شعارسال: ناصر مهدوی، پژوهشگر و نواندیش دینی به توضیح درباره ظرفیت نهضت سیدالشهدا (ع) برای حل مشکل نهیلیسم و بیمعنایی زندگی بشر مدرن پرداخت.
در بخش اول این گفتگو مهدوی درباره عوامل پیدایش نهیلیسم و بیمعنایی زندگی و راههای مقابله با آن توضیح داد و تاکید کرد: آدمها در عین اینکه میتوانند خوش باشند، در عین اینکه میتوانند از زندگی لذت ببرند، میتوانند پا به عرصههایی بگذارند که با یک امر قدسی بیانتهایی در تماس باشند، سرشان را بر شانه خداوند بگذارند و تجربههای ناب عرفانی داشته باشند.
اینک بخش دوم این گفتگو را بخوانید.
با توجه به فرمایشات شما در یک دوگانهای قرار داریم؛ از یک طرف بیش از گذشته به ظواهر دین توجه میکنیم و در مراسمات و مناسک در صف اول میایستم و از طرف دیگر از دینداری معنوی و باطن دین فاصله میگیریم و این چرخه همینطور ادامه دارد. ما اینجا یک واقعهای داریم به نام عاشورا و ماه محرم. میخواهم بپرسم این مسئله چطور و تا چه حد میتواند جلوی این چرخه را بگیرد و ما را در مسیر درست قرار دهد.
سوال خیلی مهمی است. دینداران ما باید در مقابل این جریان چه کنند؛ دیندارانی که به معنویت دین معتقد هستند. برخی متفکران میگویند دین همین تعبد و سرسپردگی است. من تصور میکنم این نگاه نگاه منصفانهای نیست، شما نمیتوانید فقط یک تصویر از دین داشته باشید، کما اینکه نمیتوانید یک تصویر از جهان داشته باشید. از آزادی، از دموکراسی هم نمیتوانید یک تصویر داشته باشید. آدمها از دین معانی مختلفی میفهمند، از آزادی هم همینطور از دموکراسی هم همینطور، از دنیا هم همینطور، از سیاست و اقتصاد هم همینطور. اینکه میگویند دین فقط تعبد است نگاه غیر قابل دفاعی است. دین باطن و جاذبههایی دارد که میتواند دردهای آدم را درمان کند، تجربههای پیغمبر خیلی جاها میتواند برای دنیای مدرن کارساز و گرهگشا باشد. شما باید دست به تحلیلی نو بزنید و بر اساس یافتههای روانشناسی، انسانشناسی و اتفاقات تاریخی، گوهر دین را با زبانهای مختلفی بیان کنید.
یکی از راهها برای دستیابی به گوهر دین این است سعی کنید عرفانهای زلالی که نسبت سازنده با دین دارند را احیا کنید. راه دوم توجه و تمسک به الگوهای بزرگی است که دین معرفی میکند. قبل از اینکه به عاشورا بپردازم؛ شما شخصیت حضرت ابراهیم (ع) را نگاه کنید. وقتی آدم زندگی ایشان را میخواند کاملا دگرگون میشود. خود خداوند میفرماید الگوی شما این است: «إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا؛ من تو را پیشواى مردم قرار دادم». وقتی ابراهیم آزمونهای سختی پشت سر میگذارد، وقتی با ایمان شورمندانه پیروز میشود و همه وجودش پر از خداوند میشود و همه چیز را برای خدا قربانی میکند و در میدان زندگی از آشوبها درونی عبور میکند و تیرگی و ظلمت را کنار میزند، خداوند میفرماید تو الگوی مردم هستی، بعد برایش صفاتی معرفی میکند. مثلا میگوید: «إِنَّ إِبْرَاهِیمَ لَحَلِیمٌ أَوَّاهٌ مُنِیبٌ» یعنی او حلیم بود و در آمدوشد مداوم با پروردگار بود.
متاسفانه با مرور زمان این مسئله تحریف میشود و مفسرین و متکلمین به جای اینکه در مقام تبلیغ دین بگویند اگر میخواهید گم نشوید این سرنخ را بگیرید و از این مسیر وحشتناک نجات پیدا کنید، ابراهیم را حذف میکنند و در نتیجه، خود فقها و متکلمین و فلاسفه اصل میشوند و میگویند باید از ما پیروی و اطاعت کنید. نتیجه اینکه آن الگو گم میشود و در اثر آن گوهر دین گم میشود.
اهمیت زنده کردن الگوها و سرمشقها
پس یک راهی که باید به آن توجه کنیم زنده کردن الگوها و سرمشقهاست. علی (ع) را به معنای واقعی معرفی کردن، کوبیدن بر طبل تعصب شیعه و سنی نیست؛ برای اینکه معرفی علی (ع)، معرفی یک انسان فرزانهای است که گوهر دین را در رفتارش نشان داده است. امام حسین (ع) هم به این معنا یک الگو است؛ شما با معرفی امام حسین (ع) یک انسان باکفایت و پرجلال را نشان میدهید که تحت تاثیر تربیت دینی قرار گرفته است و این قدر بزرگ شده است. آنچه شخصیت ایشان را پخته و بالا برده این است که از تجربههای پیغمبر (ص) و از گوهر دین سود برده است و از معانی عمیقی که در عمق قرآن بوده، تغذیه کرده است تا در نهایت به یک انسان بزرگ تبدیل شده است.
وقتی شما این انسان بزرگ را معرفی میکنی، آرمانهایش را معرفی میکنی، آرزوهایشان را معرفی میکنی، رفتارش را نشان میدهی، میبینی یک انسان مومن و مصلح این ویژگی را دارد. پس دین فقط صورت نیست، فقط اذکار ظاهری نیست، فقط مناسک و مراسم نیست، پشت آن یک روح درخشان، یک قهرمان حضور دارد که اتفاقا این قهرمان بزرگی خودش را در ارتباط عاشقانه با خداوند خلاصه میکند. خیلی جاها وقتی میگویند چگونه شد اینقدر والا شدی میگوید بر سر خوان دلم نشستم و غیر خدا را در دل راه ندادم.
پس احیا و معرفی تاریخی و واقعیتر امام حسین (ع) یکی از راههای بازگشت به گوهر دین است. شما میتوانید به مردم بگویید این سرمشق را ببینید، این آن مدلی است که خداوند در پی پرورش دادن او است و خداوند از وجود چنین انسانها خرسند است؛ بنابراین ما برای شناخت معانی بلند دین میتوانیم با متون عرفانی و تجربههای عارفان سراغ این کتاب برویم و پردهبرداری کنیم، راه دیگرش این است که الگوهای درخشانی که قرآن معرفی میکند و تاریخ ثابت کرده است را به رخ بکشیم تا آن حقیقت آشکار شود.
شما فرمودید برای یافتن گوهر دین باید به الگوها مراجعه کنیم. آیا امام حسین (ع) در میان این الگوها، در جهت معنابخشی به زندگی، یک ویژگی و ظرفیت خاص داشتند یا همه الگوها در یک سطح قرار دارند.
به هیچ عنوان در یک سطح قرار ندارند، امام حسین (ع) واقعا استثنایی است. ما با همه وجودمان به امامانمان عشق میورزیم، ولی امام حسین (ع) در این میان یک استثنا است. البته بحث سلسله مراتب نیست، وقتی زندگی امام سجاد (ع) را مطالعه میکنیم با اینکه ایشان سکوت میکند، ولی این شخصیت دوستداشتنی است و انسان را لبریز میکند. شما وقتی امام باقر (ع) یا امام صادق (ع) را هم میبینید همینطور است. این حرف به خاطر تعصبات شیعه بودن نیست، اصلا این مسئله را کنار بگذارید. اگر شما آدمهای همتراز این شخصیتها را پیدا کنید به آنها عشق میورزید. واقعا این شخصیتها آدمهای فوقالعادهای هستند؛ اما در میان این فوقالعادهها انصافا امام حسین (ع) مثل ماه میدرخشد، برای اینکه چند جنبه دارد؛ یکی اینکه واقعا عاشق خداوند است.
عشق به پروردگار در وجود امام حسین (ع)
امام حسین (ع) در عشق به پروردگار یک ویژگی شگفتانگیزی دارد. اصلا کلماتی که در دعای عرفه آمده است گویای این نکته است، اینکه ایشان در شب عاشورا شروع به خلوت و نیایش میکنند شاهد این مسئله است. در مقاتل در این مورد نوشتهاند: «یُصَلُّونَ وَ یُسَبِّحُونَ وَ یَسْتَغْفِرون وَ یَـدْعُونَ وَ یَتَضَّرَعُونَ». ایشان در شب عاشورا تا صبح فقط با خدا حرف میزند، رابطهاش را تصفیه میکند، قلبش را تلطیف میکند. یا اینکه در سختترین لحظات میفرماید خدایا تو در تمام سختیها پشتیبان من بودی، با اینکه همه راهها بسته است چشم من به دستان پرامید توست و من با تو آرامش میگیرم، این کلمات فوقالعاده عرفانی و ناب هستند؛ بنابراین ایشان یک استثناست.
از آن طرف امام حسین (ع) در شفقت با مردم یک مسئولیت عجیب احساس میکرد و به زندگی ساده و بیدغدغه مردم علاقهمند بود و از همه بالاتر، ویژگی دلیری او در مقابل ظلم و بیعدالتی است، به همین خاطر امام حسین (ع) در میان تمام سرمشقها سرمشقتر است. حقیقتا بعد از امام علی (ع) که سرش چسبیده به آسمان بود و خیلی بلند بود، با اینکه مداحان خیلی سعی کردن تصویر امام حسین (ع) را بپوشانند و اجازه ندادند امام حسین (ع) آنطور که در واقعیت بوده است طلوع کند، ولی به همین میزان اسنادی که داریم، میبینیم سرش چسبیده به آسمان است و خیلی اوج گرفته. به همین دلیل بیشتر از سایر شخصیتها میتواند برای انسان امروز الگو و سرمشق باشد و به زندگی معنا ببخشد و آدمها را به سطح بالاتری از این زندگی سطحی و صوری دعوت کند.
شعارسال، بااندکی تلخیص و اضافات برگرفته از ایکنا، تاریخ انتشار: ۲۰ شهریور ۱۴۰۰، کدخبر: ۳۹۹۵۴۵۷، iqna.ir