شعار سال: «کثرتگرایی دینی» در زبان انگلیسی با
عنوان «پلورالیسم دینی» شناخته میشود و در فلسفه دین در برابر دو رویکرد قرار میگیرد؛
1.رویکرد «شمولگرایی» که طی آن یک دین با وجود اینکه خود را نسبت
به ادیان دیگر برترِ مطلق نمیداند اما خود را کاملتر فرض میکند.
2. رویکرد «انحصارگرایی»
که از رویکرد «شمولگرایی» هم فراتر رفته به وضعیتی گفته میشود که یک دین در نسبت
با سایر ادیان خود را برتر مطلق میداند. در هر دو این نگرشها برتری یک دین بر
ادیان دیگر فرض گرفته میشود. در این فضا، رویکرد «کثرتگرایی دینی» تنها رویکردی
است که میتواند زمینهساز صلح باشد که از قضا مولانا نیز با آن همدل و همراه است
و به صورت مفصل در مثنوی و بهطور پراکنده در فیه مافیه و در کارهایی از دیوان
شمس بنا بر اقتضا، بر «کثرتگرایی دینی» اشاراتی داشته است. بنمایه و بنای اصلی
در «کثرتگرایی دینی» این است که ادیان در عین تفاوتهایی انکارناشدنی، از وحدتی
عمیق برخوردارند که برخی با رویکرد فلسفی و تاریخی، برخی با رویکرد اخلاقی و عملی
و برخی با رویکردهای عرفانی به این وحدت رسیدهاند و مولانا از آن دست متفکرانی
است که از رهگذر عرفان به این اختلافات نگریسته و به یک وحدت عمیق رسیده است.برخی
متفکران ایرانی و غیرایرانی که نگاه کثرتگرایانه را نمیپسندند، کثرتگرایی را
ارمغان فضای فکری لیبرالیسم در مغرب زمین قلمداد میکنند و بر این باورند که ریشه
تفکرات کثرتگرایانه در تحولات فکری دو سه دهه اخیر عصر روشنگری است و ما پیش از
این چنین نگرشی را نداشتهایم. به همین دلیل به این نگرش انتقاد کرده و آن را نمیپسندند.
این در حالی است که ریشه این نگرش به آرای عرفای ما همچون مولانا و ابنعربی
در قرن هفتم و هشتم بازمیگردد و به هیچ عنوان «کثرتگرایی دینی» محصول تحولات مغرب
زمین نبوده و موضوع جدیدی نیست. رویکرد عرفانی مولانا در خصوص کثرتگرایی سه موضوع
را در بر میگیرد؛
1. این کثرت و
اختلاف همواره در عالم انسانی وجود داشته و طبیعتاً در میان ادیان نیز وجود دارد و
به تعبیری این اختلافات نازدودنی است و هیچ دینی نتوانسته جامعه دینی دیگری را از صحنه
تاریخ حذف کند و این جهدی بیحاصل است؛
نردبان هایی ست پنهان در جهان
پایه پایه تا عنان آسمان
هر گره را نردبانی دیگرست
هر روش را آسمانی دیگرست
هر یکی از حال دیگر بیخبر
ملک با پهنا و بیپایان و سر
این در آن حیران که او از چیست خوش
وآن درین خیره که حیرت چیستش
(دفتر پنجم مثنوی معنوی، بخش 107)
2.امر متعالی(خدا) امر بیانناپذیر است و توصیفاتی که از آن ارائه
میدهیم، جامه تنگ و کوتاهی است که به هیچوجه بر قامت خداوند قابل پوشاندن نیست.
آن امر متعالی همواره ورای فهم انسانی
قرار دارد؛
صورتگر نقاشم هر لحظه بتی سازم
وانگه همه بتها را در پیش تو بگدازم
صد نقش برانگیزم با روح درآمیزم
چون نقش تو را بینم در آتشش اندازم
تو ساقی خماری یا دشمن هوشیاری
یا آنک کنی ویران هر خانه که میسازم (دیوان شمس، غزل 1462)
3.ساز و کاری است که مولانا با توسل به آن به این نکته میرسد که
باید همه ادیان را پذیرفت و هیچ یک را بر دیگری برتری نداد. مولانا با وجود اینکه کثرت
در میان ادیان را به رسمیت میشناسد معتقد است که این از اقتضائات یک بینش
ظاهربینانه است که در جای خود مفید و مناسب است اما در کنار این «بینش ظاهربینانه»
یک «بینش باطنبینانه» داریم که میتواند به وحدت بنیادین زیرین میان ادیان برسد و
آن را کشف کند؛
در تحیات و سلام الصالحین
مدح جمله انبیا آمد عجین
مدح ها شد جملگی آمیخته
کوزهها در یک لگن در ریخته
زانک خود ممدوح جز یک بیش نیست
کیش ها زین روی جز یک کیش نیست
دان که هر مدحی بنور حق رود
بر صور و اشخاص عاریت بود (مثنوی معنوی، دفتر سوم، بخش 97)
*مکتوبهای حاضر متن ویرایش و تلخیص شده «ایران» از سخنرانی
دکتر امیر اکرمی و استاد مصطفی ملکیان است که در هشتمین همایش دو روزه مهرِ مولانا
در تاریخ هشتم و نهم دی ماه در محل کتابخانه ملی ایران ارائه شد.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه ایران، تاریخ انتشار 12 دی 97، شماره: 6964