شعارسال: مجموعهای که استفاده از آن، در زندگی روزانه بشر، بسیار دیرین و جزو ویژگیهای فرهنگ و تمدنی انسانها از قدیمیترین ادوار شناخته شده در تاریخ تاکنون است. این مجموعه، یک سر در حوزه دانشی و علمی [شبه علمی]تمدنهای بشری دارد، و سر دیگر آن در زندگی روزانه و تصرفات و مداخلات ویژه آن برای حل و فصل دشواری ها، تحقق آمال و آرزوها، آسان کردن راهها، و در واقع، تحقق هر آنچیزی است که انسان در بعدی فردی و جمعی به آن نیازمند است.
از نظر دانشی، علوم غریبه، مجموعهای از معلومات است که از ذهن تا عمل، روشهای ویژه خود را برای ایجاد ارتباط میان بخشی از مفاهیم و پیوند دادن آنها با وجوه زندگی دارد. این دانش، همیشه جدی گرفته میشده، و در کنار دانش هایی، چون ریاضی، موسیقی، علوم طبیعی، و جز اینها، به آن اندازه، اما محل اعتنا بوده است. با این حال، همیشه هالهای از ابهام نیز در اطراف آنها بوده که همین سبب ایجاد مرز میان آن با دانشهای دیگر میشده است. از نظر دینی هم، در ادیان بزرگ، علوم غریبه، اغلب، دانشی مشکوک و گاه کاملا مطرود بوده و علاقهمندان به آن در بسیاری از اوقات تکفیر هم میشده اند. بخشی از این موضع گیری، مربوط به بخشی از باورها و مداخلات در زندگی است که بوی مشرکانه میدهد و در این زمینه، نقطه مشترکی با آن بخش از دانش نجومی دارد که به عنوان احکام نجومی شناخته شده و نوعی پیشگویی و برنامه ریزیهای نامعمول برای زندگی دارد. با این حال، از جهاتی، علوم غریبه، گاه فضیلت علمی هم به شمار میآمده و حتی تا دوره اخیر، در میان علوم سنتی، دانستن علوم غریبه، یک امتیاز همراه با اعجاب نسبت به آن کسی آن را میدانسته، به حساب میآمده است. مثلا در باره فلان عارف گفته میشده که علوم غریبه میداند! به نظر میرسد، هرچه به روزگاران دیرینتر برویم، ابهت این دانش بیشتر و در بسیاری از تمدنهای بدوی، عمده دانش و راهبران علمی آن، برترین کسانی بوده اند که برای همه زندگی یک قبیله تصمیم میگرفته اند.
علوم غریبه، دو رقیب عمده داشت: یکی دین بود که بر توحید و نوعی خاص از نظم علمی ویژه خود تأکید داشت و نمیتوانست علوم غریبه را تحمل کند. دیگری فلسفه که بویژه در دوره پس از یونان، به نوعی شناخت متفاوت از علوم غریبه بر اساس مبانی منطق و تعریفی که از عقل گرایی و تجربه گرایی داشت، و حقیقت را تعریف میکرد، باور داشت. در واقع، فلیسوفان و فقها، روی خوش به علوم غریبه نشان نمیدادند و هر کدام دلایل خاص خود را داشتند.
علوم غریبه از کی وارد دنیای اسلام شد؟
بدون شک، این دانش، از پیش از اسلام، در تمامی این مناطق حضور داشته و گرچه اسلام برای یک دوره طولانی آن را به حاشیه رانده، چنان که علوم عقلی هم در این زمینه موثر بوده، اما نمیتوان باور کرد که در هیچ مقطعی ریشه کن شده باشد. فرهنگ سحر و جادو، چنان که از قرآن بدست میآید، در میان عرب شناخته شده بوده است. شغلهایی مانند کهانت هم، دقیقا همان چیزی است که ما به عنوان آشنایان با علوم غریبه و مداخله و تصرفشان در زندگی روزانه میشناسیم. اینها بنا به اشارات یا تصریحات قرآن، در جامعه عربی بدوی هم بوده است. این وضعیت، با برآمدن اسلام، و تقبیحی که در قرآن از این عناوین شد، قدری افت کرد، اما بعید به نظر میرسد، جامعه اسلامی، حتی در دو سه قرن اول که کمتر نشانی از این علوم هست، توانسته باشد، در عمق خود، از آن رهایی یافته باشد.
به نظر میرسد، حامیان این دانش، همانند احکام نجومی، تلاش میکردند در سایه برخی از آموزههای دینی، راه خویش را ادامه دهند. توجه مردم به آنها، و درآمد بالایی که این رشته از دانش در میان عامه مردم داشت، امری بود که به راحتی میتوانست سبب دوام آن شود. در واقع، جنبه اقتصادی آن، بحث عرضه و تقاضا، مهمترین نکته در حفظ آن بود. اما این که کدام یک از آموزهای دینی میتوانست این دانش را از آثار منفی برخورد دین و فلسفه با آن نجات دهد، بسیار مهم است. طبعا لازم بود در پوششهای مختلف، خود را نگاه دارد. این امر نیاز به زمان داشت، و به خصوص در دورهای که احادیثی برای هر چیزی در جهت نفی یا اثبات ساخته میشد، یا در شرایطی که حکومتهای سختگیر دینی، از نفوذشان کاسته میشد، این جریانها بیشتر رشد میکردند. به هر حال، این مهم بود که بشود آن را به نام دین یا دست کم، با آوردن شواهدی دال بر این که دین با آن مخالفتی ندارد، حفظ کرد.
در جامعه اسلامی، علوم غریبه تحت په پوششی میتوانست به راه خود ادامه دهد؟ به نظر میرسد، تصوف به لحاظ معرفتی، محملی بود که علوم غریبه میتوانست زیر آن موضع گرفته و پنهان شود و به صورت خزنده، با چهرهای موجه، راهش را ادامه دهد. طبیعی است که تصوف، شاخههای مختلفی داشت، و نباید، ماهیت آن را با علوم غریبه یکسان بگیریم، اما از این جهت که تصوف و علوم غریبه، هر دو، مدلی از ادعاهای شگفت و تأثیر عوامل غیر معمول در بخشهایی از زندگی را توصیه میکردند، و نیز وجود داستانهای شگفت و غیر عادی از انسانها و کارها، نیز تأثیر اذکار خاص برای رخدادهای نامتعارف، میتوانست تا حدودی زمینه پنهان شدن علوم غریبه را در زیر خرقه صوفیان، فراهم نماید. نباید در این باره، انتظار داشت که همه چیز عادی باشد، اما نسبت به دانش فقه که اساسا هیچ روی خوش به تمسک به روشهای رایج در علوم غریبه نمیداد، تصوف، زمینه اش بسیار مساعدتر بود.
ما همواره باید تصوف را در ادوار مختلف تاریخش، متفاوت و متحول در نظر بگیریم. نوعی زهد عملی در نسلهای اول، به تدریج جای خود را به روشهای خاصی هم در ذهن و هم در عمل داد که تصوف را تبدیل به یک مرام مستقل کرد. جهانشناسی خاص، انسان شناسی و رابطه انسان و خدا در تفسیر صوفیانه، در قرون نخستین اسلامی، و تا حوالی قرنهای پنجم و ششم، عالمانه و مبتنی بر نوعی معرفت ضابطه دار بود، هرچند از نظر فیلسوفان، یا متشرعین همان زمان هم مشکل وجود داشت. اما از قرن ششم ـ هفتم، علوم غریبه، بیش از پیش به تصوف نزدیک شد و شاید بتوان گفت، شاخهای در این میان از دانش تولید شد که ترکیبی از این دو جریان، و حتی با استفاده از پوششهای دیگر دینی و مذهبی بود.
با این حل، ما همیشه باید مرز علوم غریبه با تصوف را حفظ کنیم، اما میتوانیم تصور کنیم، این شاخه دانشی جدید، با استفاده از همه امکاناتی که در این دو زمینه، یعنی تصوف (یا بگوییم روشهای معرفتی صوفیانه به علاوه برخی از مواد آنها) و علوم غریبه کهن بود، دانشی را پدید آورد که در قرن هشتم و نهم، در نبود فقه و فلسفه در بخشی از جهان اسلام، میتوانست، جایگزین مناسبی برای مردمی باشد که گرفتار وضع سیاسی بی ثبات، همراه با از دست دادن سرمایههای بزرگ گذشته بودند. بخش مهمی از این سرمایه، همان دانشی بود که در قرنهای گذشته در میان این مردم وجود داشت، و حالا جای خود را به جهل و نادانی داده بود، جهلی که ناشی از حملات بی امان اقوام و طوایف ساکن در مرزهای شرقی به دنیای اسلامی و از دست رفتن مدارس و مراکز علمی و ثروتهایی بود که میتوانست حافظ علم و دانش باشد. در این شاخه از دانش، میباید، تکلیف آدمهای بحران زده مشخص شده، راه زندگی به آنها تعلیم داده شده، و آنان را از زیر بار این همه مشکل و مصیبت، با روشهایی که ارائه میداد، عبور میداد. آدمها همیشه حداقل تلاش را برای زندگی عملی خود به صورت واقعی دارند، اما همواره، نیاز به تئوریهای بزرگتری دارند که درماندگی آنها را چاره کند. آنها برای مخارج یومیه خود، کار میکنند، و اگر نتوانند، گدایی میکنند، اما در کل، باید برای حل معضلات دیگر، حتی اگر حل نشود، راه حلهایی داشته باشند، ولو این که به نتیجه مشخص نرسد. علوم غریبه در این زمینه دستی توانا و ید طولائی دارد.
علوم غریبه، به تنهایی، به اندازه یک فلسفه جامع یا یک یک دین تمام عیار، حرف برای گفتن دارد، فارغ از این که درست باشد یا نباشد. البته برخی از طلسمات عادی، برای حل برخی از مشکلات و دشوار یهای زندگی است، اما در کل، به خصوص در باره دانشی که میخواهیم از آن سخن بگوییم، یک نظام، یک سامانه و نظام، و یک مجموعهی پارادایمی وجود دارد که در آن، برای زندگی اجتماعی، فارغ از عوامل سیاسی و اجتماعی و نقش عقل و برنامه ریزی و تدبیر، بر اساس شناختی که از عوامل موثر در زندگی جاری دارد و قطعا مبتنی بر نوعی هستی شناسی است، برنامه ریزی میشود. این کار را در چارچوب همان دانشی انجام میشود که از همه قابلیتهای خود که بخشی ابزارهای ویژه، و شماری دعا و ذکر به گونه خاص است، کارش را پیش میبرد.
مولفههای مختلفی در این سامانه نقش بازی میکند. یکی از مهمترین مولفههای آن «حروف بیست و هشتگانه عربی» هستند که بر اساس باورهایی که نسبت به حروف و در کنار آن اعداد وجود دارد، اجزاء این سامانه را به هم متصل میکند. تا وقتی که یک نمونه مشخص از متون مربوطه را مطالعه نکرده و تجزیه و تحلیل نکنیم، نمیتوانیم دقیقا دریابیم که این سامانه فکری ـ عملی چگونه میتواند مدعی آن باشد که برای همه زندگی ما برنامه دارد و در تمام بخشهای میتواند هادی و راهنمای ما باشد. آنچه هست این که تأملات هزاران ساله در این امر و سیر نگارشات مربوط به آن در دوره اسلامی چندان گسترده بود که خروجی آن، آثار و کتابهای فراوان، همراه با شبکهای از مدیران اجرایی در مکتب خانهها و خانههای دور از چشم فقها و فیلسوفان بود. اینها همیشه و حتی تا به امروز هم، مشتریان خود را دارند و چنان که اشاره شد، عرضه و تقاضا، قانون مسلم حفظ موجودیت آنها بود. اهمیت حروف و اعداد، یکی از مهمترین نقاط مشترک در میان علوم غریبه و عرفان است که به خصوص در مکتب ابن عربی بهم میرسد و در بالاترین سطوح، آنها را به هم پیوند میدهد.
اما راهبرد این دانش در جامعه بر چه اساسی استوار بود؟
به نظر میرسد هدف از این سامانه فکری و شبکهای که بر اساس آن پدید میآمد، ایجاد مناسباتی بود که بتواند هماهنگ با تصویر هستی شناسانه، جهانشناسانه و انسان شناسانه، با ارائه تصویری فراطبیعی از زندگی و عوامل درگیر آن در کنار انسان، در مقام یک مرشد و راهنما، انسان را هدایت کند و به او یاد دهد که چه کارهایی باید انجام دهد تا بتواند از سختیها عبور کرده و به آنچه میخواهد، دسترسی پیدا کند. این سامانه، به یک معنا، رقیب دین و آموزههای دینی بود، و میکوشید تا خود را یک فکر و دستور العملی جامع برای حل و فصل دشواریها و دادن راهکار برای زندگی خوب و سعادتمند نشان دهد. علوم غریبه، دارای یک نظام هماهنگ بود که میکوشید همه ابعاد زندگی را پوشش دهد، هم تفسیر کند، و هم راه حل ارائه دهد. در این سامانه، برای هر مشکلی راه حلی وجود داشت، و هدف مثل همه مکتبهای دیگر، بهبود بخشیدن به زندگی انسانها، و خلاصی از مشکلات و نیز حل اضطرابها و نگرانیها و تأمین امنیت و ثروت برای آدمیان بود.
روشن است که همه مشکلات زندگی، در دنیای قدیم، با دست و پنجه آدمی حل نمیشد، زیرا دانش و ابزارهای لازم وجود نداشت، اما علاقه به حل آنها از طرف دیگر، از زمان نخستین آدم تاکنون، آدمیان را وادار میکرد تا حتی به راه حلهای احتمالی مطرح شده از سوی هر کس، تن داده و حتی از سامانههای دیگری که خارج از چارچوب عملهای واقعی و در صحنه بود، استفاده کنند. شما امروز میتوانید با نصب چند دوربین، تمام متجاوزین به حریم خانه تان را شناسایی کنید، اما وقتی چنین ابزاری نبود، باید کوشش میکردید از طریق دیگری از دست این متجاوزین آسوده باشید. در علوم غربیه، چندین راه حل برای این قبیل امور ارائه میشد. البته این استفاده میتوانست، همزمان با استفاده از دین یا فلسفه هم باشد. یعنی شخص، هم متدین باشد و بر اساس توصیههای دین یا حتی فلسفه، کارش را انجام دهد، و هم در وقتی که آدمی گرفتار مشکل حادی میشد، تلاش میکرد تا به هر حال، مشکل خود را حل کند، حتی اگر این راه، راهی نامتعارف باشد.
حرز الامان من فتن آخر الزمان
در اینجا مروری کوتاه بر یکی از این آثار داریم. صفی علی (م ۹۳۹)، فرزند ملاحسین کاشفی، وارث ادبیات علوم غریبه و متخصص در علم حروف در شهر هرات و به طور کلی خراسان است. خراسان در یک دوره طولانی مرکز تصوف بود و این زمان، یعنی قرن نهم و اوائل قرن دهم، تصوفی نو در ترکیب با علوم غریبه در آن فراهم آمده، و صفی در آثار متعددش میکوشد تا با استفاده از لایههای مختلف فرهنگی جامعه، دین، و دانشهایی که نزدیک به علوم غریبه هستند، سامانه صوفیانه ـ علوم غریبه را تقویت کند. کتاب حرز الامان، یک اثر مختصر و منظم و به عنوان یک مانیفست برای دستگاهی که علوم غریبه در طول قرون ساخته، بشمار میآید. وی آن را با استفاده از مآخذ مختلفی نوشته که در جای جای از آنها یاد کرده است.
در مقدمه این اثر آمده است: این رسالهای است کثیر الفواید مشتمل بر خواص و آثار حروف مقطعه قرآنی، و اسماء حسنی ربانی و سور و آیات فرقانی که از نفایس علوم خفیه است، و منسوب است و مخصوص است به حضرات کرام ائمه اهل البیت علیهم التحیه و السلام، سمت تحریر و تقریر و صورت تصنیف و تألیف پذیرفته» است.
شعار نویسنده این است که این اثر، متکی به آیات قرآنی و منسوب به حضرات ائمه اهل البیت است. این انتساب را در نوشتههایی که در باره کیمیا هم هست، میبینیم و هدف از طرح این مطالب است که مطالب ارائه شده، به راحتی میان مردم انتشار یابد. در این میان، مانند آنچه در تفاسیر صوفی مسلک آمده، نیز ملاحم و فتن، در اینجا هم، انتساب به امام جعفر صادق ع و نقل از کتاب جفر و جامع و امثال اینها، مرتب بکار میرود، و اینها بیشتر مواردی است که سعی میشود برخی از نسخههای خروجی از علوم غریبه، در قالب غیب گویی و اخبار از آینده باشد. صفی علی در حرز الامان میگوید: در استخراج حقایق و استنباط حوادث در کتب معتبره مذکور است که امام جعفر علیه السلام از کتاب جفر و جامع، صور حوادث یومیه و نوازل کونیه را قبل از اوان ظهور استخراج مینموده اند و احیانا به بعضی از محرمان و خادمان عتبه علیه خود اظهار میفرموده اند». (برگ ۸).
در باره این که این محتوا، به چه کار میآید، نویسنده در همان آغاز کتاب میگوید: «فواید این مختصر و عموم عواید این ماحضر، به مثابهای است که کافه انام را از خواص و عوام، سرمایه حصول مردات دنیوی و اخرویی است، و پیرایه وصول سعادات صوری و معنوی». بنابرین تمامی مردم میتوانند از آن برای رسیدن به آمال دنیوی و اخروی بهره ببرند. اما در این میان، طبقات برگزیده بیشتر میتوانند استفاده کنند، «لیکن ارباب جاه و مکنت را بیشتر بکار آید، و اصحاب منصب و حشمت را به آن عزت و اعتبار افزاید».
از میان بهره برداران، طبقه حاکمه، حتی از این هم بیشتر بهره میبرند: «خصوصا مقربان درگاه سلاطین و نایبان بارگاه خواقین را که زمام حلّ و عقد و قبض و بسط ممالک به کف کفایت و قبضه درایت ایشان باشد، دانستن و کاربستن اکثر از این اعمال شریف لازم بود، و توسل جستن به آن واجب و متحتم، زیرا که نیل مطالب و مآرب و عروج بر مراتب و مناصب، و تسخیر نفس جباران و قبول قلوب شهریاران و تدمیر اعداء دین و دولت و غلبه و استیلا بر اضداد ملک و ملت و تحصیل فتح و فیروزی و توسع رزق و روزی و اتصاف به اوصاف اخلاق سنیه و اشراف بر اصناف علوم خفیه و ازدیاد خیرات و برکات و ادراک سعادات و مرادات و ایمنی و سلامتی در سفر و حضر از هر خوف و خطر و دفع فقر و احتیاج و حفظ اموال و اولاد و ازواج و منع آفات و امراض و رفع مخافات و اعراض و ایمنی از ضرر جن و انس و خلاصی از هر قید و جمله احکامی که در این مذکور و مسطور است منوط و مربوط است». دایرهای که در اینجا ترسیم شده، شامل تمامی ابعاد زندگی فردی و اجتماعی است که میباید در این سامانه، به هداف خود برسد. وی بار دیگر در انتهای مقدمه تأکید میکند که که «مباحث این کتاب از جمله علومی است که منسوب است به آل عبا و ائمه اثنی عشر» و به همین دلیل در این کتاب، «مقالات و ابواب آن را بر پنج که عدد آل عباست بنا نهاد» و ذیل هر باب هم، فصول «بر عدد دوازده که عدد ائمه اثنا عشر است، قرار دارد».
این سامانه، بر اساس آموزههایی که در این کتاب آمده، با چینش تعدادی کلمه، که در اصل همان همان حروفی هستند که از نظر آنها مقدس است، و ممکن است کلمات قرآنی یا به طور کلی دینی باشد، و از سوی دیگر، از نظر معنا، به نوعی مرتبط با مشکل یا مسألهای که وجود دارد، عباراتی پدید میآید، و گاه کلماتی بدون جمله. آنگاه اشیائی که برای نوشتن این کلمات روی آنها انتخاب میشود، و باز ممکن است تناسبی با کاری که قرار است انجام شود داشته باشند، انتخاب شده و به عنوان یک عامل تأثیرگذار توصیه میشود. هر کدام از این دستور العمل ها، شکل خاصی دارند و از جهاتی با همدیگر متفاوت هستند.
البته چنین نیست که در آنها، کاملا به بی عملی و عدم اقدام مادی در زندگی توصیه شود، اما به طور کلی، به گونهای توصیه میشود که گویی این دستور العمل و نسخه، قرار است مشکل را به طور کامل حل کند. در داخل این نسخه، هیچ نوع شیوه استدلالی به سبک ارسطویی یا گالیلهای و پوپری وجود ندارد و به هیچ روی نشان داده نمیشود که اثبات درستی آنها از چه طریقی صورت میگیرد. اساس آن بر پایه نوعی اعتماد است که اعتبارش را از کلمات و حروف مقدس گرفته و به دلیل آن که در متون مقدس کهن مورد نظر آنها آمده و نیز با گفتن این که منسوب به ائمه اهل بیت است، اتقان آنها به مخاطب تفهیم میشود.
اما این سیستم چطور عمل میکند؟
تصور کنید، دشمن نیرومندی که به مرزهای شما حمله کرده، شهرها را ویران نموده و در حال نزدیک شدن به مرکز دستگاه دولتی و سیاسی شماست. اگر شما پیرو این سامانه باشید، باید بر اساس دادههای آن، تعاریفی که دارد، نظام سازی که کرده، و کلمات و حروف و اذکار و نقشها گرافیکی را در یک شکل ویژهای قرار داده، ترتیبی بدهید که دشمن سربنیست شده و اوضاع تحت کنترل درآید. برای مثال، یک دایره باید دور کلماتی که حکایت از دشمن دارد کشیده، آنها را در آنجا حصر کنید، آنگاه با کلمات مقدسی که در چهار گوشه مینویسد، خشم و نفرت را علیه آنها بشورانید.
نمونه آن اتفاقی است که در جریان جنگهای ایران و روس اتفاق افتاد. کشوری نیرومند، به کشوری ضعیف حمله کرده است. در این فضا، بر اساس اخباری که نقل شده، و البته گاه تردید هم در آن هست، میرزا محمد اخباری (م ۱۲۳۲)، شبیه همین طرح را به فتحعلی شاه داد، و پیشنهاد کرد تا با بکار انداختن ماشین خود ساخته ذهنی خود، از ذکر و دعا و ریاضت و استفاده از اعداد و حروف، کاری خواهد کرد که سر فرمانده روس را از تن جدا کرده و تحویل او بدهد. یک دیوار، با کشیدن نقشی از فرمانده روس، و با خواندن سلسلهای از ادعیه و اذکار خود ساخته این مرد، و تلاش برای جدا کردن سر این فرمانده، به جای میدان جنگ، در خانه، کل این نقشه بود. اعتماد او به دعاها و طلسمات مربوطهای بود که در همین مکتب شکل گرفته بود.
چنین سامانهای نه فقط برای مبارزه با دشمن، بلکه برای همه ابعاد زندگی دیده و ترسیم میشد. در واقع، نوعی نظام جامع ارائه میشد که تمام ابعاد زندگی و مشکلات آن را در نظر داشته و هدفش سعادتمند کردن و آوردن عزت برای خلایق بود. مثلا برای تأمین مایحتاج زندگی، رزق و روزی و داشتن شغل خوب بگیر تا برای جلوگیری از سرقت خانه و البته برای هر چیزی که فکرش را بکنید، چیزی که در زندگی اجتماعی به آن نیاز دارید و میتوانید به جای کار کردن، به اجرای این نقشههای خیالی بپردازید.
البته، و همیشه دعاهایی وجود داشت که از صدر اسلام دست بدست میشد. نه در این باره، که در بسیار از زمینهها قرآن هم توصیه میکرد. مثلا دعای برای نصرت و پیروزی از پروردگار بر دشمنان وجود داشت، اما تبدیل کردن آن، و نهادنش در این سامانههای صوفیانه ـ طلسمانه به گونهای از مناسبت که فارغ از جهان خارج، میدان عمل، و تدبیرهای مبتنی بر واقعیات کار مورد نظر را انجام دهد، همانی بود که این صوفیان در پی آن بودند و دنیای وسیع خود را با نقشهها و طرحهای مختلف میساختند. در این زمینه، ادبیاتی خلق شد که یک سر در طلسمات و علوم غریبه داشت، و سر دیگرش در دعا و اذکار غالبا خودساخته بود. مهم از نظر حامیان علوم غریبه، برای طبیعی جلوه دادن، رشتهای بود که میان اینها را با یکدیگر متصل میکرد. همیشه کلماتی برگرفته از ادعیه و حتی آیات قرآنی بود.
برای مثال اگر شما میخواستید برای شغل خود که صید ماهی است کاری انجام دهید، مطمئنا از آیهای که کلمه «صید» یا «بحر» در آن بود برای نوشتن یک ذکر با یک طرح ویژه استفاده میشد. در باره منکوب کردن دشمن هم، داستان به همین صورت بود. در واقع، این یک دانش بود، دانشی که زندگی عادی اجتماعی در آن با علل و عوامل واقعی اش یا اصلا معنا نداشت یا بسیار کم داشت، اما به جای آن، سلسلهای از طرحها و نقشههای طلسم گونه بود که همراه با آلات و ابزار ویژه خود، شما را برای انجام نقشههایی که کشیده شده بود، راهنمایی میکرد. کتابهایی از قبیل شمس المعارف، الدر النظیم، و نیز همین حرز الامان، متخصص این دانش بودند. این دانش، تمام ابعاد زندگی را در بر میگرفت.
کتاب حرز الامان من فتن الزمان، تصویر شگرف، کوتاه، دقیق و از نظر نویسنده، اطمینان بخش از این دانش است، دانشی که تقریبا برای همه چیز برنامه مشخص دارد. نویسنده این کتاب، مولی علی صفی پسر ملاحسین کاشفی، چنان منظم و مرتب این فصول را آورده که گویی دایره المعارفی شامل فکر و عمل و برای تمام ابعاد زندگی است. فصل بندی دقیق، نظم درونی، سلسله مفاهیم متصل بهم، و همه آنچه لازم است با استفاده از منابع پیشین فراهم آمده است.برای مثال، در بابی ویژه، که به «تحصیل فتح و نصرت بر معاندان و تدمیر و تفریق فاسقان و تخریب بیوت ایشان و دفع موذیان و ابطال سحر ساحران مشتملبر دوازده فصل» مربوط است، این فصول به چشم میخورد: فصل اول: در تحصیل فتح و ظفر بر هر لشکر. فصل دوم: در القای خوف و رعب در قلوب دشمنان و هزیمت ایشان، فصل سیم در هلاک اعداء و تعکیس ایشان، فصل چهارم در نکبت و خواری اعداء و فساد حال ایشان، فصل پنجم در تبلید ذهن عدو و تسوید وجه وی، فصل ششم در تفریق اشرار و فساد امر ظلمه، فصل هفتم در افساد حال ظالمان و تفریق و تخریب ایشان، فصل هشتم: در تخریب منازل و بیوت فسقه و فجره، فصل نهم در مکث دشمنان در بند و زندان، فصل دهم در دفع و طرد موذیات از جن و ذوات السموم و غیر ایشان، فصل یازدهم در دفع زهرها و سحرها و چشم بد، فصل دوازدهم در ابطال سحر ساحران و تضییع اعمال ایشان.». [برگ ۹۵].
مشابه آنچه در باره «دشمن» طراحی شده، در باره رزق و روزی هم طراحی شده است. آنجا هم دعاهای صحیح و اشارات قرآنی صریح هست، اما طراحی یک شبکهای از کارهای از این دست، برای حل هر مشکل و برآورده کردن هر نیاز، طرحی است که در این قبیل کتابها، طراحی میشود. در آنجا هم، هالهای از حروف و اذکار و طلسم، روی فعالیتهای عادی زندگی برای رزق کشیده میشود. راهی را که باید حکومت امن کند، در اینجا، با نقشهای که طراحی شده، تحت عنوان «در دفاع آفات و مخافات سفر خشکی» یا «در دفع قطاع الطریق و ایمنی از دزدان صحرا» یا «در دفع سباع و حیوانات ذوی السموم در سفر» به اجرا در میآید.
چنان که اشاره شد، یکی از ابزارهای اصلی این شبکه، استفاده از حروف است. کاربرد عرفانی حروف بسیار ریشه دار و عمیق است و بر اساس این باور، آثار فراوان و حتی جنبشهایی مانند حروفیه هم پدید آمده است. جنبشی به نام حروفیه که در ایران قرن نهم فعال بودند، و دامنه فعالیت آنها از استرآباد تا هرات، و از سوی دیگر تا قفقاز رسیده بود، علی صفی در ابواب نخست کتاب، شرحی مفصل از «خواص حروف» دارد و ذیل تک تک آنها، مزایا و خواص آنها را شرح میدهد. حرف «قاف» برای «روح و راحت است»، گرچه برخی «در اعمال قهریه به آن توسل جسته اند». حرف «کاف» برای «القای محبت در قلب» است. اگر کسی دویست بار این حرف را بنویسد «اسرار الوهیت در دل وی منکشف گردد».
گروههای ترکیبی از حروف هم، قواعد خاص خود را دارد. الهام بخش آنها، حروف مقطعه قرآنی است، اما ترکیبات زیادی از حروف ساخته میشود که باز بر اساس همان خواص اولیه است و این که وقتی چند نمونه کنار هم قرار میگیرد، مثل داروهایی که بناست تعادل در بدن ایجاد کند و هر کدام سهمی از سردی یا گرمی و.. دارد، اینها هم در شکل ترکیبی، نوع خاصی از مفهوم و خاصیت را القاء میکنند.
صفی علی، پس از شرحی که در باره هر حرف میدهد، با همین ابزار، زرّادخانه خود را علیه «دشمن» میسازد تا با حروف و کلمات، آنها را قلع و قمع کند. گاهی این حروف و کلمات روی شمشیری نوشته میشود تا در میدان محاربه موثر باشد، اما اغلب، دعاهایی بدون عمل و اقدام است که میشود نوشت و در خانه نشست تا در «میدان» عمل کند. صفی در فصل سوم از فصولی که گذشت، مینویسد:، چون کسی هلاک دشمن اراده کند، و خواهد که امر وی منعکس گردد، و حال او به فساد انجامد، باید که بگیرد از درخت اعشار هفت برگ، بر این وجه که هر روز پیش از طلوع آفتاب یک برگ بکند، و ابتدا از روز شنبه آخر ماه کند و بر پشت و روی آن برگها پیش از آن که خشک شوند، آیه «ثم اخذت الذین کفروا فکیف کان نکیر ـ الی قوله ـ الصدور» را از سوره فاطر بنویسد، و برگها را در سایه خشک کند، چنا که اصلا شعاع آفتاب بر آن نیفتد، و بعد از خشک شدن مجموع آن را نرم بکوبد، و به اسم فلان بن فلانه، پس آن مدقوق را در منزل دشمن بپاشد، مقصود وی به زودی حاصل شود». [برگ ۹۷].
همین سیستم در پزشکی و سلامت هم عمل میکند. گاهی دارو هست، و همراه ش نسخههایی از پزشکی ویژه علوم غریبه، و گاه اصلا دارویی در کار نیست. حتی اگر دارویی مصرف میشود، که اغلب از آموزههای بسیار کهن است، و این که مثلا فلان ترکیب عجیب و غریب، به درد بیماریهایی میخورد که ظاهرا هیچ ارتباطی هم میان آنها نیست، باز در داخل همان سامانه عمل میکند. منبع علی صفی در این بخش کتاب سرّ الایات یا درّ النظیم یا ختمان القرآن است که از جمله مصادر مهم این رویّه است. در بخش «تب» از «طلسم تب» سخن به میان میآید. نوشتهای و نقشهای بر ورقی بنویسند، زیر سر بیمار گذارند، فی الحال تب زایل میشود. نوشته این بود:
این روش، نه تنها چاره تب را میکند، بلکه در درمان «دفع قروح، و دمامیل و لقوه و قولنج و بواسیر و نزف الدم» هم، نسخه همان الدر النظیم، به همین ترتیب است. برای درمان لقوه، آیه «قد نری تقلّب وجهک» «بر طشت سفید روی که آن را به تازگی جلا داده باشند، کتابت به مشکل و گلاب، و نوشته را به آب پاک محو سازند، و روی خود را به آن آب بشونید و بعد از آن، سه ساعت، متصل بر آن طشت جلا داده نظر کند، بر وجهی که چشم وی بر روی عکس خود بود، و این عمل سه روز پیاپی به جای آورد، مرض به تمام زایل شود، و اگر از آن آب صاحب قولنج بیاشامد، و بدن وی نیز به آن آب بشوید، قبض بر طرف شود». هم لقوه و هم قولنج، در داخل این سامانه با جزئی تفاوت درمان مییابد.
در بخش پزشکی، داستان عقیم بودن زنان یا مردان، یکی از محورهای کانونی این طرز سامانه هاست که دهها مدل مختلف دارد و در همه آنها، عقم، برطرف میشود. طبیعی به نظر میآید که در آنجا آیهای مانند «انی خفت الموالی من ورائی» محل توجه باشد «بر زجاجی نویسند، به عسل صاف، که آتش ندیده باشد، و نوشته را به آب شیرین محو سازد و بگیرد از نخود سفید بالیده، دویست و بیست و چهار عدد، بر هر نخودی این آیه را هر دو بخوانند و نفث کنند. نخودها در دیگ و ... مباشرت نمایند». (برگ ۱۰۹). البته وقتی این سامانه مستقیما به سراغ غیب گویی و امور ناپیدا میرود، داستان شگفتتر میشود. گاهی هم یک دستور العمل هست که برای یافتن هر نوع امر پنهانی مفید است، این که مثلا زن آبستن، پسر میزاید یا دختر، این که فرد مقیم، چطور مسافر خود را بیابد، همه بر اساس یک نسخه است، چون به هر حال، پیز ناپیدایی، باید پیدا شود. در آنجا هم باز با همین روشها کار پیش میرود و البته طراحیهای گرافیکی زیبایی هم دارد:
بخشهای روانشناسی و تربیتی این سامانه هم بشدت فعال است، و باب ویژهای را با چندین فصل به خود اختصاص میدهد. تقویت نفس در برابر دیگران یا به عبارت دیگر «حصول هیبت و مهابت در نظر خلایق» یا «ظهور محبت و مودت در قلب ایشان»، در «اطفاء نایره غضب سلاطین و حکام» در «ایمنی از آفات دین و دنیا و سلامتی از حوادث لیل و نهار» و امور دیگری که مربوط به حوزه رفتاری با دیگران است، همه راهکارهای ویژهای در این سامانه دارد.
در بیشتر این موارد، در ترکیبی که میان حروف، با یاد از خواص هر حرف صورت میگیرد، به صورت ترکیبی، روی اسماء الله یا کلماتی که به هر حال نام خدا یا صفات باری تعالی است، طرحهای گرافیکی ساخته شده و سعی میشود با جذابیت تمام نمود یابد. این موارد، به راحتی میتواند خواسته بانیان را قابل درک کرده و افکار آنها را مورد تأیید قرار دهد و حداقل، از این که کسی صریح موضع انکاری بگیرد، مانع شود.
شعارسال، بااندکی تلخیص و اضافات برگرفته از خبرآنلاین، تاریخ انتشار: ۲۱ آذر ۹۷، کد خبر: ۱۲۱۱۸۸۰، khabaronline.ir.