شاید عجیب باشد قریب به اتفاق اساتید و مسئولین دانشگاههای علوم پزشکی کشور اعتقاد و توافق دارند که بیش از اندازه مورد نیاز دارند دانشجو تربیت میکنند. همگان قبول دارند، تعداد دانشجوی تربیت شده متناسب با نیاز بازار کار و پستهای سازمانی برای خدمت به بخشهای مختلف سلامت نیست. اما چه میشود که با وجود چنین آگاهی داشتنی، باز تمام ماموریتها و تصمیمات بر مبنای تربیت دانشجوی بیشتر است؟
شعار سال:روی دیگر تعارض منافع به ازای تولید فارغ التحصیل بیکار، ولی جذب بودجه برای دانشگاه و واحد تدریس برای گروه آموزشی!
شاید عجیب باشد قریب به اتفاق اساتید و مسئولین دانشگاههای علوم پزشکی کشور اعتقاد و توافق دارند که بیش از اندازه مورد نیاز دارند دانشجو تربیت میکنند. همگان قبول دارند، تعداد دانشجوی تربیت شده متناسب با نیاز بازار کار و پستهای سازمانی برای خدمت به بخشهای مختلف سلامت نیست. اما چه میشود که با وجود چنین آگاهی داشتنی، باز تمام ماموریتها و تصمیمات بر مبنای تربیت دانشجوی بیشتر است؟
۱- نماینده مجلس و مسئول شهرستان باید آمار و ارقام بدهد که در طول مسئولیتش چه تعداد رشته و دانشکده تاسیس کردم وگرنه در انتخابات بعدی خبری از رای آوردن نیست. یک نفر ذره بین بردارد که سهم لابی و ارتباط نمایندگان مجلس در ایجاد دانشگاه، دانشکده و رشته (که آن را دستگاه تولید جوان بیکار مینامیم) به چه میزان است؟ یک نفر ذره بین بردارد طی ۱۵ سال اخیر، پشت درب معاون آموزشی و گروههای گسترش و علوم پایه و تخصصی وزارت بهداشت برای افزایش تربیت دانشجو و تاسیس رشته و دانشگاه در فلان دانشگاه، نمایندگان مجلس بوده اند یا مسئولین خود دانشگاهها! این میشود یک روی تعارض منافع!
۲- رئیس و مدیران دانشگاه باید در دوران مسئولیت خود گزارش دهند چه کردند؟ باید برای اخذ اعتبارات بیشتر دانشجوی بیشتر جذب کنند. رشته جدید تاسیس کنند. برای ماندگاری و جذب اساتید مازاد خود واحد آموزشی تعریف کنند. پس یقینا ایجاد رشته و دانشکده جدید و جذب بیشتر دانشجو را در بالاترین سطح فعالیت و اهداف خود میدانند. این هم میشود یک روی دیگر تعارض منافع!
۳- برخی مدیران گروه آموزشی برای پر کردن خلا واحدهای درسی کافی برای اساتید خود، جذب اساتید و تعریف ساز و کار آموزشی مدام دنبال ایجاد رشته جدید، افزایش ظرفیت و ... هستند. دو رو برتان را نگاه کنید برخی مدیران گروه با چه هدفی به دنبال ایجاد یک رشته و واحد درسی جدیدند؟ این هم میشود یک روی دیگر تعارض منافع!
و در این بین قربانی جوانی است که بعد از اتمام تحصیل نه نماینده مجلس، نه مسئول دانشگاه و نه اساتید! در عمل هیچ پاسخگویی نسبت به آینده دانشجو ندارند. او محکوم میشود که توانمند نیست و باید کارآفرینی کند و در نهایت سرو کله اش از کشورهای حاشیه خلیج فارس و سایر کشورها پیدا میشود که مهاجرت کرده.
ما دانشجو تربیت میکنیم یا برای بیکاری بعد فارغ التحصیلی یا تامین نیروی کار سایر کشورها!
احمد مهری- رسانه متخصصین بهداشت ایران
پایگاه تحلیلی خبری شعار سال برگرفته از کانال تلگرامی متخصصین بهداشت ایران