شعار سال: اگرچه گاهی رفع این ممنوعیت حضور زنان در استادیوم فوتبال وعده انتخاباتی بعضی از روسای جمهور بوده، اما هرگز عملیاتی نشده است. با ورود فیفا به ماجرای ورود زنان به استادیوم و تهدیدهای این نهادِ بینالمللیِ ورزشی بالاخره تصمیم بر آن شد که در بازیهای ملی زیر نظر فیفا ورود برای زنان آزاد باشد، اما این ممنوعیت همچنان در بازیهای باشگاهی ادامه دارد. همین ماجرا بهانهای شد که در دیدار پنجشنبه گذشته میان دو تیم پایتختنشین و پرطرفدار پرسپولیس و استقلال در اطراف استادیوم به گپوگفت با فوتبال دوستان بنشینیم تا نظرات آنان را در مورد ورود زنان به ورزشگاه بپرسیم.
مانند همه شهرآوردهای گذشته در اطراف میدان آزادی صدای رانندههایی به گوش میرسد که با فریاد «استادیوم، استادیوم» سعی بر متوجه کردن کسانی داشتند که تصمیم گرفته بودند بازی را از نزدیک و در ورزشگاه آزادی نگاه کنند. مردانی که از سراسر ایران خود را به تهران رساندهاند و بدون توجه به نتیجه پایانی مسابقه میتوان شور یک دورهمی چند ده هزار نفره را در صورتهایشان احساس کرد.
سوار ماشین یکی از همان رانندهها شدم و به همراه سه مرد دیگر به سوی استادیوم حرکت کردیم، از آنجایی که چند ساعتی به شروع مسابقه باقی مانده بود، خیابانهای اطراف ورزشگاه هنوز درگیر ترافیک نشده بودند، با این وجود در حاشیه خیابان بساط پرچمفروشها و شیپور و کلاهفروشها را میشد دید، کسانی هم بودند که با قلم و قوطیِ رنگِ قرمز و آبی خود طرحی بر چهرههای مردانه میزدند.
حدود ساعت 10صبح روز پنجشنبه 17 بهمن بود که تیمهای موتورسوار و اسبسوار یگانِ امداد نیروی انتظامی برای تامین امنیت مسابقه در مقابل درب غربی استادیوم مستقر شده بودند، مردها و پسرهای کوچک و بزرگی که با شور و حرارت بسیار پرچمهای آبی و قرمز تیم خود را به رخ تماشاگر حریف میکشیدند و با طعنه و کری و نشان دادن عددهای شش و چهار به یکدیگر، در یک فضای کاملا مردانه که خبری از هیچ زنی نبود، آهسته آهسته وارد استادیوم میشدند.
با کمی چرخ زدن در همان حوالی خانم عکاسی را دیدم که مشغول به عکاسی از حال و احوال اطراف استادیوم بود، به سمتاش رفتم و بعد از معرفی خود، حضور زنان در ورزشگاه سوژه گفتوگویمان شد. خبرنگار زن از دلیل حضورش در حوالی ورزشگاه آزادی برایم سخن گفت. او با حسرت خاصی که رد آن را در نگاهش میشد به وضوح دید، گفت:«من علاقهمند به فوتبال هستم و امروز هم با برادرم اینجا آمدهام که عکسهای این دربی را برای خودم ثبت کنم، همیشه دوست داشتم که یک روز بتوانم این مسابقه را از نزدیک ببینم، اما امکانش برایم فراهم نیست، بنابراین به همین عکاسی بسنده میکنم.»
او که خود را فاطمه معرفی کرد، ادامه داد:«برایم عجیب است که در کشورم یک جایی وجود دارد به نام استادیوم یکصد هزار «نفر»ی!! اما نه من و نه همجنسهایم هرگز اجازه ورود به آنجا را نداریم، گویا ما یا جزء «نفر» به حساب نمیآییم، یا نام ورزشگاه، ورزشگاه یکصد هزار پسری آزادی بوده است که ما به اشتباه آن را یکصد هزار نفری آزادی خواندهایم.»
فاطمه با اشاره به خیز فیفا برای رفع محدودیت حضور زنان در ورزشگاهها گفت:«جالب است حالا که فیفا فدراسیون را مجبور کرده در بازیهای ملی زنان هم وارد استادیوم شوند، اما با این وجود چنین امکانی برای بازیهای داخلی وجود ندارد و درک این موضوع برایم خیلی سخت است، حالا تصور کنید برای من که فرصت بازی ایران- کامبوج را از دست دادهام، هنوز نمیدانم داخل این استادیوم فوتبال به این عظمت چه شکلی هست، گاهی از این مسئله خندهام میگیرد، البته شاید این موضوع گریهآور هم باشد. با این حال بازی فروردین ماه تیم ملی را که فیفا برگزار میکند، به ورزشگاه میآیم و کلی عکس میگیرم.»
در ادامه علی برادر فاطمه هم به بحث ما اضافه شد، او گفت:«اگر روزی اجازه بدهند که زنان هم وارد استادیوم شوند، من با خانواده خودم به ورزشگاه میروم. این را هم میدانم که جو ورزشگاه امروز مناسب نیست، اما تا وقتی زنان اجازه ورود به ورزشگاه را نداشته باشند اوضاع بهتر نمیشود، صدهزار مرد کنار هم باشند معلوم است فضا مسموم میشود، اما اگر خانوادهها باشند فضا تلطیف میشود و مردها به حرمت خانوادههای حاضر در ورزشگاه هم که شده ادب را رعایت میکنند.»
امیر، بهزاد و عرفان از مشهد خودشان را برای تماشای مسابقه به تهران رسانده بودند. امیر گفت:«من ازدواج کردهام، خودم و همسرم مذهبی هستیم، همسرم برای پوششِ بیرون از چادر استفاده میکند و حجابش را کامل رعایت میکند، اما هر دوی ما با استادیوم رفتن اصلا مشکلی نداریم، اتفاقا اگر همه با خانواده بیایند کسی فحش نمیدهد. چطور مرد و زن کنار هم سینما میروند، اما استادیوم نروند؟»
او ادامه داد:«اگر به دلایل شرعی اجازه نمیدهند زنان وارد ورزشگاه شوند، چطور در مسابقات ملی این اجازه را دادهاند؟ یعنی آنجا مسئله شرع مطرح نیست؟ من فکر میکنم این حرفها بهانه هست.»
بهزاد در ادامه صحبتهای امیر گفت:«ما آدمهای بیفرهنگی نیستیم، اما وقتی فضای استادیوم را تماماً مردانه کردهاند خب حرفهای بد و فحش دادن هم به دنبال دارد. شما بگو صدهزار نفر نه، پنج تا مرد هم دور هم جمع بِشَوند با هم راحتتر صحبت میکنند، در میان زنان هم همین هست، اصلا در ذهن همه، فضای ورزشگاه تبدیل شده به جایی که میشود در آن فحش دا، چرا همین مردها بیرون توی خیابان به همدیگر فحاشی نمیکنند؟»
ساعت حدود ۱۲ظهر بود، مردی را دیدم که با پسر حدود ۴سالهاش آمد و از سردر استادیوم با فرزندش عکس گرفت و بعد از مسیری که آمده بود برگشت، این موضوع توجهم را جلب کرد، دیدم کمی دورتر همسرش منتظر آنها است، نزدیک شدم و بعد از معرفی خودم، پرسیدم:«دوست دارید در کنار هم وارد استادیوم بشوید؟» خانم با خنده پرسید:«مگه آزاد شده؟» بعد ادامه داد:«ما هر سه طرفدار استقلالیم، خیلی دوست دارم یک روزی بتونم بازی استقلال رو از نزدیک ببینم، کاش به ما زنها هم اجازه میدادند، اما متاسفانه اینطور نیست. هرچی به علی(همسرش) میگم تو با مهیار(پسرش) برو استادیوم قبول نمیکنه، میگه باشه یه روز با هم بریم، اما خبر نداره اگه ورود زنها آزاد بشه، من بدون اون هم میرم(با خنده)»
از خانواده میکائیلی که جدا شدم، به سمت در ورودی شرقی استادیوم رفتم، اطراف ورودی بساطفروش تخمه و ساندویچ به راه بود، به دنبال گمانهزنیهای ورود ویروس کرونا به ایران عدهای هم داشتند آنجا ماسک میفروختند؛ کمی دورتر زنی ایستاده بود و داشت تقویمهایی با طرح پرسپولیس و استقلال میفروخت و به گمانم او در آن لحظه نزدیکترین زن به ورزشگاه آزادی بود. زنی حدود 50ساله که خود را عاطفه معرفی کرد. او گفت:«بالاخره من هم حق دارم فوتبال ببینم، به نظرتون این حق رو ندارم؟ الان شوهرم با پسرم رفتن داخل ورزشگاه بازیرو نگاه کنن، اما من که با اونها اومدم، اجازه ورود ندارم، اینجا این بیرون نشستم و دارم تقویم میفروشم. من بازی کامبوجرو رفتم، هیچ اتفاقی هم برای کسی نیفتاد و الان منتظرم فروردین برسه که باز هم بتونم بازی ایرانرو برم ورزشگاه.»
عاطفه ادامه داد:«راستش خیلی دوست دارم یک بار بازی استقلال و پرسپولیسرو از توی جایگاه استقلالیها تماشا کنم، اما چه کنم که نمیشه، میترسم به عمرم قد نده.»
از زن تقویم فروش جدا شدم، در محوطه ورودی شرقی استادیوم متوجه مردی شدم که با دو فرزندش برای تماشای مسابقه داشتند به سمت گیتهای کنترل بلیط ورودی ورزشگاه میرفتند. یک پسر و یک دختر که هر دو لباس قرمز به تن داشتند، دختر روی دوش پدرش نشسته بود و با ذوق مثال زدنی، پرچم قرمزی را که در دست داشت تکان میداد. به آنها نزدیک شدم و شروع کردیم به صحبت کردن. مردِ خوزستانی گفت:«من همیشه بازیهای حساس پرسپولیسرو میام استادیوم و امروز هم با دو تا از بچههام اومدم.»
وقتی از او پرسیدم که دوست داشتی با همسرت بیایی داخل ورزشگاه؟ به شوخی گفت:«چراکه نه، حداقل یکی از این بچههارو هم اون نگه میداشت تا منم کمی بتونم فوتبال نگاه کنم، الان همش خودم باید مراقب این بچهها باشم و فوتبالرو از دست میدم.»
سعید ادامه داد:«من و همسرم هر دو فوتبالی هستیم، او عاشق پرسپولیسه که تا اینجا با هم مشکلی نداریم، اما عیب بزرگی که داره اینه که طرفدار بارسلونا هم هست که دیگه از اینجا راهمون جدا میشه(با خنده).» سعید گفت:«زنم همیشه دوست داره که داربیرو بیاد استادیوم، اما خب چه کنیم که اجازه نمیدن، وگرنه ما الان چهارتایی میرفتیم بازیرو نگاه میکردیم.» سعید در پاسخ به این پرسش که با وجود اینکه استادیومها امروز فضای فرهنگی مناسبی ندارند، باز هم حاضری با خانواده به ورزشگاه بیایی؟ گفت:«خب چرا ورزشگاه امروز اینگونه شده است؟ چرا داخل استادیوم مردها فحش میدهند؟ برای اینکه خانواده را از ورزش گرفتهاند. چرا همین تماشاگرها در بازیهای پرسپولیس و استقلال در ورزشگاههای خارج از ایران در دبی و در قطر که میروند فحش نمیدهند؟ چراکه آنجا دارد با خانواده فوتبال را تماشا میکند. باور کن دلم میخواد کنار زنم این بازیرو در ورزشگاه میدیدم، چرا او نباید بازیرو از نزدیک ببینه، درحالی که این موضوع همه جا حل شده، آخریش عربستان بود که آنجا هم حل شد.» سعید ادامه داد:«ما هم میدانیم که یک شبه همه چیز درست نمیشه، اما باید اول اجازه ورود داده بشه، بعد آهسته آهسته همه چیز خوب میشه. کمی که بگذره خود مردم رعایت میکنند تا همه بتونن از بازی لذت ببرن. به شما قول میدم به یک نیم فصل هم نرسیده چنان مسئله عادی میشه که دیگع هیچ مشکلی باقی نمونه تا اینکه آقای اینفانتینو بخواد از اون گوشه دنیا برای ما خط و مشی تعریف کنه.»
حسین و علی هم که از بابلسر برای تماشای مسابقه آمده بودند میگفتند اگر اجازه بدهند ما هم با خانواده خود به ورزشگاه میرویم. از میان تمام مردهایی که با آنها در این خصوص صحبت کردم هیچکدامشان بهطور صددرصد مخالفتی با حضور زنان در ورزشگاه برای تماشای فوتبال نداشتند، شاید جدیترین دغدغهشان فضای نامناسب درون ورزشگاه بود که آن هم معتقد بودند اگر خانوادهها وارد ورزشگاه شوند، بعد از مدتی همه چیز تغییر میکند.
شعارسال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه همدلی، تاریخ انتشار:19بهمن ماه 1398، کد خبر:www.hamdelidaily.ir،716