شعار سال: شیراز و کودک کار و خیابان؟! این ترکیب شاید برای شما هم غیرمنتظره و دور از ذهن باشد. اینکه در دیار سعدی و حافظ، در شیراز فرهنگی و دوستداشتنی هم کودکانی محروم از حقوق اولیه زندگی وجود داشتهباشند، در نگاه اول کمی غیرقابلهضم بهنظر میرسد. اما خوب که نگاه کنیم، کمتر شهری از تبعات شهرنشینی، فقر و آسیبهای اجتماعی در امان ماندهاست. اینطور است که جوانان آگاه و دلسوز شیرازی از وقتی از وجود چنین آسیبی در شهر خود مطلع شدند، بهجای بیتفاوتی یا پاککردن صورتمسئله، پاشنههای همتشان را برای حمایت از این کودکان محروم ورکشیدند. حالا چند سالی است همّوغمّ نیروهای داوطلب تشکل مردمنهاد «صبح آفرینش»، برگزاری کلاسهای آموزشی و برنامههای تفریحی و ارائه خدمات حمایتی به کودکان کار شیراز است. به بهانه برگزاری نخستین نمایشگاه نقاشی کودکان کار شیراز، مروری داریم بر دغدغهها و فعالیتهای این تشکل فعال مردمی.
کبوتر بچه بودم...
ماجرا از وقتی شروع شد که گروهی از جوانان تحصیلکرده، باانگیزه و دغدغهمند شیرازی دور هم جمع شدند و تصمیم گرفتند برای بهتر شدن وضعیت زندگی در شهرشان کاری کنند. «محمد مسعودیان» مدیر موسسه مردمنهاد صبح آفرینش برمیگردد به 7 سال قبل و میگوید: «هسته مرکزی گروه ما از حدود 10 نیروی جوان تشکیل شده که اغلب فارغالتحصیل رشتههای روانشناسی و علوم اجتماعی هستند. تلاش برای پیشگیری و کاهش آسیبهای اجتماعی، هدف مشترکی بود که این دوستان را در کنار هم قرار داد. در ادامه، نیروهای داوطلب هم به ما ملحق شدند و در فعالیتهای مختلف این حوزه، با ما همراهی کردند. حالا 200 عضو داوطلب فعال و پایکار داریم که هرکدام به هر شکل بتوانند در خدماترسانی به همشهریان آسیبدیده سهیم میشوند؛ یکی با خرید وسایل موردنیاز این خانوادهها، دیگری با مشارکت در آموزش فرزندان بازمانده از تحصیل و... همچنان هم از کمک مردم در همه زمینهها استقبال میکنیم.»
آقای مدیر مقدمه را کوتاه میکند و زود میرود سر نقطه عطفی که به فعالیتهای گروه یک جهت مشخص و مهم داد: «پنجمین سال فعالیت موسسه با ورودمان به حوزه کودکان کار همراه بود. کار را با شناسایی کودکان کار و خیابان شروع کردیم و موفق شدیم یک بانک اطلاعاتی نسبتاً کامل در این زمینه آماده کنیم. بر این اساس، شیراز حدود 400 کودک کار خیابانی دارد که در اشکال مختلف از دستفروشی و کار با ترازو تا شیشه پاککنی و... مشغول فعالیتاند. علاوهبراین، کودکان کار اصناف را هم داریم که در مغازهها مشغول کارند. تحقیقات نشان میدهد این گروه هم حدود 300، 400 نفر هستند و برخلاف انتظار، نسبت به کودکان کار خیابان، شرایط سختتر و نابسامانتری دارند؛ کودکان 7 سال به بالا بعضاً در مغازههای عمدهفروشی مجبور به حمل بارهای سنگین میشوند، بسیاری از آنها 2 شیفت در روز کار میکنند، نسبت به کودکان کار خیابان بیشتر در معرض کتک و تحقیر هم هستند و همه اینها برای دستمزد روزی 8 هزار تومان است!»
مسعودیان در ادامه، یک تذکر مهم را چاشنی توضیحاتش میکند: «در کنار تشریح این شرایط ناخوشایند، لازم است اشاره کنم ما در شیراز کودک خیابانی به معنی کودک بیسرپناه که پدر و مادرش معلوم نباشد و مانند کارتنخوابها شبها در خیابان بخوابد، نداریم.»
بهرسم مهماننوازی...
آمارها میگفت بخش قابلتوجهی از این کودکان رنجدیده، مهمان شهر ادب و فرهنگاند و دور از وطن، با مشکلات دستوپنجه نرم میکنند: «در مرحله بعد، به این جامعه آماری نزدیکتر شدیم و توانستیم 400 کودک را شناسایی کرده و از خانههای اغلب آنها بازدید کنیم. در نتیجه این تحقیقات میدانی، متوجه شدیم حدود نیمی از کودکان کار خیابان و اصناف شیراز، اتباع افغانستان هستند. با این حال، عزممان را برای خدماترسانی به این کودکان و خانوادههایشان و فراهم کردن شرایط بهتر برای آنها جزم کردیم.» پشتوانه فعالیتهای مسعودیان و دوستانش، تحقیقات کاربردی و شناخت فرهنگ این مهمانان آسیبدیده بوده است: «اعتیاد یا ازکارافتادگی پدر یا ترک خانواده از سوی او (طلاق رسمی یا غیررسمی)، اصلیترین عواملی است که باعث کشاندهشدن کودکان به خیابان یا مغازهها برای بهدستآوردن پول و درآمد میشود. از عامل فرهنگ هم نباید بهسادگی گذشت. در افغانستان قاعده بر این است که کودکان باید کار کنند؛ در مزارع یا جای دیگر. خانوادههای افغانستانی اینجا هم بر همان اساس زندگی میکنند و از کودکان انتظار کار و کسب درآمد دارند. اما تمام این عوامل را میتوان در یک عامل اصلی خلاصه کرد؛ فقر مادی.»
نجاتگران با سلاح هنر و ورزش در کانون اصلاح و تربیت
«عامل دیگری که ما را متقاعد و مصر کرد که روی حوزه کودکان کار متمرکز شویم، تجربیات حضور در کانون اصلاح و تربیت بود. ما از حدود 4 سال قبل تصمیم گرفتیم برای انجام فعالیتهای آموزشی و فرهنگی به کانون اصلاح و تربیت یا همان ندامتگاه مجرمان زیر 18 سال برویم. پیگیریها برای اخذ مجوز ورود به کانون حدود 3 ماه طول کشید و در تمام آن مدت، من برای دیدار با این بچهها لحظهشماری میکردم. بالاخره مجوز صادر شد و همراه 20 نفر از نیروهای موسسه توانستیم فعالیتهایمان را در کانون شروع کنیم. من به بچهها یوگا آموزش میدادم! تا از شدت فشارهایی که بر آنها وارد میشد، کاستهشود و بهلحاظ روحی و روانی به آرامش برسند. دوستان دیگر هم در رشتههای مختلف مانند نقاشی، موسیقی، معرق، تئاتر و رشتههای ورزشی با آنها تمرین میکردند. اوایل، همه کارهای ما برای مسئولان ندامتگاه، ناآشنا و عجیب بود و سعی میکردند کلاسهای ما را زیرنظر داشتهباشند. اما بهمرور که تأثیر آموزشهایمان را دیدند، از حضورمان استقبال کردند.» جوان خوشفکر 37 ساله شیرازی از تاثیرات ورود هنر به فضای ندامتگاه کودکان و نوجوانان اینطور برایمان میگوید: «همچنان که بچهها سرگرم آموزش رشتههای مختلف هنری شدند، تنش، درگیری، خشونت و دعوا در کانون کم و کمتر شد. بچههایی که به یک رشته هنری مجهز شدهبودند، اعتمادبهنفسشان بالا رفت و همه اهالی کانون بهصورت عملی تأثیر هنر بر رفتار این بچهها را دیدند.»
کاش بهجای زندان به زندگی برگردند
«فعالیت در کانون اصلاح و تربیت را همچنان و با آموزشهای متنوعتر ادامه میدهیم. کارگاههای مهارتآموزی مانند بافت تابلو فرش و ساخت مصنوعات چرمی و خیاطی، کلاسهای سوادآموزی و آموزش زبان انگلیسی و برگزاری مسابقات ورزشی را هم به فعالیتهای قبل اضافهکردهایم.» برای جوانان داوطلب موسسه صبح آفرینش، خداحافظی همیشگی کودکان و نوجوانان با کانون اصلاح تربیت، هدف بزرگی است که به خاطرش هر هفته با انگیزهای تمامنشدنی خود را به این مرکز میرسانند: «دلمان میخواهد با این فعالیتها، روحیه بچههای زندانی را ارتقا دهیم. علاوهبراین میخواهیم با مجهز کردنشان به یک مهارت و هنر، کمک کنیم بعد از رهایی، آمار بازگشتشان به زندان کم شود. متاسفانه محیط زندگی این کودکان و نوجوانان آنقدر آلوده است و محله و خانواده برای آنها همچنان بسترساز بزهکاری است که این بچههای آموزشدیده باز هم بیش از آنکه جذب ما و زندگی سالم شوند، جذب محیط آلوده و جرمخیز میشوند. البته خوشبختانه بهگواه آمارهای رسمی کانون اصلاح و تربیت، فعالیتهای آموزشی و فرهنگی ما در چند سال گذشته مؤثر بوده و آمار بازگشت این بچهها به زندان، سیر نزولی داشتهاست.»
همسایه دیواربهدیوارِ کودکان کار شدیم
«تحقیقات نشان میداد پراکندگی کودکان کار خیابانی و اصناف در حدود 10 نقطه حاشیهای و کمبرخوردار شهر شیراز بیشتر است. وقتی کارمان را در کانون اصلاح و تربیت شروع کردیم هم متوجه شدیم بسیاری از حاضران در این زندان هم کودک کار و اتفاقاً ساکن همان محلههای آسیبخیز شناساییشده بودهاند. اینطور بود که تصمیم گرفتیم فعالیتهای فرهنگی و پیشگیرانهمان را در این محلهها متمرکز کنیم.» محمد مسعودیان و دوستانش به دل ماجرا زدند تا بیواسطه و نزدیکتر از قبل با منشأ آسیبهایی که کودکان شیرازی و کودکان مهمان شهر را تهدید میکرد، آشنا شوند: «با کمک اعضای موسسه در یکی از این محلهها به نام «بافت قدیم» که تعداد فراوانی کودک کار، بازمانده از تحصیل و بزهکار ایرانی و غیرایرانی داشت، خانهای رهن و اجاره کردیم و مأموریتمان شروع شد. ویژگی اصلی کارمان در این محله، درگیر کردن خانوادهها در این جریان آموزش بود. اینجا جامعه هدف، فقط بچهها نبودند بلکه پدر و مادرها را هم در سوادآموزی، آموزش مهارتهای زندگی و آموزشهای بهداشتی سهیم کردیم. البته با توجه به شرایط مالی نامساعد خانوادههای این محله، از فعالیتهای خیریهای هم غافل نبودیم. تهیه کیف و کفش و پوشاک مدرسه برای دانشآموزان و تهیه بخاری برای خانهها و کاپشن برای کودکان در فصل زمستان با کمک خیّران ازجمله این فعالیتها بود.»
از خانواده و محله غافل نشو!
جامعه هدفت، خصوصیات رفتاری، آداب و رسوم و نقاط ضعف و قوتشان را که بشناسی، کمکم یخ ارتباط آب میشود و تو را بهعنوان یکی از خودشان میپذیرند و همینجا، نقطه شروع اثرگذاری است. این، مسیری است که اعضای داوطلب موسسه صبح آفرینش در محله بافت قدیم و در ارتباط با خانوادههای ایرانی و خانوادههای کولی و غربت و افغانستانی طی کردهاند. مسعودیان درباره علت این حضور نزدیک، حسابی حرف دارد: «ببینید! در رسیدگی به وضعیت کودکان کار و خیابان، بعضیها گهگاه بچهها را به تفریح و سینما و... میبرند. این خوب است اما کافی نیست. باید به سمت فعالیتهای آموزشی رفت و این آموزشها را در خانواده و محل زندگی این بچهها نهادینه کرد؛ مانند آموزش پیشگیری از خشم، اعتیاد، ضرب و شتم کودکان و... بهطور مثال، در خانه به کودک پرخاشگری میشود. بعد او میآید در کوچه و خیابان با دیگران دعوا میکند و کنترل خودش را از دست میدهد و آنچه نباید، اتفاق میافتد و خودش، خانواده و جامعه را به دردسر میاندازد. بنابراین تنها درصورتیکه فعالیتها و آموزشهای ما، خانوادهمحور شود و پدر و مادر این کودکان هم با تلاشهای ما همسو شوند و تأثیر این فعالیتها را در زندگی خود ببینند، میتوانیم در ساماندهی وضعیت این کودکان به نتیجه برسیم.» آقای مددکار تاکید میکند از محیطی که این کودکان را دربرگرفته هم نباید غافل نشد: «آموزشها و فعالیتهای اینچنینی باید در بطن محله زندگی کودکان کار انجام شود. باید با فرهنگ و روحیات ساکنان محله آشنا شوید و آموزشهایتان را بهعبارتی متناسب با مقتضیات محله، بومیسازی کنید. اثر آموزشهای شما باید در کل محله پخش شود، همه اهالی را درگیر کند و کمک کند کل محله بهلحاظ فرهنگی یک مرحله بالاتر برود. آنوقت در دل چنین محلهای، بچهها هم بهمرور از نظر آموزشی و فرهنگی ارتقا پیدا میکنند.»
مدرسه سلام! سلامتی خوش آمدی!
حالا دیگر خانه صبح آفرینش در محله بافت قدیم، جاافتاده و بهعبارتی خانه امید بسیاری از کودکان محروم محله و خانوادههایشان محسوب میشود. مدیر موسسه از دستاوردهای شیرین این حضور محبتآمیز و بیچشمداشت اینطور میگوید: «ساماندهی کودکان بازمانده از تحصیل، یکی از مهمترین دستاوردهای ما در محله بافت قدیم بود. با همکاری نیروهای داوطلب شروع به آموزش فشرده درسهای پایه اول و دوم به کودکان این محله کردیم و خوشبختانه موفق شدیم 60 کودک بازمانده از تحصیل را در سال تحصیلی جاری وارد مدارس دولتی شیراز کنیم.» مسعودیان گریزی هم به ارائه خدمات بهداشتی به این کودکان میزند و ادامه میدهد: «با 10 پزشک داوطلب تفاهمنامه امضا کردیم تا با انجام معاینات و درمانهای پزشکی رایگان، در ارتقای سطح بهداشت و سلامت در این محلهها به ما کمک کنند. یکی از موثرترین پزشکانی که در این مدت همراه ما بوده، دکتر «حکمت»، دندانپزشک حاذقی است که از سالها قبل در مسیر فعالیتهای خیرخواهانه بوده است. ایشان که یک درمانگاه خیریه دایر کرده، بچههای ما را هم ویژه و رایگان ویزیت و درمان میکند. خوب است بدانید دکتر حکمت تا امروز حدود 100 میلیون تومان درمان رایگان روی دندانهای کودکان محله بافت قدیم انجام دادهاست.»
وقتی دنیای کودکان کار، رنگی میشود...
دنیای قشنگی که خالهها و عموهای مهربان خانه صبح آفرینش مدام برای کودکان محروم تصویر میکردند، بالاخره یکجا باید خودش را نشان میداد. برگزاری نخستین نمایشگاه نقاشی کودکان کار شیراز، اتفاقی بود که دروازههای این دنیای رنگارنگ و پرامید را تا حدی به روی این کودکان باز کرد. محمد مسعودیان در این باره میگوید: «ایده برگزاری این نمایشگاه، از جمعیت امام علی (ع) بود. این دوستان هم در شیراز فعال هستند و در محله «سعدی» بهشیوه محلههای کمبرخوردار تهران، «خانه ایرانی» دایر کرده و به آموزش کودکان کار مشغولاند. ارتباط خوبی با این دوستان داریم و بهعبارتی در حمایت از کودکان کار و ساماندهی وضعیت آنها، بین ما تقسیم کار شده است. از ایده برگزاری نمایشگاه نقاشی استقبال کردیم و چند مربی از جمعیت امام علی (ع) و موسسه ما شروع به آموزش کودکان کردند. «سحر مسعودی»، «سمانه آهنگ» و «محمد جلالیه» 6 ماه با بچهها نقاشی کار کردند و آرامآرام پیشرفت در کار بچهها نمایان شد.»
شهر شیراز، همان سوژه دوستداشتنی بود که قرار شدهبود بچهها براساس نگاه خودشان آن را روی بوم بیاورند: «موضوع این نمایشگاه نقاشی، «شهر من» بود. به همین دلیل یک بار بچهها را در قالب یک برنامه تفریحی به کوه بردیم تا شهر را از آن بالا ببینند و بهتر بتوانند نقاشیشان را بکشند. بالاخره نقاشیها آمادهشد. روز افتتاحیه نمایشگاه باید بودید و حالوهوای بچهها را میدیدید؛ آنقدر ذوقزده شدهبودند که حد نداشت. باورشان نمیشد نقاشیهایشان قاب شده و روی دیوار نصب شده و عده زیادی برای تماشایش آمدهاند.»
همه برای لبخند کودکان
«استقبال از نمایشگاه، بسیار خوب بود آنقدر که در روز دوم از میان 100 نقاشی ارائهشده، 70 اثر به فروش رفت. کارها هم واقعاً خوب بود. بعضی از نقاشیهای بچهها واقعاً زیبا بود و قابلیت نصب در خانه بهعنوان یک اثر هنری را داشت و بازدیدکنندگان با علاقه و رغبت آنها را خریداری کردند.» برگزاری نخستین نمایشگاه نقاشی کودکان کار، یک فعالیت گروهی بود که با همدلی تعداد زیادی از علاقهمندان کودکان به ثمر رسید. مسعودیان از این یاران همدل یاد میکند و میگوید: «سازمان فرهنگی اجتماعی شهرداری شیراز از معدود نهادهایی است که همیشه در ارائه خدمات به کودکان کار، کمکحال ماست. آقای دکتر گشتاسبیراد و خانم دکتر همت، رییس و معاون فرهنگی و ورزشی این نهاد علاوهبر فراهم کردن شرایط تفریح بچهها در ایام مختلف، با تهیه بوم و رنگ موردنیاز، ما را در برگزاری نمایشگاه نقاشی هم یاری کردند. از لطف و همراهی این دوستان ممنونیم.» اما اختتامیه این نمایشگاه، پایان کار این کودکان و دنیای رنگها نیست: «مربیان نقاشی در چند ماه تمرین با بچهها، کار استعدادیابی هم انجام داده و 10 نفر از بچهها را که استعداد نقاشی دارند، شناسایی کردهاند. این کودکان مستعد رها نمیشوند و قرار است مربیان در ادامه بهطور ویژه روی پرورش استعداد نقاشی آنها کار کنند.»
نگذارید آسیبها از ما جلو بزنند
برای اعضای موسسه صبح آفرینش، تمام این فعالیتها، شروع یک مأموریت بلندمدت است و از همین حالا برای ساختن روزهای بهتر برای کودکان کار، برنامههای فراوانی در ذهن دارند: «علاوهبر تکرار برنامههای فرهنگی هنری مانند نمایشگاه نقاشی، درنظر داریم مسابقات فوتبال، جشنواره بازیهای فکری و فعالیتهای مفرح از این قبیل بین بچههای محلههای آسیبخیز برگزار کنیم تا هم با همدیگر آشنا شوند و هم استعدادها و توانمندیهای خود را بشناسند و باور کنند میتوانند مثل سایر کودکان، نقاش، فوتبالیست، نوازنده و... شوند.» محمد مسعودیان ادامه میدهد: «اگر امکانات فراهم شود، قصد داریم در یکی دیگر از محلههای آسیبخیز شناساییشده هم یک خانه رهن کنیم و فعالیتهای آموزشی و فرهنگیمان را در آنجا هم شروع کنیم. اگر خیالمان بابت هزینهها راحت شود، آنقدر نیروی داوطلب پایکار داریم که با قدرت میتوانیم کارمان را گسترش دهیم.» جوانان دغدغهمند شیرازی اما همچنان نگران عقب افتادن از جریان آسیبهایی هستند که امروز و آینده کودکان شهر را تهدید میکند: «اگر با همین روند بخواهیم پیش برویم، به نتیجه نمیرسیم. سرعت گسترش آسیبها کجا و سرعت فعالیتهای ما کجا؟ هرچه پیش میرویم، با آسیبهای نوظهور و عجیب و غریب مانند مواد مخدر جدید و حتی متاسفانه تنفروشی کودکان مواجه میشویم. در این زمینه، علاوهبر اینکه به رفع خلأهای قانونی نیاز داریم، دستگاههای دولتی هم باید جدیتر ورود کرده و یاریگر تشکلهای مردمنهاد باشند.»
سایت شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از خبرگزاری فارس تاریخ انتشار 12آذر 97، کدخبر: 13970910001070، www.farsnews.com