این روزها تب کاهش هزینه بهره برداری یک مجتمع پتروشیمی و یا یک پالایشگاه چنان به جان مدیران افتاده که کمتر مدیری پیدا میشود این امر را افتخاری برای درج در کارنامه کاری اش نداند. اما غافل از آنکه کاهش هزینه بهره برداری یک مجتمع بدترین بلائی است که میتوان بر سر سرنوشت یک مجتمع پتروشیمی آورد.
بنابراین گزارش، در اجرای پروژه ها بخصوص در مواردی که فن اوری و دانش فنی سطح بالای جهانی برای تولید محصولات خاص با ارزش افزوده فراوان مورد استفاده قرار میگیرد انچه که مهم و اساسی به نظر میرسد در نظر گرفتن زمان اجرا و هزینه تمام شده است که اقتصاد طرح را توجیه پذیر میکند و به نوعی مدیریت اجرای طرح این دو هدف مهم را نشانه می گیرد اتفاقی که متاسفانه در اجرای طرحهای صنعت نفت یا رعایت نمی شود و یا مفهوم آن به درستی درک نشده است.
بعنوان مثال قیمت تمام شده می تواند اساس تصمیم گیری در خصوص اجرا یا عدم اجرای پروژه باشد. براین اساس بیشتر مدیران تصمیم گیر تلاش دارند تا هزینه های اضافی را در طول دوران پروژه کاهش داده و یا به اصطلاحcapital expenditure )capex) را متناسب با یک بازگشت سرمایه منطقی طراحی کنند. گرچه این مهم به عنوان یکی از پارامترهای تصمیم گیری کاملا درست به نظرمی رسد، اما اگر این مورد تنها عامل تصمیم گیری و یا حداقل مهم ترین عامل در نظر گرفته شود، میتواند مالک پروژه رادرطول دوران بهره برداری دچارمشکلات اساسی نماید. به بیان دیگر از آنجایٔیکه در اقتصاد سنجی پروژه، طول دوران بهره برداری 15 سال در نظر گرفته می شود، استفاده از دانش فنی نامناسب و پیرو آن تجهیزاتی که می تواند هزینه بهره برداری ( Runnig cost ) را در طول بهره برداری افزایش دهد باعث میشود که opex (operational expenditure)به شدت افزایش یابد و تمامی هزینه هایی که در دوران ساخت کاهش یافته به صورت کاملا نهایی در دوران بهره برداری افزایش پیدا می کند.
از این رو، استفاده از دانش فنی شرکت هایی که گمنام هستند می تواند opex را تا بالاترین میزان ممکن افزایش داده و عملا هزینه بهره برداری را به طور کاملا نامتعارف افزایش دهد. هزینه هایی مانند قطعات یدکی، کاتالیست ها، عمر تجهیزات، بازدهی تجهیزات مورد استفاده، میزان مصرف انرژی، مصرف یوتیلیتی مورد نیاز واحد، کیفیت و ویژگی محصولات نهایی واحد و پیامد آن ارزش محصولات در بازار جهانی (برند شرکت صاحب دانش فنی) از مهمترین مواردی است که دانش فنی و مهندسی یک پروژه را می تواند تحت تاثیر قرار دهد و در نهایت گرچه پروژه را در ظاهر با قیمت پایین تری به اتمام می رساند، اما هزینه مواردی که ذکر شد، در طول دوران بهره برداری چنان بالا است که عملا واحد را غیر اقتصادی کرده و فروش محصولات را کاملا دچار مشکل خواهد کرد.
از این رو مفهومی که با مدیریت صحیح منابع میتواند قیمت تمام شده را کاهش دهد در بسیاری موارد با فشارغیرمنطقی در استفاده از تجهیزات نامناسب به بهانه کاهش هزینه ها و یا دانش فنی سطح پایین جهانی آن هم در راستای کاهش قیمت تمام شده طرح ، در نهایت کاهش قیمت محصول نهایی و یا تعویض زود هنگام تجهیزات را در پی خواهد داشت که البته پر واضح است اقتصاد نهایی پروژه را کاملا مختل کرده و در جهت غیر اقتصادی شدن حرکت میدهد.
بنابراین در چنین شرایطی باید تاکید داشت مدیرانی که به عنوان مثال از کاهش هزینه احداث یک مجتمع پتروشیمی خبر میدهند در دو بخش جای خواهند گرفت. ابتدا مدیرانی که سعی دارند تا از نبود دانش فنی لازم در جامعه به نفع خود بهره ببرند و تاکید کنند که توانمندی بالایی برای دریافت پست های بالاتر دارند و یا مدیرانی که واقعا تخصص لازم را برای درک چنین موضوعی ندارند و براین باورند که کاهش هزینه یک پروژه و خرید تجهیزات به عنوان مثال چینی به جای اروپائی بهترین کار ممکن خواهد بود. غافل از اینکه نیمی از پروژه های پتروشیمی و نفت کشور با چنین دیدگاه هایی اداره میشود و همچنان مدیران کاهش هزینه بهره برداری یک پروژه را افتخار میدانند. دراین بین این سوال ایجاد میشود که در چنین فضای تخصصی واقعا مدیرانی که از بیرون از نفت وارد این حوزه میشوند و ادبیات آن را نمیدانند تا چه اندازه میتوانند مدیریت درست داشته باشند؟ آیا واقعا بدون دانستن ادبیات تخصصی نفت مدیریت این حوزه ممکن است؟
شعار سال ، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از سایت نفتی ها، تاریخ انتشار20شهریور 97، کد خبر: 3558،www. naftiha.ir