شعار سال: در زمانهای که افراد درگیر تکنولوژیهای متعدد هستند و هر کس براساس میزان درک خود از موقعیت میتواند از آن بهرهبرداری کند، به این واقعیت تلخ میاندیشم که ما برای آگاهی بخشی دانشآموزمان چه کردهایم؟ به چه میزان دانشآموزمان در محیط مدرسه به درک اجتماعی بالایی نائل میآید و میتواند با تفکر انتقادی که در مدرسه فرا گرفته به تحلیل مسائل بپردازد؟ با نگاهی گذرا به فرایند آموزش در این نهاد، در مییابیم که آن قدر درگیر حفظیات شدهایم که فراموش کردهایم کودک ما، نوجوان ما باید زندگی کردن را هم بیاموزد! باید یاد بگیرد که با مسائل چگونه برخورد کند! اما افسوس که از همان اوان کار، درگیر آزمونهای متعدد شده است! آزمونهایی که فقط یک فایده دارد: پر کردن جیب موسسات! در کشورهای توسعه یافته، چند سال اول تحصیل را صرف این میکنند که دانشآموز را فعال و پر جنب و جوش و عاری از هرگونه استرس بار آورند. ساعتهای هنر و ورزش را زیاد میکنند و علاقهمندی به مدرسه را در او ایجاد مینمایند، اما برعکس در این جا ما شاهد استرس افزایی مکرر هستیم! فقط مانده که آزمونهای تستی را به مهد کودکها هم ببرند! با خودم فکر میکنم که چه کسانی از این قضیه، سودهای کلان میبرند که تحت هیچ شرایطی بیخیالش نمیشوند؟ استادی در دانشگاه تعریف میکرد که در دو سالی که در یکی از کشورهای خارجی به سر میبرد، فرزندش را در مدرسهای ثبتنام کرده بود که ساعت کاریاش از هشت صبح تا پنج بعداز ظهر بود. ابتدا دانشآموز علاقهای به این روند نداشت، اما خیلی زود با آن انس گرفت و حتی خواهان این بود که ساعت حضور در مدرسه، طولانیتر هم شود! وقتی خواهش و تضرع اولیاء برای حضور فرزندشان در مدرسه این جا را با آن وضعیت مقایسه میکنم، درمییابم که خیلی از قافله پیشرفت، عقب ماندهایم !
به راستی که مدارس ما جذابیتی برای حضور موثر دانش آموز ندارد. آموزش و پرورش ، دانش آموز را خلاق بار نمیآورد، او را به تفکر انتقادی فربه نمیکند! به او قوه تحلیل نمیآموزد! او را شاداب نگه نمیدارد! بلکه فقط او را به استرس مجهز میکند که در کدام موسسه ثبتنام کند، چگونه تستزنی حرفهای شود، چگونه از آینده کار بترسد و اسفناکتر این که در این راه از صدا و سیمای ما گرفته تا خود نهاد آموزش و پرورش و ...، همه و همه در پیشبرد این معضل سهیم میشوند! پدر خانوادهای میگفت: من هم میدانم که موسسات آموزشی خطر مهلکی است که اثراتش را بعدا خواهیم دید، اما برای این که از قافله عقب نمانیم ما هم باید ثبتنام کنیم ! آن هم با هزینههای میلیونی! خلاص ی کلام این که بر این وضعیت، باید افسوس خورد! باید اندیشید که چرا باید نسلمان را اینگونه پراسترس بار آوریم! بیاییم درس کتابخوانی، درس شادی، درس زندگی و جامعهپذیری را در برنامه درسی مدارسمان قرار دهیم تا لااقل رشته پزشکی که این روزها همه بدان گرایش پیدا کردهاند و به هر شیوه میخواهند بدان نائل آیند، پزشکش از رفتاری منطقی برخوردار باشد و در مقابل، آنهایی هم که نتوانستند به دانشگاه راه یابند، لااقل به درس زندگی مجهز باشند!
سایت شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از سایت روزنامه مردم سالاری، تاریخ انتشار 26 آذر 96، کد مطلب: 4486 ، www.mardomsalari.net