در حوزه دیپلماسی اقتصادی عقب ماندگی مفهومی داریممعتقدم ما در حوزه دیپلماسی اقتصادی عقب ماندگی مفهومی داریم و در ۵۰۰ سال پیش مانده ایم به گونهای که فضای دیپلماسی اقتصادی را هنوز فضای تجارت راه دور میدانیم و یا نهایتاً خوبهای ما در دوران جنگ سرد هستند و میگویند دیپلماسی اقتصادی یعنی وضع تعرفه، تشویق مالیاتی برای سرمایه گذاری خارجی و از این دست بحثها و این در حالی است که امروز دیگر این مسائل مطرح نیست و دیپلماسی اقتصادی وارد فضای حکمرانی شده و اقتضائات خود را میطلبد.
سوال این که مجلس در کجای دیپلماسی اقتصادی قرار دارد. معتقدم مجلس نباید به دنبال کشیدن جاده یا ریل باشد، چون کار مجلس سندنویسی و ریل گذاری است با این وجود اگر این مجلس طی ۴ سال فقط یک کار انجام دهد آن کار میتواند تدوین سند ملی دیپلماسی اقتصادی باشد.
ما وقتی از نمایندگان مجلس میپرسیم که شما از دیپلماسی اقتصادی چه میخواهید میگویند ما باید بتوانیم هفتهای ۱۰ تذکّر دیپلماسی بدهیم و این یعنی اینکه مجلس در پازل دیپلماسی اقتصادی نیست از طرفی سوال این است که آیا ما برای مجمع تشخیص مصلحت نظام، شورای روابط خارجی، وزارت امور خارجه، سازمان توسعه و تجارت و اتاقهای بازرگانی فکر کرده ایم و اصلاً در مورد بازارچههای استانی فهمی داریم و آیا بندر سازی و احداث سردخانه، انبار، جاده، ترخیص، گمرک و سیستمهای پرداخت واقعاً راهکار ندارد. به هر روی از نظر بنده ۸۰ درصد مسئله در دیپلماسی اقتصادی از بابت این است که ما یک یک فهم عقب ماندهای را برای خود ایجاد کرده ایم و اگر کسی هم بخواهد کاری انجام دهد با همان چکش آن را میزنیم.
حدود دو سال است که توافقنامه تعرفه بین ایران و هند بایکوت مانده و تجارت بین دو کشور اختلال پیدا کرده و از طرفی پیرامون گرایش خود برای همکاری با چین سر و صدا به پا کرده ایم و این در حالی است که ما بر خلاف پاکستان که با هند دعوای حیثیتی و خانوادگی دارد و مجبور است که با چین باشد نه با هند و نه با چین هیچ مشکلی نداریم، اما آیا ما توانستیم از این شرایط استفاده کنیم و از هر دو کشور امتیاز بگیریم. به هر روی این که چابهار از لیست تحریمها خارج شد به خاطر چانه زنی هندیها بود، اما ما با این مسائل کاری نداریم.
تقریباً تمام مناطقی که در دور تا دور کشورمان قرار دارند مناطق محرومی هستند و نسبت به مرکز توسعه یافتگی کمتری دارند، اما آیا ما استانداریها و اتاقهای بازرگانی این استانها را به خط کرده ایم و به آنها بگوییم که مزیتهای استانهای آنها چیست و بازاهای هدف و کشورهای مبدا وارداتی آنها چه کشورهایی هستند. به هر روی ما دیپلماسی اقتصادی را نفهمیدیم و ضرورت آن را درک نکرده ایم و طبق این ضرورت نیز الزامات را به خط نکردهایم و اگر این الزامات به خط شوند میتوانیم اتاق جنگ خود را طراحی کنیم، ولی بر خلاف آمریکا که به گفته رهبر معظم انقلاب اتاق جنگ این کشور وزارت خزانه داری آنها است ما این اتاق جنگ را نداریم.
سال ۹۹ اولین سالی است که ما به طور جدی سیلی تحریم نفتی را خوردیم و سال آینده هم این تحریمها بروز بیشتری خواهند داشت با این وجود ما تازه فهمیدیم که باید چاره اندیشی کنیم اگر چه فعلاً هم فقط سر و صدای دیپلماسی اقتصادی را میکنیم. به هر روی اگر در این شرایط ما به عنوان دانشگاه به خوبی به وظیفه خود عمل کنیم و شرایط هم تقریباً ایدهآل پیش برود میتوانیم تقریباً قول بدهیم که دلار در سال ۱۴۰۲ و ۱۴۰۳ از ۵۰۰۰۰ تومان به ۶۰،۰۰۰ تومان افزایش نیابد. معتقدم اگر ما میخواستیم دلار امروز تا ۲۰ هزار تومان افزایش پیدا نکند باید از ۵ سال پیش دیپلماسی اقتصادی را کلید میزدیم.
در بحث لجستیک هر طور به راه آهنی که در زمان پهلوی اول احداث شده نگاه میکنیم میبینیم که این راه آهن برای واردات جذاب است نه برای صادرات، چون به پایانههای صادراتی وصل نمیشود. همچنین وقتی دوره قاجار را بررسی میکنیم میبینیم همین وضعیت حاکم است مثلاً اگر در آن دوران ایران ۱۰۰ واحد تجارت خارجی داشته ۹۷ واحد آن با یک کشور بوده به گونهای که این تجارت قبل از مصدق با انگلیس و بعد از مصدق با آمریکا بوده و این یعنی ما تنوع شریک تجاری نداشتیم، چون متوجه وابستگی متقابل نبودیم. از سویی ممکن است در آن زمان کسی اصلا اسم تعرفه ترجیحی را نشنیده باشد و یا ما در سازمانهای بین المللی مشارکت اقتصادی نداشتیم و فقط وارد پیپیمانهای نظامی میشدیم، چون متوجه تجارت آزاد نبودیم. همچنین ما در کشورهای اطراف خود به خاطر اینکه خیالمان از حمایت آمریکا راحت بود وابستگی اقتصادی ایجاد نکردیم، چون متوجه منطقهگرایی نبودیم. به هر روی این فهم نادرست از دیپلماسی اقتصادی باعث شده که ما در یک سیکل عقب گرد بیفتیم و در حال حاضر نیز این روند همچنان مسیر خود را طی میکند.
وقتی تجربه کشورها را بررسی میکنیم میبینیم که دیپلماسی اقتصادی آنها مبتنی بر یک مدل خاص است که از سه لایه راهبرد، سیاست و راهکار شکل گرفته است. مثلاً این کشورها تنوعبخشی به شرکای تجاری و یا بهبود تجارت خارجی را به عنوان راهبرد تعیین کرده اند به این معنی که سهم تجارت از GDP کشور باید سهم قابل توجهی باشد و درآمد نفتی نباشد و از طرفی در لایه سیاست، سیاست این کشورها این است که منطقه آزاد تجاری ایجاد میکنند و توافقنامههای تجارت ترجیحی گسترده را با کشورهایی که علاقهمند هستند راه میاندازند؛ مثلا ما به عنوان جمهوری اسلامی سه توافقنامه با چین و یک توافقنامه با فرانسه میبندیم، چون احساس میکنیم چین شریک مطمئن تری بوده و به ما نزدیکتر است و همچنین با همدیگر فهم مشترک داریم. از سوی دیگر در لایه راهکار میبینیم که مثلاً در تعرفههای ترجیحی دقیقاً به موضوعات اشاره میشود؛ اما در کشور ما در رابطه با موضوع انتقال فن اوری از مفاهیم چیز دیگری میسازند؛ مثلاً همین خط فکری که دغدغه انقلاب را هم دارد انتقال فناوری را واردات فناوری میداند و به صادرات فناوری خیلی توجه نمیکند و البته در بحث واردات فناوری نیز همیشه تصور ما این است که واردات فناوری یعنی خرید فناوری و این در حالی است که در دنیا چندین روش را تجربه کرده اند. به هر روی ما از یک سو نباید از گفتگو بترسیم و از سوی دیگر باید خیلی صریح و روشن قراردادهای خود را ببندیم.
مسئلهای که وجود دارد این است که کشورمان سالهاست با تحریم مواجه است، اما ما نتوانسته ایم چند وکیل تحریمی را تربیت کنیم و بنده معتقدم این قضایا اتفاقی نیست و قطعاً بخشی از آن به نفوذ بر میگردد. به هر روی امروز دشمن مسیر جنگ را به عرصه مبادلات پولی و تجاری کشانده است پس طبیعی است که بحث نفوذ را هم در همین مسیر برنامهریزی میکند.
عرب پور: خیلی از اندیشمندان و آینده پژوهان معتقدند که جهان وارد یک نظم جدیدی خواهد شد که شاید آمریکا در آن به عنوان یک قدرت بزرگ باقی بماند، اما دیگر یک ابرقدرت نیست. واقعیت این است که نظم جدید نیز بر اساس مبانی اقتصاد در حال شکل گیری است و قرار است در این نظم جدید کشورهای برزیل، روسیه، چین و آفریقای جنوبی قدرتهای نوظهور باشند و البته محوریت اصلی هم با چین است. به هر روی وقتی بررسی میکنیم که چرا چین به این جایگاه رسیده و چرا برخیها به این تکاپو افتاده اند که نظم آینده قرار است نظم آسیا باشد و یا نظم در حال گزاری باشد که دیگر آمریکا در آن ابرقدرت نباشد میبینیم که این موضوع به دیپلماسی اقتصادی فعال این کشورها بر میگردد و اگر ایران به ما هو ایران و جمهوری اسلامی ایران بخواهد در نظم آینده تعیین کننده و اثر گذار باشد باید دیپلماسی اقتصادی داشته باشد، چون نظم آینده مبتنی بر دیپلماسی اقتصادی است پس اگر دیپلماسی اقتصادی ما نقصی داشته باشد نمیتوانیم در نظم جدید نقشی را ایفا کنیم؛ البته بنده معتقدم که، چون ما دیپلماسی اقتصادی را نفهمیدیم پس ضرورت تغییرات و تحولات دنیا را هم نمیفهمیم.
مسئلهای که وجود دارد این است که ژئوپلیتیک ایران هم به دلیل مرزهایی که دارد و هم به دلیل موقعیت جغرافیایی که در آن قرار گرفته یک ژئوپلیتیک بسیار کم نظیر است. ایران ۱۵ کشور همسایه دارد و کشوری است که هم در شمال و هم در جنوب به دریا راه دارد و به دریاهای آزاد متصل میشود. همچنین ایران میتواند اتصال کریدورهای شمال جنوب و کریدورهای شرق غرب و مسیری برای احیای جاده ابریشم باشد بنابراین ما در حوزه جغرافیایی و ذاتی محدودیتی نداریم.
در بحث منابع انسانی نیز ایران ۸۰ میلیون نفر جمعیت دارد که حدود ۳۰ میلیون نفر آن قشر جوان هستند و در سن کار و فعالیتهای بزرگ قرار دارند و در حوزه دیپلماسی اقتصادی خیلی از کارها را میتوانند انجام دهند. به هر روی ایران از حیث شاخصههای توسعه انسانی جزو ۱۸ کشور اول دنیا است، اما ما، چون دیپلماسی اقتصادی را نفهمیده ایم نتوانستیم از این ظرفیت استفاده کنیم.
ایران به دلیل ذات موقعیتی که در آن قرار گرفته نقطه اتصال آسیا به اروپا است، اما ما چقدر از این ظرفیت استفاده میکنیم. به هر روی در بحث موقعیت استراتژیک گفته میشود که اگر از این مزیت به عنوان یک مزیت رقابتی استفاده نکنیم این مزیت به یک خطر و تهدید نظامی و امنیتی تبدیل میشود.
در کشورمان بیش از ۲ هزار کیلومتر سواحل عملیاتی وجود دارد و این در حالی است که در بسیاری از کشورهایی که دریا در کنار آنها است نقطه توسعه و پیشرفت شان همان نقاط دریایی و بنادر هستند؛ اما ما چقدر از این فرصت استفاده کردهایم. به هر روی بنده نمیخواهم بگویم که این عدم استفاده تماما به تحریم بر میگردد بلکه میخواهم بگویم که این مسئله ناشی از فهم نادرست ما از دیپلماسی اقتصادی است.
دیپلماسی اقتصادی در سیاست خارجی ما دست دوم استواقعیت این است که دیپلماسی اقتصادی در سیاست خارجی ما دست دوم است، چون اولویت آن حس نشده و این در حالی است که اگر ما از این موقعیت استفاده کنیم هم باعث تولید ثروت و هم افزایش قدرت میشود یعنی اگر ما به دنبال امنیت ملی هستیم دیپلماسی اقتصادی در این شرایط میتوانند منتج به افزایش امنیت ملی شود.
در حوزه ژئو اکونومی پهنه جنوبی کشورمان از قدیم سرشار از منابع انرژی بوده، اما ما از این منابع انرژی که ممزوجی از قدرت، جغرافیا و اقتصاد است چقدر توانسته ایم استفاده کنیم. به هر روی ایران در حوزه نفت و گاز در مجموع در دنیا اول است با این وجود ما میتوانستیم با استفاده از این ظرفیت حداقل تامین کننده اصلی نفت و گاز باشیم. از طرفی اگر ما خام فروش نبودیم به راحتی تحریم نمیشدیم.
علاوه بر مزیت نفت و گاز ترانزیت انرژی نیز یکی از مزیتهای ایران است و، چون ما در نقطه اتصال آسیا و اروپا هستیم هر دو طرف مصرف کننده هستند و ما تولید کننده با این وجود تقاضا هست و ما باید عرضه کنیم، اما سوال این است که چقدر توانستیم این عرضه و بازاریابی را انجام دهیم.
این که ما باید شریک راهبردی داشته باشیم اصل درستی است، اما اینکه چه کسی شریک ما باشد چند مولفه وجود دارد که از جمله این مولفهها توان اقتصادی آن کشور، نزدیکی جغرافیایی و قرائتهای ایدئولوژیک است با این وجود اگر رهبر معظم انقلاب فرمودند نگاه به شرق نگاه به شرق یعنی همسوئی و نزدیکی نگاههای ایدئولوژیک بین دو کشور پس ونزوئلا هم برای ما شرق محسوب میشود، اما شاید کشور اردن که در نزدیکی ما قرار دارد در چارچوب نگاه به شرق نگنجد.
برخورداری از امتیازات منطقهای و بین المللی یکی از ضروریتهای ذاتی ایران است و ما به خاطر این امتیاز از چندین سال پیش در بسیاری از این تشکیلات، ترتیبات تجاری و سازمانها مثل اکو، اوراسیا، سارک حضور داریم و عضو ناظر شانگهای هستیم، اما در این سازمانها چقدر فعال هستیم و این در حالی است که خیلیها این سازمانها و نهادها را برای ارتقاء دیپلماسی اقتصادی خود میسازند.
یکی از آسیبهای ما تعرفه ترجیحی است و در این حوزه واقعا ضعیف عمل میکنیم به گونهای که نرخ متوسط تعرفه برای ایران ۱۹.۸ درصد است و در کنار بنگلادش جزو چهار کشور آخر هستیم.
در حال حاضر دبیرخانه اکو در ایران است با این وجود خیلی مهم است که کدام کشور میزبان کدام سازمان است، چون آن کشور میزبان بیشترین استفاده را از این موقعیت میبرد، اما امروز تجارت درون اکویی ما کلاً ۴.۷ درصد است.
در حوزه بازیابی سهم و جایگاه ایران در اقتصاد منطقهای در جهان کلا سهم ما در اقتصاد جهانی ۳۴ صدم درصد است و این عددی نیست با این وجود اگر کشورمان از اقتصاد جهانی حذف شود به اقتصاد جهان و منطقه آسیبی نمیزند و این یعنی دنیا از وابستگی به ما کنده شده است. نکتهای که وجود دارد این است که ۸۵ درصد از سهم ۳۴ درصدی ایران در اقتصاد جهانی مربوط به صادرات نفت بوده که به دلیل کاهش صادرات نفت ما از این حیث ضربه خورده ایم.
ایران در همسایگی ۱۵ کشور با بیش از ۶۰۰ میلیون نفر جمعیت قرار دارد و این کشورها به شدت از لحاظ سیاستهای کلی نظام، امنیت ملی و شرکای راهبردی اولویتهای ما هستند، اما سهم تجارت ما با آنها ۲ درصد است و این یعنی اینکه ما اصلاً سهمی در تجارت با آنها نداریم. به هر روی در حال حاضر بیشترین مراودات ما با کشور عراق و بین ۸ تا ۹ میلیارد دلار است که قرار است آن را به ۲۰ میلیارد دلار در سال برسانیم البته باید دقت کنیم که تنوع بخشی تجاری ایجاد شود یعنی در عین حالی که باید تجارت خود با عراق را بالا ببریم این افزایش در تجارت با دیگر کشورها نیز اتفاق بیفتد.
آنچه که تاکنون به آنها اشاره شد بحث ضرورتهای ذاتی کشورمان در حوزه دیپلماسی اقتصادی بود، اما بحث دیگری که وجود دارد ضرورتهای هویتی هستند. یعنی جمهوری اسلامی ایران چه ضرورتی مزید بر ضرورتهای ذاتی ایران دارد. در حال حاضر ما جمهوری اسلامی هستیم و این جمهوری اسلامی با نظامهای دیگر فرق دارد؛ پس دیپلماسی اقتصادی به دهها دلیل برای ما مهم میشود نخست به خاطر اینکه ما تحریم هستیم و این تحریم به خاطر ایران نیست بلکه به خاطر جمهوری اسلامی است با این وجود ما میگوییم اگر تحریم آفند است پس پدافند آن دیپلماسی اقتصادی است. از این رو باید دیپلماسی اقتصادی خود را به سمتی مانند تجارت با همسایگان و کشورهای مقاومت هدایت کنیم که اصلاً تحریم در آن اثر پذیر نیست و در این راستا نیز میتوانیم با تمام این کشورها معاهدات دو جانبه و راهبردی ببندیم و زنجیرهای را در اطراف ایران درست کنیم که هم امنیتی و هم اقتصادی باشد. معتقدم اگر بتوانیم این پیوند اقتصادی را ایجاد کنیم پیوند امنیتی و نفوذ سیاسی ما نیز پایدار میماند در غیر این صورت هر لحظه ممکن است با روی کار آمدن یک نخست وزیر و یک تغییر سیاسی با تلاطم روبرو شویم، چون آب و نان دو کشور به هم گره نخورده است.
هر کشوری در دنیا قوانین، اسناد بالادستی و مانیفستهای خود را دارد و کشور ما نیز از ابتدا قانون اساسی داشته و بعد از چند سال اسناد بالادستی و سیاستهای کلی نظام تدوین شدهاند؛ اما سوال این است که آیا در قانون اساسی ما به دیپلماسی اقتصادی اشاره شده است یا نه که به صراحت میگویم چنین کلمهای نداریم، اما در بندهای مختلف قانون اساسی بر ارتقاء حیثیت سیاسی و اقتصادی و افزایش قدرت اقتصادی فرهنگی و سیاسی جمهوری اسلامی ایران تاکید شده است و این در حالی است که هدف دیپلماسی اقتصادی تولید ثروت و افزایش قدرت است.
یکی از اشتباهات محاسباتی ما که بحث خیلی جدی هم هست در حوزه استقلال است به گونهای که گفته میشود اگر میخواهیم دیپلماسی اقتصادی فعال داشته باشیم باید در اقتصاد جهانی هضم شویم، اما سوال این است که با این روند استقلال کشورمان چه میشود؟ معتقدم کسانی که بر این باورند تفاوت بین استقلال سیاسی و استقلال اقتصادی را نمیدانند.
رهبر معظم انقلاب در بیانیه گام دوم به صراحت اعلام کردند که استقلال به معنای زندانی کردن اقتصاد در مرزهای خود نیست، اما بعضی از دوستان این مسئله را متوجه نیستند و میگویند استقلال کشور به خطر میافتد.
نکته دیگر اینکه در سند چشم انداز ۲۰ ساله کشور که پنج سال بیشتر از زمان آن نمانده کلاً سه بند اصلی وجود دارد که هر سه بند مرتبط با دیپلماسی اقتصادی هستند. در این سند تصریح شده که باید رتبه اول در اقتصاد و فناوری را در بین کشورهای جنوب غربی آسیا کسب کنیم؛ بنابراین برای اینکه این جایگاه را بدست بیاوریم باید بازارها را فتح کنیم و تمام منطقه به ما وابسته شوند. همچنین در این سند به الگو بخشی به کشورهای اسلامی اشاره شده و این در حالی است که یکی از پایههای الگو بخشی اقتصاد است به گونهای که اگر ماه نشان دهیم که این نظام توانسته اقتصاد قدرتمند داشته باشد بدون آنکه به دامن غرب افتاده باشد کشورهای دیگر از این مدل استفاده خواهند کرد. اما سومین بند سند چشم انداز ۲۰ ساله کشورمان تعامل سازنده با جهان بر اساس سه اصل عزت، حکمت و مصلحت است که این سه اصل بحث استقلال را پوشش میدهند.