پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۳۳۱۹۲۷
تاریخ انتشار : ۱۸ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۴:۵۱
هرچه به انتخابات نزدیک می‌شویم، شعار‌های مختلفی در عرصه سیاسی از سوی جناح‌های مختلف مطرح می‌شود که یکی از بارزترین محور‌هایی که دو جناح اصولگرا و اصلاح‌طلب بر آن مانور می‌دهند، نوع ارتباط با دولت جدید آمریکاست. برای بررسی تأثیر نوع ارتباط با جامعه جهانی و به‌ویژه آمریکا در انتخابات ریاست‌جمهوری ساعتی را با حشمت‌الله فلاحت‌پیشه به گفتگو نشستیم که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید.
شعار سال: ‌آیا حضور بایدن در کاخ سفید و رفتار‌های برجامی او می‌تواند بر انتخابات ۱۴۰۰ تأثیر‌گذار باشد؟ آیا اصلاح‌طلبان می‌توانند از امید بازگشت به برجام از سوی بایدن در انتخابات استفاده کنند؟
 
من معتقدم با ورود مجلس به موضوع هسته‌ای و سیاست وقت‌گذرانی که دولت بایدن شکل داد، عملا موضوع هسته‌ای در ایران از شرایط اختلافی خارج می‌شود؛ یعنی دولت به‌شدت دنبال این بود که به توافق شکل دهد و مجلسی‌ها نیز معتقد بودند با این دولت که در پایان راه است و سیاست نرمش جواب نداده، شاید نتوانیم به توافق بهینه‌ای برسیم؛ ولی دیدیم زمانی که مجلس قانونی تصویب کرد و دولت ملزم به انجام آن شد و سپس سازوکاری را با آژانس تدوین کرد که ابتدا اختلافی شد و بعد از آن دولت و مجلس به یک سو رفتند، به نظر من برای موضوع هسته‌ای در انتخابات دو حالت پیش می‌آید. یا شاهد رکود و چالش خواهیم بود یا گشایشی صورت می‌گیرد که در آن موقع بر سر اینکه این گشایش بر اثر سیاست نرمش دولت هست یا فشار طرف مقابل تبدیل به یک امر انتخاباتی می‌شود. تبدیل‌شدن موضوع هسته‌ای به یک مسئله انتخاباتی به ضرر سیاست خارجی کشور است؛ چون بخش اعظم تصمیمات مذاکرات هسته‌ای تصمیمات مصلحتی بوده که منجر به چالش‌هایی می‌شود که توان چانه‌زنی خارجی را تضعیف می‌کند و سودی نصیب کشور نمی‌شود و اصل وحدت در سیاست خارجی دچار مشکل خواهد شد.
 
‌اگر دولت بعدی از سوی اصولگرایان اداره شود، روند مذاکرات چه تغییری می‌کند؟ به نظر شما سیاست کلی نظام مبتنی بر مذاکره با آمریکاست؟
 
سیاست کلی جمهوری اسلامی ایران تنش‌زدایی است. در کشور از تنش استقبال نمی‌شود؛ هر دولتی هم که روی کار بیاید، نمی‌تواند ۸۵ میلیون جمعیت را در شرایط ایزوله و دولت چریکی اداره کند. ضمن اینکه ایران شرایط خاصی به دلیل وقوع در حوزه جغرافیای سیاسی و جغرافیای نفت دارد؛ شرایطی که تصمیمات منطقه بدون حضور ایران به نتیجه نمی‌رسد؛ بنابراین من معتقدم هر دولتی که روی کار بیاید، اوضاع در حدی که زمان ترامپ تنش‌آمیز شده بود، نخواهد شد و دنیا نیز مسیر غیردیپلماسی را برای ایران انتخاب نخواهد کرد. آمریکا هم که بار‌ها از گزینه نظامی یاد کرده، بعد از حمله به پایگاه عین‌الاسد و سقوط پهپادشان تحقیر شدند، عملا وارد چنین فضایی نمی‌شود. دوران جنگ‌ها گذشته است. ما هیچ وقت به دوران تنش‌آمیز ترامپ برنمی‌گردیم؛ اما معنای این مذاکره میان ایران و آمریکا نیست. من معتقدم ایران و آمریکا برای مذاکرات دو‌جانبه آمادگی ندارند؛ اما سعی می‌کنند در قالب سازوکار‌های فراتر از مناسبات دوجانبه مثل برجام روابط را مدیریت کنند. البته اگر بتوانند این مدیریت را سامان دهند، احتمال اینکه تنش‌زدایی و دیپلماسی تنش‌زدایی به سیاست غالب تبدیل شود، وجود دارد.
 
بحث مذاکره که پیش می‌آید، از اصلاح‌طلبان به‌عنوان عامل مطرح آن یاد می‌شود و ظریف به‌عنوان سردمدار مذاکره. آیا ظریف یک اصلاح‌طلب است؟
 
ظریف اصلاح‌طلب نیست. او یک دیپلمات است. کسی که موضع سیاست خارجی دارد و دیپلمات‌ها نیز معمولا از تعریف در دل یک جریان سیاسی اکراه دارند و شاید غیر از یک مقطعی که در دوران احمدی‌نژاد ایشان منصب دیپلماتیک را از دست داد، همیشه صاحب منصب دیپلماتیک بوده است. ایشان طبق اخلاق سیاسی دیپلمات‌ها خودش را در جریان‌های سیاسی محصور نکرد؛ ضمن اینکه به هر حال چنین دیپلماتی در جریان‌های افراطی تعریف نمی‌شود؛ بنابراین به طور طبیعی این تعریف سیاسی است که می‌شود از ایشان داشت. ظریف نماینده کشور در مذاکرات است، پرونده هسته‌ای ایران جزء مقوله‌های کلان سیاست خارجی ایران است و تعیین تکلیف این‌ها در شورای عالی امنیت ملی صورت می‌گیرد. در زمان آقای خاتمی و احمدی‌نژاد به اشتباه این پرونده را از وزارت خارجه گرفتند و به دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی سپردند. دبیرخانه‌ای که مسئولیت امنیت را در حوزه‌های مختلف دارد و بخشی از مسئولیت آن سیاست خارجی است و بخش کوچک‌تر آن موضوع هسته‌ای است.
 
یکی از کار‌های خوب دولت آقای روحانی، این بود که پرونده را به وزارت خارجه داد. آقای ظریف نماینده شورای عالی امنیت ملی در مذاکرات بود و به هر حال توافقاتی که صورت گرفت، در همین قالب شکل گرفت. اما ظریف یک نقطه‌ضعف عمده داشت و به نظر من هیچ‌وقت نتوانست در مقابله با حوزه عمومی و حوزه‌هایی که برای پاسخ‌گویی حاضر می‌شود، این تعریف را مشخص کند که مأموریتی که به او داده شده، چگونه انجام شده است و به خاطر همین بود که هر زمانی حرف شکست بود، تمام تقصیر‌ها را گردن ظریف می‌انداختند و هر زمانی که بحث پیروزی می‌شد، دیگران را شریک پیروزی می‌کردند. این نقطه‌ضعف صرفا به ایشان نیز ختم نمی‌شود و نقطه‌ضعف کلی دولت آقای روحانی بود که من آن را دولت سست نام‌گذاری کرده‌ام. دولت سست دولتی است که در مرحله اول نمی‌تواند از خودش دفاع کند. به همین دلیل ما می‌گوییم تمام مشکلات گردن دولت فعلی انداخته می‌شود؛ ضمن اینکه حتی برای اختیارات خودش نیز دفاع لازم را صورت نداد. آقای ظریف هم بخشی از این دولت سست بود که آسیب‌های این سستی را متوجه خودش و وزارت امور خارجه کرد.
 
‌سؤالی که بعد از مذاکره با آمریکا پیش می‌آید، این است که توافق با آمریکا به معنای پایان مبارزه با آمریکاست؟
 
من معتقدم سیاست خارجی امری مقطوع نیست. به هر حال همواره در رفتار‌های تاکتیک‌پذیر، امر قدسی شکل نمی‌گیرد. آمریکا کشوری است که من معتقدم نباید با یک دید به او نگاه کرد. باز هم تأکید می‌کنم آقای اوباما حتما با ترامپ فرق داشت و آقای بایدن هم با ترامپ فرق دارد؛ اما واقعیت این است که بایدن هم با اوباما فرق دارد و این تفاوت‌ها را نباید با یک دید کلیشه‌ای نگاه کرد. آمریکا هیچ‌وقت به خاطر ما رفتارهایش را در دنیا عوض نخواهد کرد. همین الان سالگرد زمانی است که پنج نفر از مردم معترض به مجلس نمایندگان آمریکا حمله کردند، به خاطر اینکه با استعمار آمریکا مبارزه کردند و سعی در ترور نمایندگان داشتند تا حقانیت خود را به اثبات برسانند. همین آمریکا را اگر از همسایگانش بپرسید، بخش اعظمی از گرایش‌های چپ و سوسیالیستی در آمریکای لاتین ناشی از ظلمی است که آمریکا از لحاظ تاریخی به همسایگانش کرده است؛ بنابراین بسته به رفتاری که آمریکایی‌ها دارند، سیاست هم شکل می‌گیرد. واقعیتی که در سیاست میان ایران و آمریکا شکل گرفته، این است که زورآزمایی منجر به توافق می‌شود. به هر حال با وادادگی نمی‌شود از آمریکا امتیاز گرفت؛ اما هر زمانی که ایران قدرتش را به رخ کشیده است، توانسته امتیاز بگیرد. در موضوع هسته‌ای نیز، چون پرونده هسته‌ای پیش‌تر از درخواست‌های سیاسی بود، توانست از آمریکا امتیاز بگیرد؛ وگرنه اگر ایران در برنامه هسته‌ای پیشرفت نمی‌کرد، توانایی امتیازگیری از آمریکا را نداشت. بر این اساس معتقدم ایران نباید مؤلفه‌های قدرت را به خاطر خوش‌بینی به لبخند آمریکایی‌ها زمین بگذارد.
 
‌به نظر شما مشکل اصلی جمهوری اسلامی امپریالیسم‌ستیزی است یا آمریکاستیزی؟
 
واقعیت این است که امپریالیسم شیوه‌های دیگری در دنیای امروز دارد. بعد از جنگ سرد و از ابتدای ۱۹۹۰، همان جریانی که به‌عنوان امپریالیسم یاد می‌شد یا جهان اول، در گذشته ابزار‌های فیزیکی‌تری را برای تاراج ملت به کار می‌گرفتند؛ اما امروز در حال قانون‌گذاری برای جهان هستند و برای مثال سازمان تجارت جهانی، صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی سازوکار‌هایی هستند که امپریالیسم به خاطر حضور در عرصه تصمیم گیری، نظرات خودش را از طریق این نهاد‌ها پیش می‌برد؛ بنابراین عرصه چالش به نظر من چالش فیزیکی گذشته نیست و جای خودش را به نهاد‌های تصمیم‌گیر جهانی داده است. جمهوری اسلامی ایران جزء ۲۰ اقتصاد بزرگ دنیاست، ولی در گروه ۲۰ جایگاهی ندارد؛ بنابراین باید بتوانیم از طریق راهکار‌های جدید از‌جمله عضویت در شانگ‌های و... و تلاش برای تحمیل نظراتمان در عرصه‌های جهانی فعالیت کنیم، نه اینکه به روش سنتی و چریکی در مقابل امپریالیسم بایستیم؛ جایی که بهانه را به دست دشمنان می‌دهد! ایران هر‌چه اقتصاد و توسعه بیشتری داشته باشد، در دنیای روز بیشتر می‌تواند با کشور‌های استعمارگر مبارزه کند.
 
‌به نظر شما دولت بایدن خواستار تدوین برجام جدیدی است یا به شرایط قبلی مذاکره برمی‌گردیم؟
 
من معتقدم بایدن نماینده سیاست‌مداران محافظه‌کار در آمریکاست، هرچند محافظه‌کاری را در جمهوری‌خواه‌ها دیدیم، اما بایدن محافظه‌کار میان دموکرات‌هاست. ترامپ سعی کرد منافع آمریکا را ببیند و برای مثال اگر بخشی از قرارداد‌های پسابرجام ایران به‌جای چین و کشور‌های اروپایی و روسیه با شرکت‌های آمریکایی بسته می‌شد، ترامپ هیچ‌گاه از برجام خارج نمی‌شد. بایدن منافع لابی‌های مختلف و متحدان آمریکا را می‌بیند و انتظارش این است که این‌ها را به‌عنوان ضمایم برجام معرفی کند که اگر ایران این شروط را بپذیرد، هیچ‌وقت پینه‌هایی که بر دل برجام زده می‌شود، بسته نخواهد شد. بایدن می‌خواهد در برجام مسائلی مثل قدرت منطقه‌ای ایران، موشک‌های بالستیک و... با تعهدات همراه شود که دلیلی ندارد ایران این شروط را بپذیرد. ایران تنها حوزه‌ای که پذیرفته تعهد دهد، حوزه هسته‌ای است که در گذشته هم این تعهدات صورت گرفته، الان می‌خواهند در حوزه سیاسی نیز این تعهدات داده شود. ولی من معتقدم در سایر حوزه‌ها اگر ایران وارد مذاکره شود، قابلیت‌های برجامی هم زیر سؤال می‌رود.
مجلس فعلی با قوانینی که جدیدا تصویب می‌کند، می‌تواند به‌طور قانونی جلوی مذاکره میان ایران و آمریکا را بگیرد؟
 
من اعتقادم بر این است که از ابتدا با بایدن نباید وارد تقابل ضرب‌الاجل می‌شدیم. به همین دلیل من قانون مجلس را نقد کردم. ضرب‌الاجل در سیاست برای دو کشوری که در شرایط جنگی به سر می‌برند. در دیپلماسی ضرب‌الاجل‌ها دست‌و‌پای دیپلمات‌ها را می‌بندد؛ به همین دلیل قانون‌های جدید مجلس را نقد کردم، اما وقتی مجلس قانون را تصویب کرد، الان معتقدم این ضرب‌الاجل یک قانون است و کوتاه‌آمدن از آن توان چانه‌زنی دیپلمات‌ها را تضعیف می‌کند؛ بنابراین در چالش بین مجلس و دولت بر سر توافق با آژانس باوجوداینکه با قانون مجلس مشکل داشتم، در این شرایط این حق مجلس است که قانون اجرا شود. درست است که آمریکایی‌ها در چند روز اخیر سعی می‌کنند لحن تهدید را انتخاب کنند، ولی واقعیت این است که دولت بایدن برای تنش با ایران آمادگی ندارد. مجلس از تجربه توافقی که با آژانس شکل گرفت، درس بگیرد.  

این دو طرف تا پای کشاندن قوه قضائیه به پرونده در قالب ادعا پاسخ‌خواهی از رئیس‌جمهور پیش رفتند، ولی نتیجه این بود که در نهایت کمیته مشترک تشکیل شد. این کمیته را قبل از اینکه قانونی نوشته شود، باید تشکیل داد. تبدیل‌شدن موضوع هسته‌ای به یک مسئله جناحی به ضرر کشور است؛ بنابراین کمیته‌های مشترک را به‌جای اینکه بعد از دعوا شکل بگیرند، باید قبل از دعوا تشکیل داد. شبیه کاری که در مجلس هفتم شکل دادیم. زمانی که در‌حال تدوین قوانین مذاکرات هسته‌ای بودیم، ابتدا به نمایندگی از مجلس جلسات مشترکی را با مسئولان وزارت خارجه و شورای عالی امنیت ملی می‌گذاشتیم، به‌طوری‌که این تصمیمات به جایی رسید که نماینده ایران وقتی در‌حال مذاکره با طرف مقابل بود، نقطه قوتش این بود که در یکی از این جلسات روزنامه تهران‌تایمز را با خودش برد که تیتر اولش این بود که ۲۶۳ نماینده مجلس از مذاکره‌کننده حمایت کرده بودند؛ بنابراین به نظر من کمیته‌های مشترکی برای حل اختلاف باید شکل بگیرد.
 
‌سد‌های فعلی توافق با آمریکا چیست؟
تندروی ها، سد‌های مقابل ایران و آمریکاست. در سیاست نباید اسیر تابو‌ها شد، هیچ کشوری به اندازه ایران درگیر تابو‌ها در سیاست خارجی نیست؛ البته در آمریکا هم نسبتا این مسئله وجود دارد. برای مثال اقدامات تروریستی ۱۱ سپتامبر مشخص بود که کشور‌های عربی پشت این موضوع‌اند، اما می‌بینیم ابتدا اتهامات را به ایران می‌زنند. این بخشی از تابو‌های ذهنی است که با تبانی پول و نفت و اسلحه روز‌به‌روز تقویت شده، در ایران نیز مذاکره با آمریکا نباید به تابو تبدیل شود. این اتفاق باعث شده کشور‌های مختلف تحت عنوان میانجی عمل کنند، ولی هیچ میانجی‌ای در روابط میان ایران و آمریکا پیش از منافع ملی خودش ندیده است، ایران و آمریکا بر اساس تصمیمات خارجی باید یک خط قرمز ارتباطی داشته باشند. این خط قرمز به معنای مذاکره با آمریکا نیست. یعنی اینکه دو طرف در طول تاریخ دشمنان مشترکی نیز برایشان شکل گرفته است یا کشور‌هایی که منافعشان در مذاکره میان ایران و آمریکا نیست. این کشور‌ها همواره مانع تنش‌زدایی میان ایران و آمریکا می‌شوند؛ بنابراین من معتقدم در شرایط فعلی که از ترامپ گذشتیم و رابرت مالی مسئول ارتباط با ایران معرفی شده، باید در ایران هم کانالی تحت عنوان ارتباط شکل بگیرد. ما چنین مسئله‌ای را نداریم؛ چون یکسری تحرکات سیاسی تبدیل به تابو‌های سیاسی در ایران شده است و این تابو‌ها منافع کشور را تأمین نمی‌کند.

شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه‌شرق، تاریخ انتشار ۱۷ اسفند ۱۳۹۹، کد خبر: ۲۷۹۲۶۴، sharghdaily.com
اخبار مرتبط
خواندنیها-دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین
پرطرفدارترین