پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۱۰۷۰۰۰
تاریخ انتشار : ۰۹ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۰:۳۲
می گویند وقتی مورچه‌ای غذایی پیدا می‌کند از سیگنال‌هایی شیمیایی به نام فرومون استفاده می‌کند به زبان ساده ردی و اثری از خود روی خاک می‌گذارد تا مورچه‌های دیگر برای پیدا کردن غذا انرژی و زمان‌شان را تلف نکنند، آیا نمی‌شود از این رفتار پرمغز مورچه‌ها در اکوسیستم کارآفرینی کشور الهام گرفت تا آنها که می‌یابند یا حتی نمی‌یابند ردی از خود بر جای بگذارند تا زمان‌ها و انرژی‌ها به بیراهه نرود و چرخ‌ها دوباره اختراع نشود و دیگران در همان تله‌هایی نیفتند که ما افتاده ایم؟

شعار سال: می گویند وقتی مورچه‌ای غذایی پیدا می‌کند از سیگنال‌هایی شیمیایی به نام فرومون استفاده می‌کند به زبان ساده ردی و اثری از خود روی خاک می‌گذارد تا مورچه‌های دیگر برای پیدا کردن غذا انرژی و زمان‌شان را تلف نکنند، آیا نمی‌شود از این رفتار پرمغز مورچه‌ها در اکوسیستم کارآفرینی کشور الهام گرفت تا آنها که می‌یابند یا حتی نمی‌یابند ردی از خود بر جای بگذارند تا زمان‌ها و انرژی‌ها به بیراهه نرود و چرخ‌ها دوباره اختراع نشود و دیگران در همان تله‌هایی نیفتند که ما افتاده ایم؟ متأسفانه در ایران در این باره کار جدی‌ای صورت نگرفته و تجربیات شفاهی اما ارزشمند کارآفرین‌ها در عبور از تله‌های درونی و بیرونی ثبت و منعکس نشده است. آنچه در ادامه می‌آید بخش دیگری از سلسله گزارش‌های ما در تصحیح باورهای عامه درباره کارآفرینی و عبور از دام‌هایی است که بر سر اکوسیستم کارآفرینی وجود دارد. کاوه یزدی فرد، مربی کارآفرینی و مدیر ارشد اجرایی شتابدهنده و گلرخ بحری، مؤسس استارت آپ و کارآفرین اجتماعی در این مسیر ما را یاری کرده‌اند.

غزال‌هایی در مقابل فیل ها

کاوه یزدی فرد، مربی کارآفرینی: مثل خیلی از مفاهیمی که وارد کشور ما شده و مردم خیلی زود شروع کرده‌اند به خوانش‌ها و برداشت‌های خودشان بحث کارآفرینی نیز دچار سوء تفاهم‌های زیادی شده است. نخستین ریشه سوء‌تفاهم هم بر می‌گردد به ترجمه ناکارآمد واژه «Entrepreneurship» که آن را کارآفرین ترجمه کرده‌اند. این نکته جالبی است که اصل این واژه انگلیسی یک واژه من درآوردی یا بهتر بگویم ترکیب یک واژه فرانسوی با یک پسوند انگلیسی است. در فرانسوی این واژه به کسی اطلاق می‌شود که کاری را محقق می‌کند و انجام می‌دهد. در امریکا با اضافه شدن پسوند، این واژه تقریباً مفهوم انجام دهندگی می‌دهد؛ در ایران به جای تبار شناسی این واژه که به ثمر رساندن و انجام بردن است به اشتباه مفهوم آغاز‌کننده کار یا خلق‌کننده موقعیت کاری می‌دانند. آن هم به نظر من دلیلش آن است که جامعه ما به‌دنبال حل مسأله‌اش بوده و اطلاق کار آفرینی را چاره ساز دیده است. مصادره به مطلوب کردن این واژه باعث شده برداشت‌هایی به اشتباه شکل بگیرد، در صورتی که کارآفرینی به‌دنبال ترویج یک نوع زندگی ست. این را اغراق نمی‌کنم که کارآفرینی نوعی فلسفه و سبک زندگی ا ست. فلسفه‌ای است که مانند هر ایدئولوژی برای خودش پیروانی دارد و طبعاً افرادی هستند که بنا به اقتضای خودشان نمی‌توانند با این سبک زندگی ارتباط برقرار کنند. حالا این سبک زندگی چه هست؟ ما خوانش‌هایی داریم با افرادی که رو به رو می‌شوند با مفهوم کارآفرینی که دچار انحراف است. کارآفرینی علمی است که به صورت تجربی به وجود آمده و به اقتضای نیاز یک بدنه علمی برای آن پایه‌ریزی کرده‌اند. این ایدئولوژی مبتنی بر روحیه خاصی است که همه افراد آن را دارا نیستند و الزاماً برای آنکه آدم موفقی باشیم لازم نیست که برچسب کارآفرین بودن بر رویمان باشد. افرادی به درد پیروی این ایدئولوژی می‌خورند که بتوانند در یک جنگ درونی بدون توجه به ناملایمات افراد بر چیزی که اعتقاد دارند بمانند یا آن را پیاده کنند. عموماً افراد پیرو این سبک زندگی مانند غزال می‌مانند؛ غزال‌هایی در مقابل فیل‌ها. آنها عموماً یک قدم از بقیه جلوترند و عموماً یادگیری‌شان به صورت خطی نیست. این افراد هر جا که نیاز باشد چیزی را بیاموزند می‌روند و آن را فرا می‌گیرند، مثلاً می‌روند در گوگل سرچ می‌کنند یا در یوتیوب پاسخ سؤالشان را پیدا می‌کنند. من سعی دارم در بازگویی روحیات کارآفرینان کلیشه زدایی کنم تا به اینجا برسم که تمام این خصوصیات در یک نفر جمع نیست. در این بحث نکته ظریفی وجود دارد. ببینید لزوماً کارآفرین کاری را راه نمی‌اندازد، بلکه یک کار را به سرانجام می‌رساند بحث عملگرایی است نه پرورش روحیات. شما اگر به‌دنبال کارآفرین شدن هستید باید روحیه عملگرای تان را تقویت کنید.

ایده نقطه صفر کارآفرینی هم نیست

در جامعه ما، هم کسی که کارآفرین است تلقی اشتباهی از کارآفرینی دارد و هم کسی که بیرون گود کارآفرینی قرار دارد؛چه به‌عنوان شتابدهنده چه به‌عنوان سرمایه‌گذار چه به‌عنوان دولت یا هر نهاد دیگری یا عموم مردم دچار سوء‌تفاهم‌هایی هستیم. در ایران چیزی که دلمان خواسته از کارآفرینی برداشت کردیم. عموماً در ایران کسانی که خود را در جایگاه کارآفرینی می‌بینند اعتقاد دارند که صرفاً با داشتن یک ایده می‌توانند موفق باشند. در حال حاضر تمام تلاش مربیان کسب و کار این است که به افراد بفهمانند ایده نقطه صفر کارآفرینی هم نیست. ایده را همه دارند، چیزی که اهمیت دارد اجرا و ورود به مرحله عمل است. از طرف دیگر افرادی وجود دارند که فکر می‌کنند کارآفرین هستند و با تقلید آداب و رسوم و رفتار خاص می‌توانند موفق شوند، در صورتی که برخی رفتارها درونی و باطنی است و نمی‌شود با تقلید آن موفق شد. درست است در ظاهر کارآفرین ها کمی متفاوت هستند ولی این تفاوت باطنی است نه تقلیدی. از طرف دیگر مایی که داریم به این افراد کمک می‌کنیم - یک سرمایه‌گذار یا حتی دولت - فکر می‌کنیم کارآفرین پو ل نیاز دارد. بله کارآفرین به پول نیاز دارد ولی آخرین چیزی که نیاز دارد پول است یا فکر می‌کنیم باید کارآفرین را وارد چرخه‌های سازمانی‌مان بکنیم تا مطالباتشان را از دولت بگیرند در صورتی که این اشتباه است. ما باید سعی کنیم کارآفرینان را از بوروکراسی و فرآیند‌ها و مقررات طویل خودمان بیرون بکشیم. ما نباید فکر کنیم که کارآفرینان نیاز به پول ما یا میهمانی‌های ما دارند؛ منظورم از میهمانی مراسم‌ تجلیل، همایش‌ها و جشنواره هاست. این چیزها برای فضای کارآفرینی سم است. کارآفرین به یک شرایط امن و فضای قابل اتکا که از طریق قانون‌گذاری صحیح فراهم می‌شود نیاز دارد. در درجه اول با عدم تصدی گری و مداخله گری و وابسته نکردنشان به پول‌های دولتی، وابسته نکردنشان به ارتباطات نهادی و رسمی. در درجه دوم اگر خواستیم لطفی در حق کارآفرین بکنیم کاری کنیم تا آنها مستقل شوند. جدیداً در خبرها آمده بود برای پیام‌رسان‌های داخلی 500 میلیارد تومان اعتبار اختصاص داده شده است. این خبر لرزه به تن افرادی می‌اندازد که یک مقدار جدی‌تر فضای کارآفرینی را درک می‌کنند. شما با ناآگاهی و تصمیم غلط می‌توانی یک اکوسیستم را براحتی نابود کنی آن هم به قصد کمک. ما نیاز به سواد بیشتر در میان مجریان و قانونگذاران در این زمینه داریم تا درک ما از این بازی درک حرفه ای تر باشد. در جامعه ما کارآفرینان خیلی جلوتر از قانونگذاران و مجریان هستند که این باید برعکس باشد.

شکست استارتاپ ها در فقدان اعتبارسنجی مسأله

ما اغلب تصویر اشتباهی از کار داریم. تلقی ما همیشه کار محور و وظیفه محور است. ما همیشه زور می‌زنیم افراد را مسئول نگه داریم اما این اتفاق نمی‌افتد. چرا؟ افراد باید دقت داشته باشند سرمایه اصلی که دارند نیروی انسانی است، ما با انسان سر و کار داریم با همه ظرایف و پیچیدگی هایش. فردی که کسب و کاری را آغاز می‌کند باید شناخت بالایی از منشأ انگیزه‌های انسان داشته باشد. همین است که می‌بینیم افراد زیادی در کسب و کارهایشان دچار مشکل می‌شوند و تغییر می‌کنند به خاطر اینکه از ابتدا افراد بلد نیستند به‌عنوان دو انسان بخوبی همدیگر را بشناسند. یک کارآفرین باید هنر همراه کردن آدم ها را در خود داشته باشد. همچنین بتواند یک فضای عقلانی و انسانی برای نیروی کار فراهم کند. متأسفانه در کودکی به ما نیاموختند که دیگر افراد را آجر یا ماشین نبینیم. خیلی از شکست‌های استارتاپی به خاطر آن است که افراد اختلالات رفتاری و احساسی‌شان را نمی‌شناسند. ما نمی‌توانیم با هم گفت‌و‌گو کنیم، بازی کنیم و وقت بگذرانیم که این خود در تمام جنبه‌های زندگی ما از جمله کسب و کارمان اثر می‌گذارد. علت شکست اکثر استارتاپ ها اساساً به خاطر عدم اعتبار سنجی مسأله است. یک استارتاپ باید مطئمن باشد مسأله‌ای که برای آن ایده‌پردازی می‌کند واقعاً دغدغه مردم است؟ دغدغه‌ای که حاضرند برای آن پول خرج کنند؟ این عدم اعتبار سنجی و راستی آزمایی مسأله مهم‌ترین علت شکست استارتاپ‌هاست. علت دوم هم کار تیمی است که همان طور گفتم ما راه ارتباط با یکدیگر را بلد نیستیم. معمولاً در استارتاپ ها یک نفر رسماً یا تلویحاً رهبری تیم را بر عهده دارد. بحث تیم بحث ساده‌ای نیست. تیم‌ها برای شروع مراحلی را می‌گذرانند: ایجاد، هنجارسازی، طوفان و عملکرد. افراد در همان قدم اول طوفان را رعایت نمی‌کنند. این طوفان همان «جنگ اول به از صلح آخر» خودمان است. افراد تیم‌ها با رعایت کردن این مسأله هنجارهای یکدیگر را می‌شناسند و می‌فهمند که می‌توانند با هم کنار بیایند یا نه.

MBA خواندن واقعاً راهگشای کارآفرینی است؟

گلرخ بحری - مؤسس استارتاپ وکارآفرین اجتماعی: چیزی که در کارآفرینی میان دوستان و به طور خاص جوانان باب شده این است که تصور می‌کنند بعد از فارغ شدن از دوره کارشناسی حتماً به سراغ MBA بروند. افراد بی‌تجربه گمان می‌کنند MBA خواندن می‌تواند راهگشای کارآفرینی باشد، در صورتی که این اصلاً درست نیست. این رشته تنها زمانی به درد یک کارآفرین می‌خورد که تجربه کاری داشته باشد. منظورم از تجربه کاری هر چیزی است، از مجانی کار کردن گرفته تا کارمندی و کارگری. اینکه شما پس از فارغ شدن از دانشگاه مستقیماً نمی‌توانید وارد بازار کار شوید و این وسط حتماً باید کلید MBA را همراه داشته باشید تفکر اشتباهی است که خیلی‌ها درگیر آن می‌شوند. حباب دیگری که در ایران جوانان در گیرش هستند این تفکر است که کارآفرین باید سن کمی داشته باشد تا موفق شود. این به خاطر آن است که ما فقط افراد موفق در خارج از کشور را دیده‌ایم و الگو قرار داده‌ایم. این افراد حتی در خارج از کشور نیز انگشت شمارند. به علت شهرت این افراد تصور عوام بر آن است که شیوه رفتار، اخلاق، سن‌شان باید مثل آنها باشد. به سن اشاره می‌کنم تا بگویم شما تا چندین سال تجربه کاری حتی شاگردی نداشته باشید نمی‌توانید یک کارآفرین موفق شوید. درست است که کارآفرینی سن ندارد ،اما همه آنهایی که موفق شده‌اند قطعاً تجربه کاری داشته‌اند و افرادی که غیر از این طریق موفق شده‌اند انگشت شمارند. مدیر بودن یا کارآفرین شدن آمپول نیست که شما تزریق کنی و تبدیل به کارآفرین و مدیر شوی. مدیر شدن نیاز به تجربه دارد و تجربه نیاز به زمان دارد. شما هر چقدر هنگام کسب تجربه بیشتر شکست بخوری بیشتر احتمال موفقیت تان وجود دارد. منظور این است که شما برای کارآفرین شدن باید از سن کم کارکردن را آغاز کنی تا روزی کارآفرین شوی، نه اینکه در سن کم کارآفرینی یا کسب و کاری را

بی‌تجربه آغاز کنی کارآفرینی به مادر شدن می‌ماند

به نظر من کارآفرین شدن مانند مادر شدن می‌ماند. چرا پدر شدن را نمی‌گویم؟ چون عشق یک کارآفرین به کسب و کارش مشابه عشق یک مادر به فرزندش است. شما وقتی کارآفرین می‌شوی با یک مادر فرقی نمی‌کنی، نسبت به کارت حسی‌داری که نمی‌توانی از دستش بدهی، چرا که برای پا گرفتنش زحمت کشیده ای. شما به خاطر کارت حاضری هر کاری بکنی. حاضری شب تا صبح بیدار بمانی. حاضری حتی هیچ درآمدی حداقل تا مدتی از آن کسب نکنی ،اما به کارمندانت حقوق بدهی و هزاران مثال و تشبیه دیگر. موضوع اصلی آن است که خیلی‌ها در حال حاضر رؤیای کارآفرین شدن را دارند و دغدغه‌های یک کار را واقعاً نمی‌بینند. متأسفانه رؤیای جوانان مانند رؤیاهای کودکانی است که خود را در لباس قهرمانان می‌بینند. دیده اید که کودکان کم سن و سال مثلاً دختربچه‌ها خود را در لباس ملکه‌ها می‌بینند و پسربچه‌ها خود را در لباس سوپرمن ها؟ رؤیای کارآفرین شدن هم این گونه در ذهن خیلی‌ها نقش بسته است، یا حتی مثال واقعی ترش این گونه است که دختران نوجوان عاشق مادر شدن هستند و فکر می‌کنند مادر شدن در حد همان داشتن بچه گوگولی

با نمک است ،اما نمی‌دانند مادر شدن چه سختی‌ها و ظرایفی دارد. یک کارآفرین هر لحظه‌اش با چالش‌های نفسگیر در حال ستیز است. خیلی از مشکلات وجود دارد که افراد مجبور می‌شوند به خاطر نا‌آگاهی کسب و کارشان را تعطیل کنند، مانند مشکلات مالیاتی؛هیچ جوانی قبل از شروع کار اصلاً به مالیات کسب و کارش فکر نمی‌کند. البته شکست بخشی از کارآفرینی است و کسی که کارآفرین است از شکست نمی‌ترسد. شاید همه کس به درد کارآفرینی نخورد و این اشکالی ندارد مگر جامعه به مشاغل دیگر نیاز ندارند؟ قدیم‌ها می‌گفتند همه باید یا دکتر شوند یا مهندس الان همان اشتباه را درباره کارآفرین شدن تکرار می‌کنیم.

استارتاپ هایی که مثل بچه لوس بار می‌آیند

باید از برخی مشکلات که در استارتاپ‌ها وجود دارد خوشحال باشیم،چرا که مؤسس استارتاپ اگر روحیات کارآفرینی نداشته باشد همان ابتدا شکست را می‌پذیرد و کسب و کارش را رها می‌کند. قطعاً هزینه شکست یک کسب و کار در ابتدای کار کمتر از بقیه مراحل است. شخصاً با حمایت‌های مستقیم از کسب و کارها موافق نیستم‌، چرا که به نظرم استارتاپ‌ها مانند بچه لوسی بار می‌آیند که فقط دنبال پول تو جیبی گرفتن هستند. خیلی وقت‌ها می‌بینم حمایتگر اعلام می‌کند من به استارتاپ‌ها وام می‌دهم. خب یک کارآفرین اگر پول بازگشت وام را داشت که وام نمی‌گرفت. کارآفرین نوپا پول ندارد که حقوق دهد چگونه می‌خواهد قسط وام بدهد، یا می‌بینیم که بعضاً برای یک وام کارآفرین را اینقدر درگیر مراحل سخت اداری یا ضامن و چیزهای دیگر می‌کنند که کارآفرین عطای کارآفرینی را به لقایش می‌بخشد. واقعیت این است که در تمام کشورها وظیفه حمایت گر یا دولت، تسهیل فضای کسب و کار تعریف شده است. البته دولت نیز ریسک‌هایی برای خودش دارد و نمی‌توان همه چیز را از دولت انتظار داشت. در کشورهای دیگر دولت‌ها پول بسیار زیادی از طریق «CrowdFunding» ‌ها یا سرمایه گذاری‌های جمعی به دست می‌آورند و این پول را در زمینه‌های اجتماعی خرج می‌کنند. این پول‌ها از طریق حمایت‌های مردمی تأمین می‌شود، اما به صورت شفاف. در کشور ما خیریه‌هایی وجود دارند که حساب کتابشان مشخص نیست. دولت با سرمایه‌گذاری روی استارتاپ‌هایی که هدف اجتماعی و خیریه دارند می‌تواند براحتی اعتماد مردم را برای مشارکت در امور خیریه به دست آورد. این همه بیلبورد در شهر وجود دارد که کسی به آنها توجهی ندارد، اما اگر شهرداری در این زمینه روی یک استارتاپ سرمایه‌گذاری کند مطمئناً تغییرات شگرفی به وجود می‌آید. دولت‌ها و شهرداری‌ها باید به جوان‌ها یا استارتاپ‌ها اعتماد کنند و دست به برون سپاری بزنند؛ قطعاً نفع این موضوع برای هر دو طرف است.

سایت شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته ازروزنامه ایران ، تاریخ انتشار ------، کدمطلب:455758، www.iran-newspaper.com


اخبار مرتبط
خواندنیها و دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین