پس از وقوع جنگ جهانی دوم تا پایان سقوط کمونیسم ، دعوایی فکری اصلی بر سر مسئلهی توسعه روی داد. نتیجه این تقابل اندیشگانی، تولد سه جریان فکری (مکتب نوسازی، مکتب وابستگی و نظریه نظام جهانی) بود، جریان اول که به مکتب نوسازی معروف است تلاش میکرد تا کشورهای جهانسوم را به سبکی از توسعه که در آن جهان غرب ایده ئال پنداری و الگو پنداشته می شد، رهنمود کند. از این منظر، توسعه مسیری خطی در نظر گرفته میشد که نتیجه آن توسعهیافتگی به سبک جهان غرب بود.
جریان دوم در نقد جریان اول پا به عرصه وجود نهاد. از این منظر، همه کشورها الزاماً به توسعه نمیرسند، در واقع توسعهیافتگی غرب و توسعهنیافتگی جهانسوم دو روی یک سکه است. این جریان به مکتب وابستگی معروف شد. از نظر آنان، کشورهای غربی به توسعه دست یافتند ازآنروی که به استثمار جهانسوم پرداخته و از توسعه آنها جلوگیری کردند.
جریان سوم از دل جریان دوم و در نقد آن به وجود آمد. امانوئل والرشتاین اندیشمند برزیلی به همراه جمعی از متفکرین معتقد بودند که سطح تحلیل توسعهیافتگی و یا توسعهنیافتگی ، سطح ملی و درون کشوری نبوده، بلکه وابسته به نظام جهانی است. در اندیشه آنان کشورهای جهان به سه دسته، مرکز، پیرامونی و نیمهپیرامونی تقسیم میشدند. اینگونه بود که نظریهی نظام جهانی به مکاتب دوگانه قبل افزوده شد.
با وجود نزدیکی اندیشه آمارتیاسن به نظریات مکتب نوسازی، تفاوت دیدگاه وی در خصوص دولت گرایی حداکثری، قابل توجه خاص است. آمارتیاسن بر جنبههای دولتمحور حاکم بر اندیشه نوسازی در قدیم خط بطلان کشیده و خواهان مدلی از توسعه است که در آن مردم نقش محوری و اساسی را دارا باشند. از همین روست که او و همفکرانش قائل به «اخلاق توسعه» هستند. اخلاق توسعه در نقد آن دسته از رویکردهای توسعه است که با محوریت طرفداران لیبرالیسم در سراسر جهان انجام شد و در آن دولت بدون توجه به نقش و جایگاه مردم و اهمیت فقر و غنای آنان دست به جراحیهای سریع اقتصادی می زند.
با توجه به بحث اخلاق توسعه سه محور اندیشه آمارتیا سن اشاره به اهمیت توجه و تاکید بر آزادی و اندیشه مردم سالاری (فرصتهای اقتصادی، آزادیهای سیاسی، ترتیبات و تسهیلات اجتماعی، تضمین شفافیت، امنیت حمایتی ) ، تأکید بر نقش مردم در فرایند توسعه و گسترش کمی و کیفی قابلیتهای انسانی(توسعه پایدار در یک کشور فراتر از اقداماتی دولتی نیازمند حضور فرد فرد مردم جامعه بوده و این حضور بیش از هر چیز در قالب مهارتها و قابلیتهای افراد آن جامعه خود را بروز میدهد) و در نهایت ، تأکید بر نقش سنتها و عدم مباینت میان آنها و مفهوم توسعه( برنتابیدن غیریتسازیها ) ، دارد .
با نگاهی تبارشناسانه مشخص می شود که در ابتدا، توسعهیافتگی اقتصادی به معنای رشد شاخصهای کلان ملی یعنی تولید ناخالص ملی، درآمد ملی و نظایر آن بود. از اواخر دهه ۱۹۶۰ توزیع درآمدها و عدالت اجتماعی نیز به عنوان شاخصهای توسعهیافتگی مطرح شد. از سال ۱۹۹۰ آمارتیاسن بحث «توسعه انسانی» را مطرح کرد.
طبق نظرات آمارتیا سن، اقتصاد فقط به تأمین توسعه، افزایش تولید و تأمین بهره وری خلاصه نمیشود، بلکه باید همزمان و به شکلی هماهنگ به
برابری اجتماعی و برقراری عدالت بینجامد و تا حد ممکن دره هولناکی که میان فقر و ثروت دهان باز کرده را، پر کند. بر این قاعده و با توجه به صحبت همزمان از درد و درمان، آثار آمارتیا سن در سراسر جهان، هم مورد توجه کارشناسان اقتصادی قرار دارند و هم کسانی که از دیدگاهی انسانی و غیرتخصصی به مشکلات جهان ما نظر دارند.
هر چند خمیرمایه نظریه اقتصادی آمارتیا سن پیکار با فقر است ، اما بدان محدود نمی شود. ویژگی این رویکرد آن است که فقر و محرومیت را تنها مشکلی اقتصادی نمیبیند، بلکه بیش از هرچیز ، یک چالش اجتماعی و حتی فرهنگی میداند که کل سیستم اجتماعی با تمام ساختارهای پیچیدهاش باید برای حل آن بسیج شوند.
هنگامی که آمارتیا سن در ۲۳ سالگی در دانشگاه کلکته استاد علوم اقتصادی شد، متوجه شد که اقتصاد به محیط فرهنگی کنشگران اقتصادی، مذهب، رنگ پوست و جنسیت آنها هیچ توجهی ندارد. او با مطالعه بیشتر از این واقعیت تلخ آگاه شد که اقتصاد میتواند پر رونق و شکوفا باشد و در عین حال عوارض زشت و پلیدی مانند فقر و نابرابری به همراه بیاورد.
نابرابری، قربانگاه حقوق فردی در مکتب
"فایدهگرایی" که تئوری اقتصادی مسلط زمان بود، بر خرسندی فردی تأکید میشد، درحالیکه هدف باید این باشد که منافع فردی در روندی هماهنگ با همگرایی جمعی پیوند یابند. از نظر آمارتیا سن دیدگاه اقتصادی متکی بر
خرسندی فردی نمیتواند همگرایی و همبستگی جمعی را تقویت کند؛ از نظر او در این مدل بسیاری از حقوق انسانی از دست میروند. بنابرین افزایش مداوم خرسندی فردی الزاما هدف مشروعی برای عمل اقتصادی نیست.
بنابرین آمارتیا سن مبارزه با فقر و دسترسی محرومان به فرآوردههای اقتصادی را لازمه توسعه میداند. به همین جهت او از محدودیت بازار نیز انتقاد میکند. به نظر او تولید مواد غذایی انبوه فایدهای ندارد، در شرایطی که بیشتر افراد نیازمند به آن دسترس نداشته باشند.
آمارتیا سن برای تشریح دیدگاه خود آثار زیادی منتشر کرده است. از جمله او در سال ۱۹۷۷ با انتشار مقاله "
سبکمغزان خردگرا" نظریات اقتصادی خود را با دید عمیق اجتماعی همراه کرد. اندیشه آمارتیا سن در طول چند دهه حول پرسشی محوری گشته است: چگونه میتوان در جامعهای چنین پرشکاف همچنان حقوق و آزادیهای فردی را پاس داشت؟ او تنها به وضعیت اقتصاد عمومی کشورها نظر ندارد، بلکه همواره به گروهها و لایههای حاشیهای جوامع نیز پرداخته است.
برای نمونه او به این پدیده توجه داشته که در آمریکا امکانات رشد سفیدپوستان با الگوی سفیدان در سطح جهان پیشرفته یکسان است، درحالیکه آمریکاییهای سیاهپوست در سطح زندگی کشورهای در حال توسعه قرار میگیرند. به همین خاطر او تمرکز بر تولید ناخالص ملی را برای شناخت سطح اقتصادی نامناسب دانست و به جای آن
"نمایه توسعه انسانی" را پیشنهاد کرد که امروزه از سوی سازمان ملل هم پذیرفته شده است.
پاندمی خودکامگیآمارتیا سن،استاد فلسفه و اقتصاد دانشگاه هاروارد و دانشمند ۸۶ سالهای که در خانوادهای هندو بار آمده و همواره نسبت به گسترش خطرناک فقر و نابرابری در جهان هشدار داده، در یکی از سخنرانی های خود( از محل سکونت اش در باستون ایراد) ، اشاره به بیماری مهلک دیگری بنام
پاندمی خودکامگی می کند . پاندومی خودکاملی از غالب شدن دولت نئولیبرال با مشخصاتی همانند تاکید بر دولت حداقلی و کاهش مسئولیتهای دولت ، شکل می گیرد . در حالی که مقابله با فقر و نابرابری، نیازمند وجود دولت رفاه است.وی اشاره دارد که میهن اصلی اش هندوستان ، از زمان استقلال و رهایی از سلطه بریتانیا ،
نظام دموکراسی سکولار را برگزیده ولی امروز، از رشد گرایشهای سلطهجویانه در دولت ناسیونالیستی و هندوگرای کنونی نگران است. حاکمیت کنونی هند فعالان مدنی را "تروریست" میخواند، حسابهای بانکی عفو بینالملل را میبندد و همکاران این بنیاد حقوق بشری را از کشور بیرون میراند. هر روز بخش بیشتری از حقوق مدنی مسلمانان کشور پایمال میشود.
در تحلیل پاندمی خودکامگی،آمارتیاسن ، این حالت را نشانگان نابودسازی مجدد اقتصاد و بازگشت به نقطه شروع می داند. اقتصاد رشد یافته ای که به کاهش نابرابری حساسیت نشان نداد و باعث ایجاد فقر و در عین حال ، فراگیری خودکامگی شد و همین حالت، نابودی مجدد آن را رقم خواهد زد.