شعار سال: گفتوگوی پیش رو ، نخستین رودرویی ما با سید مجتبی حسینی است که به گواه او برای تحقق خواستهها،ضمن تلاش مضاعف، باید از انگیزهها و ظرفیتهای نسل جوان بهره برد. هر چند که برای تحقق این اهداف به نظر میرسد موانع زیادی وجود دارد که نمیتوان آنها را نادیده گرفت !
از
26 آذرماه 1396 که سکان معاونت هنری را به دست گرفتهاید تاکنون، تحلیل کلیای که
از عملکرد شما میتوانم ارائه بدهم این است که مصداق این بیت «رهرو آن نیست که گه
تند و گهی خسته رود، رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود» هستید! چرا به آهستگی پیش
میروید؟
حوزه فرهنگ به تعبیری حوزه آهستگی و پیوستگی است. تقریبا میتوان گفت
در هیچ دوره تاریخی، فرهنگ و هنر از تندرویها و کندرویها نهتنها سودی نبرده،
بلکه همواره زیان دیده است. فکر میکنم با توجه به سالهای پشتسر، جغرافیای هنر
ایران را به درستی نشناختهایم و نشناختن این جغرافیا موجب شد گاهی هیجانزده
درباره آن تصمیم بگیریم؛ چه ایجابی و چه سلبی! پس در بدو امر باید این جغرافیا را
بهدرستی شناخت و سعی کرد تصویر واقعی از این حوزه به دست آورد. آنوقت موقعیت هنر
را آسیبشناسی و در نهایت بهدور از ماجراجویی و مبتنیبر نگاه واقعبینانه برای
فرهنگ و هنر بهمثابه امری مبارک و اثرگذار در جامعه برنامهریزی کرد. پس برای
رسیدن به این برنامه، باید مقدماتی را فراهم کرد. این مقدمات از گردآوری و بهدستآوردن
«دادهها» شروع میشود. با تحلیل دادهها،
وضع موجود را میتوان شناخت و متناسب با وضع موجود برنامهریزی کرد. طبیعی است
برای مبادرت به این امر نیاز به وقت داشتیم.
حتما واقف هستید قبل از استقرار دولت «تدبیر و امید»،
مجموعه وزارت ارشاد در دوره هشتساله ریاستجمهوری محمود احمدینژاد وارد فازی شد که
حتی بعد از گذشت شش سال از آن دوره همچنان پسلرزههای آن را شاهدیم! هرچند برخی از
منتقدان چنین تحلیلی را رد میکنند و معتقدند دیگر حالا دولت روحانی باید پاسخگو
باشد. اما با تأیید ضمنی این نکته، باید گفت که در عرصه فرهنگ و هنر موضوع عمیقتر
از اینهاست و قابل مقایسه با حوزههای دیگر نیست؛ بهطورمثال در همین حوزه، مدیران
زیادی از گذشته وجود دارند که بهراحتی نمیتوان آنها را تغییر داد. همچنین
کارمندانی که از آن دوره وارد وزارتخانه شدندو حتی گاهی شاهد هستیم که عملکرد یک
آبدارچی یا مسئول دبیرخانه از تأثیرات یک مدیر هم بیشتر است!! از سوی دیگر
رویکردهای نظارتی مانع ورود برخی از مدیران به این مجموعه میشود. با این شرایط
چگونه توانستید مدیران خود را انتخاب کنید؟
فارغ از اینکه به این موضوع فکر کنم که محدودیتی بهلحاظ انتخاب مدیر
دارم یا نه، بهگونهای دیگر رفتار کردم؛ یعنی در ابتدا اهتمام من بر این بود که آیا
میتوانم با مدیران موجود کار کنم یا نه.
طبیعتا نتوانستید کار کنید که تغییرشان دادید!
صحبت من قبل از تغییرات است. با خود گفتم که اگر قرار به جابهجایی این
عزیزان باشد، فهرستی از نام افراد مؤثری را که میشناسم تهیه تا بررسی کنم چه
کسانی میتوانند چه مسئولیتی را برعهده بگیرند. البته از دوستان دیگر هم درخواست
کردم اگر کسانی از قلم افتادهاند، به این فهرست اضافه کنند. در نهایت به تعدادی
گزینه رسیدم.
یعنی همچنان محدودیتها را در نظر نگرفتید؟
بله، اما بدون درنظرگرفتن محدودیتها، این فهرست همچنان ناهمگون بود؛ برخیها
ضعیفتر و بعضیها قویتر! به همین دلیل این فهرست را بر اساس شاخصهای موردنظرمان
رتبهبندی کردیم. کسانی را که بیش از نیمی از نمره قبولی را کسب کرده بودند انتخاب
کردم و با خودم قرار گذاشتم که با آنها گفتوگو کنم. به عبارت دقیقتر سعی کردم
چالشهای پیشرو را مانند مسیر پرسنگلاخ مطرح کنم تا ببینیم چه راهی پیشنهاد میدهند
تا در ادامه بر اساس پاسخهای دریافتشده در آن گفتوگو، بار دیگر آن فهرست را
نمرهگذاری کنم. در نهایت
برای هر پست به چند گزینه رسیدم.
یعنی افراد را بر مبنای موردنظر غربال کردید؟
بله. در نهایت برای هر مسئولیت به تعداد محدودی گزینه رسیدم. در این
مرحله برای انتخاب افراد به محدودیتهای مورد اشاره شما پرداختم و این نکته را لحاظ
کردم. البته خوشبختانه گزینههایی که بالاترین نمرات را کسب کردند، محدودیتهای
نظارتی - امنیتی نداشتند. سپس با آقای وزیر گفتوگو کردیم. آقای صالحی با افرادی که مورد توافق هر دوی ما بودند
جلسه گذاشتند و طی برنامه زمانبندیشده و با اعمال تشریفات مرسوم از آنها دعوت به
کار کردیم.
آقای حسینی! میدانید که کشور با تحریمهای اعمالشده
از سوی ایالات متحده در وضعیت خاصی قرار دارد. هرچند بودجه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
در حالت عادی در قیاس با سایر وزارتخانهها کم بوده. حالا هم با وضعیت فعلی ناچار
هستید با بهکارگیری «اقتصاد مقاومتی» کار خود را ادامه دهید. با این نگاه که
همیشه مدیران دولتی از حقوق و مزایای خوبی برخوردار بودهاند و جالب است بدانید که
در گفتوگویی با برخی از مدیران قبلی و پیشین با این پاسخ که «دیگردر دولت کارکردن
نمیصرفد!» مواجه شدم! حالا مدیران فعلی با چه دلایلی پذیرفتند که قبول مسئولیت
کنند؟
مدیران ما در شرایط فعلی حقوق کمی به نسبت مسئولیتی که بر عهده دارند، میگیرند.
ضمن اینکه حتی ما در قیاس با دورههای قبل هم امکاناتمان کاهش یافته است. بههرحال،
آنها قصد خدمت به کشور و فرهنگ و هنر این سرزمین را دارند. ضمن اینکه الان حوزه فرهنگ
و هنر ایران به شدت خانواده بزرگی شده و اعتبارات فعلی، کفاف این خانواده بزرگ را
نمیدهد! نکته مهم دیگر این است که متأسفانه ما در حوزه فرهنگ و هنر، مدیران جوان
تربیت نکردیم و این روزها به شدت کمبود نیروی کارآمد انسانی و افراد متخصص و درعینحال
اجرائی دیده میشود.
این یکی از آسیبهای دولت هشتساله مهرورز است که به
آن اشاره کردم. در واقع در آن مقطع تعدادی از افراد متخصص اقدام به مهاجرت کردند. همچنین مسیر
طبیعی انتقال مدیریتها از گذشته به جوانان صورت نگرفت و رخوت و انشقاق به وجود
آمد!
ضمن اینکه علاوه بر کمبود نیروی انسانی کارآمد، تعدد چالشها، کمبود امکانات
و مطالبهگری زیاد «مربع تهدید» را تشکیل داده که الان داریم با آن دستوپنجه نرم
میکنیم! در چنین شرایطی به نظرم تنها عنصری که میتوان به آن چنگ زد، انگیزههای
انسانی مثل خدمت به کشور عزیزمان و بهکارگیری خلاقیت نیروهای جوان است. وقتی به
جوانان متخصص و وفادار به کشورمان فضا دهیم، آنها قطعا علاقهمند هستند در این
حوزه نقش مؤثر و ماندگاری از خود بهجا بگذارند و فکر میکنم که جانانه کار خواهند
کرد.
البته نیروهایی که در پستهای زیرمجموعه معاونت هنری به کار گرفتهاید
یا در آستانه 40سالگی هستند یا 40 سال را رد کردهاند. ممکن است این افراد در مقایسه
با مدیران ردههای بالاتر سنشان کمتر باشد. اما واقعیت این است که تصورم از بهکارگیری
نیروهای جوان، میانگین بین 25 تا 35 سال است. چرا از جوانان استفاده نکردید؟
شما به نکته درستی اشاره کردید. مثلا اگر به آمار وزرا و معاونان وزارت
فرهنگ و ارشاد اسلامی در سالهای گذشته نگاه کنیم، مثلا آقای دکتر لاریجانی در 40،
45 سالگی یا آقای دکتر مهاجرانی در همین محدوده سنی به وزارت رسیدند. منتها همانگونه
كه برای شما شرایط را تشریح کردهام به این ترکیببندی رسیدیم.
یکی از وعدههای دکتر روحانی بهکارگیری زنان در بخشهای
مختلف مدیریتی در دولت بود. هرچند وزارت زنان به سرانجام نرسید! اما چرا در سطوح مدیریتی
پایینتر از زنان دعوت به عمل نیامد؟
شخصا هم علاقهمند و هم پیگیر این موضوع بودم. اما شرایط و اقتضائات
این دوره بهگونهای است كه این امر درحالحاضر محقق نشده است، باید سعی میکردم
شرایط را بسامان کنم. هرچند در تمام عرصههای هنری، بانوان هنرمند شگفتانگیز و
قابل تحسین داریم. اما درعینحال باید به این سؤال هم پاسخ دهیم که لزوما یک
هنرمند، میتواند مدیر خوبی هم باشد؟ مثلا یکی از حسرتهای من این است که چرا وقت
کمتری را به کارهای هنری خودم اختصاص میدهم؟ اما آیا الزاما اگر هنرمند خوبی
بودم، میتوانستم مدیر مؤثری هم باشم؟ حتما میدانید که عرصههای مدیریت فرهنگی و
هنری در کشور ما با دشواریهایی مواجه است. در این شرایط سعی کردم در برابر
انتقادات تند و گاهی خلاف واقع آرام باشم. درعینحال با طمأنینه کار را انجام میدهیم
تا به نتیجه برسیم.
یکی از سیاستهایی که در پیش گرفتهاید بحث شفافسازی
است؛ مثلا این روند در سازمان سینمایی و ادارات تابعه صورت گرفته. نگاه شما به این
موضوع چگونه است؟
به نظرم شفافسازی شامل دو بخش است؛ یک بخش شامل قوانین، مقررات و دستورالعملهاست.
بخش دیگر نیز حوزه مالی و اعتبارات را دربر میگیرد. ما در هر دو قسمت نیازمند شفافسازی
هستیم. معتقدم حتی در حوزه قوانین و مقررات به شفافیت محتاجتریم.
چطور؟
بهطور مثال، چنین سؤالی که آیا هنرمندشدن حق است یا امتیاز؛ اگر حق
است باید یکسری رفتارهایی کاری کند داشته باشیم که از آن رفتارها معلوم شود حق است
یا خیر. یا ما باید بهگونهای رفتار کنیم که انگار هنرمندبودن امتیاز است یا نه.
مثلا تعیین حق بیکاری یک هنرمند را چطور میتوان اثبات کرد؟ این نکته همچنان یک
خلأ قانونی است و باید در این زمینه شفافسازی کنیم؛ چون اگر شفاف نشود، نمیتوانیم
برخی از خدمات را ارائه دهیم؛ چراکه قانون این حق را به ما نداده است! پس اگر
قانون خلأ دارد، باید کمک کنیم مشکلاتش مرتفع شود؛ یعنی برای آن قسمتهایی که شکاف
قانونی وجود دارد، لایحه تهیه کنیم و به مجلس شورای اسلامی پیشنهاد دهیم.
به نکته مهمی اشاره کردید. مثل استخدام بازیگران در
اداره هنرهای نمایشی که هنوز تعریف منسجمی برای حضور در اداره یا ردکردن بیمهشان
وجود ندارد. برای مرتفعشدن آن چه کردهاید؟
این جزء وظایف ماست. مثلا هنرمندان پیشکسوت ما که سن آنها بالاتر از
50 است، حتما به خدمات بیمهای نیاز دارند؛ اما قانون میگوید کسی که بالاتر از 50
سال دارد، نمیتواند برای اولینبار تحت پوشش بیمه قرار گیرد؛ مگر آنکه قبل از این
سن، بیمه شده باشد. پس باید این خلأ قانونی را مرتفع کنیم. ما تاکنون 33 دوره جشنواره موسیقی فجر، 36 دوره
جشنواره تئاتر فجر، هفت دوره جشنواره مد و لباس و 10 دوره جشنواره هنرهای تجسمی
فجر را برگزار کردهایم؛ ولی همچنان حتی یک دستورالعمل دوصفحهای هم نداریم تا
حدود و ثغور این جشنواره را بدانیم! به همین دلیل برای اینکه خلأ مقررات را برطرف کنیم،
با اصحاب مختلف اهل هنر جلسه گذاشتیم، آرای آنها را جویا شدیم و حتی از طریق رسانههای
گروهی فراخوان دادیم که هنرمندان عزیزی که در این زمینه پیشنهادی دارند، ارائه
کنند. بعد از سوی گروهی این پیشنهادها را دستهبندی کردیم و تعدادی کارشناس روی
آنها کار کردند و به آییننامه تبدیل شد. برای هرکدام از این آییننامهها دستکم
11، 12 ساعت جلسه با حضور خود من تشکیل شد. روی همه کلمات بحث کردیم. به مدت 10
روز هم روی سایت قرار دادیم که اگر هنرمندی اعتراضی دارد یا نکتهای به ذهنش رسید،
آن را از طریق کامنت مطرح کند که تقریبا کامنتی هم نرسید؛ اما این فرصت را فراهم
کردیم و جمعبندی نهایی را خدمت آقای دکتر صالحی، وزیر محترم، فرستادیم که اگر
نکاتی داشتند، اعلام کنند. بعد گفتوگو کردیم و در نهایت به تصویب رسید. امروز هم
ممکن است این آییننامهها بهترین آییننامهها نباشند؛ اما با بضاعت ما بهترین نسخهای
است که میتواند مبنای اجرا و گفتوگو باشد.
این آییننامه چه زمان اجرائی میشود؟
قرارمان این است که جشنوارههای هنری سال 97 برمبنای همین آییننامه
پیش رود. انشاءالله در روند اجرا نیز خلأهای اجرائی آن را شناسایی میکنیم. هنرمندان هم اگر نظری داشته
باشند، به دیده منت میشنویم.
ظاهرا این معضل درباره جشنواره هنرهای تجسمی فجر بیشتر
است. آییننامه این جشنواره آماده شده؟
ویرایش نخست جشنواره هنرهای تجسمی فجر نزدیک دوماهونیم پیش آماده شده
است؛ اما متأسفانه ضعفهای زیادی داشت که قرار شد در انجمنهای هنری مطرح شود و بهزودی
انشاءالله به آییننامه جشنواره هنرهای تجسمی خواهیم رسید. حسن این آییننامهها
این است که دیگر متکی بر سلایق فردی نیست، بلکه معیار و ملاک مطرح میشود که این
یک بخش از شفافسازی است؛ اما بخش دیگر آن، مسائل مالی است. هرساله از محل بودجه
کشور، بودجهای برای امور هنری تخصیص پیدا میکند که در نهایت نحوه کاربری آن باید
به مراجع ذیصلاح گزارش شود که آیا در محل خودش هزینه شده یا نه. در کنار آن،
قانون دسترسی آزاد به اطلاعات هم داریم که مراعات هر دو قانون، شرکتها و مؤسساتی
را که ذیل دستگاه دولتی هستند، موظف میکند که اطلاعرسانی کنند.
در بخش تئاتر گفته میشود در دوره شما مجوزهای زیادی
برای تأسیس تماشاخانههای خصوصی صادر شده که بیشتر صاحبان آن برای اینکه به
سودآوری برسند، به جای استفاده از هنرجویان و هنرمندان تئاتری از بازیگران سینما دعوت
میکنند. همین نکته باعث تضعیفشدن پایههای تئاتر میشود.
چرا؟
تأسیس تئاترهای خصوصی روندی است که در یک دهه گذشته به آهستگی شروع
شده. تماشاخانههای
مجوزدادهشده هم متعلق به دولت نیستند. البته این هم دستورالعمل و مقرراتی نداشته؛
چه از نظر معماری و استانداردبودن ساختمان و چه از نظر کیفیت ارائه کار. درصورتیکه
سالنهای سینما از نظر استانداردبودن درجهبندی و سطحبندی میشوند. یکی از آییننامههای
ما مربوط به مجوز تأسیس تئاترهای خصوصی است. خانواده تئاتر هم خانواده بزرگی است.
مثلا در ماه گذشته در کل کشور حدود 400 عنوان تئاتر به صحنه رفته كه عدد بزرگی است
و محصول گستردگی این خانواده است. فکر میکنم این نگاهِ از دریچه تهدید را قدری
باید تعدیل کنیم. گرچه هنرمندان تئاتر محترم و صاحب مسند ویژه هستند. اما آیا روزی
که هنرمندان تئاتر به سینما ورود کردند، اینهمه نگرانی از خودمان نشان دادیم؟
ممکن است تئاتر از سبد کالاهای فرهنگی خانوارهای ما خارج شده باشد. پس اگر یک چهره
آشنای سینما بتواند مردم را به تئاتر دعوت کند، بهنفع این هنر ارزشمند خواهد بود
و نه به ضررش. پس بهتر است از ظرفیتهای مختلف استفاده کنیم. امروزه خطبندی هنرها
در جهان کمی مخدوش شده و هنرمندان میتوانند وارد عرصههای یکدیگر شوند.
آیا تغییراتی در مدیریت بنیاد رودکی یا فرهنگسرای نیاوران اعمال
خواهید کرد؟
براساس رویکرد «برنامهمحور» برای هر کدام از نهادهای تحت نظر معاونت
هنری، مأموریت قائل هستیم و هر کدام باید چشماندازی داشته باشند. مثلا قرار است فرهنگسرای
نیاوران چه خدمت و کمکی به جامعه فرهنگی –
هنری کند. هر جایی باید نقش خود را بازی کند تا یک پیکر واحد سالم به نظر برسد. در
غیر این صورت دچار موازیکاری درونسیستمی میشویم. در بنیاد رودکی هم باید به این
رویکرد کلان میرسیدیم. بنابراین گروهی انتخاب شدند تا بتوانند برنامهها و فرایندهای
بنیاد رودکی را شناسایی کنند و در نهایت به یک چشمانداز برسند که اساسا دو رویکرد
وجود دارد؛ یکی رویکرد تالارمحوری است. یعنی مؤسسه بزرگی داریم که تالارهای وحدت،
رودکی، فردوسی و برج آزادی را دارد، زیر نظر آن است و باید «تالارداری» کند.
رویکرد دیگر این است که از ظرفیتهای »بنیاد
رودکی» استفاده کنیم. یعنی علاوه بر«تالارداری» خدمات و کارهای بزرگتری انجام دهد
و مأموریت بلندمدت و مؤثرتری را ایفا کند. پس باید بین کف و سقف به میانهای
برسیم و اینکه چقدر عملیاتی است که این فرایند طبق پیشبینی ما کمی طول میکشید.
در ابتدا پیشبینی ما این بود که تا نیمه خرداد به نسخه نهایی آن برنامه میرسیم.
اما آن برنامه حدودا 25 روز پیش به فرجام رسید. حالا براساس آن برنامه تیم مدیریتی
انتخاب میشوند.
یکی از انتقادات به نحوه مدیریت بنیاد رودکی مربوط به جام جهانی 2018 میشد. عدهای
خبرنگار موسیقی به روسیه اعزام شدند. موسیقی آقای سالار عقیلی هم هزینهبر شد و
ظاهرا خروجی چندانی نداشت. درحالیکه انتشار کلیپ جام جهانی جنابخان در فضای
مجازی با استقبال زیادی مواجه شد. اصل داستان چه بود؟
فدراسیون فوتبال علاقهمند بود برای اعزام تیم ملی فوتبال ایران به مسابقات
جام جهانی کاری کند. طبعا وقتی با بهترین فرزندان ایران در ورزش فوتبال به جام
جهانی میرویم، باید کاری درخور انجام داد.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه شرق، تاریخ انتشار 7 شهریور 97، شماره: 3231