شعار سال: مسأله شر یکی از سترگترین و کهنترین مباحث فلسفی، کلامی و الهیاتی است که حرارت سخن و گرمیِ بازار اندیشه درباره آن هیچگاه خاموش نشده است.به تازگی توسط انتشارات طه کتابی دوجلدی در ۱۵۰۰ صفحه با عنواندرباره شر؛ ترجمه مقالات برگزیده در فلسفه و الهیات شردر این حوزه چاپ شده است. جلد اول به الهیات سنتی و جلد دوم به الهیات مدرن میپردازد. با توجه به فقر منابع فارسی ترجمه شده و نیز نوپدید بودن ترجمه آثار در این موضوع، کتاب تازهچاپدرباره شررا میتوان جامعترین کتاب ترجمه شده و به نوعی مرجع دراین زمینه تا به اکنون محسوب کرد.
وسعت موضوعی و کثرت مقالات ترجمه شده (۶۱ مقاله از فیلسوفان و الهیدانان صاحبنام در این حوزه) و بازخوردهای کتاب در بین اساتید و صاحبنظران در همین مدت کوتاه انتشار، موید این ادعا است. نقد و بررسی این کتاب پیشگام و شاخص میتواند سرآغاز مبارکی برای ترجمه دیگر آثار و تالیفات بومی غنی درباره این مساله در فلسفه و الهیات باشد.
این کتاب به سرپرستی نعمیه پورمحمدی، استادیار فلسفه دین دانشگاه ادیان و مذاهب قم و کوشش جمعی از مترجمین به تازگی منتشرشده است. خود او نویسندهِ مقدمۀمفصل و جامع، مترجم۲۱ مقاله و چکیدهنویسِ ابتدایی برایتمامی مقالات کتاب است. به همین بهانه با او درباره مساله شر و محتوای کتابش به گفتوگو نشستهایم. بخش نخست این گفتوگو پیشتر منتشر شده بود و اکنون قسمت دوم را میخوانیم.
* باتوجه به توضیحات شما درباره توجهبه روایت مردمان رنج کشیده در فلسفه و الهیات مدرن، فیلسوف به کار و بار روشنفکری نزدیک میشود. چرا که روشنفکر به انسدادها، ضرورت ها و رنج های اجتماعی اهتمام دارد. اما معمولا دیدهایم کهآکادمیسینها تعهد و اهتمام اجتماعی کمتری دارند. به علاوه ما می دانیم در این بحث رنج،صنف دیگری از آکادمسینها یعنی روانشناسان در رفع و تقلیل رنجهای روحی فعالیت میکنند و عموم مردمان رنجدیده در دنیای مدرن به طور معمولبه آنان مراجعه میکنند. با همه این اوصاف گویی ما داریم یک وظیفهجدید «روشنفکری و روانشناسانه» برای فیلسوف تعریف میکنیم. این وضعیت و وظیفهرا چگونه می بینید؟ اگر این طور است چرادر واقعیت، فیلسوفان دانشگاهی حرفها و ایدههایشان را برای اجتماع نمیزنند و کمتر کاری به انسانِانضمامیگوشت و پوست و استخواندار (به قول میگل داونامونو) حاضر در جامعهو مسایلش دارند؟
پورمحمدی: این چیزی که می فرمایید در فضای مسیحیت اتفاق افتاده، اما در الهیات اسلامی هنوز روی نداده است. البته نه اینکه در متن نباشد، بلکه توجه الهیدانان به آن جلب نشده است. همچنان که من در مقدمه کتاب آوردهام که اگر به قرآن کریم مراجعه کنیم بسیار با رویکرد اگزیستانسیال و شخصی و عاطفی مواجه میشویم. در فقرات زیادی افراد رنج کشیده و احساس و روابط شخصی آنها با خدا مطرح است. گویی قرآن کتابیدر رابطه با ارتباط شخصی انسان و خداست و خیلی بحث از مباحث فلسفی مطرح نمیشود. خدا در آیات قرآن دلنگران رابطه انسان بااوست. من آیات متناسب با این نکته را در مقدمه کتاب آوردهام. اما الهیدانان اسلامی کمتر به آن پرداخته اند و بیشتر درباره مسئله منطقی و عقلی رنج حرف زدهاند. در حالیکه اتفاقا سنت عرفان اسلامی هم درباره مسئله عاطفی حرف زده است. امثال کسانی نظیر مولانا حافظ و عطار. اما سنت عقلی و فلسفی اسلامی به آن توجهی نداشته است.
در حالی که در الهیات مسیحی این اتفاق افتاده است. مثلا در الهیات شبانی
که به اشتباه برخی آن را الهیات مهربانی ترجمه کردند، مباحث بهگونهای
نوشته شده است که مردم عادی آثارشان را بخوانند. در الهیات شبانی
راجع به شیوه ها و رویکردهای عملی حفظ و ترمیم رابطه انسان و خدا حرف زده
میشود. اینکه شخص چه کارهایی بکند، دیگران، پرستاران، کشیشان و سایر
افرادی که با شخص ارتباط دارند چه کارهایی برایش بکنند. در همه این
رهنمودها در این الهیات هم همه چیز به این عیسیمسیح (ع) نسبت داده میشود. همچنین میتوانم بهالهیات صلیبکه مبتنی بر رنج خود عیسی مسیح، همراه با انسانها و برای انسانهاستاشاره کنم. و نیز الهیات اعتراض.
همه این الهیاتها الهیاتهای عملیای هستند که از الهیات نظری فاصله
گرفتند و دقیقا دستورالعمل برای زندگی عملی میدهند که برای حفظ و ترمیم
رابطه شخصی با خدا چه کارهایی انجام دهیم. در جلد دوم کتاب درباره شر از این رویکردها و مباحث آنها سخن به میان آمده است.
البته این را هم اضافه کنم که همچنان الهیدانان نظریای هستند که شأن
الهیدان و فیلسوف را ورود به این مسائل نمیدانند و این مباحث را دور از
شأن خود میپندارند. کسانی نظیر الوینپلانتینگا و جانهیک
دو تن از فیلسوفان دین شهیر معاصر می گویند می دانیم که مسئله عاطفی و
شخصی شر وجود دارد، اما خوب است آن را به کشیش محلی و روانشناس بسپاریم.
این دسته از الهیدانان و فیلسوفان نوعی موضع ایدئولوژیک و اصرار بر تداوم
کار نظری در این بحث دارند. به خاطر همین در الهیات های مدرن که الهیاتهای
تحلیلی هستند، میبینیم که اصلاًبه سطح نظری وارد نمیشوند. الهیاتهایی
نظیر الهیات پویشی، الهیات گشوده و الهیات شکاکانه.
* اگر الهیاتهای مدرن به توصیف شما به سمت رویکردهای عملی و کاربردی رفتهاند میشود آیندهای را متصور شد که مردم در مواجه با رنج و بلادستکمکنار رجوع به روانشناس - و نه لزوماً به جای آن-به فیلسوف و الهیدان هم مراجعه کنند؟
پورمحمدی: این مسئله همین الان هم وجود دارد. به عنوان مثال خود من مدام مراجعهکنندگانی از این دست دارم، البته نمیدانم این موضوع به این خاطر است که مولف کتاب و صاحب تحقیقدر این بحثهستم یا اینکه افراد میدانند که شخصاً با یک شر سهمناک در زندگی شخصی مواجه شدم. ولی به هر حال دفتر کسانی نظیر من به طور مکرر میزبان افرادی است که مباحث شخصی شان را مطرح میکنند. ما امروزه مشاهده میکنیم که گروه گروه به جای یا در کناررجوع به روانشناس به سخنرانیهای روشنفکران معاصری و مشاوراز قبیلمصطفی ملکیانمراجعه میکنند.یابه جای رجوع به عالم دینی محله خود به عالمان و الهیدانان دانشگاهی مراجعه میکنند.کاوه بهبهانی نقل میکند که موسسه فلسفی ثبت شدهشان در شیراز همیشه مملو از افرادی است که با این دست مسائل به آنجا مراجعه میکنند. موسسه فرهنگی از قبیل سروش مولانا و مشابه آن از نمونههای دیگر است که افراد به آنجا مراجعه می کنند و از سخنران پرسش دارند. این نشاندهنده رجوع به فیلسوفان است. در آینده نزدیک چه بسا در داخل کشور هم کلینیکهای فلسفی در این زمینه همچون غرب راه بیفتد.
* در تقسیم بندی شرور، صاحبنظران همچنان که در کتاب شما هم به آن اشاره شده است بخشی از شرور را شرور ساختاری مینامند. وضعیتی که انسان ها تحت ظلم و ستمسیستماتیک ساختارهای سیاسی اجتماعی اقتصادی، مواجهه با رنج و شر میشوند. به نظرتان با ورود فیلسوفان به این حوزه و انجام فعالیت های روشنفکرانه که به درگیری با این ساختارهای غیراخلاقی و ناعادلانه میانجامد، آنها جامه تازه ای نمیپوشند و در جایگاه روشنفکر نمینشینند؟ در آینده با ادامه این رویکرد فیلسوفانِ آینده فعال دغدغهمند در شر ساختاری، کار روشنفکری را بر خود فرض نخواهند دید؟
پورمحمدی: فکر میکنم این چیزی است که اتفاق افتاده است. مثلا در مورد زنان و سیاه پوستان یا معلولان کار اول از فلسفه شروع شد. از فلسفه فمنیسم. از فکر و فرهنگ شروع شد و ابعاد اجتماعی پیدا کرد. البته از نظر تاریخی گویا امر اجتماعی مقدم بوده است، اما به هر حال فلسفه پشتوانه هر گونه تحرک اجتماعی است. خودم را مثال بزنم که بعد از سالها کار در حوزه مسئله شر به این نتیجه رسیدم که باید وارد یکی از فضاهای ملموس شر شوم و به دلیل مسئله شخصی حوزه مطالعات معلولیت را انتخاب کردم. به همین دلیل در این حوزه دائماً در حال گفتوگو با معلولان و خانوادههای آنها هستم. یا من به دنبال آنهایم یا آنها به دنبال من میآیند. این خیلی نویدبخش است.
آگاهی در این حوزه ها خیلی سریع در حال رشد است. در حوزههای مثل معلولیت، محیط زیست، حقوق زنان. مثلاً چند سال پیش کمتر مواجه بودیم که آگاهی زیست محیطی در حد امروز شایع باشد. امری که با کمک رسانه های اجتماعی که خیلی هم در ایران پراکنده است ابعاد بزرگی پیدا کرده است و موجب شده که این آگاهیها پخش شود. من خودم به وضوح میبینم که حاصل فعالیت های کوتاهم در حوزه معلولیت به وضوح قابل مشاهده است. می بینم که فضا دارد تغییر میکند. هم از سوی کسانی که ناظر زندگی شخصی من در زندگی با یک فرزند معلول هستند و هم کسانی که هر جایی نوشتهای از من را میبینند. من از کارهای نظری شروع کردم و بعد به عرصه عمومی کشیده شدم.
*شما در مقدمه کتاب «درباره شر»اشاره به مواجههمادرانه با رخدادمعلولیت فرزندتان کردهاید و مشخصاً نوشتهاید که این مسئله شما را از جزمگرایی بیرون آورد. لطفاً این را بیشتر توضیح دهید که آیااین اتفاق شخصی و خانوادگی باعث رفتن به سمت کار تحقیقی در این حوزه شد؟
پورمحمدی: مقصود من از جزمگرایی این بود که ما با داشتن چند پاسخ از پیش آماده که فکر میکنیم موجه و پاسخگوی همه مباحث و مسائل هستند، روزگار میگذرانیم. ولی وقتی شخصاً با شر در یک اندازه بزرگ مواجه میشویم پاسخهای از پیش داشته در نظرمان کاملاً خارو ناچیز میشود. به گونهای که [احتمالا] دستمان تهی و خالی میشود و برای حفظ ایماندست به تکاپو میزنیم. من سالها تقلا در متون و منابعی کردم که میتوانست در دسترسم قرار بگیرد. خواستم که ببینم متفکران تا به حال چه پاسخ هایی در این حوزه ارائه دادهاند و آیا این پاسخها میتواند دردی از مرا دوا بکند یا خیر. کتاب از این نظر قطعاً کامل نیست، اما یک جمع آوری خوب است. مثال این موضوع سی اس لوئیس است که نظریات و روایتهای خیلی منسجمی از مسیحیت ارائه میکند و خود مدعی است که کتابهای خوبی نوشته که سالها افراد زیادی با کتابهای او مسیحی شدند. ولی وقتی شخصاً مواجه با مرگ همسرش میشود، این کاملاً در آثارش هویدا میشود و در کتاب مشاهده یک رنج (A grief observed) می نویسد که خودش از همه آن پاسخ های گفته شده در کتاب های پیشین در مسئله رنج دست کشیده و دچار سوالهای تازهای شده است.
*آیا شما قبلا در حوزه شر کار کرده بودید یا مواجهه با مسئله خانوادگی و فرزند معلول سرآغاز فردی فعالیت تحقیقی در حوزه شد؟
پورمحمدی: خیر من قبلا کار نکرده بودم. پس از آن اتفاق خانوادگی، موضوع با یک سری از مقاله های پراکنده که غالباً درباره مسئله هیجانی و عاطفی شر بود آغاز شد. همچنان که در فهرست مطالب کتاب هم میبینید رویکرد کلی باز رویکرد عاطفی و شخصی است. یعنی شما خیلی اثری از فیلسوفان نظری نمیبینید.
* لطفاً یک گزارش مختصر درباره نحوه و روند تدوین
کتاب ارائه بفرمایید. چیزی که البته در مقدمه نیامده باشد. مثل مدت تدوین
کتاب، همکاران و مجموعه مترجمان کتاب، نحوه گردآوری مقالات، تدوین کتاب و
غیره.
پورمحمدی: اصلا انگیزه تدوین کتاب پاسخگو نبودن الهیات سنتی بود. هر کدام از پاسخ ها اعم از تیودیسهها (نظریههای عدل الهی) و دفاعیهها می توانستند در مدت کوتاهی مرا آرام کنند. سلسله مباحث کتاب دقیقاً مطابق با زندگی شخصی من شکل گرفته است. اول پاسخ های الهیات سنتی و سپس اشکالات آن و بعد الهیات های مدرن مطرح شده است. جلد اول به الهیات سنتی و جلد دوم به الهیات مدرن میپردازد. قبل از ورود به بررسی الهیات سنتی لازم بود یک تقریر روشن از مسئله شر در حوزه مسئله منطقی و فلسفی ارائه شود. قبل از ورود الهیات سنتی و مدرن هم لازم دیدم حرف هایی که در فلسفه کلاسیک و از سوی فیلسوفان متافیزیک زده شده است، اعم از دیویدهیوم و امانوئل کانت و مارتین هایدگر - که در ایران کمتر به آنها در بحث از مساله شر پرداخته شده است- بررسی شود. بعد برای نقد الهیات سنتی لازم بود میدیدیم که این الهیات چه میگویند. برای همین من به عنوان سرپرست مترجمان به پاسخهای الهیات یهودی، مسیحی، اسلامی و هندی در بحث از مساله شر پرداختهام. سپس اشکالات این پاسخ ها را در سه دسته اشکال گفتمانی، اشکال اخلاقی و اشکال اگزیستانسیال مطرح کردم.
* لطفا این سه دسته اشکال را تبیین بفرمایید.
پورمحمدی: اشکال گفتمانی ناظر به برخورد انتزاعی، نظری، فلسفی و سوژه محور با مسئله شر است. اشکال اخلاقی هم می گوید که استفاده ابزاری از انسان و نقض خودمختاری انسان در این قبیل پاسخها وجود دارد. مثلاً در نظریه به خیر رسیدن همه شرور به انفعال انسان ها میرسیم و انسان ها دچار از بین رفتن حساسیت اخلاقیو کوری اخلاقی میشوند. این که همه شرها در برنامه الهی هستند، پسنیازی به واکنش ما نیست. اشکال اگزیستانسیال هم ناظر به عدم توجه و اشاره به مسئله شخصی و عاطفی شر و کفایت به بحث از مساله منطقی و فلسفی است. پس از آن کتاب وارد الهیات مدرن شده است و مترجمان و خود من ۱۱ گونه الهیات مدرن را تبیین کردهایم. برخی از این الهیاتها تحلیلی و برخی دیگر در فضای قارهای مطرح شدند.
* به عنوان سوال آخر بفرمایید کتاب «درباره شر» کتابی برای آکادمیسین ها، مختصصینو اساتید دانشگاهی است، یا متفکران واسطه و میانجی یا عموم مردم و مومنان مبتلا به رنج یا حتی ملحدان رنجمند؟ اولویتدارترین مخاطب کتاب کدام یک از این گروهه هایند؟
پورمحمدی: کتاب درباره شر کتابی تخصصی است و بدون دانش اولیه فلسفه و الهیات شاید عمیقاًدرک نشود. ازاین روی حداقلی از دانش فلسفی را میخواهد. بخشی از مطالب کتاب روان تر است و برخی سنگینتر. مقدمهای که من نوشتم با همین هدف بوده است که سعی کردم کل مطالب کتاب را در۱۲۷صفحه به صورت روان و گویا مطرح کنم. تلاش دیگری که برای خواندنیتر کردن کتاب انجام دادم این بود که برای هر ۶۰ مقاله چکیده ابتدایی نوشتم تا کسی که کل مقاله را نمیرسد بخواند، چکیده را ببیند و کلیت مقاله را فهم کند. در مجموع مخاطب کتاب، متخصصان این حوزهاند.
سایت شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از خبرگزاری جمهوری اسلامی ، تاریخ انتشار 25 مهر 98، کد خبر: 83517231، www.irna.ir