پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۳۶۰۹۳
تاریخ انتشار : ۲۱ آبان ۱۳۹۵ - ۱۸:۴۶
کافه پاتوق دختران شاید یکی از این ایده های نو باشد که نه تنها در خوزستان، شاید در دیگر شهرهای ایران نیز کمتر اینچنین نام و سبکی را بتوان یافت.
شعارسال: همیشه چیزهای خاص در شهرهای بزرگ نیست، گاهی می شود شهرستانی بود و خلاقانه تفاوت ها را به رخ کشید.

کافه پاتوق دختران شاید یکی از این ایده های نو باشد که نه تنها در خوزستان، شاید در دیگر شهرهای ایران نیز کمتر اینچنین نام و سبکی را بتوان یافت.

سوژه ای جذاب و خاص که امروز خاطره ساز ایام بانوان ماهشهری است.

فاطمه (آیه) آتش پنجه نقاش، عضو تیم شنا و بستکبال پتروشیمی رازی، بانوی خلاق و کار آفرینی ماهشهری که صنعت پتروشیمی حرف اول را می زند، کار خود را در شرکت پتروشیمی رها می کند و امروز صاحب برند کافه پاتوق دختران، کافه ای ویژه برای دختران است.

شما امروز خواننده فرازها و نشیب های راه اندازی این کافه خاص خواهید بود

* می شود خودتان را معرفی کنید؟

من فاطمه آتش پنجه، متولد ۱۳۶۵ در ماهشهر و دارای مدرک کارشناسی برق مخابرات هستم.

* ایده تاسیس کافه دختران چطور شکل گرفت؟

یک شب ساعت ۲ داخل خواب و بیدار بودم و خسته از کار شرکت‌ و در حال فکر کردن به کاری دیگر، دوست داشتم کار دیگه ای انجام بدهم و این ایده به ذهنم رسید که چرا یک همچین جایی نداریم که فقط خانم ها بتوانند استفاده کنند، بخصوص در ماهشهر که مثل شهر های دیگر فضای تفریحی مثل پارک بانوان ندارد.

* اولین بار با چه کسی مطرح کردین و عکس العمل چی بود؟

همان موقع پدرم بیدار بود و گفتم: « که امکان چنین چیزی هست؟ ». پدرم در ابتدا فکر کرد که منظور من کافی نت هست و وقتی گفتم نه، منظورم جایی است که قهوه، نسکافه و می خورند، گفت: «اجازه بده تا فردا بش فکر کنم.»

من تا صبح خوابم نبرد و صبح روز بعد پس از تماس های متوالی با پدرم، تا قبل از ظهر موافقت خانواده را جلب کردم و هفته بعد مرخصی گرفتم و برای طی دوره کافی شاپ، تهران رفتم.

* درست کردن فضای کافه چطور پیش رفت؟

پدرم طبقه بالای مغازه برادرم را داخل مدت ۴ ماه ساخت. داخل این مدت جز من و برادرم هیچ کس اطلاعی از ایده من نداشت و هر کس فکر می کرد مزون لباس، فروش ظروف یا چنین چیزهایی هست و کم کم تمام کارها انجام شد و ۱۳ مهر ماه، افتتاح کافه پاتوق دختران بود.

* روز اول استرس داشتین؟

بله، استرس اینکه استقبال نشود ولی بعد از یکی ، دو هفته استقبال شد ولی تا جا بیفته خیلی طول کشید.

* در ابتدای شروع به کار، چه سختی هایی وجود داشت؟

چون آقایون اجازه ورود نداشتن، شایعات خیلی زیاد بود. مثلا می گفتند که اینجا قلیون هم ارائه میشه.

اماکن همکاری نکرد و حتی با وجود تایید مامور اونجا برای پلمپ اینجا هم اومدن، طوری که مغازه های اطراف همه با برادر هایم تماس گرفتند که اومدن پلمپ کنند و

* علت پلمپ؟

بدلیل اینکه اسم را زدین کافه پاتوق دختران، پاتوقش را باید پردازید. منم گفتم باشه ور می داریم، دیگه اینکارها چیه

* کسی هم حمایت کرد؟

بله، امام جمعه خیلی حمایت کرد. حتی در ابتدای شروع نماینده فرستاد که شرایط کافه را بسنجه. برای زدن شعبه دوم هم خیلی اذیت شدیم اما در انتها هم با حمایت و وساطت امام جمعه، مشکلات بر طرف شد.

* چیدمان کار خودتان هست و یا از جایی الگو گرفتید؟

بله، کار خودم هست، داخل اینترنت که گشتم چنین چیزی نبود و من با توجه به ایده های خودم اقدام به ساخت دکور کافه کردیم.

* عکس العمل دختران به این محیط چطور بود؟

خیلی خوب بود، چون جایی باز شده بود که فقط برای ما دخترها است و راستش قبل اینکه چنین فکری به ذهنم برسد، تولد یکی از بچه ها بود و ما می گفتیم کجا بریم که راحت باشیم، بخندیم ولی سیصد نفر نگاه نکنند یا نگن ساکت شاید همین باعث شد جایی بزنم فقط برای دخترا

*خود شما اهل کافی شاپ بودید؟

من اصلا اهل کافه نبودم، فقط یک بار داخل ایام دانشجویی!

* قبل از کافه هم اهل آشپزی بودید؟

آره، قبلش آشپزی می کردم. یادم هست اولین کیکم را کلاس چهارم ابتدایی مخفیانه درست کردم، ولی چون مزه نداشت، کیک را در باغچه خانه چال کردم و تا شب خانه برنگشتم. در انتها برادرم بدنبالم آمد و بعد از چشیدن باغی مانده کیک، مادرم گفت که این که شکر ندارهه!؟! به این ترتیب بابی شد بر حضور بیشتر من در آشپزی

* منو و قیمت را چطور انتخاب کردید؟

من داخل دوره ای که دیده بودم، می گفتن منطقه شما پول زیاد میدن و قیمت بالا بزن ولی من روز اول رفتم پیش انصاف و گفتم رنج قیمت بدید که گفتن خود شما برید کافی شاپ ها، منو و قیمت ها نگاه کنید و من می رفتم و از همه عکس می گرفتم

*خاص ترین خاطره شما از کافه پاتوق دختران؟

یک روز پشت صندق بودم و چند خانم آمده بودند اینجا که بعد از نگاه کردن به منو با حالتی عصبانی، بلند شد و گفت: «خااانم کباب، جوجه ندارید؟». من گفتم نه و آنها منو را روی میز پرت کردند و رفتند. حالا هم این شده تکه کلام دوستان من

* ایده هایی مثل دفتر خاطرات از کجا نشئت گرفتن؟

تا قبل از راه اندازی کافه، به این فکر می کردم که چه کارهای عجیب و غریبی می تونم انجام بدم و این روند هم ادامه داره مثل دفتر خاطرات، ماسک های، کلی کتاب و پنجره ای که جدیدا گوشه کافه برای عکس گرفتن گذاشتم.

* دخترانه ترین چیز، کافه پاتوق دختران؟

میز بدلیجات

* برنامه آینده شما چه چیزی هست؟

چون اسم کافه را ثبت کردم، دارم به اهواز و خرمشهر شعبه می دهم.

* و اما حرف آخری که مد نظرتان هست؟

من احساس می کردم وقتی کار جدیدی داخل شهرم بزنم به ویژه در سطح خوزستان، مسئولین حمایت بیشتری کنند. در حالی که در مناطق دیگر برای کارهای ساده تر حمایت و تشویق بیشتری انجام می شود.

من حدود دو سال هست که این کار را می کنم و کافه را ثبت کردم و از مسئولین توقع و انتظار حمایت بیشتری داشتم.

با اندکی اضافات و تلخیص برگرفته از پایگاه خبری تحلیلی ماهشهر امروز، تاریخ انتشار: یکشنبه 2 آبان 1395، کدخبر: 19747، www.mahtoday.ir

اخبار مرتبط
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین