شعار سال: تا چند دقیقه دیگر بازی پرسپولیس و السد عراق آغاز و لحظه به لحظه به تعداد تماشاچیان آن از روبروی قاب تلویزیون ال سی دی ۵۰ اینچ افزوده میشود.
گزارش مرا از قهوهخانه یا بهتر است بگویم قلیانسرایی در مرکز شهر و میان دود سفیدی که همه فضا را به تسخیر درآورده، میخوانید. در مغازهای حدود ۴۰ متری و ۱۰ دقیقه پیش از بازی دقیقا ۲۷ مشتری جوان به قلیان پک عمیقی میزنند و چشم دوختهاند به صفحه تلویزیون.
خبری از پروتکلهای بهداشتی، الکل و فاصلهگذاری اجتماعی نیست. مشتریها شانه به شانه هم تکیه دادهاند به دیوار و بیاعتنا به توصیههای بهداشتی! قلیانهایی را میکشند که معلوم نیست یک ساعت پیش چه کسی به آن کام زده است.
این قهوهخانه یکی از چند ده یا شاید چند صد قهوهخانهای است که چراغ خاموش به مشتریهایش قلیان میدهد. توجیهشان هم این است که ریه قلیانکشها در برابر حمله کرونا مقاوم است و تا به حال نشیندهاند کسی که قلیان میکشد کرونا گرفته باشد!
نمیدانم در برابر چنین توجیهاتی چه باید گفت حتما در کنار کار قهوهخانه برای شناسایی و همهگیری ویروس کرونا تحقیقات علمی و آزمایشگاهی میکنند که بر سر ادعایشان محکم میایستند.
بازیکنان هر دو تیم پرسپولیس و السد وارد میدان شدهاند و گزارشگر تلویزیون اسم آنها را برای تماشاچیان میخواند «شماره یک، حامد لک، شماره ۵، بشار رسن، شماره ۷۲، عیسی آل کثیر و…» هنوز اسامی تیم السد را نخوانده که سه ضربه آهسته به در زده میشود. صاحب قهوهخانه با ریموت کرکره را بالا میدهد. ۳ جوان میانه قد و لاغراندام با موهای ژلزده پشت سر هم و سریع میخزند توی مغازه.
صاحب قهوهخانه که بیرون مغازهاش را با دوربینهای مدار بسته چک میکند برای اطمینان بیشتر میپرسد کسی را بیرون ندیدهاند؟ منظورش مامور لباس شخصی است و جوانها سر را به نشانه « نه» بالا میاندازند.
به جوانی که به واسطه او وارد این قهوهخانه شدهام میپرسم نمیترسد که کرونا بگیرد چراکه محیط سربسته است و اگر کسی مریض باشد دم و بازدمش بقیه را مبتلا به کرونا میکند. با خنده جواب میدهد: «اگه قرار بود بگیرم توی همین چند ماهه که اینجا میام حتما میگرفتم. امروز که بازی هست یک کم شلوغ شده وگرنه اونقدرها هم شلوغ نمیشه.»
جوان دیگری به نام بهنام که دیالوگهای ما را شنیده وارد گفتوگویمان میشود «داداش با این وضعیت کرونا مخمون سوت کشیده اینقدر توی خونه موندیم. چارهای نیست گه گداری برای دیدن بچهها و قلیون کشیدن اینجا بیاییم. خدا کریمه انشاالله کرونا نمیگیریم. راستی شما که انقدر میترسی چرا خودت اومدی!»
نمیتوانم جواب درست به او بدهم که خبرنگارم و مجبورم پاسخ دیگری بدهم تا پاپیچ من نشود. با سوت داور بازی شروع میشود، هر دو تیم در ابتدای کار یکدیگر را محک میزنند. پرسپولیس و السد چندین بار با هم مسابقه دادهاند و به خوبی به یکدیگر آشنایی دارند.
یکی از کارگرها برای مشتریها چای میآورد البته در لیوان یکبار مصرف پلاستیکی نازک. این تنها پروتکل بهداشتی است که جسته و گریخته در اینجا اجرا میشود. دوست جوانم میگوید که بعضی از قهوهخانهها بعد از دو ماه تعطیلی وقتی قاچاقی باز کردند مشتریهایشان از قبل بیشتر شد. او گفت قهوهخانههایی را سراغ دارد که قیمت قلیان را دو برابر کردهاند اما با نصب دستگاه انتشار الکل و شلنگهای یکبار مصرف قلیان و فاصلهگذاری، مشتریهای وسواس را به خود جلب میکنند.
موبایل صاحب مغازه زنگ میخورد. خیلی زود مکالمهشان تمام میشود. از پشت میزش بلند میشود و با صدای بلند میگوید: «داداشا خواهشا حرف نزنید. مامورهای کلانتری رفتن جلوی قهوهخونهها. سر و صدا نکنید تا اگر اینجا اومدن متوجه نشن کسی تو مغازه هست.»
دود قلیانها از کام مشتریها مثل دستانی پر زور میپیچد دور گلویم. نفسم تنگ شده و میخواهم از قهوهخانه بیرون بزنم. پیش از رفتن به آقا سید، صاحب قهوهخانه میگویم که چرا با این شرایط که آمار ابتلا به کرونا بالا میرود، مغازهاش را غیرقانونی باز میکند.
برای جواب دادن این پا و آن پا میکند و میگوید: «دو ماه مغازه بسته بود و ۲۰ میلیون ضرر کردم چراکه مجبور شدم کرایهها را به صاحب ملک بدهم. زن و بچه و خونه و زندگی هم خرج میخواد از کجا بیارم، از طرفی سه تا کارگر دارم که از من حقوق میگیرن. با این وجود چارهای نمونده که مغازه رو قاچاقی باز کنم. خودم هم میدونم که کار خطرناکیه ولی راهی دیگهای برام باقی نمونده.»
سید کرکره را بالا میزند، وقتی بیرون میروم احساس میکنم کرونا به گلویم چنگ میزند. پیش خودم میگویم اگر فقط یک نفر هم آلوده به کرونا باشد همه مشتریها را به این ویروس مبتلا میکند. حالا همین آمار را ضرب در تعداد قهوهخانهها کنیم آمار نگرانکنندهای به دست میآید.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از ایران آنلاین، تاریخ انتشار: 7 مهر 1399، کد خبر: -، ion.ir