شعار سال: امروزه مسکن به دلیل اینکه دائماً در تورم و بی ثباتی است، از نظر اجتماعی افراد را دنباله رو خود کرده و زندگی اقتصادی و اجتماعی ما را برساخت میکند. این برساخت، واژگونگی ابژه انسانی به سوژهای مسکن یاب در زیر چرخ دهندههای بازار مسکن است؛ به این معنا به دلیل ضعف بنیه اقتصادی افراد، قدرت انتخاب آنها در یافتن مسکن مناسب با شان، پایگاه اجتماعی، تعداد فرزندان و ... سلب شده و ارتباط عاطفی و هویتی بین ساکن و مسکون را از هم گسسته است. حال پرسش این است که چرا در وانفسای تامین مسکن، املاک دارها، نقش مهمی در بازار مسکن پیدا کرده اند؟
به دلیل اینکه مسکن در سبد کالای خانوارها به یک نیاز استراتژیک تبدیل شده است، لذا تهیه، اجاره، خرید و فروش آن به امری سخت سودآور تبدیل شده است. این وضعیت منجر به ظهور پدیدهای شده که از آن به «املاکیسم» تعبیر میکنم. پدیدهای که احتمالا فقط نیازمند چند چیز است: چند فرد که احتمالا توانایی و استعدادی در بازار کار مولد ندارند و با تهیه چند میز و صندلی شیک و دفترچه یادداشت خاص املاک، به صورت کاذب و خیالین درصدد دستکاری قیمتها هستند تا با افزایش قیمت ها، پورسانت بیشتری از اجاره، خرید یا فروش مسکن و ملک عاید خود کنند؛ افرادی که با نشستن در پشت میزهای خوشگل، ژست ناجی، عقل کل و آگاه به زیر و بم مسکن به خود میگیرند.
اختصاص مغازههای زیادی به املاک، در نگاه اول نوعی توزیع رفاهی مکانهای عرضه مسکن است. اما، به دلیل اینکه این مکانها هیچ موجودیت و سنخیتی با قدرت خرید افراد ندارند، چیزی جز صید افراد در وحشت ناشی از تورم ذهنی و مالی اضطرار مسکن نیستند.
ظهور یک پدیده مثل املاکیسم، تنها زمانی قابل درک است که به نیروهای رجوع کنیم که املاکیسم در بین آنها رشد کرده است. زمانی که با هرزگی نقش دولت به مثابه سیاستگذار و افسارگسیختی بازار به مثابه تعدیل کننده قیمتها (بازار بدون رانت و انحصار) روبرو میشویم، ظهور قارچ گونه املاکیسم، امری طبیعی است.
ذات بازار تولید نابرابری و موجه ساختن آن در لوای رقابت و دست نامرئی است. دولتها هم در زمان بحران براحتی فرافکنی میکنند و بار بی ثباتی را بر دوش مردم میاندازد و فقط بیانیه و بخشنامه صادر میکنند! در این چرخه، املاکی میگوید: دولت نمیتواند ساماندهی کند (درست میگوید، زیرا دولتهای که از مالیات بندی بر خانههای خالی عاجز هستند، در ساماندهی مسکن نیز عاجزند)، سرمایه دار حوزه مستغلات نیز درصدد حداکثرسازی نفع شخصی است؛
بنابراین، پناهگاه افراد درمانده و در تهیه مسکن مقرون به صرفه من هستم. ظهور املاکیسم در نقش یک واسطه و به اصطلاح ناجی افراد در تهیه مسکن، ناشی از گسست در این تثلیث نامبارک است: تثلیثی از منِ ناتوان اقتصادی/اجتماعی، بازار آلوده به رقابت نابرابر و دولت بی برنامه. املاکی بین بازار و دولت و مردم دلالی میکند و از این منظر بعضاً ضدتولید، ضداخلاق و ضداحساسات عالی بشر در جهت برخورداری از خانهدار شدن است.
مسیری برای دریوزگی هرچه بیشتر و سریعتر افراد است، زیرا با حک کردن قیمتهای هرزه و بی پایه، بر محرومیت نسبی افراد در جهت دسترسی به انتخابهای مقرون به صرفه نیز میافزاید. به این اعتبار، املاکیسم صرفاً مجموعهای از کنشها و غوطه ورشدن عاشقانه چند نفر در بطن بازار مسکن نیست، بلکه معلول نوعی فروپاشی سیاست مسکن در جهت نرمالیزه کردن قیمت مسکن است. اتفاقاً، چون دائما با بی ثباتی بازار و تورم اقتصادی روبروهستیم، ناخوداگاه و به تدریج در ذهن ما نوعی تورم معنایی و مفهومی شکل گرفته که ما را به سمت حفظ و تحکیم مجموعهای منسجم و یکپارچه از هویت بازاری سوق داده است؛ زیرا تصور میکنیم اگر امروز در این بازار مکاره مسکن نخریم، فردا باختیم؛ به اعتباری با شرطی شدن ذهن، ناآگانه در تعمیق و مشروع سازی املاکیسم نیز همدستی داریم. املاکیسم و اقتصاد نامولد و انگل وار مستغلات، معلول تخریب سیاست زندگی و جایگزینی آن با بنگاهی شدن جامعه جهت تامین نیازهای خود است.
دکتر ابوذر قاسمی
پایگاه تحلیلی خبری شعار سال برگرفته از کانال تلگرامی جامعه شناسی اقتصادی و توسعه