پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۳۵۰۰۶۹
تاریخ انتشار : ۱۹ تير ۱۴۰۰ - ۲۲:۰۶
تا وقتی‌که سهم و نقش مردم در حکمرانی تعریف نشود، هرگونه حکمرانی شکست خواهد خورد و متقابلاً اگر حکمرانان نیز نقش مردم را نبینند این حکمرانی نیز شکست خواهد خورد. این رابطه تعاملی است.

  شعار سال:الگوهای هنجارساز و شکل‌دهی به جامعه یکی از مباحث مهم در سیاست‌گذاری فرهنگی و اجتماعی است. از این منظر تحلیل فرایند جامعه پذیری نسل‌های جدید در مواجهه با جهان درحال تغییر بسیار دشوار است، به خصوص زمانی که حرف از هویت یک جامعه دینی در عصر مدرن به میان می‌آید. در این مجال به گفت و گو با دکتر یحیی جهانگیری؛ پژوهشگر دین و جامعه نشسته‌ایم تا به مباحثی از این دست بپردازیم.
 
روابط اجتماعی امروز بین افراد و جامعه در بسترهای فردی و جمعی را چگونه می‌بینید؟ آیا ما امروز با الگوی مناسب برای شکل‌دهی به کنش‌های فردی و اجتماعی به‌خصوص برای نسل‌های جدید مواجه هستیم؟
 
ما اساساً با نبود الگو یا بودن الگوی خوب در کنش‌های هنجاری مواجه نیستیم. واقعیت این است که ما با یک آشفتگی و شلختگی در حوزه هنجارسازی مواجه هستیم که سبب شده است این شلختگی رفتاری را هم ببینیم. یعنی جوان ما اصلاً الگویی را که می‌خواهد پیدا نمی‌کند و از سر نبود این الگو‌ها به الگوهای دیگر روی می‌آورد. او داروی مناسب خود را نمی‌یابد و از سر اضطرار به این موضوع سر می‌زند. به همین خاطر ما بعضاً مشاهده می‌کنیم که ناگهان الگوی رفتاری اینها تغییر می‌کند و از آن سیر می‌شوند.
 
در این حوزه عملاً با دو موضوع مواجه هستیم. یکی اینکه فرد الگوی مناسب را پیدا نمی‌کند و به سراغ الگویی که معرفی شده است می‌رود و این رفتار اجتماعی‌اش را شکل می‌دهد و از طرف دیگر این به این معنی نیست که الگوی خوب نداریم. خودش هم ممکن است اساساً بفهمد که این نمی‌تواند الگوی خوبی باشد. از سوی دیگر ما الگوی خوب هم داریم. منتهی این الگوی خوب در قالب یک مدل هنجار ساز نیست و نتیجتاً الگوی خوب ما به‌عنوان یک الگوی هنجار ساز معرفی نمی‌شود و جامعه خالی می‌شود. در این جامعه خالی قاعدتا فرد به دنبال الگوی خود می‌گردد تا رفتار اجتماعی خود را بسازد و به دنبال کسی می‌رود که اساساً او را نمی‌خواهد.
 
پس این‌که سؤال مطرح شود چرا جوانان به این الگوها علاقه دارند بنده با این سؤال اساساً مخالفم. جوانان علاقه ندارند بلکه کسی نیست که انتخاب شود.
 
اینها این الگوها را انتخاب نمی‌کنند بلکه مجبورند برگزینند. در طرف مقابل هم افرادی که بتوانند الگو باشند هستند ولی ما نمی‌توانیم اینها را به‌صورت سمبل هنجارساز معرفی کنیم.
 
گفته می‌شود که زمان شهید مطهری طلبه‌ها حتی عینک شهید مطهری برایشان الگو شده بود. در این دوره شما حجم زیادی از ورود نخبگان کشور به حوزه علمیه را شاهد هستید، به این خاطر که حوزویان یک جریان الگوساز بودند. اینها شهید مطهری را می‌دیدند، علامه طباطبایی را می‌دیدند، امام را می‌دیدند، شهید بهشتی و رهبری را می‌دیدند. یعنی این اشخاص الگو شدند و رفتار اجتماعی را شکل دادند.
 
اما چرا این الگوها دوباره نیستند تا افراد دوباره وارد حوزه شوند؟ جواب این است که اینها هستند بلکه قدرت ساختن هنجار اجتماعی را ندارند. یا ما باید بتوانیم از اینها یک مدل هنجارساز اجتماعی داشته باشیم. آن‌وقت ما می‌توانیم مدیریت کنیم که جامعه به‌سوی مطلوب حرکت کند.
 
چالش‌هایی امروز داریم در نگاه اول شاید به نظر برسد محصول کلیشه‌های تفاوت نسلی است، آیا چیزی فراتر از این نیز وجود دارد؟ اساساً علت این چالش‌ها چیست؟
 
واقعیت این است که مسائل انسانی معلول یک عامل نیستند. به‌هرحال انسان موجودی سیال، شناور و دارای دگردیسی‌های رفتاری و روانی است. مخصوصاً در دوره معاصر عوامل تغییر سبب شده است این تغییرات سرعت بیشتری بیابد. شاید در دوره‌های قبل این تغییرات کم بود و نسل به نسل اتفاق می‌افتاد اما در دوره فعلی می‌بینیم که یک نسل اتفاق می‌افتد و باید از انسان یک و دو استفاده کنیم. هایدگر اول، هایدگر دوم. دلیل این امر عوامل محیطی است که در دوره جدید تغییرات را سریع کرده است. در این دوره می‌بینیم که ذائقة انسان تغییر می‌کند. نیازهای انسان تغییر می‌کند. عوامل مؤثر در انسان تغییر می‌کند و همه اینها سبب می‌شود که ما این‌گونه چالش‌ها را ببینیم و اینها الزام می‌کند که ما هم در برنامه‌ریزی‌هایمان سرعت عمل و انعطاف داشته باشیم.
 
برای مثال ما هنوز داریم از سبک زندگی حرف می‌زنیم درحالی‌که ما اگر درباره سبک زندگی اسلامی صحبت می‌کنیم باید عبارت را به «سبک‌های زندگی‌» تغییر دهیم. ما نمی‌توانیم برای انسان امروز یک ورژن از زندگی را بنویسیم. ورژن‌ها متعدد هستند، ورژن‌های متعدد باید برای انسان نوشته شود.
 
اسلام هم گونه‌های متعدد را پیشنهاد می‌کند. اسلام معتقد است ما یک نقطة حداقل و حداکثر داریم. ما هم باید الگوی سلمانی داشته باشیم و هم الگوی اباذری داشته باشیم. در روایت هست وقتی پیامبر با سلمان صحبت می‌کرد و اباذر رسید پیامبر صحبت‌هایش را ادامه نداد. این به معنای این است که الگوی سلمان و اباذر متفاوت است. پس ما اگر جامعه را کارگاه ریخته‌گری ببینیم که همه انسان‌ها را یک‌شکل و یک ورژن می‌کند، این مدل شکست می‌خورد. انسان مخصوصاً در دوران معاصر با تنوعی از زیست‌ها، با انعطاف و سرعت بالا این دگردیسی‌ها را تجربه می‌کند.
 
تنوع زیست فردی و سبک‌های زندگی متفاوت در جامعه چه تأثیری در روابط بین افراد در جامعه با دیگری دارد؟
 
اساساً نوع جهان‌بینی، ایدئولوژی و سبک زندگی بر کنشگری ما و روابط ما تأثیر دارد. نه‌تنها با انسان‌های دیگر بلکه با هستی. ما اگر این نگاه اسلامی را ترویج کنیم که می‌گوید شما باید هر لحظه‌تان سلم و سلام باشد، «السَّلاَمُ عَلَیْکَ حِینَ تُصْبِحُ وَ تُمْسِی»، نه‌تنها هنگام سجده و رکوع، نه‌تنها هنگام نماز ما بلکه هر صبح و شام ما باید سلم باشد. وقتی این را می‌بینیم آن‌وقت کنش ما با محیط و اطراف و حتی خودم فرق خواهد کرد. یعنی تو زندگی که داری چنان هارمونیک می‌نوازی که هیچ بخشی بر دیگری طغیان نمی‌کند. به تعبیر قرآن دوتا دریا وقتی یکدیگر را ببینند بر یکدیگر بغی نمی‌کنند.
 
من اگر چنین سبک زندگی و ایدئولوژی داشته باشم باید ببینم چگونه زیست کنم که بر او بغی نکنم و همه لحظه‌های من سلم باشد. این می‌تواند، انسان دیگر، کشور دیگر و دین دیگر باشد. این سبک زندگی نه‌تنها کنش مرا با انسان دیگر حتی با محیط‌زیست تعریف می‌کند، حتی شخص بر خودش هم بغی نمی‌کند. در قرآن داریم که چه کسی بدتر از آن است که بر خود ظلم می‌کند؟ ما گاهی بر خود ظلم می‌کنیم.
 
چالش‌هایی که در حوزه روابط اجتماعی با آن در دهه‌ای که آغاز آن هستیم وجود داشته و پررنگ‌تر خواهد شد به نظرتان چیست؟
 
تردیدی نداریم این چالش‌ها بیشتر خواهد شد، دلیل پربسامدی این چالش‌ها سرعت تغییرات است و افزایش سرعت تغییرات سبب خواهد شد که انسان ذائقه و نیازهایش تغییرات بیشتری را مطلبد. در اینجا سبک زندگی که ما تعریف می‌کنیم باید بتواند این تغییرات را پاسخگو باشد. اگر نتواند پاسخگو باشد ما با چالش در روابط مواجه خواهیم شد.
 
برای حل این چالش‌ها راهکارهای حاکمیتی مدنی قابل‌تصور است؟ کدام‌یک را کارآمدتر می‌دانید؟ چه نکاتی در خصوص راه‌حل‌ها برای مدیریت این مسائل می‌توان طرح؟
 
من اساساً با سؤال شما موافق نیستم. امروزه این فقط در کشورهای جهان سوم جواب می‌دهد که یا حکومت یا نهادهای مدنی. در جوامع توسعه‌یافته نهادهای مدنی بخشی از حکمرانی هستند. امروزه این دوالیته مردم و حکمرانان یا حکمرانان و نهادهای مدنی دوگانه‌های بی‌معنایی شده‌اند. تا وقتی‌که مردم سهم خودشان در حکمرانی را مشخص نکنند هرگونه حکمرانی شکست خواهد خورد و متقابلاً اگر حکمرانان نقش مردم را نبینند این حکمرانی نیز شکست خواهد خورد. این رابطه تعاملی است.
 
اما اگر منظور سؤال این باشد که حکمرانان چگونه حکمرانی کنند و آیا اینجا نقش نهادهای مدنی را برجسته کنیم یا نهادهای مدنی نقش بیشتری دارند، سؤال می‌تواند معنا یابد.
 
براین‌اساس می‌توان گفت که ما باید از نهادهای مدنی استفاده کنیم. قرآن می‌گوید من پیامبری را به‌سوی شما فرستادم. ما خیال می‌کنیم پیامبری که ارسال می‌شود باید به‌سوی مردم برود در اینجا ما تصور می کنیم که ما باید پیامبر به‌سوی مردم را ملاحظه کنیم. درحالی که در سوره توبه می‌خوانیم «قَد جاءَکُم رَسولٌ مِن أَنفُسِکُم». من تأکید می‌کنم که می‌گوید من انفسکم، همه‌اش الیکم نیست. این من انفسکم را تفسیر کرده اند که پیامبر مانند شماست، در خیابان‌ها می‌گردد و بشری مانند شماست.
 
من با این تفسیر مخالفم. چون آیات دیگر می‌گوید که «بَشَر مِثْلُکُمْ». من انفسکم  در اینجا معنای بالاتری را می‌رساند. قرآن می‌خواهد بگوید پیامبر کسی است که از جان شماست. جالب است که نفس مذکر و مؤنث ندارد. یعنی پیامبر فارغ از جنسیت‌ها، فارغ از بحث قومیت‌ها که شبیه شما باشد. او درد شما را می‌فهمد، او از نفس شماست!
 
وقتی پیامبری از نفس شما باشد، باید پیش از اینکه messenger to باشد، باید messaging from و پیام‌آور باشد. او دردها و دغدغه‌های انسان را چشیده باشد و این پیامبر می‌تواند در عرض بیست و سه سال سه مسلمان را بکند دویست هزار مسلمان. این پیامبر می‌تواند بلال و ابوذر و عمار را تربیت کند. چون الگویی که ارائه می‌کند برای انسانی است که او را فهمیده است. ولی به این معنا نیست که چشیدن دردها به معنی مثل او شدن باشد. او درعین‌حال که درد آنها را چشید، برای آنها الگوی فاخرتر ارائه کرد.
 
ما مشکلی که در حکمرانی داریم این است که این الگو گاهی با این زیست‌بوم سازگاری ندارد. دلیلش این است که من انفسکم نیست.
 
اگر رابطه مردم و نهادهای مدنی این‌گونه باشد که با توجه‌ به اینکه از دل جامعه‌اند دردها را خوب بفهمند و حکمرانان در اتاق‌های شیشه‌ای خودشان فقط نظریه‌پردازی نکنند و باتوجه‌به شناخت نهادهای مدنی الگوهای خود را ارائه دهند، آن‌وقت می‌توان بر این چالش‌ها فائق آمد.
 

شعارسال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته ازپایگاه خبری تحلیلی  نورنیوز، تاریخ انتشار: 19 تیر  1400، کدخبر:73457 ، www.nournews.ir

اخبار مرتبط
خواندنیها-دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین
پرطرفدارترین