شعار سال: در آن روز، دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالاتمتحده آمریکا در برابر دوربینهای تلویزیون ایستاد و تأکید کرد این اقدام برای عبور از یک قرارداد زیانآور انجام میشود.
وی در آن روز تصریح کرد خروج آمریکا از پیمان برجام شروعی برای دور تازهای از تحریمهاست. به گفته وی بازگشت رژیم تحریمها در دو مرحله اتفاق میافتاد: مرحله نخست، اعمال تحریم داخلی بود یعنی اینکه هیچ بنگاه آمریکایی حق ندارد با ایران دادوستد کند و تحریم ثانویه که جریمه کردن هر بنگاهی در هر گوشه جهان که اقدام به دادوستد با ایران کند را دربر میگیرد. برخلاف برخی تصورها که شاید در نگاه افراد خوشبین وجود داشت دونالد ترامپ هر دو تهدید خود را سروقت و با کمترین تردید و تأخیر اجرایی کرد و اکنون اقتصاد ایران در محاصره انواع تحریمهای آمریکایی قرار دارد. این روند و فرآیند برگشت رژیم تحریمها تا همین امروز یعنی هفته سوم آبان ماه 1397 درسهایی داشته است که باید در کانون توجه قرار گیرد. این نوشته برخی درسهای برگشت تحریمها را بهطور خلاصه یادآور میشود.
یکم: درس نگرفتن
واقعیت تلخ و گزندهای که برگشت تحریمها داشت و دارد این است که مدیران دولتهای ایران از تاریخ دور و نزدیک درس نمیگیرند. درس نگرفتن از تاریخ برای ایرانیان هزینهای هنگفت دارد که برخی از اقلام و ارقام مادی و غیرمادی آن تا امروز آشکارشده است و برخی از هزینهها نیز در آینده نمود خواهد داشت. چرا این اتفاق میافتد و مدیران دولت ایران توانایی کافی برای درسآموزی از رخدادهایی حتی به فاصله چند سال را ندارند. اینیک واقعیت عریان است که مقامهای ایرانی بهویژه دولت یازدهم و دوازدهم فرآیندهایی که منجر به انتخاب دونالد ترامپ از سوی مردم آمریکا برای ریاست بر کاخ سفید شد را ساده فرض کرده و نسبت به وعدههای این کاندیدای آن روزها درباره تحریم بیاعتنا بودند. برخی دیدگاههای سادهگرایانه نسبت به ترامپ و اینکه او یک رئیسجمهور تازهکار است و آداب و ادب دیپلماسی را نمیداند و رفتارش تاجر گونه است و یا اینکه حرفهای او پایه و اساس ندارد کار را بهجایی رساند که امروز میبینیم ایرانیان مسئول و ادارهکننده کشور درس نگرفتن از درسها را بهمثابه یک روش و عادت در دهههای سپریشده نیز در کارنامه خود داشتهاند. کاش دهها نهاد تصمیمساز و تصمیم گیر در سیاست خارجی و داخلی بهجای اینکه مدام به مسائل پیشپاافتاده بپردازند و فرصت شناخت رفتار آتی گروه پنهان و پشت و پس ترامپ را نادیده بگیرند از گذشته درس میگرفتند و اجازه نمیدادند داستان تلخ تحریمها دوباره تکرار شود. درس نگرفتن از درسها خود یک درس تلخ برای حافظه تاریخی ایران خواهد بود.
دوم: بیاعتمادی مردم
کلید داستان برگشت رژیم تحریم بر اقتصاد ایران از زمستان 1396 زدهشده بود اما مدیران دولتی و رهبران سیاسی احزاب و گروههای هوادار و منتقد دولت بهجای بررسی پیامدهای تهدید ترامپ و تعیین درستی یا نادرستی حرفهای او به مجادله پرداختند. بیاعتمادی میان گروهها و جناحهای سیاسی که از بهار 1396 تشدید شده بود تا بهار 1397 و تا امروز ادامه پیدا کرد. بیاعتمادی احزاب و گروههای سیاسی به یکدیگر تنها محل تخریبشده نبود بلکه با اتخاذ سیاستهای ناکارآمد ارزی و رواج رانتخواری و فساد ارزی موجب شد که دولتبهشهروندان بیاعتماد شود و شهروندان نیز به دولت. این بیاعتمادی در داستان خریدوفروش ارز ارزان عرضهشده از سوی دولت بود که بهرغم هشدارهای چندباره دولتبهشهروندان که به بازار یورش نبرید و دلار ارزان میشود و نادیده گرفتن آن از طرف مردم به اوج رسید. شهروندان که تجربه تلخ وعدههای بهمنی رئیسکل بانک مرکزی دولت احمدینژاد را در حافظه داشتند شروع به پسانداز ارزی کردند و بهاینترتیب بیاعتمادی خود را به کارآمدی دولت نشان دادند. گفته میشود در فاصله پاییز 1396 تا 1397 دستکم 15 میلیارد دلار از سوی شهروندان در خانهها ذخیره و پسانداز شده است.
سوم:بیاعتمادی دولت به فعالان
دولت دوازدهم در شروع سال 1397 با یورش تقاضای محاسبه نشده به بازار ارز مواجه شد. در آن روزها دو دیدگاه در دولت وجود داشت. یک دیدگاه که به نظر میرسید رئیسجمهور نیز آن را قبول دارد قیمتگذاری دستوری برای ارز و میخکوب کردن نرخ دلار بود. دولت تصمیم خود را مبنی بر تعیین قیمت هر دلار برابر با 4200 تومان را درحالیکه اقتصاددانان آزاد و فعالان اقتصادی مخالف بودند را اتخاذ و آن را اجرایی کرد. دولت امیدوار بود باعرضه دلار 4200 تومانی و خرید ارز حاصل از صادرات به همین قیمت از صادرکنندگان بازار در فاصله حداکثر 10 درصد بالای 4200 تومانی تثبیت میشود که اینگونه نشد. شمار قابلاعتنایی از فرصت شناسان بازار رانتی ارز به ادارههای ثبت سفارش یورش بردند و دولت نیز بدون رفتار از پیش اندیشیده اقدام به ثبت سفارش و گشایش ارزی کرد. از طرف دیگر صادرکنندگان حاضر نشدند قیمت 4200 تومانی را پایه دلارهای صادراتی خود کنند. این رخدادها منجر به بیاعتمادی دولت به بخش خصوصی شده است و این بیاعتمادی ادامه دارد.
چهارم :مقایسه میهندوستی
یکی از درسهایی که تشدید تحریمها برای جامعه ایرانی داشته و هنوز دارد این بود که آثار تحولات بازار ارز و بازار کالاها به سیاست رسید و یکی از بحثهای سیاسی این بود و هست که کدام قشر و گروه در این وضعی منافع ملی را بر منافع شخصی، جناحی و صنفی ترجیح میدهد یعنی چه کسی میهن و سرزمین خود را در این وضعیت در کانون توجه قرار میدهد. برخی از مدیران میانی دولت دوازدهم که سرنخ جریانهای ارزی، پولی و اعتباری را در دست دارند و در کار تدوین سیاستهای تجاری و صنعتی سهم قابلاعتنا دارند در این ماههای تازه سپریشده ناگهان ناسیونالیست دوآتشه شده و برخی از فعالان بخش خصوصی را متهم به فعالیت برای خروج سرمایه از کشور کرده و فعالان اقتصادی را متهم کردند که به سرزمین و میهن وفادار نیستند. در برابر اما فعالان اقتصادی و علاقهمندان به اقتصاد سیاسی نیز آنها را متهم کردند باسیاستهای ناکارآمد راه غارت منابع ارزی را فراهم کردهاند. درآشفته بازار سیاست و اقتصاد در نیمه نخست امسال بازار اتهام زنی هر گروه به گروه دیگر رونق داشت و مسابقه برای نشان دادن درجه میهندوستی تشدید شد.
پنجم: حالا آمریکا تابو نیست
آن گروه از کسانی که مسائل ایران و آمریکا و تحولات این مسئله را از همان روزها و ماههای نخست پس از انقلاب دنبال میکنند یادشان میآید که دو نظام سیاسی حاکم بر آمریکا و ایران سازگاری حداقلی داشتند. این داستان ادامه دارد و رهبری احزاب حاکم بر آمریکا حاضر نیستند ذات و ماهیت نظام سیاسی ایران را قبول کنند. داستان منازعه ایران و آمریکا بار دیگر در سال 1397 به اوج رسید و نبرد اجرایی و دیپلماتیک به نقاط مرتفع رسیده است. در سال 1397 بهویژه پس از برگشت رژیم تحریمها یک اتفاق ویژه رخداده است که در پاییز امسال تشدید شد و آن شکست تابوی حرف زدن و اظهارنظر درباره امکان مذاکره یا عدم مذاکره با آمریکا و بررسی این منازعه در نزد دانشجویان و استادان دانشگاه بود. علاقهمندان به تحولات دو کشور در پاییز امسال شاهد برگزاری انواع میزگردها درباره امکان گفتوگو یا ناکارآمدی گفتوگو با آمریکاییها بوده و هستند. مقامهای ارشد سیاست خارجی در دولت بهویژه شخص رئیس دولت و وزیر امور خارجه در پاسخ به ترامپ که خواستار مذاکره تازه است میگویند پیمانشکنی را کنار بگذار و تا نسیم گفتوگو امکان وزیدن پیدا کند. در پاییز امسال معلوم شد نهادهای امنیتی و نظارتی از درجه سختگیری در موضوع منازعه ایران و آمریکا و برخی اظهارنظرها که حتی باور دارند میتوان و باید با آمریکا حرف زد، کاستهاند و به این نتیجه رسیدهاند که باید راهبرد آشتی یا دستکم کاهش درجه تخاصم میان دو کشور را دنبال کرد. برگزاری دو میزگرد در دانشگاه تهران و در محل انجمن علوم سیاسی درباره منازعه ایران و آمریکا و اثرات منفی و مثبت تحریمها و دهها یادداشت و مقاله درجشده در رسانههای مکتوب و رسانههای دیجیتال در ایران نشان میدهد تابوی بحث درباره آمریکا و ایران و امکان یا عدم امکان ازسرگیری مناسبات عادی دیگر جرم بهحساب نمیآید. شاید در زمستان که از راه میرسد این بحثها ریشهدارتر شده و به نقاط امن برسند و مجادله تاریخی میان ایران و آمریکا روال منطقیتری پیدا کند. تشدید تحریمها در این ماهها درسی داشت و یکی از درسها هم این است که شاید دشمنی ابدی را بتوان به دشمنی مقطعی تبدیل کرد.
ششم: شناخت دوستان نیمهراه
در میان ایرانیان کسانی که خود را دوست نشان میدهند و در برخی مقاطع که باید دوستیشان به یک اقدام مفید و موردنیاز تبدیل شود اما نمیشود «رفیق نیمهراه» گفته میشود. پدران و مادران ایرانی همواره به فرزندان خود اندرز میدهند که نباید باکسانی دوست شد که «رفیق نیمهراه» هستند. این خواست پدران و مادران برای یک فرزند را میتوان گسترش داد و به مناسبات میان کشورها کشاند. به این معنی که یک کشور، یک ملت و یک حزب و جریان سیاسی غالب بر یک جامعه نیز نباید در دوستی و رفاقت با سایر کشورها یکسره اعتماد کرده و از کالبدشکافی مناسبات در هر مقطع از زمان با توجه به عملکردها اجتناب کرد. متأسفانه به هر دلیل، مناسبات ایران با روسیه در دهههای اخیر به سمتی گرایش پیداکرده است که این شبهه وجود دارد که روسیه از ایران بهعنوان برگ برنده در مذاکرات با آمریکاییها استفاده کرده و امتیاز گرفتهاند و هرگز به معنای کامل دوستی با ایران را در عمل نشان ندادهاند. تشدید تحریمها در ماههای اخیر به سویی رفت که بازار جهانی نفت به یک مسئله مهم تبدیل شد. درحالیکه آمریکاییها تهدید میکردند میخواهند صادرات نفت ایران را در یک دوره کوتاهمدت بهصفر برسانند ایران امیدوار بود کاهش عرضه نفت به بازارهای جهانی قیمت این کالا را بهاندازهای افزایش دهد که موجب فشار بر آمریکا از سمت تقاضای داخلی و کشورهای دیگر شود. درحالیکه ایران امیدوار بود این اتفاق بیفتد اما روسیه در کنار عربستان ایستاد و اعلام کرد برای پر کردن میزان کاهش نفت ایران، نفت به بازار عرضه میکند. این راهبرد روسیه راه را برای تثبیت قیمت نفت در بازار جهانی هموار کرد و چند روز پس از اجرایی شدن تحریم نفت ایران قیمتها در بازار جهانی کاهش یافت. تحریم این درس را داشت و دارد که در شناخت دوستان نیمهراه تلاش جدی داشته باشیم. عراق بهعنوان کشوری که خود را دوست ایران معرفی میکند نیز همین راهبرد را اتخاذ کرد و ایران را تکوتنها در بازار جهانی نفت رها کرد تا کاهش صادرات و کاهش قیمتها درآمد ارزی ایران را به حداقل برساند.
هفتم: منفعتطلبی
درست در روزهایی که ایران نیازمند پیدا کردن دوستان تازه برای توسعه تجارت و کسب درآمدهای ارزی بود، تحریم نفتی آمریکا برخی کشورها ازجمله کره جنوبی را وادار کرد دنبال فروشندگان تازه باشند. این اقدام کره جنوبی که از سر ناچاری بود به گروهی در ایران فرصت داد که بهسرعت نتیجهگیری کرده و از دولت بخواهند تجارت باکره جنوبی باید تعدیلشده و شرکتهای کرهای تحریم شوند. این اندیشه و تصمیم که تحت تسلط هیجان یا فرصتطلبی بر حذف اتخاذ و برملا شد موجی از نگرانی در بازار کالاهای ایران باز کرد. واقعیت این است که شرکتهای کرهای فعال در کشور و همتاهای آنها در ایران شمار قابلاعتنایی از تولید صنعتی را در اختیاردارند و هزاران نفر بهطور مستقیم و غیرمستقیم در بنگاهها فعالیت دارند و اگر این بنگاهها تحتفشار سیاسی تعطیل شوند دهها هزار نفر بیکار بر بیکاران فعلی افزوده میشود. برگشت کره جنوبی بهصف خریداران نفت ایران پس از درخواست از آمریکا برای اعمال معافیت از تحریم ایران نشان داد که شتابزدگی و احتمالاً رقابت ناسالم برخی بنگاهها چگونه میتواند بر کل دادوستد میان ایران و کره جنوبی آسیب برساند.
هشتم: اقتصاد ضعیف و قدرت چانهزنی
تشدید تحریمهای ایران از بهار 1397 تا امروز در دو مرحله اتفاق افتاده است. در مرحله دوم که از آبان ماه شروعشده و ادامه دارد شمار قابلاعتنایی از رخدادهای سیاست خارجی را دنبال داشت. در میان این رخدادها یک درس وجود داشت و آن عدم تمایل به همراهی ایران در منازعه با آمریکا از طرف کشورهایی بود که احساس میکردیم دوست ایران هستند. واقعیت این است که کشورها و سرزمینها عموماً برای توسعه و رفاه مادی خود میخواهند با کشور و سرزمین دیگر همراه باشند و اگر در عمل سود اقتصادی نباشد بهآرامی از صحنه دوستی پایدار کنار میروند. اقتصاد ایران یک بازار مناسب داشت که کشورهای پرشماری با حضور در آن بازار و صادرات کالا به ایران سود میبردند و شرکتهای قابلاعتنایی از آسیا، اروپا و حتی کشورهای ضعیف در این ماهها از ایران رفتند. اینیک درس برای ایرانیان است که بدانند رمز پایداری در تداوم دوستی کشورها با ایران میزان منافعی است که از این دوستی میبرند.
نهم :سیاست مغلوب اقتصاد
در ایران باب شده است که شرکتها و بنگاههای اقتصادی دولتی و خصوصی از تحولات سیاست خارجی و داخلی تبعیت کنند و مطابق میل سیاستمداران عمل کنند. این معادله گونهای رقم خورده است که عموماً گفته میشود اقتصاد در ایران به سیاست یارانه میدهد. درحالیکه این معادله در کشورهای با اقتصاد غیردولتی وارونه است و این سیاست است که از اقتصاد تبعیت میکند. برای اثبات این ادعا میتوان به رفتار مدیران شرکتهای انگلیسی، آلمانی، فرانسوی و حتی کره جنوبی در داستان تحریم ایران اشاره کرد. درحالیکه ماکرون، مرکل، می و خانم موگرینی رئیس سیاست خارجی اروپا و وزیران خارجه این 3 کشور بارها وعده دادهاند که کار ساماندهی مناسبات با ایران به سمتی میرود که شرکتهای تابعه آنها در ایران بمانند، اما در عمل چنین نشد. خروج شتابان یا آهسته شرکتهای اروپایی از بازار ایران به ما درس داد که نمیتوان روی قول و وعده سیاستمداران در برابر اراده مدیران شرکتها حساب کرد. ماکرون هرگز نتوانست حریف توتال یا پژو شود و مدیران این دو غول اروپایی به سهامداران خود وفادار ماندند و سهام آنها را به خاطر خواست رهبران سیاسی فرانسه به کام خطر و افزایش ریسک نینداختند.
سایت شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از سایت خبری ساعت 24 تاریخ انتشار 7 آذر 97، کدخبر: 406256، www.saat24.news