شعار سال: علم و علمآموزی در سیره پیامبر(ص) از جایگاه والایی برخوردار است شاید یکی از دلایل برجسته شدن این بعد در سیره ایشان به بستری که در آن قرار داشتند، بازمیگردد؛ یعنی جامعه جاهلی که میبایست برای پذیرش دین اسلام ابتدا از گرد و غبارهای جهالت پاک میشد. در گفتوگویی با حجتالاسلام مصطفی قنبرپور، پژوهشگر تاریخ اسلام، کوشیدیم تا ویژگیهای سیره علمی پیامبر اکرم(ص) و بهرهگیری ایشان از این سیره در تحقق صلح را به بحث بگذاریم.
جناب قنبرپور، سیره علمی پیامبر(ص) چه ویژگیهایی داشت؟
با توجه به فرمایشات جمیع علمای اسلام، میتوان سیره علمی پیامبر(ص) را به دو جنبه «الهی» و «شخصی» تقسیم کرد. «علم لدنی» یا همان «علم الهی» با برگزیده شدن ایشان برای رسالت، از سوی خداوند محقق شد. میتوان در تأیید علم الهی پیامبر به این آیه اشاره کرد: «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّک الَّذِی خَلَقَ/ خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ .بخوان به نام پروردگارت که انسان را آفرید/ از عَلَق آفرید.» (سوره علق آیه یک و دو)
حضرت رسول اکرم(ص) نیز میفرمایند: أنا مدینه العلم «من شهر علم هستم» که خود گواهی از بهرهمندی ایشان از علوم بشری است که هر کسی قادر به کسب آن نیست و بیشتر جنبه الهی دارد.
اما در کنار این جنبه، ایشان از «علم شخصی» یعنی از دانستنیهای علوم و معارف بشری بهطور تمام و کمال بهرهمند بودند. این در حالی است که بشر نیز به مرجعی نیاز دارد که از این دو گونه علم برخوردار باشد تا «مجهولات» خود را به «معلومات» بدل کند. به همین اعتبار است که پیامبر اکرم(ص) مرجع کاملی برای پاسخ به پرسشهای علمی بشر است.
نکته دیگر آنکه، پیامبر(ص) به دانش و دانشاندوزی بسیار اهمیت میداد. بهعنوان مثال فرمودند: «هر کس بخشی از دانش را فرا گیرد تا برای خشنودی خدا آن را به مردم بیاموزد، خدا پاداش 70پیامبر را به او اعطا میکند.» (نقل از روضة الواعظین صفحه 12)
و در جای دیگری رسول خدا(ص) فرمود: «آموزش علم به دیگران برای رضای خدا «حسنه» و یادگیری آن «عبادت» است و گفتوگوی علمی «تسبیح» و کاربرد دانش «جهاد» و آموزش آن به کسی که نمیداند «صدقه» و بخشیدن آن به کسی که صلاحیت دارد سبب «قرب الهی» است. زیرا دانش، آموزنده حلال و حرام و روشنگر راه بهشت و همدم حالات تنهایی است.» (نقل از بحارالانوار، جلد یک صفحه 171)
چقدر پیامبر اکرم(ص) در بهرهگیری از علم برای «تحقق صلح در جامعه اسلامی» تأکید داشتند؟
در روایات و احادیث ضبط است که پیامبر اکرم(ص) قبل از هر کاری که مربوط به جامعه آن زمان بود از جمله در غزوات و سریهها، از علم خود برای حصول صلح بهره میگرفتند؛ مانند پیشنهاد سلمان فارسی برای حفر خندق که جنبه علمی و تاکتیکی در جنگ داشت.
نمونه دیگر، صلح حدیبیه است که در سال ششم هجری اتفاق افتاد. زمانی که رسول خدا(ص) و یارانش پس از پیمودن راهی بسیار سخت و ناهموار، در پهن دشتی به نام حدیبیه، فرود آمدند، ناقه رسول اکرم(ص) زانو به زمین زد، آن حضرت فرمود این ناقه چنین عادتی نداشت. ولی همان خدایی که فیلها را از رفتن به سوی مکه بازداشت، این شتر را نیز از حرکت بازداشته است. در این لحظه، حضرت به مسلمانان فرمان دادند تا در آن مکان فرود آیند و فرمودند: «اگر امروز قبیله قریش، به من پیشنهادی بدهد که در آن تحکیم روابط خویشاوندی وجود داشته باشد، درخواست آنان را خواهم پذیرفت؛ یعنی جنگی را انجام نخواهم داد.» (نقل از پیشوایان هدایت، جلد محمد مصطفی)
جنگ در زمان پیامبر اکرم(ص) با جنگهای امروزی تفاوت داشت و بیشتر تن به تن بود و پیامبر(ص) وقتی افراد توطئه میکردند و با نصیحت و پند و اندرز زیر بار نمیرفتند، قشون خود را برای نبرد آماده میکرد، اما قبل از اعزام، سخنرانی کرده و میفرمودند که مبادا شما به دشمن حمله کنید، بگذارید آغازگر جنگ دشمن باشد و اگر حمله کردید، مبادا پیران و کودکان را بکشید، اگر کسی فرار کرد، تعقیبش نکنید و اگر اسلام آورد، آن را به قتل نرسانید، به کلیساها و معابد حمله نکنید. و اگر از سوی دشمن پیشنهاد صلح داده میشد حتماً پیامبر(ص) میپذیرفتند چراکه ایشان میخواستند با آرامش و اخلاق مسائل حل شود.
صلح حدیبیه به پیامبر اکرم(ص) فرصت داد تا با پادشاهان و سران کشورهای خارج از جزیرة العرب مکاتبه کرده و آنان را به اسلام فراخواند و انتقال اسلام به خارج از جزیرةالعرب را محقق سازند. همچنین این صلح، در مراحل بعدی، زمینه را برای فتح مکه که مهمترین مرکز و دژ بتپرستی در آن روزگار بود، مهیا کرد. (نقل از پیشوایان هدایت، جلد محمد مصطفی، صفحه 218)
ائمه(ع) چگونه میراثدار این سیره شدند؟
واقعیت این است که اشاعه و توسعه سیره علمی و عملی پیامبر(ص) از وظایف ذاتی ائمه(ع) است، چون ائمه میخواستند راه حضرت رسول(ص) را ادامه دهند. از آنجا که پیامبر(ص) دارای ابعاد مختلف علمی، اجتماعی و سیاسی بودند، ائمه(ع) هر کدام با توجه به شرح احوالاتشان، جنبهای از این سیره را بسط دادند، بهعنوان مثال حضرت علی(ع) حکومت خود را بر پایه عدالت، مساوات، رفع تبعیض و رفع زندگی اشرافی قرار داد. امام حسن مجتبی(ع) شیوهای دیپلماتیک را برای حفظ اسلام در جنگ با معاویه پیش گرفت.
امام سجاد(ع) با صحیفه سجادیه که مناجاتهای عرفانی، توحیدی و علمی است دین پیامبر(ص) را زنده نگه داشت. اما امام باقر(ع) و امام صادق(ع) با تفقه و مباحث علمی و کلاسیک، امام کاظم(ع) با مبارزه سیاسی و تحمل زندانهای مختلف و مشقات روحی و جسمی، امام رضا(ع) با تعامل احسن با حاکمی حیلهگر مانند مأمون، امام جواد(ع) با مناظرههای فقهی، در حالی که که کودکی بیش نبود با یحیی بن اکثم که از عالمان بزرگ دستگاه مأمون بود، به بحث میپرداخت و با مناظره آنان را مجاب میکرد. همچنین امام علیالنقی(ع) با کارهای مخفیانه توانست یاران خود را راهنمایی کند و به همین ترتیب هر یک از امامان کوشیدند تا با توجه به شرایط زمانی خود به نوعی در حفظ دین رسول خدا(ص) بکوشند. اما در مقام مقایسه شاید بتوان سهم بیشتری را برای امام صادق(ع) در انتشار سیره علمی پیامبر اکرم(ص) قائل شد.
چرا امام صادق(ع) بیشتر از سایر ائمه توانست وامدار سیره علمی پیامبر(ص) باشد؟
ائمه هر کدام وظایف خاص خود را انجام میدادند اما حاکمان ستمگر نمیگذاشتند ائمه(ع) علومی را که از پیامبر اسلام(ص) سینه به سینه به آنان رسیده بود، برای مردم بیان کنند. در زمان امام صادق(ع) اوضاع تغییر کرد، بنیعباس، ماسک طرفداری از خاندان پیامبر(ص) را به چهره زد و مدعی گرفتن انتقام خون شهیدان کربلا از بنیامیه شد، مردم هم که از ظلم حکام بنیامیه به تنگ آمده بودند از آنان حمایت کردند حتی از ایران هم ابومسلم خراسانی تعداد فراوانی را برای براندازی بنیامیه به کمک بنیعباس فرستاد. امام صادق(ع) از این فرصت طلایی استفاده کرد و دانشگاههایی را ایجاد کرد.
بنا بر نقل شیخ مفید در کتاب «ارشاد»، امام صادق(ع) بالغ بر چهار هزار راوی تربیت کرد. در این فضا، بنیعباس و بنیامیه از آن جهت که درگیر جنگ بودند با ایشان کاری نداشتند. تا اینکه بتدریج بنیعباس بر اوضاع مسلط شد و منصور دوانقی شروع به کجرفتاری با امام صادق(ع) کرد و سرانجام ایشان را به شهادت رسانید.
به اعتقاد شما، امروز چطور میتوانیم با بهرهگیری از سیره پیامبر(ص) مواجهه بهتری برای مسائل امروزمان داشته باشیم؟
علم یکی از مؤلفههای قدرت است و این واقعیتی انکارناپذیر است. پیامبر اکرم(ص) و ائمه(ع) به این مسأله واقف بودند از این رو، از هر کوششی برای علم آموزی به جامعه و تربیت اندیشمندان، فروگذار نمیکردند. ماحصل این تلاشها را میتوان در دوران طلایی اسلامی یعنی قرن چهارم و پنجم دید، در این بازه زمانی است که دانشمندان بسیاری در دامان اسلام پرورش مییابند که هنوز هم برای بسیاری از عالمان و آکادمیها در دنیا محل رجوع است. در کتاب «تاریخ تمدن» ویل دورانت جلد یازدهم نیز در تأیید این سخن چنین آورده شده است که مسلمین در بسیاری از علوم استاد بودند و در آن دوره اروپا و امریکا در علم حرفی برای گفتن نداشتند. اما امروز به نظر میرسد که با یک توقف تاریخی در حوزه علم مواجه هستیم از این رو، معتقدم شرط برونرفت ما از مسائل امروزمان بازگشت به گذشته علمی افتخار آمیزمان و بازیافتن قدرتی است که علم برایمان به ارمغان آورده بود.
سایت شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از سایت روزنامه ایران، تاریخ انتشار 29 آبان 97، کد مطلب: 490403، www.iran-newspaper.com