پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۵۴۰۶۰
تاریخ انتشار : ۱۵ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۲:۲۳
پديده فرونشست يكي از چند بحراني است كه در اثر خشكسالي و مصرف بي‌رويه آب در كشاورزي به وجود مي‌آيد

شعار سال: پديده فرونشست يكي از چند بحراني است كه در اثر خشكسالي و مصرف بي‌رويه آب در كشاورزي به وجود مي‌آيد. زمين دهان باز مي‌كند، وسط بذرهايي كه تازه مي‌خواهند جوانه بزنند، ‌وسط زمين شخم‌زده، ‌وسط رد چرخ‌هاي تراكتور. يكهو زمين پايين مي‌رود و از دو طرف باز مي‌شود. افت آب در اعماق زمين، ‌جايي كه مصرف آب زيرزميني بيش از توان زمين بوده، باعث مي‌شود خاك متراكم شود و زمين كه آبش را از دست داده، ‌به خاطر ايجاد حفره‌هاي متعدد به جاي آب، ‌خالي شود و پايين و پايين‌تر برود. اين بحران، در استان‌هاي همدان، ‌فارس، ‌كرمان و خراسان به وفور ديده شده، ‌چاله‌هايي عميق و طويل كه بخش‌هاي دردناك مستند مادركشي را به خود اختصاص داده‌بود.

 امير شمشكي، ‌مدير دفتر مخاطرات زمين‌شناسي، به فرونشست‌ها و بحران آبي كه در استان تهران به واسطه افت آب زيرزميني ايجاد شده مي‌پردازد. او نقطه اوج بحران را در دشت ورامين مي‌داند، ‌جايي نزديك لبه جنوبي آن. در ادامه، مشروح اين گفت‌وگو را مي‌خوانيد.

پديده فرونشست در كدام دشت‌هاي كشور بيشتر ديده مي‌شوند؟

پديده فرونشست كه سابقه‌اش به امريكا و چند كشور ديگر برمي‌گردد، متاثر از برداشت غيرمجاز آب‌هاي زيرزميني است، اينكه به شكل مخاطره مشكل‌آفرين براي كشور درنظر بگيريم، بايد بگويم گزارش‌هاي پراكنده‌اي از آب منطقه‌اي وجود داشت، به خصوص در دشت رفسنجان چون در دهه‌هاي گذشته بيشترين برداشت از دشت‌هاي رفسنجان و مشهد صورت مي‌گرفت. از آنجايي كه اين پديده، خيلي بطئي و كند صورت مي‌گيرد، عوارضش ناگهاني و كوتاه‌مدت نيست. البته فرونشست‌ها انواع و اقسام دارد. فروچاله‌ها را داريم كه پديده طبيعي هستند و با برداشت بي‌رويه سرعت هم مي‌گيرند. اواسط دهه ٧٠ و اوايل دهه ٨٠ بود كه در دشت‌هاي «فامنين» و «همه‌كسي» همدان و «اختيارآباد» كرمان اين فروچاله‌ها شناسايي شدند.

عامل آن را در چه مي‌بينيد؟

فرونشست انواع مختلفي دارد، خطرات بالقوه‌اي هستند كه البته بايد گفت بودند و الان بالفعل‌اند و كشور را تهديد مي‌كنند. در مورد فروچاله‌ها بايد بگويم تشكيلاتي در سطح كشور وجود دارد؛ سازندهايي كه انحلال پذيرند مثل سنگ آهك كه هرچه خالص‌تر باشد بيشتر انحلال‌پذيري دارند. سازندهاي تبخيري از آن گستردگي و ضخامت برخوردار نيستند و در مقايسه با سنگ آهك درصد ناچيزي از انحلال‌پذيري را به خود اختصاص مي‌دهند. در بخش عمده‌اي از زاگرس و حتي البرز و ايران مركزي با اين پديده مواجهيم، اما در زاگرس به خاطر گستردگي سازه‌هاي كربنات، بيشتر با آن مواجهيم. شكل تيپيك اين فروچاله‌ها را در استان همدان دشت فامنين و همه كسي مي‌بينيم كه شهرت جهاني هم دارد.

علت اين پديده را در پايين رفتن سفره‌هاي زيرزميني بايد ديد؟

در سرزمين‌هايي كه آهك خالص دارند، با ضخامت زياد، در جاهايي كه شكستگي و گسل‌خوردگي زياد دارد، آبي كه در مسير فرو مي‌رود و توسعه و خوردگي و حفره ديده مي‌شود. در جاهايي كه فعاليت‌هاي صنعتي و باران‌هاي اسيدي داريم كه ميزان خورندگي آب در سنگ آهك بيشتر مي‌شود، هم بيشتر ديده مي‌شود. چاه‌هايي كه در سازندهاي كارستيك (كارس به حفره‌هايي كه داخل سنگ آهك وجود دارند، مي‌گويند) وجود دارند، ‌معبرهاي مناسب‌تري‌اند براي عبور آب. عوامل مختلفي در انحلال‌پذيري نقش دارند. مي‌توان گفت اتفاقي كه مي‌توانست در صدها يا هزاران سال بيفتد، با سرعت بالاي برداشتي كه در چاه‌هاي بهره‌برداري داريم، ‌به سرعت اين منابع را ازدست مي‌دهيم. بارندگي و برف كه بيشتر باشد، خروجي‌شان هم بيشتر مي‌شود. در زمان كم‌آبي، آبدهي چشمه‌ها هم كمتر مي‌شود. يكي از نشانه‌هاي پيشرفته بودن سيستم كارستيك اين است كه نوساناتش هم شديدتر است.

اين اتفاقات را در استان تهران هم مي‌بينيم؟

بخش عمده‌اي از استان تهران اين پديده را ندارد. استان فارس به چشمه‌هاي كارستيكش كه جنبه باستاني هم دارد، معروف است. برخلاف استان‌هايي چون كرمان، خراسان و همدان كه سابقه چند ده‌ساله در فرونشست دارند و مشكل‌آفرين بودند، در تهران كمتر با اين پديده مواجهيم. در سال‌هاي اخير همزمان با اينكه بحث خشك شدن چشمه‌ها را داريم، علاوه بر اينكه اين اتفاق مي‌تواند موجب آسيب‌رساني به آثار باستاني شود، مي‌تواند به زيرساخت‌هاي اقتصادي هم آسيب وارد كند. اوضاع در استان‌هاي فارس و همدان طوري شده كه براي ساخت سازه مهمي چون نيروگاه، پالايشگاه و پتروشيمي، ساخت راه‌آهن، بزرگراه و ديگر پروژه‌هاي راه‌سازي بايد هشدار بدهيم كه مراقب فروچاله‌ها باشيد. ما انتظار داريم همانطور كه اين مناطق آبادتر از مناطق ديگرند، بيشتر از ديگر مناطق هم در معرض آسيب قرار گيرند. به طور خاص در مورد تهران، با توجه به جنس زمين و سازندها انتظار نداريم و متصور نيستيم كه به آن شكل فروچاله و فروريزش گسترده داشته‌باشيم. اما به شكل محلي در برخي مناطق داريم، بخشي از فروريزش‌ها به خصوص در نيمه شمالي تهران به خاطر عمليات عمراني تونل‌هاي زيرزميني ممكن است باشد. بعضي موارد نشت لوله‌هاي آب هم عاملش است. ولي اين مباحث نبايد خلط شود. منكر اين نمي‌شويم كه نوسازي خطوط انتقال آب بايد صورت گيرد اما ريزش در منطقه شهري اجتناب‌ناپذير است و نبايد با عوامل طبيعي خلط شود. يكي از مسائلي كه در سطح خيلي از دشت‌هاي آبرفتي چون تهران داريم، وجود قنوات است كه در گذشته‌هاي دور و نزديك در ايران حفر مي‌شد و در كشاورزي هم استفاده مي‌شد. اين يك فرصت رشد براي كشور بود كه الان با توجه به توسعه چاه‌ها و روش‌هاي بهره‌برداري از آب تبديل به تهديد شدند. وقتي از آن نگه‌داري نمي‌كنيم، لايروبي نمي‌كنيم، مخصوصا اگر خاك هم از خاصيت ريزشي برخوردار باشد، يكسري ريزش‌ها و ناپايداري‌ها در سطح شهر مي‌توانيم داشته‌باشيم. خيلي از اتفاقاتي كه در شهر و اطراف آن مي‌افتد، تاثير قنات است؛ سازه‌اي دست‌ساز و ايده جالب مهندسي كه از آن ما بود و الان مورد بي‌مهري و بي‌توجهي قرار گرفته و به شكل تهديد درآمده. اين هم مزيد بر علت است.

خيلي از اتفاقاتي كه در تهران و اطرافش مي‌افتد مربوط به قنات است، همان سازه‌اي كه شهرت جهاني دارد و همه آن را از آن ايرانيان مي‌دانند. چگونه مي‌شود اين قنات‌ها را بازسازي كرد يا از عامليت تخريب درشان آورد؟

قنات‌ها تبديل به يكي از خطراتي شده‌اند كه اطراف تهران را چه براي توسعه پايتخت، چه براي ايجاد شهرهاي جديد تهديد مي‌كنند. شبكه گسترده قنواتي كه رها شده‌اند، مثل ساختماني مي‌ماند كه چند سال رهايش كنيد، آثار كهنگي را درش مي‌توان ديد. وقتي سازه‌اي به شكل مداوم استفاده و مرمت شود، پايدارتر مي‌ماند.

وقتي از قنات‌ها استفاده‌اي نمي‌شود، بايد تخريب شوند يا بي‌استفاده بمانند؟ راه ديگري ندارد؟

كار پيچيده و سختي است. چون شبكه قنوات خيلي گسترده‌اند. اگر بخواهيم مسدود كنند، نمي‌دانيم از كجا بايد مسدود كنند. خيلي از آبها دارد اين قنات‌ها را تغذيه مي‌كند. اگر مسدود كنيم، آب تجمع پيدا مي‌كند و مي‌تواند سازه‌هاي بالادستش را مورد تهديد قرار دهد. اگر بخواهيم نگهداري كنيم، آب قناتي كه استفاده نمي‌شود يا از شهرهاي بزرگ عبور مي‌كند، مملو از آلودگي مي‌شود. سابقا حريمش رعايت مي‌شد، خيلي از اينها الان دارند از ميان شهر رد مي‌شوند با انواع آلودگي‌ها. آبي كه نهايتا مي‌خواهد از اينها مورد استفاده قرار گيرد، كيفيت مناسبي ندارد. قبلا خاك قسمت‌هاي ريزشي را تخليه مي‌كردند، پوشش مي‌دادند، قنات‌ها نگهداري مي‌شد. الان مترو مي‌سازند، راه را قطع مي‌كنند، بدون اينكه فكر كنند آب بايد كجا برود و راهي را درنظر بگيرند. وقتي شبكه قنوات گسترده است راهكار فوري عملي براي‌شان نيست. نياز به كار دقيق مطالعاتي، تحقيقاتي، اجرايي مي‌خواهد كه چه كاري بايد با اين قنوات بلااستفاده بكنيم. در رباط كريم، اسلامشهر و شهريار خيلي از زمين‌هاي كشاورزي كه از آب قنوات برخوردار مي‌شدند، تبديل به شهر شدند و كاربري‌شان تغيير كرده است. اما اگر بخواهيم سود حاصل از قنات در درازمدت را ببينيم، مي‌توانيم قنات‌ها را احيا كنيم. خيلي از هزينه‌ها را ما در سود و زيان لحاظ نمي‌كنيم، به همين دليل دچار اشكال مي‌شويم. در چاه، آب معيني در اختيار بهره‌بردار قرار مي‌گيرد، اما قنات اينطور نيست.

وقتي آب باشد، باران بيشتر باشد، منبع خوبي است اما وقتي بارش كم باشد، منبع قابل اتكايي براي كشاورز نيست. كشاورز مي‌تواند با چاه طبق برنامه‌ريزي‌اش جلو برود. اما اين نگاه در بازه كوتاه‌مدت است كه سود آني كشاورز ديده مي‌شود. اما در درازمدت اگر ببينيم، چاه، منبع محدودي است، شايد ١٠ سال يا٢٠ سال كار كند، براي نسل بعدي چيزي باقي نمي‌ماند. اما قنات به شكل تعادلي با طبيعت برخورد مي‌كند، شايد يك سال كمتر آب بدهد، اما در بازه درازمدت، صدها و هزاران سال براي كشاورزي در ايران استفاده مي‌شد. شايد زماني تحت فشار بودند، اما در آن زمان حتما خودشان را جمع و جور مي‌كردند، كمي سختي مي‌كشيدند اما مي‌دانستند كه اين منبع آب به صفر نمي‌رسد، چون با طبيعت خودش را وفق مي‌دهد، چون سودي كه در درازمدت دارد قابل مقايسه نيست. اگر ما همچنان اين قنوات را احيا كنيم و برنامه‌هاي‌مان را بر مبناي آب سطحي بگذاريم، آبي كه پشت سدها ذخيره مي‌شود و مي‌تواند در شبكه آبياري مورد استفاده قرار گيرد يا آبي كه به شكل ديم در اختيار ما قرار مي‌گيرد و آبي كه مي‌توانيم به شكل تعادلي از زير زمين‌برداريم، آن وقت مي‌توانيم كمي هم از آب چاه استفاده كنيم تا حدي كه به منابع‌مان فشار وارد نشود و افت قابل پذيرش داشته باشد، نه با افت دو متري در سال. در خيلي از دشتهاي‌مان با اين حجم افت، ١٠ تا ١٥ سال ديگر عملا آب قابل استحصالي باقي نمي‌ماند.

در حال حاضر افت آب سالانه‌مان چقدر است؟

آمار و اطلاعات را وزارت نيرو بايد بدهد، اما در خيلي از دشت‌هايي كه ممنوعه، بحراني يا فوق بحراني‌اند، براساس اعلام وزارت نيرو، بيلان منفي شديد دارند، محدوديت حفر چاه، كف‌شكني و ممنوعيت جابه‌جايي اعلام مي‌شود. اگر شرايط ممنوعه باشد، مجوزهاي جديد قدغن مي‌شود مگر در مواقع خاص براي مسائل استراتژيك. براي نقاط بحراني، كف‌شكني (بيشتر كردن عمق چاه) يا جابه‌جايي (جابه‌جايي چاه به چند متر آن‌سوتر) هم ممنوع مي‌شود.

چند دشت ممنوعه داريم؟

از مجموع ٦٠٩ دشت وزارت نيرو، ٣٠٩ دشت ممنوعه، بحراني يا فوق بحراني‌اند. اوضاع بحراني‌ها از ممنوعه‌ها بدتر است. سخت‌گيري در ممنوعه‌ها كمتر است، بيشتر ممنوعيت‌ها براي بهره‌برداران جديد است، در بحراني اگر نتوانند بهره‌برداران آب از دست رفته را تامين كنند، آب‌شان را كم مي‌كنند.

اين عددها در مورد دشت‌هاي تهران چگونه است؟

سال ٨٤ كه روي تهران كار كرديم، البرز هم جزو تهران بود. دشت‌هاي پراكنده كوچكي در كوهستان داريم به نام دشت‌هاي ميان‌كوهي كه بزرگ‌ترين‌شان آبسرد دماوند است كه حايز اهميت است. با روش‌هاي اينسار و رادار كه روش‌هاي ماهواره‌اي‌اند، افت آبي در آن سال نشان نداد. فرونشست چون نسبت به ساير حركات زمين سريع‌تر است، به شكل عمودي رو به پايين خودش را نشان مي‌دهد. بررسي ما در سال‌هاي گذشته كه از اواخر ٨٣ به اتمام رسيد، اطلاعات كاملي درباره دشت‌هاي تهران به دست آورديم. دشت‌هايي مثل مشهد، استان البرز و ورامين، يكسري دشت‌هاي استان فارس، همدان در سال‌هاي اخير چند بار ديگر مورد پايش قرار گرفتند. بررسي‌هاي ما نشان مي‌دهد با الگويي كه فعلا وجود دارد، بعيد است دشت بزرگي با كاربري كشاورزي دچار مشكل نباشد.

جايي در كشور هست كه دچار مشكل نباشد؟

حتي در استان گلستان هم با وجود بارندگي زياد، فرونشست را مشاهده كرديم. شايد تا الان فقط در استان گيلان و مازندران اين مساله ديده نشده كه البته دليل هم بر اين نيست كه در سال‌هاي آينده هم ديده نشود. در بخشي از استان‌هاي كوچك غربي مثل ايلام و كردستان هم كمتر ديده شده. بعضي استان‌ها هم از قديم كم آب بودند و گستردگي زيادي در سطح زير كشت ندارند، آنها را هم انتظار نداريم زياد باشد؛ مثل سيستان بلوچستان. اما برخلاف گمان ما كه در حاشيه درياها و خليج فارس هم اين پديده نبايد بغرنج باشد، ‌اينطور نبود. بخشي از هرمزگان هم متاثر از اين پديده است.

دليل اصلي‌اش را مي‌توان در نگاه اول به روش‌هاي غلط آبياري كه برداشت آب بي‌رويه با خود به همراه دارد، ‌ربط داد؟

دقيقا همين است. هر كشوري يك پتانسيلي دارد، هنر ما بايد اين باشد كه از آن پتانسيل به بهترين نحو استفاده كنيم. كشوري كه پتانسيل دامپروري دارد، اگر بخواهد وارد كشاورزي شود، ممكن است دچار آسيب شود. اينكه در كجا، به چه ميزاني، چه كار كنيم، مهم است. ما نمي‌توانيم مانند برزيل دامپروري كنيم. در بعضي موارد شايد تنها بايد به اين اكتفا كرد كه موارد ضروري را توليد و بقيه را از خارج وارد كنيم. يكسري محصولات لوكس كشاورزي را مي‌بينيم كه در كشور توليد مي‌شود كه اصلا ضرورتي براي توليد آنها در سطح كلان نيست. وقتي مي‌گوييم كشاورزي محدود شود، بعضي افراد جبهه مي‌گيرند يا متوجه نمي‌شوند يا خودشان را به متوجه نشدن مي‌زنند. كسي خواستار تعطيلي كشاورزي در ايران نيست. محصولات استراتژيكي هستند كه بقاي يك كشور به آنها وابسته است. ما بايد ببينيم داريم چه مي‌كنيم، با چه بهره‌وري. اينكه ما روش‌هاي آبياري‌مان و نوع كشاورزي‌مان به روز نيست، يك واقعيت است. اين اصراري كه دوستان دارند، اينكه اين روش‌هاي كشاورزي را خيانت به كشور مي‌دانند و فكر مي‌كنند منتقدان اين روش‌ها، مي‌خواهند كشاورزي را از بين ببرند، حتما به اين باور نرسيدند كه ما در اين زمينه مشكل داريم. الگوهايي كه ما براي آبياري داريم نبايد الگويي باشد كه كشورهاي اروپايي پرآب دارند. بايد بپذيريم در كشوري خشك و نيمه‌خشك داريم زندگي مي‌كنيم. اگر بخواهيم خودمان را مانند كشوري چون هلند ببينيم، اشتباه است. ما پتانسيل‌هايي داريم كه مي‌توانيم نيازهاي اصلي كشور را تامين كنيم. اين واقعيت است كه كشاروزي دارد بين ٨٥ تا ٩٠ درصد منابع آب زيرزميني‌مان را مصرف مي‌كند. اين آمار خيلي زيادي است كه به كشورهاي خشك توسعه‌نيافته مربوط است. در كشورهاي ديگر اين اعداد خيلي پايين‌تر است.

تعداد چاه‌هاي مجاز و غيرمجاز استان تهران چقدر است؟ آيا اراده‌اي براي جلوگيري از حفر اين چاه‌ها وجود دارد؟

اعداد خيلي بالاست. همان مجوز و اعداد و ارقامي كه براي مجازها درنظر گرفته شده، خودش جاي سوال دارد، ‌چه رسد به غيرمجازها. اينكه خود اين چاه‌هاي مجاز چه هستند، مجوزهاي‌شان بر اساس كدام اصول علمي صادر شده همه اينها جاي سوال دارد. در مورد مكان حفر چاه، مشخصات و ميزان برداشتش جاي سوال دارد. به ميزاني چاه غيرمجاز وجود دارد كه اجازه بهره‌برداري به آنها داده نشده كه مشكلات مجازها در حاشيه تعداد زياد چاه‌هاي غيرمجاز قرار مي‌گيرد. روش‌هاي نوين آبياري وجود دارد كه شايد نياز به سرمايه‌گذاري در سطح كلان داشته باشد. هزينه‌اي كه مي‌خواهد صرف روش‌هاي نوين آبياري كشاورزي شود، در كوتاه‌مدت ممكن است اين فكر شود كه زيان‌آورند اما در سطح كلان كشور سود دارد. شايد سود سالانه كشاورز را پايين بياورد، اما سود كلان كشور مي‌تواند با كمك‌هاي بلاعوض يا سود پايين يا يارانه‌هايي از سوي دولت به كشاورز جبران شود. شايد گذار ما از اين مرحله سخت باشد، اما كاري است كه خيلي از كشورها كردند و به سمت جلو رفتند. خيلي از زمين‌هاي كشاورزي ما خرد مي‌شوند، كاربري‌شان تغيير مي‌كند و محل ساخت ويلا و خانه مي‌شوند.

براي حل معضل مصرف بالاي آب كشاورزي بايد چه كنيم؟

در گام نخست براي حفظ آب زيرزميني و فرونشست زمين بايد نخستين مصرف‌مان را كه كشاورزي است كنترل كنيم. فرهنگ‌سازي يا اصول علمي در مورد اين بخش مي‌تواند حجم قابل توجهي را ذخيره كند. اينكه مي‌گويند موقع مسواك زدن آب را ببنديد، خيلي خوب است داريم حقوق شهروندي را رعايت مي‌كنيم، اما در واقع به شبكه آب و فاضلاب كمك مي‌كنيم و در حجم كلاني كه ميليارد متر مكعب است در مصرف كشاورزي تاثيري ندارد. اين راهكارها، راهكار مقابله نيست. مگر آب مسواك چقدر است كه جلوي فرونشست را بگيرد. وقتي ابعاد را متناسب با آن مشكل نبينيم، راهكار هم واقعي نخواهد بود. كنترل اساسي در سطح كلان بايد روي كشاورزي صورت بگيرد، هم بر مبناي الگوي كشت كه تنها محصولات استراتژيك كه نياز كشورند توليد شود، هم بايد درست برنامه‌ريزي كرد كه محصولات متناسب با چه سرزمين‌هايي است.

در استاني چون تهران چقدر نشت آب و كهنگي سيستم لوله‌كشي مي‌تواند تاثير داشته باشد؟ اگر بخواهيد درصد‌بندي كنيد كشاورزي چقدر سهم دارد، ‌حفر تونل چقدر، آب زيرزميني چقدر؟

نشت آب در مورد فروريزش ناحيه‌اي در مناطقي چون ورامين يا همدان حتي تاثير مثبت هم دارد. تزريق فاضلاب كه به شكل چاه جذبي قديم وجود داشته به قديمي بودن شبكه توزيع و خطوط انتقال و نشت آب از طريق آنها به اينكه فرونشست نداشته باشيم كمك مي‌كند. چون اين آب دارد مخزن را پر مي‌كند، مخصوصا در ناحيه جنوبي تهران مثل مناطق ١٧، ١٨، ١٩، ٢٠ تا نزديك شهريار. در مورد بحث فروريزش‌هايي كه ناشي از نشت آب در مناطق شهري به شكل لوكال صورت مي‌گيرد مخرب است. خيلي از ريزش‌هايي كه در تهران داشتيم حفر تونل بوده، عامل محرك يا اصلي هم مي‌تواند نشت آب باشد. اينها ريزش‌هاي خيلي جزيي‌اند كه با راهكار سازه‌اي پر كردن بتن و آرماتور‌بندي قابل حل است. معضلي كه در مورد فرونشست ناحيه‌اي داريم اين است كه لايه‌اي از خاك دارد متراكم مي‌شود كه نگران‌كننده است. تفاوتي كه اين دو با هم دارند اين است كه داشتن و نداشتن آب، زهكشي و بالا بودن آب مشكلي براي ساختمان‌ها مخصوصا بلندمرتبه‌ها ايجاد مي‌كند. با راهكار سازه‌اي يا زهكش كردن آب يا عوض كردن جنس خاك مي‌شود به هدف رسيد، ‌اما فكر كنيد لايه‌اي با ضخامت ٢٠ متر در عمق ٨٠ متري زمين دارد سالي چند سانت متراكم مي‌شود، عاملش هم برداشت آب زيرزميني در سطح وسيع است. چه راهكاري برايش داريم جز شناسايي و پرهيز از آن و تغيير مسير؟ براي فرونشست در سطح كلان راهكار اساسي نداريم. وقتي از فرونشست حرف مي‌زنيم در مورد يك بخشي از زمين حرف مي‌زنيم كه در دسترس ما نيست و از تاثيرات آن بر سطح زمين متاثر مي‌شويم. با فرونشست زمين بخش عمده‌اي از زمين حتي فضاهاي خالي بين دانه‌هاي رسوبي را پر مي‌كنيم. خاك متشكل از دانه‌هايي با فضاهاي خالي بين‌شان. هزاران سال طول كشيده تا آبي كه زير زمين داريم ذخيره شود. وقتي ما داريم چندين برابر از تغذيه‌اي كه اين سفره مي‌شود، برداشت مي‌كنيم به سمتي مي‌رويم كه اين مقصد را رو به زوال مي‌بريم، عواقبش مي‌شود افت آب و فرونشست زمين. آب خودش يك وزني دارد، مي‌توانست جلوي تراكم لايه‌ها را بگيرد. اگر اين برداشت در ٨٠ متري زمين صورت بگيرد، ‌٨٠ متر ستون خاك بالاي اين آب وجود دارد. اين دانه‌هاي خاك سالي ده سانتي‌متر دارند به هم نزديك مي‌شوند.

اين تراكم‌ها با بارش هم قابل برگشت نيست؟

خير قابل برگشت نيست. شايد اين غيرقابل برگشت بودن صددرصد نباشد، بخشي‌اش برگردد اما در شرايطي كه غيرقابل تصور است. فرض محال اگر بگيريم كه فردا وضعيت اقليم ما عوض شود، بارش‌ها چندين برابر شود و خيلي اوقات نياز نباشد از چاه استفاده كنيم و آب ذخيره شود، كشاورزان هم به جاي آب زيرزميني از آب سطحي استفاده كنند، اگر اين بشود كه نمي‌شود در اثر اين فرونشست‌ها بخش اندكي از اين برداشت پس از پر شدن آب مي‌تواند جبران شود و برگردد. بخش عمده از بين رفته، باران و برف اگر نفوذ هم بخواهد كند آن ميزان ذخيره‌اي نيست كه قبلا بوده.

اگر بشر دست به سفره نزند و اين متراكم شدن طبيعي باشد، در اثر خشكسالي، كمبود بارش اين طبقه متراكم شود باز هم قابل برگشت نيست؟

تراكم كلا درصد كمي‌اش قابل برگشت است. به خاطر روي هم قرار گرفتن دانه‌ها، آب اين قدرت را ندارد كه اين فضا را براي خودش ايجاد كند. با اطمينان مي‌گويم به شكل طبيعي نمي‌توانسته آب اينقدر پايين برود. دوره خشكسالي هم اگر داشته باشيم، اگر نفوذ آب هم نداشته باشيم، در سطوح بالا تبخير هم داشته باشيم باز هم به اين نقطه نمي‌رسيم چون در سطوح پايين تبخير نداريم، بين ورودي و خروجي تعادل برقرار مي‌شود. اگر بشر نقشي در آبخوان نداشته باشد، امكان نداشت سطح آب تا اين حد افت داشته باشد. افت تا يك حد معقول و متوسطي ممكن بود، داشته باشيم اما قطعا افت ٧٠ متر و ٩٠ متر را نمي‌داشتيم.

اطلاعاتي از جمعيت نقاط بحراني در استان داريم؟

در گام نخست نرخ فرونشست، در گام دوم عوامل ايجاد‌كننده و در گام سوم راهكارها براي حل آن بايد تعيين شود.

استان تهران چند دشت دارد؟

دشت آبسرد، ورامين، تهران، اشتهارد، كرج، هشتگرد و ساوجبلاغ دشت‌هاي استان تهران محسوب مي‌شوند. هشتگرد، كرج و اشتهارد به استان البرز رفتند الان دشت تهران، شهريار و ورامين و آبسرد را داريم. دشت ورامين شمال و جنوبش دو ويژگي آب‌شناسي و خاك جداگانه دارد كه آنها را جدا كرده‌ايم. دشت ري را هم گاهي جداگانه به حساب مي‌آ‌ورند. ري، تهران و كرج را جزو يك دشت مي‌شناسيم. دشت آبسرد دماوند و ايوانكي هم به دليل اينكه در مرز تهران- سمنان است گاهي جدا حساب مي‌كنند، اما به لحاظ بحث‌هاي آمار اطلاعات در استان سمنان است. خاك دشت آبسرد دانه درشت است به همين دليل فرونشست در آن نديديم. جنس خاك شمال تهران هم همين است، به خاطر همين با افت شديد آب هم انتظار فرونشست ناحيه‌اي نداريم.

هرچه ذرات ريز‌تر باشد مثل رس و سيلت، درصد فرونشست بيشتر است. نيمه جنوبي تهران به سمت جنوب غربي بيشتر دانه درشت‌اند به سمت قرچك و ورامين كه جنوب شرقي تهران است، دانه‌ريزترند. سال‌ها پساب تهران به زيرزمين نفوذ مي‌كرد، باعث مي‌شد فرونشست عمده‌اي در آن ناحيه نداشته باشيم. اما با توجه به توسعه شبكه فاضلاب ممكن است در محدوده شهرري هم فرونشست داشته باشيم. دو پهنه بزرگي كه در لبه شمال ورامين از پيشوا تا نزديك قرچك هست، در واقع نوار باريكي است كه فرونشست با شدت بالا داريم. جنوب دشت ورامين به سمت جوادآباد و اطراف كه مي‌شود كل كاسه دشت جنوبي ورامين كه از شرق به تپه پيشوا محدود مي‌شود و از غرب به رودخانه شوري كه بين دشت تهران و ورامين است در واقع همان منطقه فرونشست‌هاست. غير از شمال دشت ورامين بقيه دشت، منطقه وسي عي از فرونشست‌هاست با نرخ بالا. سطح وسيعي دارد و عمق نه زياد وسيع. در دشت تهران هم منطقه‌اي داريم كه در سال ٨٤ حدود حدود ٧٠٠ كيلومتر مربع بود و الان به ٩٠٠ كيلومتر مربع رسيده، حاشيه‌اش گسترده‌تر شده و به منطقه درون‌شهري نزديك‌تر. قبلا تا اواسط قلعه‌مرغي بود اما اخيرا مشخص شده از شرق شهريار كمي به سمت شمال مي‌آيد و به شكل باريكه‌اي كه در امتداد دشت است، زمين‌هاي كشاروزي را دربرمي‌گيرد تا جنوب شرقي تهران. اينها بيشتر در اواسط و پايين دست دشت‌ها رخ مي‌دهد. در كرج منطقه كوچكي را حدود حسين‌آباد مهرشهر ديديم كه آنجا هم فرونشست داشت. البته دشت كرج هم دانه‌درشت است اما در تصاوير اخيري كه تهيه شده در محدوده كرج هم يك شكافي از مهرشهر به جنوب شرقي كرج داريم. دشت اشتهارد سال ٨٤ فرونشست نداشت اما الان در گزارش‌هاي غيررسمي فرونشست داريم.

اوج بحران دشت‌هاي تهران به چه شكل است؟

اگر فرونشست دشت ورامين را بكشيم U شكل مي‌شود. در دشت ورامين حدودا ۱.۵ تا ٢ سانتي‌متر شروع فرونشست است تا ١٢ سانت. اين نرخ تا انتهاي دشت كم مي‌شود و شكلي شبيه U درست مي‌شود. اين U را در سطح زمين نمي‌توانيم ببينيم، چون وسعت زياد است. نقاطي كه برداشت مي‌شود تغيير مي‌كنند. نقطه‌اي كه ٢٠ سانتي‌متر بوده، سال بعد مي‌شود ١٧ و بعد از آن نقطه ديگري ٢٠ سانت مي‌شود. دشت ورامين نقاطي را داشتيم كه ١٢ سانت نشست كردند. البته به طور متوسط ٥/٥ يا ٦ سانت نرخ فرونشست است اما نقطه ١٧ سانتي هم داشتيم كه اين يك نقطه بوده و ربطي به متوسط ندارد. البته اين را هم بگويم كه اين نقاط با تاخير در برداشت آب پايين مي‌روند. آب را كه برمي‌داريم بلافاصله اين پديده رخ نمي‌دهد، لايه‌ها به هم متصل‌اند، كمي طول مي‌كشد كه پايين برود. دشت تهران اما دشت ناهمگني است، هتروژن است و به شكل سينوسي است تا يو شكل. خطوط نامشخصي داريم. در اين دشت به عدد ٢٤ سانت هم رسيديم. جايي هم يكي از اساتيد گفتند به ٣٦ سانت هم رسيدند، اما احتمالا اين عدد در بازه‌هاي زماني طولاني گرفته نشده، عددي كه ما اعلام كرده بوديم ١٦ يا ١٧ سانت بيشينه نقطه دشت تهران در سال ٨٤ بوده كه اعداد ٢٣ و ٢٤ سانت هم مورد تاييد ما است.


با اندکی اضافات و تلخیص برگرفته از پایگاه خبری- تحلیلی سلامت نیوز، تاریخ انتشار 14 اسفند 1395، کد مطلب:207657: salamatnews.comwww.


اخبار مرتبط
خواندنیها و دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین