شعار سال :جامعهپذيری نقشهای جنسيتی، كه خود نوعی از جامعهپذيریست، بدين معناست كه چگونه دختران و پسران امتيازها و رفتارهای مناسب از نظر جنسيتی را كه بر نگرش جنسيتی آنها اثر میگذارند، فرا میگيرند. (ويتاكر، 1999، به نقل از هومينفر، 1382)
اين فرآيند تأثير زيادی بر مفهوم خودشناسی، نگرشهای اجتماعی و سياسی و برداشت از رفتار ديگران دارد. حتی آنها كه در صدد مقابله با اين انتظارات سنتی مربوط به جنسيت هستند، گاهی خود را در برابر تأثير شديد جامعهپذيری تسليم شده میيابند.
میتوان از گروهها يا زمينههای اجتماعی كه فرآيند مهم جامعهپذيری در درون آنها رخ میدهد تحت عنوان عوامل جامعهپذيری نام برد.
يكی از مهمترين عوامل جامعهپذيری كودكان دختر و پسر، بزرگسالان هستند.
«به نظر میرسد جامعهپذيری جنسيت مدت كوتاهی پس از تولد كودك آغاز میشود» با وجود اين كه والدين تمايل دارند متناسب با جنس كودكشان رفتار متفاوتی با او داشته باشند، اما تفاوتهای روانی يا رفتاری اندكی بين زن و مرد در هنگام تولد ديده میشود. (رنزتی و كورن، 1989)
خانواده به عنوان كوچكترين واحد اجتماعی شناخته شده و مهمترين عامل اجتماعی شدن كودك در دوران كودكی نيز هست. (حسینی، راسخ، نجات، 1381)
میتوان گفت پايههای تفاوت جنسيتی در خانواده گذاشته میشود، چراكه خانوادهها، آگاهانه يا ناآگاهانه، فرزندان دختر و پسر خود را به يك شكل تربيت نمیكنند و برای آنها حقوق مساوی قائل نيستند. و در نتيجه اين جامعهپذيری نقش جنسيتی در خانواده است كه پسر و دختر، هر يك با هنجارهای جنسيتی – هنجارهای مردانه يا زنانه- اجتماعی میشوند.
كودكان دختر و پسر در جريان رشد خود به تصويری زنانه يا مردانه از خود میرسند. به عنوان مثال، پسران از طريق همسانی با الگوهای موجود مرد در خانواده و همسايگان و همچنين از طريق رسانهها به تصويری مردانه از خود، و دختر از طريق الگوهای زن به تصويری زنانه از خود میرسند.
«در انتقال نقشهای جنسيتی مسأله اين است كه به دختر و پسر از همان كودكی تصورات چگونه بودن در زندگی آينده ارائه میشود. دختر بايد لطيف، مهربان، علاقهمند به آشپزی و امور خانهداری، علاقهمند به نوزادان و كودكان و با محبت باشد، اما پسر بايد قوی و قدرتمند و تا حدودی حتا پرخاشگر، متمايل به زندگی بيرون از خانواده، بازی، ورزش باشد.» (اعزازی، 1376)
همچنين ايستادگی برای احقاق حق، اعتماد به نفس و استقلال از جمله مواردیست كه به پسرها، بيشتر از دخترها توصيه میشود. در مقابل سازش و صلحجويی و حل و فصل مشكلات با صحبت، نه با جنگ و جدال از جمله مواردیست كه از دختران انتظار میرود.
مردها با اين هدف در محل كار تربيت میشوند كه مهارتها و استعدادهای اقتصادی و رقابتیشان را گسترش بدهند و میآموزند كه در مقابل سلطهجويی ديگران مقاومت كنند.
به نظر «سيمون دو بووار» رفتار متفاوت اطرافيان باعث میشود دخترها خيلی زود رفتار زنانه پيدا كنند و زودتر از دنيای كودكی و فعاليتهای بچگانه دست بردارند. بر عكس پسرها به خلاقيت و ابداع و ابتكار و فعاليت تشويق میشوند.
اورسولا شو میگوید : «درست زمانی كه جنسيت كودك در خانوادهيی مشخص شد، روند جامعهپذيری جنسيتی او نيز آغاز میشود. به اعتقاد او پذيرش نقشهای جنسيتی نه تنها امر اتفاقی نيست و ويژگیهای بيولوژيكی تعيينكنندهی آن نيستند، بلكه روندی تراكمی از كسب قابليتها و ويژگیهای خاص هر جنس دارد.
والدین درست از لحظه تولد، نسبت به كودك دختر يا پسر، رفتارهای متفاوت و ويژه ای نشان میدهند، كه اين تفاوتها قطعا در زمان در آغوش گرفتن نوزاد و نحوه شير دادن نوزاد است. (اعزازی، 1376)
«فاگت» (1985) متوجه شد كه والدين به شيوههای بيانی كودكان دختر و پسر خود هم واكنشهای متفاوتی نشان میدهند. همچنين «ويتزمن» (1985) عقيده دارد كه نحوهی تكلم مادران با نوزادان دختر و پسر خود متفاوت است. (رنزتی و کورن، 1989)
در تحقيقات ديگر ديده شد كه خواستهای والدین بستگی به ويژگیهای جنسيتی كودكان دارد و به شدت تحت سلطهی ويژهگیهای جنسی آنان است. در سالهای اوليهی كودكی به دختران اجازهی داشتن رفتاری پسرانه داده میشود، در حالی كه بروز رفتار دخترانه از طرف پسران با سختگيری مواجه میشود. معمولا مادر در اجرای نقش متفاوت از دو جنس چندان سختگيری نمیكند، اما به نظر میرسد پدرها با هر نقشی كه خارج از محدوده جنسيتی باشد به شدت مخالفت میكنند. (اعزازی، 1376)
هر كدام از والدين تمايل به جامعهپذيری رفتار سنتی به فرزند همجنس خود دارند (يعنی مادرها بيش از پدرها، رفتار كليشهيی زنانه را در دختران، و پدران رفتارهای مردانه را در پسران تشويق میكنند)(اُنتای و رافائلی،2004).
برگرفته از فضای مجازی