پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ - 2024 March 29
کد خبر: ۲۳۶۴۴۶
تاریخ انتشار : ۱۰ مهر ۱۳۹۸ - ۰۸:۳۳
آموزش نوعي حق است، حق دانستن، حال آنكه ثروت نوعي موهبت ارثي يا اكتسابي است. اين دو البته با يكديگر پيوند مي‌خورند، آموزش در قالب مشاغل بهتر مي‌تواند به توانگري منجر شود، توانگري هم مي‌تواند زمينه‌ساز آموزش بهتر باشد.

شعارسال: بحث درباره رابطه «توانگري» و «آموزش» محتاج طرح سه نكته مقدماتي است: 1- آزادي نه فقط رهايي از محدوديت، بلكه نوعي از توانايي (قدرت انتخاب) نيز محسوب مي‌شود.

اگر رفع محدوديت‌ها و موانع بيروني (مانند قوانين تبعيض‌آميز) سطحي از آزادي و افزايش اختيار فرد است، برخورداري از امكانات دنبال كردن اختيار خود (مانند داشتن توانايي مالي) نيز صورتي ديگر از آزادي است. آنچه آيزايا برلين (فيلسوف سياسي قرن بيستم) آن را «آزادي مثبت» خوانده يا آمارتياسن (اقتصاددان برنده نوبل 2001) «توانمندي» نام نهاده است. به‌طور مثال اگر فقيري بخواهد درس بخواند اما به دليل نداشتن منابع لازم براي پرداخت شهريه از تحصيل باز بماند، به نوعي فاقد آزادي است. او آزاد است تا در مدارس ثبت‌نام كند (براي تحصيل با محدوديت قانوني روبه‌رو نيست)، اما فقدان ثروت، قيدي بر اختيار، توان و آزادي او نهاده است.

2- در مقدمه بالا، آموزش صرفا «محصول» (خدمتي) است كه با افزايش توان مالي (آزادي مثبت) مي‌توان از بازار تهيه‌اش كرد اما آموزش فراتر از اينهاست! آموزش خودش مي‌تواند مصداقي از آزادي مثبت باشد. آموزش به فرد آگاهي مي‌بخشد و آگاهي مي‌تواند زمينه‌ساز انتخاب‌هاي بهتر باشد. فردي اگر نداند كه در زندان است، هيچ‌گاه در جست‌وجوي راه گريز نخواهد بود. آموزش (البته نه لزوما تحصيلات رسمي) مي‌تواند به فقرا ياد دهد كه بهتر فكر كرده، بهتر انتخاب كرده و اصلا مهارت‌هايي كسب كنند كه دايره انتخاب‌هاي‌شان را گسترش دهند. آموزش ‌مي‌تواند به بسط امكان‌ها و فرصت‌هاي انتخاب بينجامد، پس موجب افزايش آزادي مثبت فرد (به‌ خصوص فقرا) شده و از اين‌رو عنصري است «توانمندساز

3- ثروت هم البته «توانمندساز» است. ثروت مي‌تواند امكان‌ها و اختيار فرد را افزايش دهد و از همين‌روست كه جان كنت گالبرايت (اقتصاددان) ثروت را «قدرت پاداش‌دهنده» مي‌نامد. ثروت نوعي «توانگري» است، نوعي قدرت است كه با امكان پرداخت در عوض چيزي ديگر (توانايي پرداخت) درهم آميخته است.

بر پايه مقدمات بالا مي‌توان نتيجه گرفت كه آموزش و توانگري (تمكن مالي) توانمندسازند، اين دو خالقان آزادي‌اند. اما همنشيني اين دو همين‌جا به پايان مي‌رسد، چراكه اين دو در يك بستر پرورش نيافته‌اند. آموزش نوعي حق است، حق دانستن، حال آنكه ثروت نوعي موهبت ارثي يا اكتسابي است. اين دو البته با يكديگر پيوند مي‌خورند، آموزش در قالب مشاغل بهتر مي‌تواند به توانگري منجر شود، توانگري هم مي‌تواند زمينه‌ساز آموزش بهتر باشد. اما نكته مهم آن است كه جنس امكان‌هايي كه اين دو فراهم مي‌كنند، به يكسان طعم آزادي ندارد!

در يك سيستم كاملا خصوصي، آموزش هم محصولي است كه اغنيا توان خريدن آن را دارند، اينجا آموزش يكي از ابعاد توانگري است و در طول آن قرار دارد. اما در يك سيستم مختلط كه هر دو نوع آموزش دولتي و خصوصي وجود دارد، رابطه توانگري و آموزش مقداري متفاوت است. اينجا توانگري، از سه مسير با آموزش پيوند مي‌خورد:

1- تجهيزات آموزشي: اينجا رابطه توانگري و آموزش، رابطه كالايي است. در ساده‌ترين حالت، توانگري خود را در كيف و دفاتر باكيفيت‌تر نشان مي‌دهد، يا در امكان بيشتر دانش‌آموز براي بهره‌گيري از وسايل كمك آموزشي، مانند كتاب‌هاي كمك درسي.

2- كيفيت آموزش: رابطه توانگري و آموزش مي‌تواند خيلي ناپيدا باشد، مانند زندگي در محلات بهتر شهر و امكان حضور در مدارس دولتي اين محلات كه دانش‌آموزان و جو آموزشي بهتري دارند. اما صورت خيلي آشكارتر آن را مي‌توان تحصيل در مدارس باكيفيت‌تري يافت كه در ازاي كيفيت خدمات، شهريه دريافت مي‌كنند. همان مدارس انتفاعي كه در ايران به طرزي غريب غيرانتفاعي نام گرفته‌اند! اين رابطه البته مي‌تواند صورت سوم و خاص‌تري از مدارس خصوصي نيز داشته باشد و آن توان استخدام معلم خصوصي است، معلماني كه مستقيما به استخدام در مي‌آيند تا توان دانش‌آموز براي مواجهه با آزمون را با آموزشي اختصاصي تقويت كنند!

3- بسط امكان‌هاي انتخاب: اگر دو نوع توانگري بالا بيشتر در سطح آموزش و پرورش مفهوم بود، اين يكي در حوزه آموزش عالي قدرت خودش را به رخ مي‌كشد، جايي كه به فرد امكان مي‌دهد علاوه بر دانشگاه‌هاي دولتي، امكان انتخاب انواع و اقسام دانشگاه‌هاي خصوصي و نيمه خصوصي را با پرداخت شهريه و هزينه‌هاي جانبي براي خود مهيا ببيند.

بنابراين اگرچه در نظام آموزش دوگانه (عمومي- خصوصي)، آموزش كاملا تحت سلطه توانگري نيست، اما از همين مجاري متعدد رابطه توانگري و آموزش است كه از حدود 12 ميليون دانش‌آموز كشور، با اينكه سهم مدارس تيزهوشان، شاهد و نمونه دولتي و غيردولتي تنها 1.3 ميليون نفر (كمتر از 11 درصد است) اما همه 30 رتبه برتر كنكور 98 از آن همين دسته بودند. يا از همين مجراست كه توانگران، حداقل حدود 6 برابر فقرا براي تحصيل در مقطع آموزش عالي حق انتخاب دارند! چراكه كمتر از 15 درصد كل دانشجويان كارشناسي به بالا در مقطع روزانه دولتي (بدون شهريه) تحصيل كرده و مابقي موسسات آموزش عالي (شبانه، آزاد، پيام‌نور، غيرانتفاعي و علمي- كاربردي) همگي نيازمند توانايي پرداخت هستند .

طعم توانگرانه آزادي با طعم دانش‌بنيان آن متفاوت است، چراكه توانگري عنصري است كه تا حد زيادي در قالب عطيه اوليه و موهبت پيش از تولد (تولد در خانواده مرفه) به فرد اعطا مي‌شود. در حوزه آموزش، آزادي ناشي از توانگري، بيش از هر چيز محصول نابرابري پيش از تولد است، اين در حالي است كه يكي از اهداف آموزش، شكستن تمايزات موروثي جوامع و بنا نهادن جامعه‌اي ناشي از تلاش و كوشش است. آموزش و توانگري گرچه به يكديگر منتهي شوند، اما آموزش اهدافي سراسر متفاوت از توانگري دنبال مي‌كند، توانگري از رهگذر آموزش نابرابري‌هاي پيشيني را بازتوليد مي‌كند، حال آنكه آموزش مجراي تحرك طبقاتي و توانگري فقراست. توانگري به ويژه براي دانش‌آموزان، محصولي خانوادگي و موروثي و نوعي بخت و اقبال است، حال آنكه آموزش، اختيار و اراده خود ايشان را طلب مي‌كند.

آيزايا برلين در توصيف متفكران، آنها را به دو دسته روباه و خارپشت تقسيم مي‌كند، «روباه بسيار چيزها مي‌داند؛ اما خارپشت يك چيز بزرگ مي‌داند.» اشاره به متفكراني چندبعدي كه مسائل مختلفي را بررسي كرده‌اند، در برابر متفكراني كه با تاكيد بر يك مساله مهم، آن را بسيار خوب تشريح كرده‌اند. رابطه توانگري و آموزش هم شايد چيزي شبيه به اين باشد. خارپشت‌ها دانش‌آموزان تلاشگري هستند كه مي‌دانند بدون تلاش، راهي به مدارج بالاتر نخواهند داشت، حال آنكه روباه‌ها (توانگران) مي‌دانند كه براي كسب وجاهت و منزلت اجتماعي كه شايد غايت آموزش باشد، راه‌هاي بسياري وجود دارد! راه‌هايي فراتر از تلاش كه توانگري، امكان بهره‌گيري از آن را مي‌دهد. همان راه‌هايي كه امروزه جز كسب فرصت‌هاي تحصيلي بهتر توسط فرزندان اغنيا، در برخي شرايط حتي آموزش را از قابليت توانمندسازي تهي كرده و از يكسو بيكاري فارغ‌التحصيلان و اشتغال آنها در مشاغل نامرتبط با رشته تحصيلي را به دنبال داشته و از سوي ديگر به تصاحب مشاغل پردرآمد توسط ژن‌هاي خوب يا افراد داراي رابطه و... انجاميده است.

دير زماني است كه دولت و كنترل‌گري آن به عنوان علت‌العلل مشكلات موجود معرفي مي‌شود، صرف‌نظر از كيفيت پايين آموزش دولتي مثل همه خدمات ديگر دولت در بستر روابط اجتماعي كنوني ايران، اين دست تحليل‌ها از اين نكته غفلت مي‌كنند كه كاهش و بيرون كردن دولت از عرصه اجتماعي (به ويژه حوزه‌اي مانند آموزش)، ساختار اجتماعي نابرابري باقي مي‌گذارد كه در آن توانگران در كسب نتايج بهتر در موقعيتي نابرابر قرار دارند، اين تحليل فراموش مي‌كند كه بيرون كردن دولت بدون تمهيد شرايطي براي برابرسازي فرصت آموزشي، فقرا را در كسب نتايج آموزشي به جاي پيش‌تر راندن به عقب مي‌راند. فقرا در ساختاري كه قدرت انتخاب با منابع پولي تعريف شود، به طرز اجتناب‌ناپذير، عامليت كمتري خواهند داشت و اين همان نكته‌اي است كه منتقدان نئوليبراليسم با نقد شعارهاي بسط آزادي انتخاب اين ايدئولوژي نسبت به پيامدهاي آن هشدار مي‌دهند.

سایت شعارسال، با اندکی اضافات و تلخیص برگرفته از روزنامه اعتماد، تاریخ انتشار: 30شهریور1398 ، کدخبر: 133191: www.etemadnewspaper.ir


اخبار مرتبط
خواندنیها-دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین