*در دوران پسا تحریم اقتصاد مقاومتی شکل و شمایل جدیدی به خود میگیرد و چه بسا الزامات متفاوتی داشته باشد. آیا دولت برای پیادهسازی این امر باید رویه و نظام اقتصادی خود را تغییر دهد؟
اقتصاد مقاومتی ارتباطی با تحریم و غیرتحریم ندارد. اقتصاد مقاومتی تأکید بر شاخصهای قطعی اقتصاد چون تولید و بهرهوری است. حال چه در دوران تحریم باشیم و چه پسا تحریم تفاوت چندانی نخواهد داشت ما باید به صورت جدی به دو مقوله تولید و بهرهوری بپردازیم. اگر سیاستهای این بخش بدرستی اتخاذ شود قطعاً در فضای پسا تحریم اقتصاد مقاومتی موفقتر خواهد بود چرا که بخش تولید میتواند در فضای بهتری فعالیت کند. ما باید به دنبال استفاده کارآمد از منابع باشیم. متأسفانه طی سالهای گذشته منابع مالی بدرستی هدایت نشده و بعضاً وارد بخشهایی شده که لزومی به سرمایهگذاری در آن نبوده است. به عنوان مثال ایجاد واحدهای صنعتی و تولیدی که ما در آن هیچ مزیتی نداریم در تضاد با اقتصاد مقاومتی است و برای اینکه منابع مالی، انرژی، نیروی انسانی و... در جهت رشد اقتصادی قرار گیرد دولت باید شاخصهای اقتصادی را روشن و دقیق بیان کند. خوشبختانه در تدوین برنامه ششم این موضوعات دیده شده است اما برای آنکه اقتصاد مقاومتی که از دو سال پیش مطرح شده عملیاتی شود دولت نیز باید نگاه جدی به این بخش داشته باشد. زمانی که گفته میشود از تولید و تولیدکنندگان حمایت شود همه باید بدانند چه حوزههایی در اولویت دولت است. وقتی میگوییم حمایت از تولید باید معلوم شود محور و برنامه اصلی آن در بخش تولید چه تولیدی است. آیا تولید صنعتی، کشاورزی یا خدمات است. بر این اساس نخستین نکته داشتن استراتژی توسعه صنعتی است. طیف وسیعی از صنایع وجود دارد که هر کدام توقع دارند مورد حمایت جدی دولت قرار گیرند. البته توجه به تمام تولیدکنندگان به دلیل اشتغالی که ایجاد میکنند مطلوب است اما دولت منابع مالی گستردهای ندارد که به تمام صنایع اختصاص دهد. در استراتژی توسعه صنعتی باید مشخص شود که در طیف وسیع صنایع کدام یک از صنایع با توجه به ویژگیهای اقتصاد ایران باید محور توسعه قرار گیرد به نحوی که توسعه در این بخشها بتواند پیش برنده بخشهای دیگر کشور باشد. ما تعداد زیادی کارخانههای تولیدی داریم. حال سؤال این است که کدام صنعت باید محور فعالیتهای اقتصادی قرار گیرد یا اینکه کدام صنعت نباید در اولویت حمایت باشد. بر این اساس با روشن شدن چنین امری میتوان افق تولید را دقیق ترسیم کرد. یکی از بخشهای تولید که همواره مورد حمایت دولت قرار گرفته فولاد است. اما مشکل اساسی در این بخش جانمایی آن است. در خراسان رضوی 7 کارخانه فولاد وجود دارد که به علت نداشتن آب با 20 درصد ظرفیت خود کار میکنند. به عبارت دیگر منابع مالی وسیعی در وسط بیابان دفن شده است. با توجه به اینکه دولت خواهان پیادهسازی اقتصاد مقاومتی در برنامه ششم است باید تعیین کند چه صنایعی محور هستند و کجا مستقر شوند وچه انتظاراتی از آنها وجود دارد.
* سالیان متمادی است به علت تحریم و نبود فرهنگسازی، از مقوله مهم بهرهوری غفلت شده است. بر اساس سند چشمانداز 20 ساله نرخ رشد اقتصادی کشور باید به 8 درصد برسد اما زمانی چنین عددی به دست خواهد آمد که نرخ بهرهوری افزایش پیدا کند. چگونه باید در این بخش برنامهریزی کرد؟
بر اساس مطالعات انجام شده و آخرین رقمی که سازمان بهرهوری اعلام کرده رشد بهرهوری در ایران 2/1 درصد است. ایران در آسیا و در میان 19 کشور عضو سازمان بهرهوری آسیایی در حد متوسط است که در چند سال اخیر به دلیل استفاده نکردن از تکنولوژیهای روز دنیا و ظرفیتهای سرمایهای نتوانست شاخص بهرهوری کل را افزایش دهد و با افزایش تحریمها وضعیت بدتر از قبل نیز شد، لذا برای افزایش نرخ بهرهوری باید به فکر فرهنگسازی و توسعه فناوری در این بخش باشیم. بر این اساس دیده شده که بهرهوری بخش غیر دولتی بالاتر از بخش دولتی است. در حقیقت بخش خصوصی برای آنکه بتواند از سرمایه خود بهترین استفاده را بکند ایدههای جدید طرح میکند و به سمت و سوی روشهایی میرود که سوددهی آن بیشتر شود. این در حالی است که در بخش دولتی چنین فضایی وجود ندارد. در بخش دولتی فرآیندها خیلی طولانی هستند درحالی که در مدلهای بهرهوری فرآیند اهمیت ندارد بلکه نتیجه مورد تأکید قرار گرفته است. بنابراین بین اینکه ما جامعه را بر اساس الگوهای حاکمیت دولتی مدیریت کنیم یا با مدلهایی که بخش غیر دولتی چابک و با انگیزه ارائه میکنند اداره کنیم، رابطه معناداری در رشد بهرهوری وجود دارد. تولید باید با بهرهوری همراه باشد، اگر به این امر توجه نشود تولید هم رشد نخواهد کرد. به عنوان مثال ما نفت استخراج میکنیم و به پالایشگاه میبریم. چین و کره هم نفت ایران را میخرند و با ارزش افزوده به ما میفروشند. این در حالی است که تولیدی که ما انجام میدهیم نسبت به کشورهایی که از ما نفت میخرند گرانتر است. این نشان میدهد که بهرهوری در ایران ضعیف است.
اشتغال و بهرهوری باید قابل رقابت در سطح جهانی باشد. ضمن اینکه فضای پساتحریم میتواند فضایی باشد که بسیاری از محدودیتها را برای فعالان اقتصادی رفع کند و در نهایت بتواند انحصار و شبه انحصارهایی را که در دوره بیش از 20سال ایجاد شده است محدود کند. از سویی به علت توجه نشدن به بهرهوری هزینههای تولید افزایش پیدا کرده است که در این راستا مردم مجبورند با قیمت بالاتر کالاهای مورد نیاز خود را خریداری کنند. حال موقعیت پسا تحریم میتواند فرصت جدیدی برای اقتصاد کشور و زندگی مردم فراهم کند. تمام این موارد مشروط به این است که دولت برنامه داشته باشد. بخش خصوصی بدون بهبود فضای کسب و کار کشور امکان حضور ندارد و حتی برخی به دلیل تبعیضهای مختلف از جمله تبعیضهای مالیاتی حاضر به حضور نیستند. انحصارها و شبه انحصارها در اقتصاد کشور امکان حضور بخش خصوصی را منتفی کرده و برای این کار اصلاح جدی در حوزه کسب و کار کشور لازم است و بدون این اصلاحات عملاً امکان حضور بخش خصوصی فراهم نمیشود. این موضوع باعث خروج سرمایهها از کشور یا انتقال سرمایهها از بخش تولید به غیر مولد، واردات، دلالی و سفتهبازی میشود و اصلیترین راه مبارزه با این مسائل مبارزه با فساد، فساد مالی، اداری و اقتصادی است.
*با توجه به تعریف اقتصاد مقاومتی، دولت باید کدام صنایع را تقویت کند؟در حقیقت واحد تولیدی که میتواند حمایت شود باید از چه ویژگیهایی برخوردار باشد؟
تفکیک صنایع و اولویت قرار گرفتن آنها مستلزم مطالعات دقیق و وسیع است. اما یکی از صنایعی که باید مورد حمایت خاص دولت قرار گیرد نفت، گاز و پتروشیمی است. در این خصوص باید به سمت فناوری و سرمایه گذاریهای جدید حرکت کنیم. در بخش پتروشیمی صنایع بالا دستی زیادی داریم. این یعنی اینکه بیشترین حجم تولید ما کالاهای واسطهای است نه نهایی. این در حالی است که طبقه صنایع پایین دستی پتروشیمی ارزش افزوده خلق میکنند. ما محصولات پتروشیمی را با قیمت نازل به ترکیه، کره و سایر کشورها صادر میکنیم و آنها این کالاها را به محصولات نهایی تبدیل و با 3 الی 4برابر قیمت به کشورمان صادر میکنند. با توجه به این توضیحات دولت برای استخراج فهرست صنایعی که باید مورد حمایت قرار گیرند مطالعات گستردهای انجام دهد. در حقیقت نمیتوان به صورت سلیقهای برخی از صنایع را حمایت کرد. بنابراین وضعیت پیش آمده یک فرصت تاریخی است. باید یک نقشه راه روشن وگام به گام داشت تا از منابع ملی بهترین استفاده را کرد.
*برای اینکه کشور در دوران پساتحریم مجدداً به درآمدهای نفتی وابسته نشود باید چه کارهایی انجام داد؟دولت در قبال این موضوع باید چه رویکردی داشته باشد؟ آیا افزایش درآمدهای نفتی با اقتصاد مقاومتی در تضاد است؟
اقتصاد نفتی واقعیتی است که ما با آن روبهرو هستیم. ایران منابع نفتی زیادی دارد اما طی این مدت نتوانسته به نحو مطلوب از این نعمت خدادادی استفاده کند. چگونگی استفاده از منابع نفتی اهمیت زیادی دارد. آنچه که موجب نگرانی خیلیها این است که ما چگونه از منابع برای منافع خود استفاده میکنیم. بعد از یکصد سال هنوز نفت خام صادر میکنیم. این در حالی است که کشورهایی که فاقد نفت هستند این است فرآورده را از ما میخرند و آن را تبدیل به مشتقات دیگر نفتی میکنند. این کشورها از این طریق میلیاردها دلار درآمد کسب میکنندحال چرا این کار در کشور ما انجام نمیشود. از اینرو باید نقشه راه برای توسعه صنعت نفت و گاز داشته باشیم. ما باید به گونهای برنامهریزی کنیم که تا 10 سال دیگر به هیچ عنوان نفت خام صادر نکنیم و اجازه ندهیم سایر کشورها با استفاده از نفت ایران برای خود درآمدهای کلان داشته باشند و کشور بیبهره بماند. افزایش درآمدهای نفتی منافاتی با اقتصاد مقاومتی ندارد. مهم این است که درآمد حاصل از فروش نفت به کدام سمت برود. اگر درآمدهای نفتی به سمت تولید و توسعه زیرساختها هدایت شود افزایش آن هیچ چالشی ایجاد نمیکند و به نفع کشور است. در صورتی که اقتصاد مقاومتی اجرا نشود این امر بعد از مدتی به شعار تبدیل خواهد شد و فقط در قالب چند همایش و طرح تحقیقاتی یا کسب موقعیت اجتماعی برای عدهای باقی میماند و در نهایت به فراموشی سپرده میشود. اکنون که در حال تدوین برنامه ششم توسعه هستیم باید چارچوبهای برنامه ششم بر اساس ویژگیهایی از جمله تأکید بر نقش بهرهوری در اقتصاد کشور و فرآیند صنعتی شدن تدوین شود. برای تدوین برنامه ششم توسعه باید مهمترین، پربازدهترین و مؤثرترین حوزهها در خلق ارزش افزوده در بین حوزههای اقتصادی مختلف برای رسیدن به آینده اقتصادی و صنعتی کشور شناسایی شود.
با اندكي اضافه و تلخيص برگرفته از روزنامه ايران، سال بيست و يكم، شماره 6004، سهشنبه 27 مرداد 1394، صفحه10