
شعار سال: براي يك واحد توليدي و صنعتي چيزي مهمتر از كسب نقدينگي نيست و در ميان انواع مختلف نقدينگي بدون ترديد بهترين نقدينگي كه ميتواند به دست مدير يك بنگاه اقتصادي برسد، نقدينگي از محل فروش محصولات است. بسياري از واحدهاي توليدي مشكل بزرگشان جذب بازار است. بسيارند محصولاتي كه از كيفيت ارزشمندي برخوردارند اما به دليل عدم رغبت بازار به محصولاتشان هميشه با مشكلات عديدهاي روبهرو هستند. اگر مشكل فروش محصولات را بخواهيم با يك تحليل سطحي مورد بررسي قرار دهيم، بايد بگوييم عدم داشتن تيم بازاريابي و فروش قدرتمند كه از كارايي لازم برخوردار باشد بزرگترين رنج واحدهاي توليدي صنعتي است كه اين هم از آنجا نشأت ميگيرد كه رغبت چنداني به اين امر در ميان شركتها نيست و اعتقاد فرسودهاي در ميان آنها موج ميزند كه اگر شركت ما محصولات باكيفيتي دارد نياز به تبليغات و بازاريابي ندارد بلكه بازار بايد به سمت محصولات ما حركت كند. در ظاهر اين جملات زيباست ولي اشتباه بزرگ آن است كه با همه هجمهاي كه از تعدد محصولات در يك كالاي خاص وجود دارد بايد اين قاعده را فرتوت و بيروح بدانيم، چراكه رقابت در مبحث بازاريابي رخنماي بازار امروز ما است.
اگر به دقت تحليل بالا را مطالعه كنيد بيشك به اين نكته پي خواهيد برد كه با تمام وصف اهميت بازاريابي و فروش، باز هم اينجانب اين مقوله را نكته با اهميت بالا و رتبه يك از دلايل عدم بهرهوري بنگاههاي اقتصادي نميدانم. به نظر بنده عدم بهرهوري و فروش محصولات ريشه در ابتداي كار دارد، آنجا كه يك واحد توليدي صنعتي ميخواهد افتتاح شود! عدم بهره وري دلايلي در ريشه دارد و نه در محصول. با تمام اين توضيحات
ميتوان ٥ دليل عمده براي عدم بهرهوري واحدهاي توليدي صنعتي نام برد: ١-تعيين نكردن اهداف بازار. يعني شركتي كه قصد احداث و ورود به بازار را دارد اهداف خود را براي ورود به يك عرصه پررقابت مشخص نكرده با اينكه بايد در هنگام كلنگزني يك پروژه به فكر چگونگي بهرهبرداري نهايي آن بود، ٢-دور بودن فرضيات با واقعيات بازار، اين را ميتوان ريشه در اطلاعات سوخته ديد، چراكه بسياري از مديران از اطلاعات ارزان و سوخته بهره ميبرند كه اين موضوع آنان را از واقعيات بازار و فروش محصولات در آينده دور ميكند، ٣-عدم آشنايي و آگاهي از بازارهاي جهاني، ورود به بازارهاي بينالمللي را از يك واحد توليدي صنعتي مستعد دور ميكند، ٤- عدم دسترسي به منابع اطلاعاتي داخلي، اين اصل ميتوان بزرگترين راه نجات باشد براي همه بحرانهاي يك واحد صنعتي اما در بسياري از مواقع دليلي است براي نابودي يك واحد صنعتي، ٥-عدم بهرهگيري از طرحهاي توجيهي مستند و ميداني تا بتوانند بازار هدف در داخل و خارج قبل از احداث يك واحد توليدي را مورد ارزيابي قرار دهند. شايد از ميان اين ٥ دليل عرض شده دليل پنجم خود به تنهايي بتواند تاثير عمدهاي بر بالا رفتن بهرهوري بنگاههاي اقتصادي داشته باشد. به نظر بنده استفاده از منابع اطلاعاتي دقيق توسط شركتهايي كه طرحهاي توجيهي را براي واحدهاي توليدي صنعتي آماده ميكنند بسيار حايز اهميت است و اگر مديران واحدهاي توليدي به جاي اينكه مبلغ كمتري را براي يك طرح توجيهي پرداخت كنند و دست به هر اقدامي بزنند، به فكر يك طرح توجيهي جامع باشند و در ابتداي كار براي اين طرح توجيهي با دقت نظر و موشكافي بيشتري اقدام كنند و آينده واحد توليدي خود را تضمين ميكنند.
سایت شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از سایت روزنامه اعتماد، تاریخ انتشار 2 شهریور 96، کدمطلب:84146، www.etemadnewspaper.ir