شعار سال: در جوامع امروزی «مدیریت» مهمترین اصل در اداره امور میباشد از مدیریت یک فروشگاه کوچک تا بزرگترین کمپانیهای دنیا و یا حتی یک ساختمان مسکونی، طبیعتا کسی باید مدیر باشد که از سابقه مدیریتی و از شخصیت کاریزماتیکی برخوردار باشد تا همه ذینفعان آن مجموعه را متقاعد کند؛ نه اینکه تنها روابط عمومی کمپانی یا همان فروشگاه کوچک از وی دفاع وتعریف کند.
در ایران معنی مدیریت از زمانی شکل گرفت که بحث حرفهای بودن به میان آمد اما بیشتر در همان حد لغوی خود باقی میماند و تنها با یدک کشیدن نام حرفهایگری خود را یک مدیر ورزشی یا… میدانند. فارغ از هر گونه ریشه یابی از سوی مسوولین بالا دست، چند سالی است که ما در زمینه مدیریت ورزشی به مدیریت افرادی که هیچ گونه تخصصی در این زمینه ندارند عادت کردهایم.
میتوان گفت که «رابطه» در خصوص بسیاری از عزل و نصبها دخیل است که متاسفانه در چند سال گذشته ورودشان شدت بیشتری پیدا کرده است. از افراد سرمایه دار گرفته تا فرماندهان نظامی و… ولی هرچه به جلو رفتیم با ثابت شدن عدم توانایی مدیریتی در عرصه ورزش از سوی این اشخاص رفته رفته ریزشی چشم گیر و پرحاشیه داشتند؛ از سردار رویانیان گرفته تا بابک زنجانی.
اگر بخواهیم درباره مدیریت اصولی در زمینه ورزش صحبت کنیم شاید انگشت شمار مدیرانی باشند که چه ورزشی و چه غیر ورزشی در این عرصه حضور دارند.
برای اینکه راه کوتاهی طی کنیم به استان ورزش خیز خودمان گیلان بسنده کرده و تقابل دو مدیرعاملی که در رشت سکان هدایت داماش و سپیدرود را در دست دارند ارزیابی میکنیم. امیر عابدینی جز مطرحترین مدیران ورزشی بعد از انقلاب در ایران است. با تیپ مدیریتی مشخص و کاریزمای شخصیتی و همچنین مرد میدان بودن این شخص از بارزترین ویژگیهای او است، تقریبا عابدینی را همه میشناسند و نیاز نوشتن بیشتر در مورد سوابق او نیست با احترام به نظرات منتقدین عابدینی باید یادآور شویم با آمدن عابدینی فوتبال رشت احیا شد، مردی که با پرسپولیس تهران افتخارات زیادی را رقم زد با معرفی بازیکنان بزرگی به دنیای فوتبال جهان مانند علی دایی، مهدی مهدوی کیا، علی کریمی و… تواناییهای مدیریت فوتبالی خود را نشان داد.
*عصاره شیرینی به نام جهانبخش
زمانی که امیر عابدینی از رشت با گروه اقتصادی داماش وارد صحنه ورزشی کشور میشد افراد زیادی میدانستند این تیم، تیم «نتیجه» است و به همین دلیل بود که خیلی سریع موجی از جوان گرایی در تماشاگران رشتی شروع شد و از همین رو امیر عابدینی کار بلد، تیمی قوی در امور رسانهای برای داماش مهیا نمود و حضور پر رنگ در جامعه باعث همه گیرتر شدن حضور جوانان در ورزشگاه شد و با رنگ و لعاب گرفتن سکوهای ورزشگاه و تشویقهای جانانه ۹۰ دقیقهای ورزشگاه عضدی رشت جهنمی برای تیمهای میهمانشد اما حرفهای بودن به همین جا تمام نشد چون امیر عابدینی الفبای مدیریت را میدانست و با آوردن بازیکنان بزرگی مثل مهدی مهدوی کیا به رشت شور و هیجان در میان جوانان را بیشتر و حضور آنها را در ورزشگاه پر رنگتر کرد.
نظم و یکپارچگی تیمی باعث تولد بازیکنانی جوان و موثر در فوتبال کشور شد؛ در این میان میتوان علیرضا جهانبخش بازیکن باکلاس فوتبال کشور را عصاره شیرین این نسل از بازیکنان داماش تعریف کرد. اما با بروز مشکلاتی که گریبان مالک داماش را گرفت رفته رفته تیم تضعیف شد تا این روزها حال داماش را اینگونه ببینیم و شعار ایران – آسیا- امیر عابدینی در سکوت هواداران روی سکوها یخ بزند.
*تب تندی که به عرق نشست
اما دیگر تیم رشتی یعنی سپیدرود، از آن روزها مدت زیادی نمیگذرد که تیم قدیمی و اصیل رشت یعنی سپیدرود با پوست اندازی به دست تیم مدیریتی جدید افتاد، تیمی که فرمانده آن سرهنگ محمد پورمحسن شد، مدیر عاملی که اطلاعات چندانی از سابقه مدیریت او در دست نیست تا بخواهیم وی را با عابدینی در عرصه مدیریت ورزشی مقایسه کنیم و تنها شباهت آنها به داشتن پست مدیرعاملی باز میگردد.
در روزهای اول همه امیدوار به صعود بیدردسر سپیدرود بویژه با حضور جمشید غلامی، یکی از چهره های خوشنام و قدرتمند اقتصادی گیلان به عنوان حامی مالی باشگاه به لیگ دسته اول بودند تا شاید بعد از سالها نام سپیدرود بر سر زبانها جاری شود و سیل فوتبال دوستان سنتی به ورزشگاه بریزد. با ورود کادر فنی جوان به سرمربیگری افشین ناظمی این گمانه زنیها بیشتر میشد اما کسی از آخر فصل خبری نداشت.
*عدم صعود و تشنج
بریز و بپاشهای غیر اصولی و خارج از عرف برای تیمی تازه احیا شده به نام سپیدرود و نداشتن سابقه مدیریتی کافی در هیچ بخشی از باشگاه و تبلیغات بیهوده رسانهای و عدم انتقال روحیه تیمی و احساس همدلی در بین اعضای کادر فنی و بازیکنان باعث عدم صعود و تشنج در بازی آخر در رشت شد تا ما باز هم خودمان را تنهاتر از پیش ببینیم و تیم محبوبمان را در لیگ دسته دوم!
سپیدرود صعود نکرد، اسپانسر تیم شاید به عنوان قهر حاضر به حمایت تیم در سال جدید نشد، روز از نو روزی از نو؛ بیپولی به سپیدرود برگشت و تیم دچار حاشیه شد. در جایی که مدیریت تیم و اتاق فکر این مدیر باید به دادش میرسید اینچنین نشد.
پیدا نکردناسپانسر جدید و تزریق پول به تیم باعث میشود این فکر به ذهنمان برسد آیا واقعا بعضی از افراد لایق پست مدیریت در امور ورزشی هستند یا خیر؟
نتیجه حضور مدیری مانند پورمحسن که به گفته بسیاری عدم قدرت مدیریتی وی باعث شد تا سرمایه گذاری میلیاردی اسپانسر بینتیجه بماند و با دلزدگی و ضرر مالی اکنون یک قدرت اقتصادی استان که ریسک سرمایه گذاری در فوتبال را پذیرفتهم از ورزش دوری کند برای ورزش گیلان چه بوده است؟
با این تفاسیر نمیتوان امیدواری زیادی برای موفقیت در فصل جاری داشت مگر آن طوری که هواداران میگویند: شاید معجزهای شود تا صعود کنیم!
با اندکی اضافات و تلخیص برگرفته از پایگاه خبری تحلیلی گیل نگاه، تاریخ انتشار 20 بهمن 1394، کد مطلب: 28496: www. gilnegah.ir