* ابوالفضل سروشمهر چگونه وارد عرصه هنر شد و چرا سینما و نه هنر دیگری؟
ورود من به عرصه سینما در سن 19سالگی اتفاق افتاد. آن زمان شناخت چندانی از سینما نداشتم، گرچه قبل از آن اغلب اوقات مجله فیلم و هفتهنامه سینما را میخواندم و به فیلم و ادبیات نیز علاقه زیادی داشتم، اما خیلی اتفاقی وارد انجمن سینمای جوان شدم و دلبستگی به سینما و ساخت فیلم در من کمکم به وجود آمد و رشد کرد و این دلبستگی تا به امروز هم ادامه پیدا کرده است.
· حال و احوال فیلم و فیلمسازی در قزوین چگونه است؟
به گمانم حال این روزهای فیلمسازی در قزوین خیلی خوب و عالی نیست، ولی آنقدرها هم که شاید تصور شود رو به وخامت نیست. دلایل زیادی برای شرایط نهچندان روبهراه فیلمسازی قزوین میشود برشمرد که بخشی از آن در همه جای ایران یکسان است؛ البته یکوقتهایی مشکلات موجود در قزوین تشدید شده است، یکی از آن مشکلات، نبود توجه مسوولین و بودجه کافی است که منجر به از بین رفتن انگیزه در میان فیلمسازان جوان و درنهایت مهاجرت آنها به تهران شده است. همینطور نداشتن فضایی مناسب جهت حضور فیلمسازان و عرضه فیلمهایشان در کنار مخاطب؛ بهطور مثال باآنکه در بیشاز 10شهر کشور فیلمهای مربوط به گروه سینمایی هنر و تجربه در حال اکران است، ولی هنوز به دلیل بیتفاوتی مدیران در قزوین و نبود دغدغه فرهنگی در این شهر، این مهم اتفاق نیفتاده است؛ موردی که بنده و دیگر دوستان بارها پیگیرش بودیم، اما تاکنون این پیگیریها به جایی نرسیده است.
* باوجود جذابیتهای سینمای داستانی، چرا سینمای مستند را برای ادامه فعالیتهای خود انتخاب کردید؟
من فکر میکنم که برای خود فیلمساز، جذابیتهای سینمای مستند میتواند بهمراتب بیشتر از سینمای داستانی باشد. فیلمساز در فرایند مواجهه با موضوع و آشنایی پیرامون آن بهنوعی کشف و آگاهی نائل میآید که بسیار متنوع و لذتبخش است و شاید قبل از آن، آگاهی چندانی درباره آن موضوع نداشته است. البته خود من همواره به سینمای داستانگو علاقه زیادی دارم، ولی فکر میکنم در شرایطی که قرارگرفتهام امکان ادامه فعالیتم در سینمای مستند فراهمتر است تا سینمای داستانی.
* سوالی که مطرح است اینکه چرا سینمای مستند ایران با اقبال جهانی کمتری نسبت به سینمای داستانی مواجه بوده است؟
گمان میکنم این مساله دلایل مختلفی دارد که بحث مفصلی را میطلبد؛ اگر بخواهم بهاختصار و در یک جمله اشارهای کرده باشم باید بگویم کمبود منابع مالی، آموزش سطحی و غیراصولی، فرایند تولید غیرحرفهای و ارائه و پخش نامناسب فیلمها، بخشی از دلایل این توجه کمرنگ نسبت به سینمای مستند ایران است.
* آیا جغرافیای محیط که در آن زندگی میکنید بر فیلمهای شما تاثیری هم داشته است؟
قطعا گذاشته! این تاثیر تقریبا گریزناپذیر است. فکر میکنم در کار هر فیلمسازی این تاثیر وجود دارد و فقط نوع ارائه و حضور آن در کارها متفاوت است. در فیلمهای من، شهر قزوین بهعنوان کالبدی زنده همواره دیده میشود؛ یکوقت با رویکردی تاریخی و دیگربار با رویکردی اجتماعی. شهر قزوین در کارهای من صرفا جایی نیست که قصهای در آن جریان دارد، بلکه خود موضوع قصه و محور فیلم است.
* و سوال آخر اینکه، اگر قرار باشد روزی آخرین سکانس زندگی خود را بسازید، این سکانس چه خواهد بود؟
جواب دادن به این سوال کمی سخت و دورازمن است؛ تابهحال به این موضوع فکر نکردهام، اما تصور میکنم اگر بخواهم آخرین سکانس زندگی خودم را بسازم، شاید تصویری باشد از طلوع خورشید در دشت!
با اندکی اضافات و تلخیص برگرفته از هفته نامه فروردین امروز، تاریخ انتشار: - ، کدخبر: 2554، www.farvardinemruz.ir