلوات امام را در محافل مطرح می‌کرد، یا اعلامیه‌های حضرت امام را شبانه دست نویس کرده و در مجامع مختلف پخش می‌کردیم، یا آن زمان که محصل بودم مواقعی که مدرسه تعطیل میشد در راه پله پشت بام پنهان میشدیم و عکسهای حضرت امام را به دیوارهای کلاسها آویزان میکردیم و از پشت مدرسه فرار میکردیم. به علاوه کارهای رسیدگی به خانوادههای شهدای انقلاب از جمله تأمین نفت برای گرم کردن خانههایشان، ساختن بمبهای دستی و از این چنین فعالیتهایی هم داشتیم.

* نخستین بار چه موقع دستگیر شدید؟

صدر: اولین باری که به دست ساواک دستگیر شدم سال 45 بود که البته با بازجویی و بازداشت همراه بود ولی نتوانستند از فعالیتهایم سردربیاورند.

* بعد از آزادی بازهم فعالیتهای خود را ادامه دادید؟

صدر: بله من فعالیتهای سیاسی خود را تا زمانی که وارد دانشگاه شدم ادامه دادم که به دو صورت بود: یک سری کارهای مشهود در انجمن اسلامی دانشگاه و از طرف دیگر فعالیتهایی بود که در مساجد انجام میدادیم و با نیروهای جوان و دانش آموزان مسائل قرآنی و مذهبی و تفسیر قرآن کار میکردیم و البته در کنار آن مسائل سیاسی هم با آنان کار میشد، در این میان افرادی که زبده تر و کارآمدتر بودند برای حضور در جلسات مخفی و نیمه مخفی جذب میشدند.

حدود 64 حوزه در مساجد اصفهان، خمینی شهر، شهرضا، بروجن، نجف آباد و اطراف اصفهان داشتیم که برای جذب نیرو و ساختن نیروها فعال بودند و در عین حال کارهایی همچون تکثیر و پخش اعلامیه‌های امام، برگزاری جلسات روشنگری برای مردم و صحبت کردن با روحانیون و گزارش کار دادن به مراجع و در مقاطعی تهییج کردن برای برگزاری برنامه‌های انقلابی انجام میدادیم. یک سری برنامه‌های آمادگی جسمانی و تمرینهایی مربوط به مواقعی که احتمال دستگیری اعضا وجود داشت هم برای جوانان داشتیم.

* بعد از این دوران بازهم دستگیر شدید؟

صدر: بله سال 53 که سرباز بودم یک بار دیگر دستگیر شدم، مدت 4 ماه در کمیته مشترک ساواک مرا نگه داشتند و در آنجا وضعیت فاجعه باری از نظر شکنجه‌ها و آزار و اذیت زندانیان وجود داشت، همه میدانستند اگر کسی وارد آنجا شود زنده یا سالم بیرون آمدنش معلوم نیست.

* این‌بار به چه جرمی دستگیر شدید؟

صدر: شاید باورش برای مخاطبان سخت باشد که ساواک در آنجا افراد را شکنجه می‌کرد فقط به جرم اینکه تو چرا فکر میکنی؟! ونه حتی به جرم اینکه چرا این کار را کردی و یا آن عمل را انجام دادی؟! چون تو فکر میکنی و بینش داری دستگیر و به سختی شکنجه میشوی! شاید امروز برای جوانان ما مشکل باشد احساس و درک آن خفقان که چرا جوانان انقلابی خودشان را به خطر میانداختند به خاطر آن خفقانی که وجود داشت و نمیتوانستند ابراز وجود کنند و هیچ حرفی نمیتوانستند بزنند!

*پس با این وجود مسائل زیادی جرم محسوب میشد.

صدر: دقیقا همینطور است، داشتن کتابهایی مثل نهج البلاغه و تفسیر قرآن جرم بود و به همین دلیل انقلابیها را شکنجه میکردند. گاهی اوقات با اینکه هیچ مدرکی از افراد پیدا نمیکردند اما آنقدر یک جوان را کتک میزدند و شکنجه میکردند تا اینکه پای او در کفشش میگندید و مجبور میشدند آن را قطع کنند، فقط به این دلیل که به افراد شک میکردند که ممکن است کاری انجام داده باشد! در آنجا دستگاههای شکنجه زیاد و عجیبی وجود داشت.

*وضع جسمانی شما چطور بود و تا چه مدت زندانی بودید؟

صدر: بعد از 4 ماه زندانی بودن در کمیته مشترک ساواک، خانوادهام توانستند به ملاقات من بیایند ولی با اینکه یک ماه بود بازجوییها تمام شده بود بستگانم مرا به دلیل وضعیتی که از نظر ظاهری پیدا کرده بودم نتوانستند بشناسند! شکنجه‌ها به شکلهای مختلفی انجام میشد که الان هم در موزه عبرت تهران که کمیته مشترک ساواک سابق بود موجود است؛ خیلیها بودند که دستگیر شدند و دیگر هیچ اثری از آنان پیدا نشد، هم افرادی که اعدام میشدند و هم خیلیهایی که زیر بار شکنجه شهید میشدند جنازههای آنان را ساواک در مکانهای نامشخص دفن میکرد.

*بعد از آن بازهم دستگیر شدید و جرمتان مشخص بود؟

صدر: من حدود 11 ماه هم در زندان قصر حبس شدم، ساواک نتوانسته بود به جزییات فعالیتهای سیاسی من پی ببرد اما این بار هنگام دستگیری، تعدادی اعلامیه حضرت امام همراه داشتم و متوجه چیز دیگری از جمله جلسات پنهانی ما نشدند وگرنه حتما به 15 سال زندان یا حبس ابد محکوم میشدم، به‌علاوه در شکنجه هایشان هم نتوانستند هیچ اعترافی از من بگیرند، تنها اعلامیه‌ها بود که چون در دست داشتم نتوانستم وجودشان را انکار کنم.

*به جرم توزیع اعلامیه امام چه حکمی برایتان صادر شد؟

صدر: من در دادگاه اول به جرم نگهداری و توزیع اعلامیه حضرت امام به سه سال حبس محکوم شدم و در دادگاه بعدی این حکم به دو سال کاهش یافت. در نظام شاهنشاهی افراد را به کوچکترین جرمها به شدت مجازات و شکنجه میکردند، اما جالب است بدانید این در حالی بود که در آن دوران برای بی بندو باری و هرز بودن هیچ محدودیتی وجود نداشت.

*در این زمینه بیشتر توضیح میدهید؟

صدر: بله اتفاقا یک روز به این فکر افتادیم که در دانشگاه اصفهان یک مسجد بسازیم، با مرحوم همدانیان هم صحبت کرده بودیم و قرار بود ایشان هزینه ساخت این مسجد را تقبل کند، به همین منظور با چند نفر از دوستان بعد از مدتها موفق شدیم به دیدار رئیس دانشگاه اصفهان که آن زمان دکتر معتمدی گویا پسر خاله فرح پهلوی بود برویم، بعد از اینکه موضوع را با وی مطرح کردیم پوز خندی زد و نگاه عاقل اندر سفیهی به ما کرد و گفت: «من این فضای سبز را اینجا درست کردم و این درختکاریها را، بروید دختر و پسر بین اینها خوش باشید! کسی هم بخواهد نماز بخواند در خانه خودش میخواند.»

این بود بینش رئیس یک دانشگاه در دوران پهلوی، یعنی در عمل بی بندو باری و فساد اخلاقی را تبلیغ میکردند و جوانان را به این سمت میکشاندند، این وضعیتی بود که ما داشتیم.

*مردم در دوران رژیم ستم شاهی چه قدر آزادی بیان داشتند؟

صدر: آن زمان شما نمیتوانستید حتی کوچکترین ایراد و اشکالی به استاندار یا شهردار رژیم پهلوی بگیرید! مردم ما اگر خطر را به جان خریدند به این دلیل بود که نمیخواستند مثل یک حیوان زندگی کنند، مردم ما به دنبال آزادگی و انسانیت بودند، اینکه بتوانند خودشان باشند. مستشاران خارجی که در کشور ما جا خوش کرده بودند به همه چیز ما مسلط بودند، به ناموس ما، خون ما و به دین ما، و کسی حق اعتراض نداشت، خب لایحه کاپیتولاسیون را هم به همین منظور تصویب کردند، تحمل این شرایط برای انسان خیلی مشکل است.

تازه وقتی زندان تمام میشد آن موقعی بود که شاه حزب رستاخیز را اعلام کرده بود و براساس آن میگفتند اگر کسی حزب رستاخیز را قبول دارد یا زیرگروه آن بشود، یا از ایران بیرون برود و یا زندانی شود؛ زندانیان سیاسی وقتی حکم زندانشان تمام میشد آزاد نمیشدند، ما ماهها بعد از تمام شدن حکم زندانمان در زندان اوین مانده بودیم، نه اجازه ملاقات داشتیم، نه روزنامه‌ای و نه تلویزیونی بود، افرادی بودند که دو یا سه سال بود محکومیتشان تمام شده بود ولی بازهم در اوین حبسشان کرده بودند. تا اینکه چند روز قبل از انقلاب که فضای باز سیاسی کارتر مطرح شد و فشار آوردند روی ایران که باید یک مقدار فضا را باز نگه دارید وگرنه ممکن است انقلاب و شورشی در شهر پیش آید، کم کم زندانیان سیاسی را که مدتها بود حکم حبسشان تمام شده بود آزاد کردند و من هم از آن عده بودم.

*از دست مأموران ساواک فرار هم کرده بودید؟

صدر: یادم هست یک دوره که تازه از زندان آزاد شده بودم، چون کمرم زیر شکنجه آسیب دیده بود و عمل کرده بودم زیاد توان شرکت در فعالیتهای سنگین را نداشتم اما یک بار در یکی از تظاهرات خیابانی در اصفهان حضور پیدا کردم که مأموران رژیم حمله کردند و ما به سمت کوچه های اطراف بازارچه بیدآباد اصفهان فرار کردیم، در جیبم هم چند نوار سخنرانی از حضرت امام داشتم، در همین حین درِ یکی از خانه‌ها باز بود و ما سریع وارد آن خانه شدیم، پیرزنی هم بود که یک مقدار سرو صدا کرد که «چرا وارد خانه من شدید؟ الان مأموران هم میایند»، ما گفتیم نه مادر نگران نباش مسئله ای نیست، البته میدانستیم بالاخره درِ این خانه را هم میزنند و ما را پیدا میکنند؛ ناگهان چشمم به قابلمهای افتاد که روی اجاق بود و برنج دم کرده بودند و روی درِ قابلمه یک پارچه دمکُنی گذاشته بودند، من هم سریع نوارها را بیرون آوردم و داخل این دم کنی گذاشتم روی درِ برنج، کمی بعد مأموران وارد خانه شدند و دیدند هیچ چیزی دست ما نیست؛ از این دست کارها زیاد میکردیم.

* جوانانی انقلابی همچون شما روحیه مقاوم و آهنین خود را در مقابل آن همه سختی و بی عدالتی چگونه به دست آورده بودند؟

صدر: ببینید همه اینها از اعتقاد ما نشأت میگرفت، البته متأسفانه مبارزانی هم بودند که به عنوان مارکسیست و کمونیست فعالیت میکردند و خیلی زود زیر شکنجه اعتراف می‌کردند اما آنچه بچه‌های ما را در مقابل سختی شکنجه مقاوم میکرد بُعد مذهبی شخصیت آنان بود و ایمانی که داشتند، میدانستند برای چه مبارزه میکنند و کارشان چه ارزشی دارد.

*و اما نکته آخری که دوست دارید به جوانان امروز بگویید.

صدر: من دوست دارم به جوانان و مردم کشورمان بگویم اگر مسئولان خطا و اشتباهی مرتکب میشوند، آن را پای نظام نگذارند، اساس نظام این نیست و نبوده است، الان برعکس آن دوران که ایران دست مستشاران خارجی بود، کشورمان دست خودمان است، بیاییم رفع مشکلات و نظارتها را از خودمان شروع کنیم، مسئولان هم بدانند مردم از تبعیض بیزارند پس در مورد مسائل بیشتر مراقبت کنند.

با اندکی اضافات و تلخیص برگرفته از خبرگزاری تسنیم، تاریخ انتشار: 17بهمن1395، کدخبر: 1316974: www.tasnimnews.com


اخبار مرتبط
خواندنیها-دانستنیها
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۲۱:۴۵ - ۱۳۹۶/۱۲/۰۱
0
0
آدم این مطالب را که میخواند به اوج تاریک بودن و شدت ظلم و ستم رژیم ستم شاهی پی میبرد
ا.ح75
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین
پرطرفدارترین