شما نقدهایی به مبانی فلسفی و عرفانی دارید و کتاب مکتب تفکیک و... را نوشته اید، برخی مدعی هستند که بزرگان مکتب تفکیک که مخالفت با فلسفه و عرفان مصطلح اسلامی میکنند از جمله نویسنده کتاب مکتب تفکیک که خود حضرتعالی باشید، تحصیلات فلسفی به اندازه لازم و کافی نداشته وانسی با این مباحث ندارید و لذا نقدهای شما، علمی نیست!-این ادعا درست نیست. در کتاب مکتب تفکیک و سایر آثار و تالیفاتم نیز به این مطلب اشاره نمودم. برخی مخالفان علمی تفکیک، افراد منصفی هستند و اگر نقد هم میکنند نقد عالمانه، مودبانه و محققانه میکنند حالا یا نقدشان وارد است از نظر ما یا خیر، ولی برخی علاوه بر اینکه حقیقت را کتمان میکنند؛ نقدهایشان غیرعالمانه و از روی تعصب و جهل است. من از نقد علمی، استقبال میکنم، ولی برخی از نقدها، واقعا غیر علمی است.
بزرگان مکتب تفکیک مانند آیت الله میرزا مهدی اصفهانی، آیت الله سید موسی زرآبادی، آیت الله شیخ مجتبی قزوینی، که در کتاب مکتب تفکیک، آنها را ارکان مکتب تفکیک در قرن چهاردهم معرفی نموده ام؛ سالها سابقه تحصیلات معقول داشتند و در سیر و سلوک شرعی کار کرده بودند و به مبانی فلسفی و عرفانی و نقد این مبانی، اشراف کامل داشتند. آیت الله میرزا مهدی اصفهانی، قریب ۲۰ سال با جدیت به تحصیل متون فلسفی و عرفان نزد اساتید برجسته پرداخته و سیر و سلوک را از جمله نزد بزرگانی مانند شیخ محمد بهار همدانی و سید احمد کربلایی گذرانیده تا به مقام معرفه النفس رسیده و تصدیق معرفه النفس که بالاترین درجه عرفان نجف بوده، را از ایشان دریافت نموده است. آیت الله میرزا مهدی اصفهانی، در معقول، مجتهد بوده است و در عتبات عالیات، تدریس معقول داشته و از اساتید عرفان عملی خود، اجازه دستگیری سیر و سلوکی داشته است. به هنگام اقامت در مشهد نیز مبانی فلسفی و عرفانی را به صورت اجتهادی، نقد مینموده است تا آنجا که فیلسوف بزرگ مشهد، آقا بزرگ حکیم را تحت تاثیر قرار داده و شاگردان ایشان، جذب درس معارف ایشان شده و به مکتب میرزا گرویده اند. در میان آثار و تالیفات آیت الله میرزا مهدی اصفهانی نیز کم و بیش، نقدهای علمی ایشان دیده میشود.
شاگردان برجسته میرزا مهدی اصفهانی نیز کسانی بوده اند که سالها نزد اساتید برجسته فلسفه و عرفان مانند آقابزرگ حکیم، حاجی فاضل، شیخ اسد الله عارف یزدی و... مبانی فلسفه و عرفان را فرا گرفته بودند و به سادگی، نقدهای آقا میرزا مهدی اصفهانی را قبول نمیکردند و با ایشان بحث میکردند؛ لذا اینکه این شاگردان، به مکتب میرزا مهدی اصفهانی معتقد شدند، نشان از تبحر میرزا در فلسفه و عرفان دارد.
آیت الله شیخ مسلم ملکوتی، از اساتید برجسته فلسفه نیز که درس معارف ایشان را درک کرده؛ اعتراف نموده است که:
"آیت الله میرزا مهدی اصفهانی؛ به اندازه لازم و کافی در فلسفه و عرفان مسلط بوده و فلسفه را میفهمید و رد میکرد. شاگردان برجسته ایشان نیز همینگونه بوده اند. "آیت الله سید موسی زرآبادی نیز اینگونه بوده است و نزد فلاسفه و عرفای بزرگ تحصیل و سابقه تدریس فلسفه داشته و اجتهادی این مبانی را نقد میکرده است. آیت الله شیخ هاشم قزوینی و آیت الله شیخ مجتبی قزوینی از شاگردان ایشان در این مباحث هستند.
آیت الله شیخ مجتبی قزوینی، سالهای زیادی مبانی فلسفی و عرفانی را نزد فلاسفه و عرفای بزرگ مانند آقا بزرگ حکیم، شیخ اسد الله عارف یزدی و. فرا گرفته است و کاملا به این مبانی، اشراف داشته است. ایشان ۱۴ سال شاگرد معقول آقا بزرگ حکیم بود. ایشان صاحب نظر در معقول بود و ۴۰ سال در حوزه مشهد، به تدریس فلسفه پرداخته و به صورت اجتهادی، تدریس و این مبانی را نیز نقد کرده است و در این مدت، شاگردان زیادی را تربیت نموده است. ایشان متون فلسفی عرفانی را تدریس مینموده است: شرح اشارات، شرح منظومه، عرشیه، مشاعر، اسفار و همچنین متون عرفان نظری را تدریس نموده است. برخی از این متون را متعدد تدریس نموده است. مبانی ۱۱ گانه فلسفه ملاصدرا را نقد اجتهادی کرده است. شرح اصول کافی ملاصدرا را تدریس و نقد کرده است و.
خود من، سالهای زیادی متون مهم فلسفی را مانند شرح اشارات، شرح منظومه، اسفار و... را به صورت اجتهادی نزد ایشان فرا گرفتم و متون مهم فلسفی را مکرر تدریس کرده ام. دکتر دینانی از اساتید برجسته فلسفه، رفیق من هست. ایشان من را فیلسوفی میداند که برخی مبانی فلسفه ملاصدرا را قبول ندارم و در کتاب سرشت و سرنوشت نیز مطلب ایشان آمده است.
مرحوم آیت الله حاج سید محمود مجتهدی، از شاگردان برجسته آیت الله شیخ مجتبی قزوینی متون مهم فلسفی مانند شرح اشارات، شرح منظومه، عرشیه، مشاعر، اسفار و... را نزد ایشان به صورت اجتهادی فرا گرفته و خودش قریب ۳۰ سال مدرس اجتهادی فلسفه بوده است.
مرحوم آیت الله سید عباس سیدان، سالهای زیادی نزد آیت الله شیخ مجتبی قزوینی متون مهم فلسفی مانند شرح اشارات، شرح منظومه، اسفار و ... را فرا گرفته است و با استاد برجسته فلسفه مشهد، آقا شیخ سیف الله ایسی در نقد فلسفه، مناظرات علمی و مباحثات داشته است.
در حال حاضر نیز آیت الله حاج سید جعفر سیدان نیز همین گونهاند؛ متون مهم فلسفی مانند شرح اشارات، شرح منظومه، اسفار و... را نزد آیت الله شیخ مجتبی قزوینی فرا گرفته و سالها متون مهم منطق و فلسفه مانند شرح منظومه، بدایه و..... را تدریس نموده اند و در بحثی پیرامون معاد در نقد فلسفه با یکی از استادان فاضل قم نیز داشته اند که منتشر شده است.
من در کتاب متاله قرآنی، تالیف آقای رحیمیان فردوسی، در بخش جهان تصاویر، در بحث شاگردان، به اجمال شرح حال شاگردان آیت الله شیخ مجتبی قزوینی را آورده و به این مطالب اشاره کردهام.
همچنین در کتاب "عقل سرخ " نیز در بحث اجتهاد در شناختهای نهادینه (معارف) در مورد آیت الله حاج سید محمود مجتهدی، و در عنوان ضرورت نقد فلسفه در زندگی نامه آیت الله حاج سید جعفر سیدان، به این مطلب اشاره نمودم.
پیشنهاد میدهم کتاب آموزگار حکمت وحیانی نگاهی به زندگی حضرت آیت الله حاج شیخ مجتبی قزوینی را مطالعه کنید تا ضمن آشنایی با شخصیت علمی آیت الله شیخ مجتبی قزوینی، با شمار زیادی از شاگردان ایشان که متون فلسفی را نزد ایشان آموخته اند، آشنا شوید.
در تقریظ بر کتاب احیاگر حوزه خراسان که در سال ۱۳۹۱ ه ش نوشته ام، ملاحظه بفرمایید. آنجا هم نوشته ام که اکنون ۶۰ سال است با کتب فلسفی و مباحث معقول، مانوس هستم و در کتابخانه ام، شاید هم کتابهای فلسفی ام بیش از کتب حدیثی باشد و همیشه شفا، اسفار، قبسات، شواهد الربوبیه و منظومه دم دستم قرار دارد و. متاسفانه برخی سخنان نادرست و نسنجیده میگویند.
اتفاقا مکتب تفکیک، مدعی است مبانی فلسفی و عرفانی باید اجتهادی تدریس شود و از تقلید در فلسفه و عرفان پرهیز شود، ولی متاسفانه بیشتر افراد تقلید در فلسفه میکنند. کتاب اجتهاد و تقلید در فلسفه را به همین جهت، تالیف و منتشر کردم.
اولین بار چگونه با امام خمینی ایشان آشنا شدید و چه خاطراتی از ایشان دارید؟-دقیقا یادم نیست که اولین بار چگونه با امام خمینی آشنا شدم. من در زمان طلبگی و تحصیل در مدرسه نواب مشهد بودم و متولی و مدیر مدرسه، آیت الله میرزا علی اکبر نوقانی بود که با امام خمینی دوست بود. امام هر سال تابستانها به مشهد میآمد و اتفاقا بیشتر هم علمای تفکیکی رفیق بود. با دیگران خیلی ارتباطی نداشت خصوص آنکه برخی نیز با شاه ارتباط داشتند. من در مشهد از جمله در مدرسه نواب، ایشان را میدیدم.
امام خمینی، شخصیت فوق العادهای داشت. قطعی بود که برای خدا کار میکند. در زمان شاه، آیت الله بروجردی، نظرشان این بود که با حکومت و سلطنت در نیفتتد. اما من و عدهای از مذهبیها، نظرمان این بود که باید با حکومت و سلطنت در بیفتیم و مبارزه کنیم.
وقتی امام خمینی، حرکت انقلابی خود را بر علیه حکومت و سلطنت آغاز کرد، آیت الله شیخ مجتبی قزوینی از این حرکت ایشان، حمایت کرد و به تبع ایشان، خراسان، انقلاب کرد و متوجه امام شدند. این در حالی بود که آن زمان در خراسان، چندان به امام، توجهی نمیکردند. شاگردان آیت الله شیخ مجتبی قزوینی نیز از جمله من به حمایت از انقلاب پرداختیم. آیت الله شیخ مجتبی قزوینی تا آنجا پیش رفت که حتی عکس امام را در منزل خود زده بود. یکی از علمایی که او را میشناسم و نمیخواهم نام او را ببرم، به ایشان گلایه کرد که چرا عکس آقای خمینی را زده اید؟ این در شان شما نیست برای طلبههای جوان مناسب است. ایشان در پاسخ فرمود: دین داری برای من خوب نیست؟ و آن شخص دیگر سخنی نگفت.
من به امام خمینی، علاقه زیادی داشتم و از ایشان تبلیغ و ترویج میکردم تا آنجا که روی همین علاقه به خمین رفتم تا منزل ایشان را ببینم، وقتی آنجا رفتم متوجه شدم ساواک من را زیر نظر دارد..
در جریان مبارزه برای انقلاب، مکرر بازداشت و زندانی شدم؛ در تهران، ارومیه، خوی و.. یک بار در ساواک، یکی از روسای آنها من را مواخذه میکرد و گفت: شما از آقای خمینی، تقلید میکنید.
در پاسخ گفتم؛ بله. من چه کسی هستم که از ایشان تقلید بکنم یا نکنم؟ فرقی به حال ایشان نمیکند. ایشان شخصیتی است که بسیاری از ایشان تقلید میکنند و بود و نبود من تاثیری برای ایشان ندارد. نمیخواستم ایشان را سبک کنم لذا در ساواک نیز با قاطعیت و محکم از ایشان حمایت میکردم. من سهم زیادی در انقلاب مشهد و خراسان داشتم، ولی دنبال این نبودم و نخواستم سهمی برای این کارهای خودم مطالبه کنم، چون برای خدا کار کردم. آنقدر عشق و ارادت به امام خمینی داشتم و حمایت میکردم که همه میدانستند و معروف بود که آقای حکیمی، طرفدار آقای خمینی است. یک عکس انحصاری نیز با امام خمینی و احمد آقا دارم. من با احمد آقا (خمینی) خیلی رفیق بودم. به نظرم در قم بود که خدمت امام بودم. احمد آقا گفت: میخواهی با امام عکس بگیری؟ امام ایستادند من و احمد آقا هم کنار ایشان ایستادیم و عکاس، عکس گرفت. معمولا یک عکاس همیشه آنجا حاضر بود.
من چند جلسهای نیز درس امام خمینی شرکت کردم. بعد از آزادی امام خمینی، در جریان ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲، آیت الله شیخ مجتبی قزوینی به همراه شاگردان خود و جمعی از علما برای دیدن امام به قم رفتند و من هم در خدمت ایشان رفتم و آنجا نیز حضور یافتم.
یک بار نیز در تهران که امام در تابستانها به ییلاقات تهران رفته بودند، خدمت ایشان رسیدم.. در جریان مبارزات انقلابی ام در مشهد، در زمان شاه یکی این است که ایام عید، شاه به مشهد آمده بود و قصد رفتن به حرم داشت. من روایت: من رای سلطانا جائرا مستحلا لحرمات الله ... را دادم خوش خط نوشتند و به تعداد زیاد از آن تکثیر کردند و موقع خاموش و روشن کردن چراغهای حرم امام رضا علیه السلام گفتم رفقا از بالای پشت بام حرم به پایین بریزند و اینکار را در آن زمان خاص انجام دادند. مردم فکر میکردند، دعا است و آن را بر میداشتند و بعد میدیدند که اعلامیه است بر علیه شاه و. ساواک متوجه شده بود و به دنبال من میگشتند تا من را دستگیر و بازداشت کنند (ظاهرا حدود سال ۱۳۴۳ بود).
شما وصی شرعی دکتر شریعتی هستید که طبق وصیت ایشان اختیار تام دارید آثار و تالیفات او را اصلاح کنید؛ اگر اشتباهاتی دارد تذکر دهید و صحیح آن را بیان کنید. اما عملا، خروجی از شما بیرون نیامد که اشتباهات علمی دکتر شریعتی را متذکر شوید و ثبت و ضبط کنید. برداشتهای متعددی در این مورد، بخاطر عدم اقدام عملی شما برای این کار پدید آمده است:برخی ارادتمندان دکتر شریعتی، مانند دکتر ناصر میانچی و. مدعی اند، چون استاد حکیمی اشتباهات علمی دکتر شریعتی را متذکر نشده پس نتیجه میگیریم که در آثار و تالیفات دکتر شریعتی، انحراف اعتقادی و اشتباهات علمی وجود نداشته است، زیرا اگر اشتباهی وجود داشت، بر او لازم بود که بیان کند.برخی دیگر مدعی هستند استاد محمد رضا حکیمی، کوتاهی کرده در عمل به وصیت دکتر شریعتی، زیرا به اعتراف بسیاری از اساتید و علمای برجسته حوزه علمیه مانند استاد شهید مرتضی مطهری و حتی برخی مراجع معظم تقلید شیعه، در آثار و تالیفات دکتر شریعتی معتقد به اشتباهات علمی و انحرافات اعتقادی اند و، چون شما سکوت کرده اید شریک در آنها هستید...- دکتر شریعتی، خوش استعداد، سخنران و اهل قلم بود. آثار و تالیفاتی زیاد در حدود ۴۰ جلد از او به یادگار مانده است. او من را وصی شرعی خویش قرار داد تا آثار و تالیفاتش را مطالعه کنم و هر جا اشتباهی در آثار و تالیفاتش دیدم، اصلاح کنم.
او مدعی تخصص و تبحر در دین شناسی و اسلام شناسی نبود و ادعا نداشت که هر آنچه نوشته و گفته، درست است و هیچ اشتباهی در آنها وجود ندارد و روی آنها حرف نزنید و ... بلکه بر عکس مدعی بود حرف بزنید و به من اجازه داد که اشتباهاتش را اصلاح کنم؛ بنابراین بعد از این مطلب که خودش قبول دارد اشتباه دارد و بعد از اینکه من را وصی شرعی خویش قرار داده تا هر آنچه که اشتباه است، تذکر دهم؛ اختیار تام به من داده در این جهت، پس از این وصیت شرعی، دیگر کسی حق ندارد به او حرف بزند و مدعی شود عناد داشت و ادعا داشت که هیچ اشتباهی ندارد و قصد اصلاح آثارش را نداشت و. بعد از این وصیت، هر کس چنین نسبتهایی به او بدهد، خلاف شرع کرده است.
من نیز قبول دارم در آثار و تالیفات او اشتباهات علمی وجود دارد و باید اصلاح شود و در جاهایی نیز گفتهام و منتشر شده است.
اینکه برخی مانند آقای میناچی و. مدعیاند اشتباهاتی در آثار و تالیفات دکتر شریعتی وجود ندارد، درست نیست. اما اینکه چه شد که من آثار و تالیفات او را اصلاح نکردم و اشتباهات او را متذکر نشده و منتشر نکردم، به چند علت است که موانعی برای انجام این کار به وجود آمد:
اول اینکه مجموعه آثار و تالیفات دکتر شریعتی حدود ۴۰ جلد کتاب میشود. فرصت و فراغت لازم و کافی میخواهد که تمام این آثار را با دقت مطالعه و بررسی کنم که وقت خیلی زیادی لازم داشت و چنین وقت و فراغتی برایم پیدا نشد. از طرفی خودم نیز اشتغالات علمی مانند نوشتن "الحیاه" داشتم که لازم بود و خواستم آن را حتما به سرانجام برسانم و این کار نیز وقت زیادی از من گرفت لذا فرصت نکردم عملا کار اساسی در این جهت انجام دهم.
البته این نکته را نیز لازم میدانم بیان کنم که بعد از فوت دکتر شریعتی، اجمالا اقداماتی برای اینکار انجام دادم و اینطور نبوده که کلا هیچ اقدامی نکرده باشم و بیاعتنا به وصیت دکتر شریعتی بوده باشم. پس از وفات دکتر شریعتی، برخی از فضلا را جمع کردم تا آثار و تالیفات او را جمع آوری و مطالعه کنیم تا بعد اصلاح کنیم، اما چون وقت و حوصله زیاد، برای این کار لازم بود، وسط راه، همکاری نکردند و رفتند.
از طرفی به کسانی که آثار و تالیفات دکتر شریعتی را منتشر میکردند، پیام داده بودم، دست نگه دارید تا آثار او را اصلاح کنم بعد منتشر کنید، ولی دیدم اعتنایی نمیکنند و آثار او را با تیراژ بالا منتشر میکنند.
اجمالا بگویم تا آنجا که من چند اثر از او را قبلا مطالعه کرده بودم، نظرم این شده بود که اشتباهات علمی دارد، اما شخصیت شکن نیست و از این جهت، نوشتن الحیاه و... را بر آن کار مقدم دانستم. البته من تمام آثار و تالیفات او را که حدود ۴۰ جلد میشود مطالعه نکردهام، چون فرصت و فراغت و وقت لازم آن را نداشتم و بعید نیست همچنان که برخی از اساتید و علمای بزرگ فرمودهاند، اشتباهاتی در آنها وجود داشته باشد که باید حتما اصلاح شود و بعد منتشر شود.
اما در حال حاضر نیز به سنین کهولت و پیری رسیدهام و دیگر حال و حوصله ندارم و فرصت و فراغت لازم و کافی برای مطالعه تمام آثار و تالیفات دکتر شریعتی ندارم.
برخی از فضلای مورد اعتماد من: "آقایان حسن طالبیان شریف و روحالله عربشاهی " - که نویسندۀ کتاب "احیاگر حوزه خراسان" و "آموزگار حکمت وحیانی" نیز - هستند، پیشنهاد دادند در این شرایط که شما دیگر حال و حوصله و فرصت لازم و کافی برای این کار ندارید به ما دو نفر اجازه شرعی دهید که به نمایندگی از طرف شما آثار و تالیفات دکتر شریعتی را مطالعه و اشتباهات علمی آن را استخراج و منتشر کنیم. من نیز از پیشنهاد ایشان، استقبال کرده و اجازه شرعی دادم به عنوان وصی شرعی دکتر شریعتی که آثار و تالیفات او را مطالعه و اشتباهات علمی وی را متذکر شوند و پس از جمعآوری ابتدا وصیتنامه شرعی دکتر شریعتی را بگذارند سپس اشتباهات او را نوشته و اصلاح و منتشر کنند. امیدوارم هر چه زودتر این کار انجام شود.
شعارسال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از عصر ایران، تاریخ انتشار:۱۰ شهریور ۱۴۰۰، کدخبر: ۸۰۰۸۴۸، www.asriran.com