شعار سال: محسن رنانی عضو هیئتعلمی دانشگاه اصفهان است و اغلب او را اقتصاددانی نونهادگرا میشناسند البته رنانی خود را یک فعال و کنشگر اجتماعی میداند که ناامید نمیشود و اگر لازم شد به سراغ حوزه تربیت میرود و برای اصلاح الگوهای تربیت کودکان در خانواده و مهد کودکها تلاش میکند. برهمین اساس درباره «اهمیت دوران کودکی و فرزندپروری در یک جامعه کارآمد و توسعهیافته» با او به گفتگو نشستهایم.
رنانی در مورد اهمیت دوران کودکی و فرزندپروری تصریح کرد: مأموریت ما در مورد کودکانمان از ۹ ماه قبل تولد شروع میشود و دستکم تا ۱۵-۱۶ سالگی زمانیکه به بلوغ جسمی و نسبتاً بلوغ فکری می-رسند، ادامه پیدا میکند. هر یک از والدین، مدیر پیچیده ترین، پیشرفتهترین و پرسودترین پروژه عالم یعنی فرزندپروری هستند. هیچ پروژهای در این عالم انسانی پیچیدهتر، حساستر، پیشرفتهتر و سودآورتر از سرمایهگذاری بر فرزندپروری نیست. سوال این است آیا واقعاً ما پدر و مادرها آمادگی، مهارت و دانش لازم برای مدیریت چنین پروژهای را داریم یا نه؟
گونههای تربیتی کودک
وی در مورد شیوه تربیت فرزندان عنوان کرد: در این نقطهای که شما هستید باید تصمیم بگیرید که چه نوع بچهای داشته باشید و میخواهید چه نوع انسانی را به هستی تقدیم کنید؟ این مهمترین سوالی است که شما باید جواب بدهید. یا قبل از اینکه بچهدار شوید یا هنگامی که بچه در دوران جنینی است یا در دوران نوزادی، یک زمانی باید پاسخ دهید. اکنون خیلی دیر شده، ولی با این حال طرح مسأله میکنم که شما میخواهید چه انسانی را تحویل هستی دهید؟
این استاد دانشگاه اصفهان به سه گونه شیوه تربیتی و در نتیجه سه گونه کودک و انسان اشاره کرد در مورد آنها گفت: نوع اول، فرزندی را برای جامعه تربیت کنید. یعنی فردی را تربیت کنید که از نظر جامعه موفق است و همه او را تشویق میکنند. نوع دوم فرزندپروری این است که شما فرزندی را برای خودتان نه برای جامعه تربیت کنید. فردی باید حتی اگر در جامعه مفید نباشد لااقل برای شما مفید باشد.
وی در ادامه افزود: سوم، تربیت فرزندی است که برای خودش فرد خوشبختی باشد. یعنی از زندگی در جامعه و حضورش در هستی و خلقت خودش احساس رضایت داشته باشد. بسته به اینکه کدام را انتخاب کنید شما فرزند خود را تربیت خواهید کرد. اگر شما فرزند موفقی برای جامعه تربیت کنید، هیچ تضمینی نیست که برای شما هم مفید باشد و برای خودش هم فرد خوشبختی باشد. ولی اگر فرزند مفیدی برای خودتان تربیت کنید ممکن است برای خودش هم بتواند خوشبخت باشد. ولی اگر فرزندی تربیت کنید که برای خودش انسان خوشبختی است و برای خودش تربیت کنید نه برای شما و جامعه، وقتی بزرگ میشود و احساس خوشبختی کند به احتمال زیاد برای شما مفید خواهد بود و برای جامعه هم موفق و مفید خواهد بود.
پرورش کودک یا منفعت جامعه؟!
این صاحبنظر توسعه در مورد علت طراحی مدارس و مراکز آموزشی عالی عنوان کرد: در واقع راهاندازی مدارس استعداد درخشان و کنکور و دانشگاه، همه فرایندهایی بود که جامعه طراحی کرده بود تا شما فرزندانتان را در مسیر موفقیت قرار دهید؛ و سوال نکنید که فرزند من، فرزند مفیدی است؟ آیا در این مسیر فرزند من میتواند خوشبخت باشد؟ تمام حواس شما را متوجه این کردند که فرزندتان را موفق بار بیاورید و تربیت کنید. حکومت و جامعه کار اشتباهی نکرد. وظیفه حکومت این است که افراد را به سمتی ببرد که منافع بیشتری برای جامعه داشته باشند. حکومت کاری ندارد که افراد برای خودشان احساس خوشبختی میکنند یا نه؟! حکومت میخواهد علم، اقتصاد و مدیریتش رشد کند؛ پس باید افراد موفقی را تولید کند و به این خاطر مدرسة استعداد درخشان و کنکور راه میاندازد. بعد از پاسخ به این سوال خواهد بود که شما تازه باید تعیین کنید چه نوع تربیتی، کدام مدرسه، چه نظام آموزشی و اصلاً فرزندم را به مدرسه بفرستم یا نه؟ به تیزهوشان بفرستم یا نه؟ چه رشتهای را در دانشگاه بخواند؟
معیار موفقیت چیست؟
این استاد دانشگاه تصریح کرد: موفقیت، معیارش مسابقه با دیگران است؛ یعنی در مقایسه با دیگران، کودک ما به رتبه و درجة بالاتری برسد و در این مسابقه پیروز شود. حالا یا نمره، رتبه، مهارت بدنی و هوش او و هر آنچه در نظر بگیریم در مقایسه با دیگران بهتر و بالاتر باشد. این معیار ساده موفقیت است. فرزندان ما مثل دانه و بذرهایی هستند که هر کدام نهال، درخت و بوته متفاوتی خواهند شد. گلها و میوههای متفاوتی خواهند داد. هر کدام از ما در این عالم موجودات منحصر به فردی هستیم که باید رشد کنیم و همه ظرفیت-های وجودی خودمان را شکفته کنیم تا معلوم شود ما کیستیم؟ خیلی از اوقات دو دانه شبیه هم هستند تا می-کاریم یکی گل قرمز میدهد و دیگری بوتهای میشود که اصلاً گل نمیدهد. اگر در میان دانهها این تفاوت وجود دارد در میان انسانها تفاوت خیلی عظیمتر است. چون انسان موجودی است که ماهیت و هویتش بعد از خلقت رخ میدهد. اینکه چه بشود بعد از خلقت معلوم میشود. فیلسوفها میگویند انسان تنها موجودی است که ماهیتش بعد از خلقت شکل میگیرد.
وی بیان کرد: وقتی وارد این فاز میشوید که فرزندتان موفق شود مانند این است که یک دانه عدس، لوبیا، گندم، سیب، هندوانه را کنار هم بکاریم و بگوییم کسی موفق است که خیار بیشتری دهد. کسی موفقتر است که معدل بیشتر داشته باشد و یا ریاضیاش بهتر باشد. این دانه هندوانه است نمیتواند خیار دهد. شما باید بیشتر به او فشار بیاورید و اذیتش کنید، بیخوابی به او دهید و اعصابش را بهم بریزید که خیار بیشتری دهد. این کودک اصلاً استعدادش در چیز دیگری است و شما میگویید حتماً باید ریاضی ۲۰ بیاورد و دیگری استعدادش در ریاضی است و میگویید چرا انشایت بد شده است. ما نمیتوانیم همه فرزندانمان را در یک مسیر و با یک معیار بررسی کنیم. نمیتوانید به همه بگویید یک نوع درس بخوانید و از درسها یک نوع امتحان دهید و با یک نحوه نمرهدهی مقایسه شان کنید. متأسفانه خانواده و نظام آموزشی ما دست به دست هم دادند تا این نهالهای قدرتمندی که میتوانند درختهای عظیمی شوند و میوه و گلهای خودشان را دهند، تلف میکنند. اینگونه میشود که فرزندانمان را نابود میکنیم. کشورمان پر از دارندگان مدرک دکترا، کارشناسی ارشد و لیسانس است، ولی یک ملت ناتوان که تولیدات قابل فروش در بازار جهانی نداریم و کار قابل عرضه در دنیا نداریم. غیر از نفتمان که از ما میخرند چیزی که دنیا سر و دست بکشند که از ما بخرد نمیتوانیم تولید کنیم.
وظیفه والدین پرورش است
وی افزود: کارخانههایی که بتواند کیفیت کالایش را در حد استاندارد جهانی تولید کند، نداریم. چون کسی که قرار بوده ویولونیست خوبی شود را مهندس کردیم، کسی که قرار بوده مهندس خوبی شود را پزشک کردیم، کسی که قرار بوده پزشک خوبی شود را روحانی کردیم و الی آخر. این جابجاییهایی که با برنامهریزیهای غیرطبیعی انجام میدهیم، به فرزند که آسیب میزند هیچ؛ به سرنوشت کشور هم آسیب می-زند. در مورد تربیت، ما حق نداریم کودکانمان را آموزش دهیم، فقط باید پرورش دهیم یعنی خاک را آماده کنیم و بذر را بکاریم، فقط آب و نور دهیم. امنیت را برای کودکان ایجاد کنیم. بستر تحصیل را برایش فراهم کنیم. غذا و محیط خانوادگی امن و آرامی را ایجاد کنیم و بگذاریم جلو برود و انتخاب کند تا مسیرش را پیدا کند. اگر ما گام به گام بخواهیم هدایتش کنیم این نهال مانند درختی میشود که با آهن آن را بپیچانید و بگویید از این طرف نرو و نهایتاً درختی را تولید میکنیم که زیبا هم نیست و میوه هم نمیدهد و یک درخت کج درست میکنیم. خانواده و نظام آموزشی ما مانند نجار عمل میکنند و فرزندان ما را میتراشند. آنها را به شکل میز و صندلی که دوست دارند میسازند. در حالیکه خانواده و نظام آموزشی باید مانند باغبان باشد و بستر را فراهم کند تا این نهال در خاک کاشته شود و آب و نور و اکسیژن به او بدهد تا خودش در مسیری که باید رشد کند و گل و میوهای که باید بدهد را بدهد. در این صورت یک جامعه کارآمد و توسعهیافته خواهیم داشت. وگرنه چاهها نفتمان را پر از نفت بکنیم و تخلیه کنیم و با آن دانشگاه بسازیم و فازغالتحصیل بدهیم همچنان همین وضعیت عقبماندهای داریم که داشتیم. ما فقط فرزندانمان را در جامعه در برابر تصادفات، خطرات و لگدمال شدن زیر پای جامعه حفاظتشان کنیم. نه اینکه خودمان زیر بار سنتهای خانوادگی و اجتماعی و افکار خرافاتی و ... لگدمال کنیم. ما باید محافظتشان کنیم که آسیب نبینند و بستر را برای رشدشان آماده کنیم، بقیهاش را باید بگذاریم تا براساس فطرت و طبیعت خودش رشد کند.
خوشبختی درون آدمهاست
این استاد دانشگاه گفت: خوشبختی کودکان ما را درون آنها تعیین میکند. خوشبختی یعنی اینکه به این نهال و دانه اجازه دهیم آنگونه که درون آن هست شکفته شود، به این عالم سلام کند، با این عالم به صلح برسد، به وُسعِ وجودی برسد، و آنگونه که حس میکند در این عالم میتواند مأموریت داشته باشد و زندگی کند و برای خود و دیگران مفید باشد، کار کند نه اینکه ما تعیین کنیم که تو کی و چه زمانی مفیدی؟ در واقع لذت، همیشه جایی است که ما از یک نقطه فروبسته به یک نقطه گشودگی حرکت میکنیم. وقتی شما به کودکتان اجازه میدهید از فروبستگی خودش به گشودگی و شکفتگی برسد به او یک لذت جاودان و پایدار درونی میدهید که هیچگونة دیگری امکان ندارد آن لذت را احساس و کسب کند.
وی گفت: خوشبختی یعنی وقتی به هستی نگاه میکنم به خودم بگویم چه خوب شد من به دنیا آمدم. چقدر جهان زیباست. چقدر زندگی من معنادار است. آیا واقعاً کودکان ما وقتی به خودشان نگاه میکنند احساس رضایت میکنند؟ یا دائماً سوال میکنند چرا من به دنیا آمدم؟ اگر اینگونه است که ما انحراف میرویم هم خانواده و هم نظام آموزشی و هم حکومت؛ بنابراین شما ممکن یک انسان موفق تحویل دهید مانند انیشتین که در زندگی خانوادگیاش فرد شکست خوردهای بوده و زندگی ویرانی داشته است. پس انیشتین برای جامعهاش و حتی جامعة جهانی فرد بسیار موفقی بوده، ولی برای خانوادهاش فرد مفیدی نبوده و از درون خودش نمیدانیم که فرد خوشبختی بوده است یا نه؟ وقتی میبینیم بسیاری از دانشمندان و چهرههای اقتصادی، پولدارها و ورزشکارها افسرده میشوند و به مواد مخدر پناه میبرند و یا حتی خودکشی میکنند این حاکی از این است که اینها از بیرون موفق بودند، ولی از درون احساس رضایت و خوشبختی از خودشان و زندگی نداشتند.
عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان بیان کرد: ما برای اینکه فرزندانمان احساس خوشبختی بکنند اینکه به آنها رفاه دهیم و رشته پولداری بفرستیم که زندگی مرفهی داشته باشند و یا به موقعیت اجتماعی برسانیم که احساس رضایت اجتماعی داشته باشند به این معنی نیست که آنها از درون هم احساس خوشبختی کنند و حس کنند در هستی جایگاه و مأموریتی دارند؛ نه احساس میکنند که بازیچة خانواده و جامعه قرار گرفتند. وقتی میبینید که بسیاری از برندگان المپیاد افسرده هستند و یا از کشور میروند و بر نمیگردند نشانه این است که اینها به رضایت درونی نرسیدند؛ بنابراین مأموریت اول ما در مورد کودکانمان این است که بستر معناداری زندگیشان را فراهم کنیم. حتی ما وقتی که نه تنها رشته تحصیلی بلکه فرهنگ، آداب و رسوم و حتی دین خودمان را به آنها تحمیل میکنیم بخشی از رضایت معناداریشان را میگیریم چرا که انتخاب آزادانه را از آنها سلب کردیم.
نگاهمان را تغییر دهیم
وی با اشاره به اینکه مدرسه فرستادن تحمیلی فرزندان نوعی خطاست، گفت: خطای مهم دیگر این است که فرزندان را در مسابقه نمره قرار دهیم. این بزرگترین ظلم به فرزندان است چه معلم این ظلم را بکند چه والدین. چرا وقتی فرزند املایی را مینویسد و ۴ غلط دارد به او میگوییم ۴ غلط داشتی و ۱۶ شدی. به او باید بگوییم تو از ۲۰ تا کلمه ۱۶ تا را درست گفتی. خیلی کارت درست است؛ و بدین وسیله به کودکان شخصیت، امید و هویت دهیم و زندگیشان را معنادار کنیم؛ بنابراین خیلی نیاز نیست کاری کنیم کافی است فقط عینکمان را جابجا کنیم و نگاهمان را عوض کنیم. به فرزندان کیف مدرسه ندهید. بگذارید کیف و کتابشان را در مدرسه بگذارند. با مدرسه صحبت کنید من میخواهم فرزندم توپ دستش بگیرد یک بالش دستش بگیرد و به مدرسه برود. هر کاری میخواهید بکنید در مدرسه بکنید و میخواهید درس دهید همان جا باشد. در حالیکه والدین زنگ میزنند و میگویند چرا درس نمیدهید؟ متأسفانه مدرسه و خانواده دست به دست هم دادند تا هویت جوانان ما را از بین ببرند و آینده این کشور را گرفتار انسانهای ناتوان، غیرخوشبخت و افسرده، اما دانشمند بکنند.
رنانی تأکید کرد: باید یک بستر گفتگومحور و کودکمحور برای فرزندان ما ایجاد کند و اجازه دهد فرزندان ما یک زیست آرام و آزاد داشته باشند. چرا ما تجربه یک زیست، دین، رشته، دوست آرام آزاد انتخابی را از فرزندانمان میگیریم؟ چرا فرصتهای معنیدار کردن زندگی را از آنها میگیریم؟ آخرین توصیه من این است که فرزندان حتماً با یک هنر و یک ورزش به طور حرفهای آشنا شوند. یعنی وقتی دیپلم میگیرند در یک زمینه ورزشی و هنری تا سطح حرفهای جلو رفته باشند. ورزش اجازه میدهد آنها تنی سالم و نظام فیزیولوژیک آماده و فعالی داشته باشند و از تنشان لذت ببرند. هنر به آنها کمک میکند روحی آرام و روانی شاد داشته باشند. این دو ابزار را از فرزندانتان نگیرید. کلاس ورزش را حذف نکنید. کلاس نقاشی را تبدیل به کلاس ریاضی نکنید. حتماً در خانه به آنها کمک کنید سراغ یک هنر و ورزش را بهصورت حرفهای بگیرند.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از سدید، تاریخ انتشار خبر: ۲۱ مهر ۱۳۹۹، کد خبر: ۳۶۲۸، farhangesadid.ir