
شعار سال: "قبله" خواندن احمدینژاد، "گناهکار" خواندن کسانی که از او عقبتر باشند و نیز "فاقد موضوعیت" خواندن کسانی که از او جلوتر باشند، این روزها برای مشایی حسابی دردسرساز شده و حتی انتقاد برخی حامیان احمدینژاد را نیز برانگیخته.مسئله اساساً در این نوشتار بیش از اینکه نقد و رد تفکر آقای مشایی و همراهانش باشد، پرسشی تئوریک از چیستی ولایتمداری در لسان کسانی است که مدتهاست جریان مقابل خود را به ولایتمعاشی، ولایتبسندگی و... متهم میکنندو بدنهشان گاه تا تمسخر رهبری و نفی لزوم تبعیت از دستورات او پیش رفته.
مشایی در توضیح اظهارات قبلی خود ضمن اینکه ترجیح داد این بار از واژههایی چون "گناهکار" استفاده نکند، تصریح کرد:«مفهوم حرف بنده، تبعیت آحاد یک جریان یا جنبش از فرمانده خود است، که بدیهی و غیر قابل اجتناب است. این به معنای ممنوعیت نقد قول و فعل فرمانده نیست. این معنا را معصومین(ع) نیز نفی نفرمودند، چه برسد به افراد غیر معصوم! نقد در جای خود و تبعیت در جای خود. سوال و شبهه و انتقاد با منع منتفی نمیشود، بلکه در این صورت به دلیل عدم طرح و روشنگری لازم، باقی می ماند و از درون فرد و سیستم را خواهد خورد و از طرف دیگر امکان اصلاح خطای محتمل را منتفی میسازد. این باور بنده است.»
ضمن پابرجا و قابل رجوع بودنِ اشکالات قبلی، در خصوص این اظهارات جدید نیز نکات متعددی در خور طرح است:
1- اینکه این جریان از جایگاه نقد نسبت به فرماندهاش سخن میگوید، چه نسبتی با سایر اظهارات متعارض دارد؟ به عنوان نمونهآقای بقایی تصریح میکند:«ایشان(احمدینژاد) بگوید بمیر، ما فقط میپرسیم چطوری؟ نمیگویم چرا؟ همین! آقای احمدینژاد بگوید بقایی! بمیر! میگویم چطوری؟ والله، والله، والله! آقای احمدینژاد مرد امام زمان است؛ نیروی امام زمان است. یک عده كورند، نمیتوانند ببینند.» آیا اینها ولایتبسندگی و تعطیل کردن عقل و خرد نیست؟
پیشتر یکی از حامیان همین جریان نوشته بود:«ولایتبسندگی یعنی عقلانیت جمعی -که رکن اساسی حرکت سلیم جامعهی ایمانی در عصر غیبت است- را کنار بگذار و همهی امور را به عقل یک نفر احاله بده! یعنی برای عقول تمامی انسانها در بهترین حالت، شأن تذییل تحت عقل فقیه قائل شو! و چه بد کفران نعمتیست این کار.»
اگر یک جوان انقلابی از رهبری با عنوان قبله یاد میکرد یا میگفت کسی از رهبری جلوتر بیافتد گناهکار است یا جملات آقای بقایی را بر زبان جاری میکرد که اگر "ایشان بگوید بمیر، ما فقط میپرسیم چطوری؟ نمیگویم چرا؟ همین!"، طرفداران این جریان چه برخوردی با او میکردند و چه قضاوتی داشتند؟آیا این جریان که مدتهاست بر جوانان پاکی که از ولایتمداری سخن میگویند میتازد، فکر نمیکند خود در تبیین ولایتمداریِ بهاریاش مرزها را فرسنگها جابهجا کرده؟!
2- آقای مشایی تبعیت آحاد یک جریان یا جنبش را از فرمانده خود بدیهی و غیر قابل اجتناب دانسته است.پرسش این است که تبعیت یعنی چه و حدود و ثغور آن کدام است؟ بازی با الفاظ که مشکلی را حل نمیکند.
مثلا اگر آقای احمدینژاد به آقای مشایی بگویند در انتخابات کاندیدا نشو و به صلاح تو نیست اما برود کاندیدا شود، تبعیت کرده است؟!
اگر کاندیدا نشود، عقلش را تعطیل کرده و ولایتبسنده است؟
اگر آقای احمدینژاد بنا به مصالحی فرمان صبر، آتشبس یا حمله دهد، لازم است بدنه ولو آنکه این فرمان را مخالف آرمانخواهی و عدالتخواهی میداند، از آن تبعیت کند؟ آیا بدنه حق دارد برخلاف نظر احمدینژاد تمام تلاش خود را برای حذف یکی از حامیان او به بهانهی اینکه به اندازه کافی آرمانخواه و انقلابی نیست به کار بندد؟
3- این تبعیت فقط در هدف و مقصد معنا دارد یا در مسیر، روش و شیوه هم قابل طرح است؟ یعنی مثلا در مسیر عدالتخواهی میتوان با توجه به یکی بودن مقصد، روشی مخالف نظر فرمانده را اختیار کرد یا در روش هم باید نظر او را اخذ کنیم؟بالاخره تکلیف حامیان آقای احمدینژاد را مشخص کنید که چه باید بکنند و چقدر اختیار دارند!
اگر آقای احمدینژاد افشاگری با آن شیوه در صحن مجلس را درست نداند و اساساً این روش را ذبح عدالتخواهی قلمداد کند و آن را خلاف شرع، عرف و اخلاق بداند، آقای مشایی و سایر دوستان ایشان باید این نظر را بپذیرند و تبعیت کنند؟ اگر آقای احمدینژاد یک شیوه عدالتخواهی را تندروی و رادیکالیسم بداند یا شیوهای دیگر را کندروی و تسامح قلمداد کند، باید بدنهی احمدینژادی نظر ایشان را ملاک قرار دهند یا چون مسئله، آرمانخواهی است، نباید در راه آرمانخواهی کوتاه آمد و هر کس با هر روش و شیوه و منشی که میخواهد باید برود آرمانها را در کشور دنبال نماید و مخالف آرمانها را ترور یا رسوا کند؟
اگر آقای احمدینژاد از حیث روشی تبیین گفتمان امام راحل را بر مجادله سیاسی ارجح ببیند و بگوید به جای مجادله سیاسی الان لازم است به گفتمانسازی بپردازیم، بدنه باید این روش را قبول کند و اگر قبول نکند گناهکار است؟
4- آقای مشایی ضمن تأکید بر لزوم تبعیت تصریح کرده است:«این به معنای ممنوعیت نقد قول و فعل فرمانده نیست.» این هم اولِ بحث است.نقد یعنی چه و اصول و چارچوب آن کدام است؟"اصولِ نقد" را از کجا میآید؟ آیا هر کس بر اساس سلیقهی خود در در این جریان میتواند اصولی برای نقدش داشته باشد؟ مثلا اگر خود آقای مشایی برخلاف نظر آقای احمدینژاد راهش را عملاً جدا کند، جریانی جداگانه راه بیاندازد و جمعی از حامیان احمدینژاد را نیز به بهانه نقد پشت سر خودش راه بیاندازد، در چارچوب نقد فرمانده عمل کرده؟آیا نقد، تاب جریانسازی علیه یا موازی فرمانده را دارد یا این هم مصداق گنهکار بودن قلمداد میشود؟اگر جمعی ذیل پرچم آقای مشایی و به واسطه نوع نقشآفرینی او بیاعتقاد به تبعیت از فرمانده شدند و از نقد پا را فراتر گذاشتند و به نفی رسیدند، مشکلی پیش نمیآید؟ در چنین شرایطی آقای مشایی در این زمینه مسئول نیست؟
5- اینکه این جریان از لزوم تبعیت سخن میگوید و غیرتابعان را گناهکار میخواند، احیاناً موجب تقسیمبندی حامیان به "طرفداران ولایت" و "مخالفان ولایت" نمیشود؟اساساً این تبعیت با انقلاب اسلامی نسبتی دارد یا مفهومی خودساخته و برای حفظ جایگاه خود است؟ عبدالرضا داوری:«بررسی سابقه واژه ولایتمداری نشان می دهد که این واژه هرگز در ادبیات انقلاب اسلامی از سال ۱۳۴۲ تا ۱۳۷۷، ظهور و بروزی نداشته و در شعارهای ملت ایران چه در دوران مبارزه با رژیم پهلوی و چه پس از آن در دوران پساپیروزی و حتی در دوران جنگ مطرح نشده است به طوری که در وصایای شهدای دوران دفاع مقدس نیز از واژه ولایتمداری اثری مشاهده نمیشود.... صاحب این قلم معتقد است که بسط و گسترش واژه "ولایتمداران" و تاکید بر "ولایتمداری" در عرصه سیاسی، منجر به ورود عنصر "حمایت از ولایت فقیه و رهبری" به جناحبندیهای موجود و تقسیمبندی جامعه به "طرفداران ولایت" و "مخالفان ولایت" میشود، لذا از اساس طرح چنین مفهومی در سپهر سیاست، موجب وارد کردن نهاد رهبری به عنوان نماد وحدت ملی در مناقشات سیاسی شده و جز آسیبرسانی به این نهاد فرادستی، نتیجهای دیگر به بار نخواهد آورد.»
بهتر نیست این جریان از تبعیت یا ولایت یا گناهکار بودن و نبودن سخنی نگوید تا وحدت در میان حامیانش حفظ شود و مثلِ این روزها بحث و حرف و حدیث در میان حامیانش بالا نگیرد؟!
آیا آقای مشایی با این اوصاف پرچم احمدینژادیها را دست خودش نگرفته و گوشهای در یک حلقه تنگ نبرده؟ مشایی:«شما پرچم ولایت را برداشتید و گوشهای بردید دست کسی هم نمیدهید این غلط است. ولایت فقیه آن چیزی نیست که شما با آن خط کشی بسازید و جامعه را تقسیمبندی کنید.»
6- آقای مشایی در سخنان پیشینش اینکه کسانی بگویند ما فقط مشایی را قبول داریم را صحیح ندانسته و بر فرمانده بودن آقای احمدینژاد تأکید کرده.از نگاه سردمداران این جریان اگر کسی بگوید احمدینژاد را قبول داریم اما رهبری را نه و این عبارات در گروههای تلگرامی حامی ایشان منتشر شود، چطور است؟مثلا تصریح کند:«بنده یک مسلمان و شیعه اثنی عشری، احمدینژادیام و عاشق مهندس مظلوم مشایی. این یک اعتقاد قلبی است که از ذره ذره وجودم و اعماق قلبم نشات گرفته است و با هیچ چیز دیگری معاوضه نمیکنم... اعتقاد و التزامی به ولایت فقیه تحت نام علی خامنهای نداشته و ندارم و نخواهم داشت.»آیا وصل کردن حامیان مشایی به احمدینژاد اهمیت دارد و نیازمند موضعگیری است اما وصل کردن حامیان احمدینژاد به رهبری مهم نیست؟
7- اگر تمسخر یا طعنه به آقای احمدینژاد در میان حامیان مشایی باب شود، آیا او نگران میشود یا این چیزها در نسبت با فرمانده اهمیتی ندارد. مثلا(با توجه به محدودیت این نوشتار در انعکاس برخی اظهارنظرها) بنویسند:«#حضرت_آقا #پشت_بلندگو #خنده_حضار #الفاتحه.»، یا تصریح کنند:«حسن روحانی:"ارادتم به مقام معظم رهبری مربوط به 50 سال گذشته است و اینک هفتگی محضرشان میرسم؛ ایشان همواره بویژه در دو سه سال گذشته تاکید داشتند جامعه نباید دوقطبی شود." ارادت که یکطرفه نمیشه؛ یقیناً معظم له هم به #فرزندان_انقلاب ارادت دارند، بخصوص از #پشت_بلندگو.» یا بگویند:«اردوکشی سبزها در سال 88 هر چند در کوتاه مدت باعث نشد آیت الله خامنهای زیر بار بدعت تعیین اراده مردم در کف خیابان برود اما بوضوح نشان داد میشود با لشگر کشی در کف خیابان به خواستههای خود در بلند مدت رسید! حذف احمدینژاد از #پشت_بلندگو به بهانه #دو_قطبی شدن جامعه ثمره همان اردوکشیها بود و لاغیر...» یا تصریح کنند:«کارویژه ولایت فقیه از نظر قانون اساسی، "ضمانت عدم انحراف سازمانهای مختلف حکومت از وظایف اصیل اسلامی" آنهاست. این فقره یک معیار و شاخص برای سنجش به دست میدهد و میگوید که اگر در سازمان یا سازمانهای مختلف حکومت انحرافی رخ داد، باید مسئولیت را متوجه کجا دانست.»
8- آیا اساساً آنچه در بدنه میگذرد اهمیتی دارد یا میتوان راه خود را رفت ولو هر انحرافی در بدنه ایجاد شود و هر کس هر چه دلش خواست بگوید؟!
9- اساساً چه اتفاقی افتاده که این جریان نگران جلو افتادن یا عقب افتادن از احمدینژاد شده است؟ آیا مشکلی را در بدنه حس کرده است؟ آن مشکل دقیقاً چیست و از کجا نشأن گرفته و آیا با توصیه اخلاقی قابل درمان است؟!
10- چه چیز برداشت شخصی یک نفر یعنی آقای احمدینژاد را از مقصد و روش به برداشت معیار تبدیل میکند؟چرا این جریان از رهبری با این اوصاف به عنوان فرمانده یاد نمیکند و برداشت او را معیار نمیداند؟
اینها پرسش است و پرسش مطابق مبنای خودِ این جریان که از نقد سخن میگوید رواست و پاسخش طبعاً ناسزا نیست!
نکته دیگر اینکه پاسخِ این پرسشها نیز پاک کردن صورت مسئله نیست. نمیتوان در پاسخ گفت اینها قوانین ماست؛ هرکس نمیخواهد برود در حزب و گروه انقلابی یا ضدانقلابی دیگر فعالیت کند یا اصلا از کشور برود بیرون یا برود بمیرد! پرسش دقیقا از اینجا آغاز میشود که اصول ولایتمداری شما برای کسانی که همآرمان شما هستند و میخواهند همراه شما بمانند چیست؟ این ولایت فقیه جدید و ولایتمداریِ بهاری را از کجا آوردهاید و چه ضوابطی دارد؟ آیا در تبیین این ضوابط از آن ولایتمداری که پیشتر نفی میکردید پا را فراتر نگذاشتهاید و برای ولیفقیه خود جایگاهی رفیعتر در نظر نگرفتهاید؟!
سایت شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از سایت خبری رجانیوز ، تاریخ انتشار 17 مرداد 96، کدمطلب:274589، www.rajanews.com