استاد مصطفی ملکیان، دکتر سارا شریعتی و حجتالاسلام محمدعلی ایازی نیز از سخنرانان این هماندیشی بودند که هر یک میکوشیدند تا از زاویه رشته تخصصی خود بر مقوله «گفتوگو» تمرکز کنند. این نشست 8 اسفند ماه در مؤسسه رحمان برگزار شد.
دکتر مصطفی معین که مدیریت مؤسسه رحمان را بـــــــرعهـــده دارد، نخســــت از وضعیـــــــت گفتوگو در جامعه ما ابراز نارضایتی کرد. به زعم او، کشوری که در دوره اصلاحات پرچمدار «گفتوگو تمدنها» میشود باید بتواند در داخل نیز به این مهم جامه عمل بپوشاند این در حالی است که متأسفانه امروز دوری و جدایی جایگزین گفتوگو و نوعدوستی شده است که خود ابعاد تاریخی، اجتماعی و ساختاری دارد. وی ابراز امیدواری کرد که این سلسله جلسهها که نشست جاری، نخستین دور از آن است بتواند زمینههای گفتوگو را در همه حوزهها تسهیل کند.
دکتــر هــادی خانیکی، استاد دانشگاه علامه طباطبایی، که مدیریت این میزگرد را برعهده داشت، تأکید کرد: حال که دریافتیم مشکل اساسی در کشور ما «گفتوگو» است، این قفل یا گره را چگونه باید باز کرد؟ البته نه به صورت انفجاری به این معنا که بخواهیم به شکل ناگهانی جامعه ایران را به یک «جامعه گفتوگویی» بدل کنیم. بنابراین، تصمیم گرفتیم درمؤسسه رحمان، گفتوگوهایی را شروع کنیم که بتواند زمینه ساز گفتوگوهای دیگر شود.
آنچه در ادامه میآید، متن ویرایش و تلخیص شده «ایران» از سخنرانیهای ارائه شده در این هماندیشی است که ماحصل آن از نظرتان میگذرد.
* تأکید فرهنگ دینی بر «گفتوگو»
علامه سید محمدحسین فضلالله، ازجمله مفسران معاصری است که در کتاب خود به مجموعه آیات قرآن که فضایی گفتوگویی دارند، اشاره کرده است، این گفتوگوها در چهار دسته قرار میگیرند؛ نخست، گفتوگوی خدا با ملائکه است، دوم، گفتوگوهای پیامبران و ملائکه است. سوم، گفتوگو میان پیامبر(ص) و مخالفان اسلام است و چهارم، گفتوگو میان موافقان و مخالفان است. دراین گفتوگوها حتی گاهی تعابیری تند علیه پیامبر(ص) و مؤمنان بهکار برده شده است، اما قرآن کریم با سعه صدر آنها را بازگو میکند و حرفهای مخالفان را نقل میکند. حجم این گفتوگوها نشان میدهد که کمرنگ بودن گفتوگو در جامعه ما، به دلیل فرهنگ دینی ما نیست.
معتقدم، «نشنیدن» ما دو علت اساسی دارد؛ نخست، استبداد تاریخی ما است که هم جنبه فرهنگی و هم جنبه سیاسی دارد. هر دوره که این استبداد کمرنگ شده، فضای گفتوگو و عقلانیت جدیت بیشتری گرفته است. برای مثال در قرون ٤ و ٥ هجری به دلیل گشایشی که ایجاد شد، علم و تمدن اسلامی چنان فضای روشنی را تجربه کرد که از آن با عنوان «عصر طلایی» یاد میشود و رونق تشیع نیز به این دوران باز میگردد.
از این رو، معتقدم، نخستین راه حل برای نهادینه کردن گفتوگو در جامعه «به رسمیت شناختن مخالفان» است.
دومین راه حل «استمرار گفتوگو» است. در آلمان ٢٠٠ سالگی انجمن قرآن را جشن میگیرند و طبیعی است با چنین عقبهای عالمی همچون «تئودور نولدکه» ظهور کند. مشکل ما این است که چه در فضای عالمان دینی فکر کنیم و چه در فضای عالمان غیردینی بیندیشیم؛ حرفمان باید غلبه پیدا کند. این در حالی است که فرهنگ «غلبه بر دیگری» از فرهنگ دینی ما دور است.
«تکفیر» اگرچه اصطلاحی دینی است، اما به نظر میرسد مشکل کلی ما است و ربطی به فرهنگ دینی ندارد و معتقدم، بخشی از فقدان گفتوگو «ترس از تکفیر» است.
معمولاً فکر میکنیم که تکفیر فقط جنبه دینی دارد اما هم در فضای روشنفکری و هم در حوزههای علمیه ما تکفیر وجود دارد و در این راستا میتوان به مهجوریت روشنفکران و عالمان بزرگ ما همچون ابنسینا و... در میان معاصرانشان اشاره کرد.
بر این باورم که باید از خودمان شروع کنیم. روشنفکران و عالمان دینی اگر حرفی برای گفتن دارند، باید در نحوه بیان خود نیز بیندیشند. گاهی نوع بیان، خود باعث محدودیت است؛ چه از ناحیه عوام، چه از ناحیه سیاست.
واقعیت این است که نمیتوانیم برای دیگران نسخه بپیچیم. باید فکر کنیم و با مدیریت کردن حرفهایمان بحثها را مطرح کنیم. اگر تودههای مردم از این جهت ناتوان هستند، دستکم روشنفکران باید بتوانند خودشان را مدیریت کنند. باید به این بپردازیم که چطور حرف بزنیم و اولویتهای ما چه چیزهایی است.
با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه ایران، تاریخ انتشار: 11 اسفند 1395، صفحه: 15 ، شماره: 6447 .
ن.ف83