شعار سال: کشاورزی یکی از بخشهای مهم اقتصاد است که با چالشهای فراوانی مواجه میباشد. این بخش در گذر زمانی ۴۲ ساله بعد از انقلاب و حتی قبل از انقلاب، مسیر مارپیچی را طی کرده که برداشت نویسنده این است مشخص نیست مقصد نهایی این مارپیچ پرپیچ و پیچیده کجاست. در یک دهه از آن بهعنوان محور توسعه و موتور محرکه اقتصاد نام برده میشود و در دهه دیگر محور استقلال. در یک دهه خودکفایی در تولید محصولات کشاورزی اساسی هدف است و محور سیاستگذاری و در دههای دیگر خوداتکایی. اینکه کدامیک از راهبردهای ۴گانه در صحنه میدانی بدون پیامدهای منفی کوتاه و بلندمدت عملیاتی شده است خود داستانی مهم است که نیازمند کار کارشناسی، مطالعاتی و تحقیقاتی در جغرافیای کشاورزی ایران است تا با توجه به دادههای دقیق و قوی میدانی بتوان ارزیابی از این راهبردها داشت.
اما در این یادداشت نویسنده به هیچوجه قصد ندارد از این منظر راهبردهای ۴گانه بالا را مورد ارزیابی قرار دهد بلکه هدف این است که به یک تضاد بین دوگانههای جمعیت و تولید محصولات کشاورزی بر مدار راهبرد خودکفایی کشاورزی پاسخ دهد که آیا اساساً این دو جمعپذیر بوده و قابلیت همسو شدن دارند و یا اینکه الاکلنگ جمعیت و تولید کشاورزی حاکمیت مطلق دارد و سیاستگذار باید بین این دو یکی را برگزیند و هیچ راهی برای لحاظ همزمان این دو وجود ندارد؟ آیا خودکفایی در تولید کشاورزی امکانپذیر است و در صورت امکان آیا میتوان بر مدار خودکفایی بر جمعیت تأکید ویژه داشت و افزایش جمعیت را بر اساس سطح تولید حاصل از پروژه خودکفایی کشاورزی پیشنهاد داد؟ آیا این امکان وجود دارد که برنامه جمعیتی بلندمدت کشور را بر مدار خودکفایی کشاورزی تنظیم و عملیاتی ساخت بدون اینکه در بازار محصولات کشاورزی تلاطم و آشوب ایجاد کند؟

قبل از پاسخ به سؤال اول، لازم است
دیدگاههای موجود راجع به جمعیت و تولید کشاورزی را مورد بررسی قرار داد. در ارتباط با جمعیت و تولید کشاورزی دو دیدگاه را میتوان مدنظر قرار داد: دیدگاه اول که بسیار غالب است و در تئوریها و آراء بسیاری از صاحبنظران مورد توجه قرار گرفته عبارت است از اینکه بین تولید کشاورزی در یک سرزمین و جمعیت رابطه معکوس وجود دارد و درواقع خاصیت الاکلنگی دارند. بهبیاندیگر، نمیتوان همزمان افزایش تولید کشاورزی و افزایش جمعیت را در دستور کار قرار داد و عملاً منابع سرزمینی امکان پوشش مواد غذایی مورد نیاز برای جمعیت افزایشیافته را نخواهند داشت. منابع و امکانات تولید محصولات کشاورزی محدود بوده و از سوی دیگر تولید کشاورزی با مجموعهای از ریسکها مواجه است که آن را بهشدت تحت تأثیر قرار میدهند بنابراین نمیتوان ورای منابع یک کشور جمعیت را افزایش داد. به همین دلیل مخالف افزایش جمعیت هستند و معتقدند جمعیت باید بر مدار تولید به همراه درجه و حاشیهای برای پوشش ریسکهای احتمالی مدنظر قرار گیرد و بهطور عمیق اعتقاد دارند منبع و منشأ بسیاری از تخریبها و تهدیدهای بخش کشاورزی تقاضای فزاینده برای مواد غذایی است. این دیدگاه اگرچه بر اساس اصول تولید کشاورزی و تأمین امنیت غذایی منطقی است، اما
نگاه جامع به مسئله تولید کشاورزی و نیز موضوع جمعیت ندارد.
به نظر نویسنده در مقابل دیدگاه اول که اعتقاد به تضاد بین تولید کشاورزی و جمعیت دارند، میتوان دیدگاه دومی را مطرح کرد. در این دیدگاه نوع نگاه به جمعیت و تولید کشاورزی کاملاً متفاوت از نگاه ایستای بیانشده در دیدگاه اول است. در این دیدگاه جمعیت صرفاً تودهای در حال افزایش با تقاضای فزاینده برای مواد غذایی نیست و این باور وجود دارد که جمعیت تعلیمپذیری تغذیهای دارد و برای مدیریت خاصیت الاکلنگی بین جمعیت و تولید کشاورزی و دستیابی به یک تعادل نسبی منتج به حفظ منابع پایه، لازم است سازوکارهای زیر مورد توجه قرار گیرند:
۱. هدفگذاری جمعیتی برای یک دهه مدنظر قرار گیرد تا نظام برنامهریزی تولید کشاورزی از یکسوی و زیرساختهای دیگر مورد نیاز برای جمعیت بتواند خود را با جمعیت هدف متناسبسازی نماید؛ بنابراین جمعیت مقولهای یله و رها شده و بدون مدیریت نخواهد بود و در چارچوب نظام مدیریتشدهای رشد خود را خواهد داشت.
۲. نظام تولید کشاورزی نیز متناسب با جمعیت باید برنامهریزی لازم را بدون فشار افزودهای بر منابع پایه بهویژه آبوخاک داشته باشد. در این چارچوب افزایش ضریب نفوذ دانش و فناوریهای افزایشدهنده تولید محصولات کشاورزی از یکسوی و از دیگر سوی، تلاش جدی برای کاهش ضایعات محصولات کشاورزی باید در دستور کار قرار گیرد تا افزایش دو سویهای در تولید محصولات کشاورزی رُخ دهد. در ارتباط با وزن این دو باید اذعان داشت که وزن ضریب نفوذ دانش و فناوری بسیار مهم است، زیرا علاوه بر ایجاد بسترهای لازم دانشی و فناوری برای ارتقای بهرهوری و افزایش تولید در سطح مزرعه، همزمان فضای لازم برای استفاده از این دو مؤلفه بهمنظور کاهش ضایعات محصولات کشاورزی را در فراهم خواهد آورد؛ لذا در این چارچوب تولید آماده عرضه برای مصرف جمعیت هدفگذاری شده افزایش و نااطمینانیهای عدم تأمین مواد غذایی تا حد بسیار زیادی کاهش خواهد یافت. این فرایندها اگرچه امکانپذیر بوده و در بررسی تجربه جهانی نشان داده شده است که بسیاری از کشورها با این راهبردها توانستهاند تولید کشاورزی را چندین برابر کرده و مازادی را برای عرضه در بازار جهانی داشته باشند، اما حداقل در ایران با توجه به ویژگیهای بهرهبرداریها و بهرهبرداران و نظام مدیریت و برنامهریزی کشاورزی فرایندی کوتاهمدت نبوده و نیازمند یک زمان بلندمدت حداقل ۱۰ ساله است تا بتوان حرکتهای اولیه افزایش دوسویه تولید کشاورزی را بهمنظور پاسخگویی به تقاضای جمعیت هدفگذاری شده داشت. بهبیاندیگر، افزایش جمعیت هدفگذاری شده باید با یک وقفه زمانی ۱۰ ساله مدنظر قرار گیرد.
۳. تعلیمپذیری تغذیهای جمعیت موجود و بهتبع آن جمعیت آتی یکی از مؤلفههای مهم برای جبران کسریهای احتمالی ناشی از ریسکهای تولید کشاورزی است که از طریق تغییر در سبک تغذیهای باید مورد توجه قرار گیرد که در این میدان از یکسوی نقش متخصصین تغذیه برای تولید محتواهای آموزشی از منظر تغذیه تأمینکننده مواد مورد نیاز جمعیت با توجه به گروههای سنی و بهتبع آن صنایع فرآوری و بستهبندی غذایی برای تولید بستههای غذایی تأمینکننده حداقلهای لازم برای رشد و جلوگیری از سوءتغذیه و از دیگر سوی نقش نظام آموزشی کشور در توجیه و هدایت جامعه به سمت الگوهای غذایی تأمینکننده انرژی و سلامت افراد بسیار با اهمیت است تا از مصرف مازاد بر نیاز جلوگیری شود.
با توجه به مطالب بالا، اولاً امکان ایجاد هارمونی بین افزایش جمعیت و تولید محصولات کشاورزی از طریق سازوکارهای سهگانه بالا وجود داشته و ضرورتی به گزینش یکی وجود ندارد و بهطور همزمان میتوان با مدیریت هوشمندانه هر دو را مد نظر قرار داد و ثانیاً به لحاظ اولویتبندی سازوکارهای سهگانه بالا میتوان دو سازوکار دوم و سوم را بهطور همزمان مدنظر قرار داد هرچند هدفگیری سازوکار سوم با توجه به شرایط موجود و اینکه نفوذ دانش و فناوری در بخش کشاورزی از زمانبری بالاتری برخوردار است، در اولویت اول قرار میگیرد و پس از آن سازوکارهای دوم و اول قرار میگیرند.
در پاسخ به این سؤال که آیا خودکفایی در تولید کشاورزی امکانپذیر است و در صورت امکان آیا میتوان بر مدار خودکفایی بر جمعیت تأکید ویژه داشت و افزایش جمعیت را بر اساس سطح تولید حاصل از پروژه خودکفایی کشاورزی پیشنهاد کرد؟ آیا این امکان وجود دارد که برنامه جمعیتی بلندمدت کشور را بر مدار خودکفایی کشاورزی تنظیم و عملیاتی ساخت بدون اینکه در بازار محصولات کشاورزی تلاطم و آشوب ایجاد کند؟ باید اذعان داشت که بر مدار خودکفایی تولید محصولات کشاورزی نمیتوان سیاستگذاری و هدفگذاری جمعیتی داشت، زیرا هیچ سیاست بلندمدتی وجود ندارد که منجر به خودکفایی در درازمدت شود و یا کمبود مواد غذایی را از بین ببرد. به همین دلیل انجام هرگونه برنامهریزی جمعیتی مبتنی بر خودکفایی تولید کشاورزی باطل است و نباید به برنامه و یا سیاست خودکفایی تولید محصولات کشاورزی بهصورت بلندمدت نگاه کرد، زیرا حداقل در ارتباط با یک چیز این اطمینان وجود دارد که تولید محصولات کشاورزی بهشدت از ریسکهای تولید بهویژه از تغییرات آب و هوایی تأثیر میپذیرند. در این خصوص همانگونه که پیشتر بیان شد برخی اعتقاد به کاهش جمعیت برای نیل به افزایش تولید و دستیابی به خودکفایی میباشند که با توجه به تبعات مختلف قابلقبول نیست و منطقی است از سازوکارهای بیانشده در بالا بهره گرفت. به نظر نویسنده اگرچه خودکفایی در یک یا دو محصول کشاورزی با درجه تأثیرگذاری بالا بر امنیت غذایی مردم با لحاظ همه ملاحظات محیطزیستی و حفظ منابع پایه در چارچوب نفوذ دانش و فناوری در بخش کشاورزی قابلقبول است، اما گرایش بیشازحد به این مهم بدون سرمایهگذاری بالا در فناوریهای کشاورزی بهویژه بذرهای اصلاحشده پربازده و دیگر ملاحظات فنی تولیدی از توجیه لازم برخوردار نبوده و بهشدت باید از آن اجتناب شود و بر مدار دستیابی به خوداتکایی هدفگذاری شده (درصدی از خودکفایی) حرکتهای پایدار آینده را داشت، زیرا خودکفایی فشار زیادی را بر منابع پایه کشاورزی وارد خواهد کرد که نتیجهای جز تخریب و تولید زمینهای کشاورزی حاشیهای در بر نخواهد داشت درحالیکه در خوداتکایی گرایش به سمت دستیابی به درجهای از خودکفایی بدون تخریب مدنظر خواهد بود و بهنوعی تولید عاقلانه محصولات کشاورزی با توجه به محدودیتها و داشتهها است.
امید اینکه سیاستگذار کشاورزی این قاعده نانوشته مبنی بر نبود هیچ سیاست بلندمدت تأمینکننده خودکفایی در درازمدت را بهعنوان راهنمای تولید کشاورزی مدنظر قرار دهد و در بلندمدت بر خوداتکایی تأکید بیشتر داشته و برنامهریزی لازم را بنماید و سیاستگذاران جمعیتی کشور نیز هرگونه سیاستگذاری و هدفگذاری جمعیتی کشور را نه بر اساس خودکفایی کشاورزی بلکه بر مبنای درجه نفوذ دانش و فناوری در بخش کشاورزی و در نتیجه افزایش بهرهوری و تولید کشاورزی و دستیابی به خوداتکایی در تولید کشاورزی تنظیم نمایند تا از منظر تأمین امنیت غذایی شکافی جدی بین تولید کشاورزی و افزایش جمعیت رُخ ندهد.
محمد قربانی. استاد دانشگاه فردوسی مشهد
پایگاه تحلیلی خبری شعار سال برگرفته از معجزه توسعه