شعار سال: کلام اسلامیِ ما به «کارگیری گسترده استعاره معلولیت»، «هویت نشانهای و ابزاریِ شخص دارای معلولیت»، «صبر بر معلولیت و امید به بهروزی در زندگی پس از مرگ»، «کفاره گناه بودنِ معلولیت»، «اصرار به مواهب و حکمتهای معلولیت» (همچون فروتنی، پرورش و تعالی روح، یادآوری مرگ و دریافت تسلای الهی)، ناخواسته نظام سالمسالاری و معلولیتستیزی را تثبیت میکند. در جزئیتات موضوعات و مسائل کلامی همچون «براهین اثبات خدا»، «اثبات وحدت خدا»، «اثبات صفات خدا»، «جزئیات حشر و حیات پس از مرگ» نیز نادانسته پای معلولیت به عنوان نقص و عجز و عیب به میان کشیده میشود.
فلسفه اسلامیِ ما در نظام سینوی به حکمِ «من فقد حسا، فقد فقد علما»، فقدان هر گونه حسی را فقدان جبرانناپذیر علم میانگارد (حال آنکه اشخاص دارای معلولیت این فقدان حواس پنجگانه را با حواس دیگری که برای انسانهای سالم ناشناخته است جبران میکنند و حتی از حواس پنجگانه فراتر میروند!) و در نظام اشراقی، دوگانۀ نور و ظلمت (غواسق) به هویت اشخاص دارای معلولیتِ بینایی طعنه میزند و در نظام صدرایی نابینایی و بیماری و معلولیت به عنوان مصادیق «شرِ عدمی» ذکر میشود و اساساً وجودِ چالشهای زندگی شخص دارای معلولیت با سردی و بیاعتنایی انکار میگردد.
مجموعههای حدیثیِ ما، با آموزههایی همچون «دعوت به خشنوی از معلولیت»، «دستگیری و صدقه به معلولان»، «تواضع نسبت به معلولان»، «مذمت کوردلی و نه کورچشمی»، «تکلیف به اندازه توانایی»، «توصیههایی در رابطه جنسی برای پیشگیری از تولد فرزند دارای معلولیت»، کمک چندانی به ما نمیکند که به اشخاص دارای معلولیت هویت ببخشیم و همۀ تنوعها و تکثرهای بدنی را به منزلۀ سبکهای گوناگون زندگی به رسمیت بشناسیم.
فقهِ ما با اصرار بر اجرای پارهای از حدود همچون «قطع یدِ سارق»، معلولیت را بیش از پیش، با مقولۀ جرم و گناه و حقارت گره میزند و اجازه ورود پارهای از اشخاص دارای معلولیت به پارهای از حریمهای قدسی همچون «امامت جماعت» یا «امامت جمعه» را نمیدهد و با فتوای «سقط جنینِ درمانی»، مرجعیت خود را به سادگی به علم پزشکی واگذار میکند و حق جنین دارای معلولیت را نادیده میگیرد.
اما از سوی دیگر، شاهد نظرِ شایستۀ پارهای از علوم اسلامی نسبت به اشخاص دارای معلولیت هستیم: در عرفانِ عطار نیشابوری، مجانیناند که معتقدان واقعی به «توحید افعالی» و عاشقانِ واقعی خدایند.
در تصوف، دیوانگان و مجانیناند که مقامات و احوالِ «صبر، رضا و فنا» را طی کردهاند و حکایتها و روایتهای آموختنی برای ما دارند.
در خودِ قرآن کریم، دوگانه «سالم و معلول» به ویژه در سوره عبس، با شدت و قاطعیت پس زده میشود و بلافاصله دوگانه «اهل هدایت و اهل ضلالت» به جای آن مینشیند. در واقع در تمام سورههای مکی در پایان قرآن کریم، همین دوگانۀ اهل نجات و اهل گمراهی است که به عنوان تنها منشأ ارزشگذاری و تقسیم فضایل و رذایل در میان انسانها معرفی میشود؛ و در نهایت در تاریخ ادیان و سیره انبیا و ائمه اطهار (ع)، هر گونه تنوع جنسی، تنوع نژادی، تنوع طبقاتی، تنوع بدنی و تنوع ذهنی را شاهد هستیم. اذعان به این تنوعها و تکثرها پیشرفت بزرگی در احقاق حقوق اشخاص دارای معلولیت است. فراتر از این تنوعها، حضور دستهای از اشخاص دارای معلولیت را در میان انسانهای مقدس میبینیم. پارهای از انبیا همچون حضرت شعیب، حضرت ایوب، حضرت یعقوب، حضرت اسحاق و حضرت موسی و پارهای از ائمه اطهار همچون حضرت فاطمه زهرا (س)، امام سجاد (ع) و دیگر امامان ما در روزها یا ساعات پایانی زندگی خود، بیماریهای سخت و ناتوانی و ضعف و ناخوشی و وابستگی را تجربه کردهاند و در همان حال عصمت، امامت، تقدس، حجیت و فرض طاعت از آنها ساقط نشده است. اینجاست که معلولیت با امر مقدس یکی میشود و با تن و بدنِ شخصِ مقدس گره میخورد. اینجاست که نگاه سلسلهمراتبی و تبعیض و سرکوب و طرد اشخاص دارای معلولیت به معنای واقعی کلمه به پایان میرسد.
نعیمه پورمحمدی
پایگاه تحلیلی خبری شعار سال برگرفته از دین آنلاین