شعار سال: حاشیه اول این هفته نفتیها را با خبر پرحاشیه این روزها در باب بازگشت کارت سوخت شروع میکنیم.
بعد از رسیدن میانگین مصرف روزانه بنزین به ۱۰۰ میلیون لیتر و بیانات رهبری و درخواست ایشان برای کنترل مصرف و افزایش مصرف بنزین که بزرگترین نتیجه حذف مکانیزمهای کنترلی و مدیریت مصرف سوخت بود و همچنین افزایش قاچاق بنزین از سوی دیگر موجب شدتا تا دولت یکبار دیگر کارت سوخت را به کار بگیرد.
کارت سوخت که از دولت نهم تا دو سال نخست دولت یازدهم توانستهبود، نقش مهمی در کاهش مصرف و ذخیره میلیاردها دلار برای کشور ایفا کند، اما وزارت نفت در یک حرکت سیاسی و غیرکارشناسی به صورت عجیبی به حذف کارت سوخت رأی داد و در مقابل هر نوع راهکاری مواضع خودکامهگونهای را به نمایش میگذاشت.
اما در این میان داد رسانه ها درآمد که چرا کسی به تحلیل های آنها من باب عدم حذف کارت سوخت گوش نداده است و ظاهراً چون کارت سوخت متعلق به دولت گذشته بود، باید حذف میشد!
وزیر نفت یکبار از کارت سوخت تمجید کرد و اندکی بعد آن را یک هزینه اضافی دانست. هزینه اضافهای که زنگنه میگفت مصرف بنزین را حدود ۳۰ میلیون لیتر در روز افزایش داد و قاچاق سوخت را پررونقتر از گذشته کرد.
با این وجود وقتی به رابطه کارت سوخت و قاچاق بنزین اشاره میشد، طرفداران سنتی دولت و وزارت نفت به دفاع از تصمیم این وزارتخانه میپرداختند و عنوان میکردند این دو هیچ ارتباطی به یکدیگر ندارند. با این وجود امیر وکیلزاده، مدیرعامل شرکت ملی پخش فرآوردههای نفتی دیروز رسماً اعلام کرد مهمترین هدف احیای کارت سوختف کاهش قاچاق سوخت است.
نکته ای که در این میان وجود دارد این است که سالهایی که با حذف کارت سوخت میلیاردها دلار به کشور آسیب وارد شد، سالهایی بود که وزارت نفت هیچ محلی به کارشناسان و نظرات آنها نمیداد و امروز بدون آنکه بخواهد اشتباه خود را بپذیرد، به مدافع بزرگ کارت سوخت تبدیل شدهاست. مدافعان امروز کارت سوخت، فراهمکننده بسترهای مالی جذابی برای واردکنندگان بنزین و قاچاقچیان بودهاند و بهجای پاسخ دادن به اشتباهات خود، کارت سوخت را میستایند.
شاید تنها در ایران رخ دادهاست که دولتی با سیاسیکاری و باز گذاشتن فضا برای سوداگران، یکتنه در خدمت قاچاقچیان است و زمانی که اوضاع به مرز وحشت میرسد، دوباره از ابزاری بهره میگیرد که پیشتر آن را عامل آزار مردم میدانست!
اما باید دید در این میان چه کسی مسئول خسارتهای وارد شده به کشور است؟ چه کسی و دستگاهی بابت این سوءمدیریت و سیاسیکاری خود بازخواست خواهد شد؟
حاشیه بعدی این هفته نفتیها هم به آینده مبهم نفت میپردازد که این روزها تبدیل به داغترین بحث رسانه های حوزه انرژی جهان شده است.
صندوق بینالمللی پول در تازهترین گزارش خود، نرخ رشد اقتصادی برای جهان را تعدیل کرد. افزایش تنش تجاری میان چین و امریکا و تحریمهای نفتی و ایجاد بیثباتی در بازار نفت از مهمترین دلایلی هستند که برای کاهش نرخ رشد اقتصادی جهان عنوان شده است.
در نگاه اول، این گزارش نشان میدهد نمیتوان از اثری که نفت بر اقتصاد جهانی و سایر بخشهای اقتصادی میگذارد، غافل شد. ارزش افزودهای که نفت و سایر بخشهای مرتبط با آن مانند پتروشیمی بر اقتصادکشورهای وابسته به نفت میگذارد، قابل چشم پوشی نیست؛ چرا که سهم این بخش به ویژه در اقتصاد کشورهای وابسته به نفت بر رشد اقتصادی بسیار بالا است.
از سوی دیگر نیز نفت خام، ماده اولیه برای توسعه و رشد اقتصادی سایر کشورها نیز محسوب میشود. بنابراین طلای سیاه سهم قابل توجهی در مناسبات اقتصادی و رشد شاخصهای کلان دارد و هر زمان که این بازار دچار تلاطم و نوسان شود به نحوی که سرمایهگذاری در آن کاهش یابد و پیشبینی سمت و سوی بازارها به سختی صورت گیرد، فضای بازار نیز به سمت امنیتی شدن رفته و قطعا رشد این بخش هم کاهش مییابد.
بنابراین میتوان گفت که آینده اقتصادی جهان مبهم است و بیم آن میرود که تجربیات شکل گرفته در سال ۲۰۰۸ و بحران بزرگ مالی مجددا تکرار شود. هیچکدام از دیدگاههای موجود اوضاع مناسب و مساعدی را برای اقتصاد دنیا پیشبینی نمیکند.نفت و بحران نفت و درگیریهای منطقه خاورمیانه اثر منفی بر هر پیشبینی در خصوص آینده اقتصاد خواهد گذاشت و بازیگران اقتصادی دنیا را محافظهکارانهتر خواهد کرد تا جریان خرید و تقاضا را به تاخیر بیندازند و منتظر آینده شوند و بر اساس آن نسبت به تقاضا و خرید تصمیمگیری کنند.
حاشیه سوم و آخر این هفته نفتیها نیز به موضوع عقب نشینی غربی ها و عربها در برابر مواضع ایران اختصاص دارد.
ماجراهای خلیجفارس طی ماههای گذشته، سرنگونی پهپاد گرانقیمت آمریکا، تشدید نظارت بر تنگه هرمز، توقیف دو نفتکش انگلستانی، حمله حوثیها به امارات و تأسیسات نفتی، خرابکاری در خط لوله شرقی – غربی عربستان که تنگه هرمز را دور میزد و ....، نشان داد که همه چیز تغییر کرده است و ایران قرار است با اقتدار جواب کار شکنی ها و بد عهدی های غربی ها و عرب ها را بدهد.
و دست ردی شدند بر ادعای غرب ها و در رأس آن آمریکاها که همواره روی این مهم تأکید میکردند که قدرت رویارویی ایران تنها در لفاظی خلاصه میشود و تا زمانی که دولت روحانی بر رأس کار است، قدرت بازدارندگی ایران خرج تحولات منطقه نخواهد شد
این در حالی است که اتفاقات اخیر نشان داد، قوه عاقله نظام برخلاف پیشبینیها، از این قدرت خود برای تأمین منافع خود بهره میبرد.
شوکه شدن اعراب بهویژه اماراتیها نشان داد که حرکت ایران در شطرنج منطقهای خلیجفارس، جدیتر از آنی است که پیشبینی میشد و این نقطه اتکا، موجب عقبنشینی کشورهایی شده است که ایران را یک خطر معرفی میکردند.
ژاندارمی ایران در تنگه هرمز که به پشتوانه ابزار حقوقی و قانونی خود است، موجب شده زمزمه خطر ائتلافسازی علیه جمهوری اسلامی توسط افرادی که تا چندی پیش دوقطبی جنگ – مذاکره را در بوق و کرنا کرده بودند، شنیده شود که این موضوع هم با توجه به محافظهکاری بسیاری از کشورها، بسیار بعید به نظر میرسد. ناظران بینالمللی معتقدند تحولات منطقه میان ایران و آمریکا برای افزایش قدرت چانهزنی میان دو طرف است و کسانی که آتشی تندتر از آمریکا داشته باشند، روزی باید در انتظار اقدام متقابل ایران باشند هرچند که ممکن است ائتلافسازی علیه جمهوری اسلامی ایران، در حد دو کنفرانس بینالمللی باشد و به مرحله اجرا نرسد.
سایت شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از سایت خبری نفتی ها ، تاریخ انتشار5مرداد 98، کد خبر: 16176، www.naftiha.ir