شعارسال: محسن رفیقدوست، رئیس چندین و چند ساله و سابق بنیاد مستضعفان در جلد دوم خاطرات خود، پیرامون رفاقت و ارتباطات با محسن رضایی که از او با عناوینی چون:« حاج محسن» و « برادر محسن» یاد میکند؛ چنین مینویسد: «آقای رضایی پس از پایان جنگ تا 5-4 سال مسئلهای را عنوان نمیکرد اما به نظر میرسید که دیگر سپاه و آینده سپاه را برای اشباع شدن توانهایی که در خودش سراغ داشت مناسب نمیدید. روزی با هم صحبت میکردیم ایشان گفت میخواهم کار فرهنگی کنم به ایشان عرض کردم:« برادر رضایی اگر واقعا میخواهی کار فرهنگی کنی الان بزرگترین بستری که میشود در آن کار فرهنگی مفید انجام داد تحت فرماندهی شما است و آن هم بسیج است بسیج، سپاه نیست بسیج، چند میلیون مردماند و بهترین فعالیت فرهنگی در آنجا قابل اجرا است.»
رفیق دوست در ادامه اشارهای هم به چرایی خروج محسن رضایی از حوزه ی فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب میکند و مینویسد:« مدتها قبل از اینکه این اتفاق بیفتد در جلساتی که با هم بودیم ایشان میگفت دیگر نمیخواهم فرمانده سپاه بمانم یادم است همان ایام روزی خدمت مقام معظم رهبری رسیدم عرض کردم آقا اگر دیگر مناسب نمیبینید آقای رضایی فرمانده سپاه باشد بهتر است زودتر فرمانده دیگری معرفی بفرمایید چون این جوِ « میخواهم بروم، نمیخواهم بروم!» مقداری باعث سست شدن فرماندهی در سپاه شده است اگر بنا دارید ایشان را نگه دارید ایشان را بخواهید و تکلیف کنید!
یادم است نزدیک سالگرد رحلت امام بود آقا پس از مراسم روز ۱۴ خرداد فرموده بودند و اکثر فرماندهان سپاه خدمتشان رسیدند آقا برادر محسن را کنار خودشان نشان دهند و سفت ایشان را تایید کردند. از فردایش باز دیدیم ایشان مطرح کرد که میخواهم استعفا بدهم بعد از فاصله کوتاهی به اینجا رسید که شما خبر را خواندید. برادرم آقای رضایی معتقد است که تواناییهای بسیاری برای اداره مملکت دارد.»
> چرا از مسجد سلیمان و بهبهان کاندیدا نمیشوی؟!و اما توصیه انتخاباتی «حاج محسن» به «برادر محسن» که توصیهای اگرچه ساده اما عمیق، دقیق و منطقی است. رفیقدوست در اینباره مینویسد: « سالی که ایشان یعنی آقای رضایی برای نمایندگی مجلس از تهران کاندیدا شده بود یک روز به دفترم آمد و با هم ناهار خوردیم به ایشان عرض کردم شما کسی هستی که ویژگیهای فرماندهی و ریاست را داری اما جامعه شما را خوب نمیشناسد پیشنهاد میکنم از جایی مثل مسجد سلیمان یا بهبهان که میدانی قطعاً انتخاب میشوی کاندیدا بشو برو توی مجلس خودت را نشان بده دوره بعد از تهران کاندیدا شو.
رفیق دوست ادامه میدهد:« گفتم توانایی ات بالا است مدیریتت اکتسابی نیست اما جهتگیریهای سیاسی ات را هم علنی کن بالاخره این طرفی هستی آن طرفی هستی وسطی یک جوری خودت را نشان بده که مردم مشی سیاسی ات را بشناسند بعد از آن نامزد ریاست جمهوری بشو. ایشان حرف مرا گوش نکرد و از تهران نامزد شد و رای نیاورد و حالا هم همان توصیه را به آقای رضایی میکنم ایشان باید از نظر اجرا بیشتر خودش را به مردم نشان بدهد ایشان ۱۶ سال فرمانده سپاه بود و خیلی از ویژگیهای سپاه مدیون سردار رضایی است ولی ایشان برای تغییر از شخصیت نظامی و سیاسی و اقتصادی باید امتحان دیگری به
مردم میداد.»
> تفاوتها و شباهتهای رضایی و قالیبافمحسن رضایی میرقائد معروف به محسن رضایی، به بیان زندگینامه نویسان؛ سیاستمدار 66 ساله ی ایرانی است که اگرچه 16 سال فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را برعهده داشته اما اینک او را یک اقتصاد دان و تئوریسین اقتصادی میشناسند. وی که تا نیمههای راه تحصیلی، مهندسی مکانیک خوانده در نهایت سرنوشت او را به درجه دکترای اقتصاد رهنمون میسازد
ـ فارغالتحصیل 1379 ـ. .
رضایی علاوه بر حضور گسترده در بازار اقتصاد، تئوریها و برنامههای کلان اقتصادی را به نام خود سبک کرده، ضمن آن که او را بنیانگذار « دولت در سایه » نیز میدانند.
«فدرالیسم اقتصادی»، « طرح اقتصادی انتظار»، «بانک مردم»، «یارانه درآمدی» و « یارانه سبز» از برنامهها، فرضیهها و یا تئوریپردازیهای اقتصادی او است که از وی چهرهای کاملاً اقتصادی به نمایش میگذارد.
این چهره سیاسی ـ نظامی یک بار بخت خود را برای ورود به مجلس و سه بار نیز برای ورود به پاستور آزموده که در هر چهار مورد ناکام و شکست خورده باقی مانده است.
و اما محمد باقر قالیباف؛ 59 ساله و زاده طرقبه از مناطق خوش آب و هوای اطراف مشهد است. دکترای جغرافیای سیاسی دارد و دانشیار دانشگاه است. وی که یک برادر خود را در جنگ تحمیلی و 8 ساله از دست داده، دانش آموخته خلبانی ایرباس در فرانسه است.
در مقایسه با رضایی که 16 سال فرمانده سپاه پاسداران را در کارنامه خود دارد، قالیباف نیز ضمن دارا بودن مدارج فرماندهی در نیروی انتظامی و نیروی هوایی سپاه پاسداران، 12 سال شهردار ابرکلانشهر تهران بزرگ نیز بوده است.
نام او برای همیشه به حوادث کوی دانشگاه تهران ـ 1378 ـ، طرح امنیت اخلاقی، املاک نجومی و... گره خورده و اما مدعی «مدیریت جهادی» است و خود را پرچمدار شعار «مجلس نو» و « میدان دادن به جوانان» میداند. او که مدافع و گسترش دهنده ی ایده ی تکنوکراتی و نواصولگرایی است دو بار در سالهای 92 و 96 برای رسیدن به پاستور خیز برداشت که در یک مورد شکست خورد و در مورد دوم نیز به طرز عجیب و غریبی از باقی ماندن در رقابتهای انتخاباتی انصراف داد و در حالی که وضعیتی بهتر از رئیسی داشت به نفع او و شاید به دستور دیگران کنار کشید!
> فقط وقت تلف کردند، فقط هزینه تراشیدند!این دو سیاستمدار سابقاً نظامی، اگرچه ایدههای بزرگی در سر دارند و داعیههایی سترگ اما، در نوع و مکان و نحوه ی شروع، دچار خطای محاسباتی شده اند، یکی مستقیما از نماینده مجلس شدن آن هم از حوزه ی انتخابیه تهران بزرگ آغاز کرد و سپس مدعی رئیس جمهور شدن شد و آن دیگری از همان ابتدا خود را در همان مسیری دید که احمدی نژاد رفته بود یعنی بلیت یکسره از «بهشت» به«پاستور» و اما با توجه به توصیه محسن رفیق دوست، اگر این دو از محلهای تولد خویش راهی مجلس میشدند، اگر در مجلس خودی نشان میدادند، در مجلس ایدهها و فرضیههای خود را به اثبات میرساندند چه اتفاقی رخ میداد؟!
کافی است به روند تلاشهای انتخاباتی این دوچهره دقت کنیم و آنگاه خیلی ساده به یک نتیجه محکم و مشابه میرسیم؛ فقط وقت تلف کردند، فقط هزینه تراشیدند!
حرف و ادعا چاره کار نیست!
حالا یک بار دیگر به فراز پایانی توصیه انتخاباتی محسن رفیقدوست به محسن رضایی که میتواند شامل حال محمدباقر قالیباف نیز بشود توجه کنید:
رفیق دوست ادامه میدهد: «گفتم توانایی ات بالا است مدیریتت اکتسابی نیست اما جهتگیریهای سیاسی ات را هم علنی کن بالاخره این طرفی هستی آن طرفی هستی وسطی یک جوری خودت را نشان بده که مردم مشی سیاسی ات را بشناسند بعد از آن نامزد ریاست جمهوری بشو. ایشان حرف مرا گوش نکرد و از تهران نامزد شد و رای نیاورد و حالا هم همان توصیه را به آقای رضایی میکنم ایشان باید از نظر اجرا بیشتر خودش را به مردم نشان بدهد، ایشان ۱۶ سال فرمانده سپاه بود و خیلی از ویژگیهای سپاه مدیون سردار رضایی است ولی ایشان برای تغییر از شخصیت نظامی، سیاسی و اقتصادی باید امتحان دیگری به مردم میداد.»
و این یعنی:
ـ جهت گیریهای سیاسی باید مشخص باشد
ـ اصلاحاتی و اصولگرا بودن نه در شعار که در عمل نیز باید به اثبات برسد
ـ مردم باید باورت کنند نه یک عده آدمهای همیشه در کنار و نزدیک!
ـ جامعه برای شفافیت تعریف خاصی دارد باید این شفافیت را به جامعه القاء کرد.
> معضلی بزرگ به نام بلاتکلیفی سیاسینه محسن رضایی و قالیباف که بسیاری از دانه درشتهای سیاسیِ راه یافته یا نیافته به پاستور و بهارستان از یک عارضه مهم رنج میبرند و آن؛ بلاتکلیفی سیاسی است، شفاف نبودن موضعگیریها است و... نمایندهای از نمایندگان مجلس دهم میگفت: «اگر برخی نمایندگان به شما خبرنگاران اعتماد صد در صد داشتند حرفهایی میزدند که دچار شوک طولانی مدت بشوید.» و از این مهمتر مدعی بود: « اگر از تبعات رد صلاحیت و درافتادن با برخی نحلهها و جبهههای سیاسی بیم نداشتند و صریح نظرات خود را در مورد بسیاری از مسائل اختلافی شبیه آنچه در خلوت به خود ما میگویند به مردم هم میگفتند مطمئنم مردم بیشتر آنها را دوست میداشتند! »
> استراحت هم جزئی از زندگی است!باور کنیم و بپذیریم و مقاومت نکنیم؛ برخی اوقات در صحنه نبودن، کنار کشیدن و سکوت اختیار کردن هم به نوعی فعالیت سیاسی میتواند محسوب شود اصلاً فراتر از اینها؛ چرا نمیخواهیم بپذیریم که: «استراحت هم جزئی از زندگی است، نیست!؟»
شعارسال، با اندکی تلخیص و اضافات بر گرفته از روزنامه آفتاب یزد ، تاریخ انتشار: 12 آبان 1398 ، کدخبر: _ ، www.aftabeyazd.ir