شعار سال:اگر وقتی ترامپ از برجام خارج شد و تحریمهای کشنده آغاز شد و بعد از یک سال سخت، سیاستهای کلان حکومتی کار را به اعتراضات خشن و خونین آبان کشاند و قیمتها غلیان کرد و اگر پیش از عید نوروزی که گذشت به ما میگفتند که قیمتهای کمرشکن وقت دلار و سکه، یعنی دلار ۱۴ هزار تومانی و سکه حدود چهار میلیونی، طی هفت ماه به خاطراتی خوش از روزگاران سرخوشی جامعه بدل میشود، یا این کلام مزاح قلمداد میشد، یا در عقل و خرد گوینده تشکیک میشد و یا اتهام سیاهنمایی و همصدایی با دشمن روانه راوی میشد. حالا، اما آن پیشگویی تلخ، واقعیت زندگی در ایران است.
قیمتها روز به روز افزایش پیدا میکند، نرخ تورم اقلام اساسی که سبد مصرفی خانوار را تشکیل میدهد سه رقمی شده است. نمودار تورم در کشوری که طی پنج دهه رکورد ثبات تورم با نرخ متوسط حدود بیست درصدی را دارد، بیش از هر زمان دیگری اوج گرفته است. ایران همزمان درگیر رکودی هولناک و مگاتورمی وحشتناک است. ناخودآگاه عمومی وضعیت اقتصادی را به تحریمهای فزاینده آمریکا گرهزده است و از نخبگان و مسئولین تا مردم عادی، همه به انتخابات آمریکا چشم دارند، هرچند معلوم نیست که با تغییر دولت در آمریکا دقیقاً چه اتفاقی رخ خواهد داد! هر چه شود، به نظر میرسد که افکار عمومی ریشه مسئله اقتصادی را در سیاست جستوجو میکند. با این حال اما هستند کسانی که با این نظر عمومی شده مخالفاند و معتقدند، ریشه معضل اقتصادی در اقتصاد است و نباید آن را در سیاست جستوجو کرد. آنها نسبتی بین فزونی قیمت دلار و قیمت مثلاً گوجهفرنگی نمیبینند و اعتقاد دارند با تغییر سیاستهای اقتصادی میتوان قیمتها را کنترل کرد. انگشت اتهام آنها به سوی دولت است و مسئولین اقتصادی دولتی را مسبب وضعیت بغرنج فعلی میدانند و به امید رسیدن انتخابات ۱۴۰۰ و تغییر دولت حسن روحانی نشستهاند و امیدوارند دولت جدید بتواند بهبود اقتصادی را با خود همراه بیاورد. واقعیت، اما چیست؟ آیا معضل در اقتصاد سیاسی ماست یا در سیاستهای اقتصادی ما؟
رئیسی: راهحل اقتصادی است نه سیاسی
بسیاری از اقتصاددانها معتقدند تدابیر مورد نیاز برای مقابله با تورم دقیقاً برعکس تدابیری است که باید برای مبارزه با رکود اتخاذ کرد. برای مثال، یکی از راهحلهای درمان رکود اخذ سیاست کسر بودجه آگاهانه است، حال آنکه کسری بودجه منجر به چاپ پول و افزایش نقدینگی و افزایش تورم میشود. ایران درگیر رکود تورمی است و از این رو، پیادهسازی سیاستهای اقتصادی بهبود بخش چندان کار آسانی نیست اما به هر حال، بخشی معتقدند که دولتمردان با پیشبرد سیاستهای متناسب میتوانند شرایط اقتصادی را بهبود دهند. یکی از کسانی چنین نظری دارد، آقای رئیسی، ریاست محترم قوه قضاییه است که پریروز در جلسه شورای عالی قوه قضائیه، خاطرنشان کرد: «راهکار حل مشکلات اقتصادی در حوزه اقتصاد نهفته است و دنبال کردن راهکارهای سیاسی برای حل مسائل اقتصادی خطاست.» اما تجربه تاریخی چه میگوید؟ آیا واقعاً حل مشکلات اقتصادی از راهی به جز مسیر سیاست میسر است؟ آیا میتوان در شرایطی که اقتصاد سیاسی کشور با نقصان مواجه است و سیاستی برای حل معضلات مالی و تجاری در نظام بینالملل در میان نیست، از تورم، رکود و بیکاری کاست و به سمت رشد اقتصادی حرکت کرد؟
تاریخ به اقتصاد سیاسی رأی میدهد
اقتصاد ایران در دوران جنگ و بهواسطه فشارهای بینالمللی، بار شدن هزینه جنگ تحمیلی و سیاستها انقباضی ناشی از آن، شرایط مطلوب نداشت. دولت سیاست تمرکز اقتصادی را پیش گرفته بود و ادراک عمومی در مواجهه با شرایط فعال بود و مردم میدانستند که به واسطه جنگ راهی به جز تابآوری شرایط سخت در میان نیست. هاشمی رفسنجانی اما سیاست دیگری را در پی گرفت. او که در دوران جنگ حامی سیاستهای چپگرایانه دولت میرحسین موسوی بود، بعد از پایان جنگ و با انتخاب شدن به عنوان رئیسجمهور، سیاست آزادسازی اقتصاد را در پیش گرفت و آنچه که از آن با عنوان «سیاستهای تعدیل اقتصادی» نام برده شد را با آغاز روابط خارجی حسنه با سایر کشورها، به خصوص با کشورهای منطقه و به شکل مشخص، با عربستان سعودی همراه کرد و طوری تحولآفرین بود که هوادارانش لقب «سردار سازندگی» را به او نسبت دادند. معادلات سیاسی داخلی اما آنطور که مطلوب هاشمی رفسنجانی بود پیش نرفت. دور دوم هاشمی رفسنجانی، دوره صف کشی موافقان سابق هاشمی با او بود و از سویی، جریان چپ درون نظام هم کماکان مخالف سیاستهای او بودند. روابط خارجی جمهوری اسلامی هم با بحران مواجه شده بود. غائله بمبگذاری در مرکز همیاری یهودیان بوئنسآیرس آرژانتین، معروف به حادثه تروریستی آمیا و متهم شدن ایران، وقوع برخی حوادث مانند ماجرای رستوران میکونوس و متهم شدن ایران، باعث کدر شدن روابط خارجی دولت هاشمی شد و نابسامانی اقتصاد و بالا رفتن تورم را نتیجه داد. با انتخاب سید محمد خاتمی و روی کار آمدن جریان اصلاحات، درهای کشور بیش از پیش بر روی مسئولین کشورهای خارجی و به تبع آن، سرمایهگذاران خارجی باز شد و یکی از درخشانترین برهههای اقتصادی ایران پس از انقلاب را نتیجه داد. تورم کنترل شد، رشد اقتصادی مثبت شد، کشور در مسیر توسعه قرار گرفت و طبقه متوسط بیش از هر زمان دیگری قوت گرفت. دولت احمدینژاد که روی کار آمد اما سیاستهایی را اتخاذ کرد که با وجود اینکه ایران بیشترین درآمد نفتی تاریخ خودش را داشت ولی بهواسطه مسدود شدن روابط خارجی ایران و رفتن ایران به ذیل فصل هفت منشور سازمان ملل متحد و خروج سرمایه خارجی از کشور، یکی از سیاهترین دورههای اقتصادی ایران رقم خورد. دولت حسن روحانی با وعده خروج از بحران شکل گرفته در دوران احمدینژاد و شعار «تعدیل سیاست خارجی» پایگاه رأی گستردهای جلب کرد و مسند نشین شد. برجام دستاورد بزرگ دولت اول حسن روحانی بود. او با بهبود روابط بینالملل، باز کردن درهای مملکت و اتخاذ سیاستهای اقتصادی همگام با روابط خارجه حسنه توانست نرخ تورم را بعد از مدتها تک رقمی کند و رشد اقتصادی را افزایش دهد. عملکرد او در دور اول سبب شد تا رأی دور دوم او بیش از دور اول باشد. با روی کار آمدن ترامپ و خروج آمریکا از برجام، شرایط به کلی عوض شد. ایران باز هم تحت فشار قرار گرفت و با کم توجهی دولت دوازدهم به اقتصاد سیاسی و مقاومت نهادهای حکومتی در برابر پیوستن ایران به برخی قراردهای بینالمللی، مانند جلوگیری مجمع تشخیص از پیوستن ایران به FATF، حال و روز اقتصاد ایران چنین شد.
تجربه دیگر کشورها چه میگوید؟
نگاهی به روند تاریخی سایر کشورها نیز نشان میدهد سایر کشورهای منزوی هم در طول تاریخ نتوانستهاند سامان اقتصادی به دست آوردند. در دنیای جدید، افسانه زندگی نابسامان ملت کره شمالی بسیار شنیده شده و گریه اخیر «کیم جونگ اون» رهبر این کشور ایزوله، مهر تأییدی بر وضعیت اسفناک این مورد عجیب در دنیاست. از ونزوئلا اما بیش از کره شمالی خبر در دست است. کشوری که به اسم نبرد با امپریالیسم یانکیها، خود را محصور کرد و در حالی که حامیان کم تعدادی مانند جمهوری اسلامی ایران دارد، با آشوبها و نابسامانیهای گستردهای مواجه شد و رتبه یک بیشترین میزان نرخ تورم را از آن خود کرد و حتی در بخشهایی از این کشور، دولتهای منطقهای غیر متصل به دولت مرکزی شکل گرفته که این دولتها جریان اقتصادی مجزایی را سامان دادهاند و حتی پول مختص به خود را چاپ میکنند. اتحاد جماهیر شوروی که یکی از بزرگترین اقتصادهای وقت خود بود و یک بلوک گسترده را در سطح جهان شکل داده بود، با ورود به جنگ سرد با آمریکا و دست زدن به غربستیزی و بستن درهای غربی کشورش، در حالی که تمام اقتصادش در مجرای نظامی و تسلیحاتی و تقابل فضایی کانالیزه شده بود، به فروپاشی رسید. متضاد این شرایط را اما چین تجربه کرد. جمهوری کمونیستی خلق چین، یکی از محورهای غربستیزی دنیا بود و رو به تخاصم با سایر کشورهای صاحب صنعت و توسعهیافته دنیا گذاشته بود اما با به بنبست رسیدن مسیر اقتصاد در این پرجمعیتترین کشور دنیا، حزب کمونیست که هسته سخت سیاسی و نظامی این کشور را تشکیل میداد به رهبری «دنگ شائوپنگ» تصمیم به تغییر سیاستهای اقتصادی و توجه ویژه به اقتصاد سیاسی کشورشان گرفتند و در نتیجه چین با مراودات اقتصادی گسترده با سایر کشورهای دنیا توانست تبدیل به غول اقتصادی جهان شود. در نمونه دیگر، کودتای آمریکایی در شیلی علیه «سالوادور آلنده»، رهبر کمونیست و غربستیز این کشور منجر به روی کار آمدن «آگوستو پینوشه» شد. اگر چه پینوشه دیکتاتوری خونریز بود و فضایی بسیار بسته را بر سیاست شیلی حاکم کرده بود اما فضای باز اقتصادی و رابطه حسنه با سایر کشورها اقتصاد شیلی را متحول کرد. پینوشه در نهایت طی یک روند دموکراتیک از قدرت کنار گذاشته شد.
انفکاک اقتصاد از سیاست؛ چه کسی بلد است؟
در یک نگاه تاریخی، نقش اقتصاد سیاسی در معاش جامعه پررنگتر از هر شاخص دیگری است. به نظر میرسد که نگاه ویژه افکار عمومی کشور آمریکاستیز ایران به معادلات سیاسی آمریکا نشان از یک تجربه زیسته مشترک دارد و همه میدانند که معادلات بینالمللی، به عنوان یکی از مؤلفههای تأثیرگذار بر اقتصاد سیاسی چطور میتواند در ابعاد سفره شهروندان ایرانی تأثیر بگذارد. موقعیت جغرافیایی ویژه ایران، این کشور را در طول تاریخ به شاهراه مبادلاتی غرب و شرق دنیا بدل کرده است و اینکه منزوی کردن کشوری با چنین موقعیت ژئوپولتیکی که بیش از هر کشوری در دنیا دارای همسایه است، رفتار غلطی است، نیاز به تحلیل و تفسیر ندارد. ایران کشوری با ۸۰ میلیون جمعیت است و اگر کسی بتواند چرخ اقتصادی با این ابعاد گسترده را به صورت مبادله چمدانی بچرخاند حتماً مستحق جایزه نوبل است، چیزی که دولت مردان ایرانی تا به امروز نتوانستهاند به آن دست بزنند و از همین رو بود که کمتر از یک سال پیش، رئیسجمهور عاجز از بهبود اوضاع گفت: «اگر اقتصاددانی بلد است تمام روابط خارجی خراب باشد، اما اقتصاد مملکت هیچ دست نخورد به ما هم بگوید. من بلد نیستم!»
شعارسال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از سایت خبری دیدار، تاریخ انتشار: 30 مهر1399 ، کدخبر: www.didarnews.ir،73918