شعار سال: اگر بخواهیم از میراث آیتالله شهید مرتضی مطهری برای نسل امروز سخن بگوییم، باید دو مؤلفه را مدنظر داشته باشیم که از مسائل کلیدی فضای فکری و اندیشگی ما است؛ نخست، جایگاه علوم انسانی در حل مسائل مبتلابه جامعه و دوم؛ نسبت دین و سیاست. اتفاقاً شهید آیتالله مطهری از جمله متفکرانی است که در این دو ساحت آرای قابل تأملی دارد. اما نکتهای که در این بین وجود دارد، فاصله و گسست آکادمیِ ایرانیِ امروز با شهید مطهری است. بر این باورم تا زمانی که این فاصله برداشته نشود، نمیتوان از میراث فکری مطهری و نسبت او با نسل امروز سخن گفت. از این رو، در این نوشتار نخست، به «نسبت مطهری و آکادمی ایرانی» میپردازم و در ادامه به «مطهری و علوم انسانی» و «آرای مطهری درباره نسبت دین و سیاست» اشاره میکنیم.
مطهری و دانشگاه
در دوران پهلوی، آیتالله مطهری از استادان برجسته حوزه الهیات، فلسفه و علوم اجتماعی بود اما چرا بعد از انقلاب، اندیشههای او نتوانست آنچنان که پیشتر بود، در آکادمی ایرانی مورد بحث و مداقه قرار گیرد؟ چرا مطهری جایگاهی به معنای اصیل کلمه در آکادمی ایرانی ندارد؟
معتقدم دو اتفاق باعث شده است تا شهید مطهری در دانشگاه ایرانی آن جایگاهی را که شایسته او است، نداشته باشد؛ این در حالی است که او حضور بسیار پررنگی در دانشگاه داشت هرچند که تحصیلاتش حوزوی بود.
شاید یک علت آن، این باشد که حاکمیت، بعد از انقلاب، شهید مطهری را به یک «ایدئولوگ» بدل کرد. البته در اینکه آیتالله مطهری ایدئولوگ انقلاب بود، شکی نیست ولی اینکه او را تنها در این دایره تعریف کنیم و تمامی ابعاد و شاخصههای فکریاش را به ایدئولوگ قدرت بودن محدود کنیم، ضربه بزرگی به او و اندیشههایش زدهایم.
آیتالله مطهری «متفکری نقاد» بود و حتی به دستگاه روحانیت شیعه، نقدهای جدی داشت اما بتدریج به عنوان «ایدئولوگ قدرت دینی» معرفی شد. این اتفاق باعث شد که جامعه و بویژه «خرد آکادمیک» که اساساً خردی مبتنی بر نقادی است، از شهید مطهری فاصله بگیرد. این فاصله هر قدر به لحاظ زمانی بیشتر شد، اصحاب علوم انسانی در ایران از آرا و اندیشههایش بیشتر فاصله گرفتند.
اتفاق دیگری که باعث فاصله جامعه آکادمیک از آرای مطهری شد، حرکت روشنفکری در جامعه ایران بود که میتوان گفت شاخص آن دکتر عبدالکریم سروش بود که در اواخر دهه 60 خورشیدی و اوایل دهه 70 در کتاب «ارباب معرفت» به نوعی آیتالله مطهری را تئوریزه کرد که گویا او تاریخ مصرف دارد. بنابراین از یک طرف، سروش تلاش کرد که مفاهیم کلیدی اندیشههای مطهری را تبیین کند و از سوی دیگر، او را به شیوهای توصیف کرد که گویا آیتالله مطهری تا آنجایی برای جامعه آکادمیک ما اهمیت دارد که تاریخ اندیشه را میخوانیم. به این معنا که وقتی تاریخ اندیشه را میخوانیم، درمییابیم که آیتالله مطهری هم شخصیت مهمی بوده است (اما فقط در همین حد) و امروز دیگر به عنوان یک نظریهپرداز نمیتواند حرفی برای گفتن داشته باشد. از این رو، بر این باورم که زمانی میتوان از نسبت مطهری با امروز و میراثش برای جامعه آکادمیک سخن گفت که از پروژه او «سروشزدایی» کنیم. واقعیت این است که آرای شهید مطهری نه آن چیزی است که عبدالکریم سروش معرفی میکند و نه آن چیزی است که به عنوان ایدئولوگ قدرت مطرح میشود؛ بلکه اندیشهها و آثار شهید آیتالله مطهری ابعاد مهم دیگری نیز دارد.
مطهری و علوم انسانی
از جمله ابعاد مهم اندیشههای شهید مطهری، دیدگاههای او در مورد علوم انسانی در ایران است. گفتمان مطهری میتواند برای ما یک چشمانداز باشد تا از رهگذر آن در مورد ایران و مسائل اجتماعی، فرهنگی، دینیاش صحبت کنیم. واقعیت این است که مفاهیمی را که برای تبیین و تشریح این مسائل به کار میگیریم، نمیتواند تمام و کمال مبتنی بر الگوی غربی باشد. البته این امر به معنای آن نیست که ما نباید داد وستد علمی با جریانهای فکری همچون فلسفه قارهای، فلسفه تحلیلی و... داشته باشیم؛ بلکه به این معنا است که در تشریح مسائلمان صرفاً به الگوهای دیگر اکتفا نکنیم. در این فضا، گفتمان مطهری و نوع مواجهه او با مسائل زمانه خود و به نوعی «روششناسی» او برای امروز ما یک چشمانداز است. مطهری با خوانش انتقادی خویش از سنت «مکتب اصالت فطرت» چشمانداز مفهومی نوینی را در علوم انسانی مطرح میکند که نیاز به واکاوی جدی دارد.
آرای مطهری در باب رابطه دین و سیاست
از جمله آرای شهید مطهری که میتواند برای امروز ما بسیار راهگشا باشد، اندیشههای او درباره رابطه دین و سیاست است. مطهری در باب دین و سیاست خوانش بسیار جالبی دارد که کمتر به آن پرداخته شده است. به عنوان مثال، امروز در جمهوری اسلامی درباره جایگاه مردم در سپهر سیاستورزی تفاوتهای جدی ایجاد شده است. برخی معتقد به جایگاه «تزئینی مردم» هستند و برخی دیگر از جایگاه «تقنینی مردم» سخن میگویند. آیتالله شهید مطهری در کتاب «پیرامون جمهوری اسلامی» خوانشی که از جایگاه ملت در عرصه دین و سیاست دارد از «جایگاه تقنینی مردم» دفاع میکند ولی جالب است که این بُعد از اندیشههای او بشدت مورد غفلت قرار گرفته است.
امروز اگر کسی بخواهد در مورد شهید آیتالله مطهری سخن بگوید باید دو کار مهم انجام دهد؛ نخست نگاه حاکمیتی به مطهری را کمرنگ کند، یعنی از شهید مطهری «حاکمیتزدایی» کند، دوم اینکه، در عرصه روشنفکری، از آیتالله مطهری «سروشزدایی» کند. اگر این دو پروژه همگام و همزمان پیش رود، در آن صورت میتوان مطهری را شریک گفتوگویی برای مسائل امروز جامعه دانست و از این رهگذر میتوان به متن رجوع کرد و از آرائش برای امروز بهره برد.
سایت شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه ایران ، تاریخ انتشار --------- ، کدمطلب: 465413 ، www.iran-newspaper.com