شعار سال: تقی آزاد ارمکی استاد برجسته جامعه شناسی دانشگاه تهران گفت: باید با مردم آشتی کرد. باید مردم را به رسمیت شناخت. شاید بشود گفت این کشور در بهترین شرایط تاریخی خودش قرار گرفته که گروههای متعدد اجتماعی با نفوذ پیدا کرده است؛ با این گروهها گفتگو کن. رئیس جمهور عزیز ما به من بگوید نماینده زنانش کیست؟ نماینده دانشجویانش کیست؟ نماینده بروکراتیکش کیست؟ سخنگوی دولت تو گزارشگر احوالات درون دولت است و نه ارتباط با دانشگاه. وزیر علوم شما کجا توانایی ارتباط با استادان دانشگاه دارد؟! فقط مقاله نوشته است. نماینده فرهنگت کیست؟ این وزیر ارشاد تو است که میخواهد تنبیه کند. نماینده اقتصادی وزیر اقتصاد تو است که میتواند با دو تا تاجر ارتباط بگیرد؟! برادر من، مشکل وجود دارد. اصلا آن تعطیل، دولت را کنار بگذاریم.
ماهیت اعتراضات دو ماه اخیر در کشور چیست؟ آیا این یک حرکت زنانه است؟ یا متعلق به «دهه هشتادی ها»؟! در این باره تعابیر و تفاسیر مختلفی مطرح میشود. هر شخصیت یا رسانه ای، و هر جناح سیاسی بر اساس خاستگاه یا منظر خاص خود برداشتی متفاوت از مجموعه این اتفاقات را عنوان میکند.
در این باره با دکتر تقی آزاد ارمکی استاد برجسته جامعه شناسی دانشگاه تهران به گفتگو نشستیم. از او سخنان زیادی در رسانهها منتشر شده است که مهمترین آن در جلسه اساتید دانشگاه تهران با رئیس این دانشگاه شنیده شد. اما این بار در مصاحبهای مفصل و چالشی تمام برداشتها از اعتراضات ۱۴۰۱ و سوالات مختلفی که در مورد آن وجود دارد را با وی در میان گذاشتیم که پاسخهایی بسیار صریح و متکی به آمار و اطلاعات ملموس را دریافت کرد.
مشروح گفت و گو با دکتر تقی آزاد ارمکی را در ادامه میخوانید:
آقای دکتر! به عنوان یک استاد دانشگاه، این روزها شما در دانشگاه چه میبینید؟
میتوان گفت در اتفاقی که افتاده، یعنی «جنبش زندگی»، دانشگاه هم حاشیه نشین و هم کانونی است. حاشیه نشین است به این دلیل که کمی مسائل خود حوزه علم و فرهنگ را دارد. چون در دانشگاه، علم و فرهنگ یک سری مسائل بنیادین باقی مانده وجود دارد؛ و در واقع دغدغه جنبش دانشجویی همان مسائل باقی مانده دانشگاه، علم و فرهنگ هست. عمدهترین آنها این است که چرا ما در دانشگاه یک انسجام نیروی انسانی و اندیشهای نداریم تا به مسائل اصلی کشور بپردازد.
مسائل اساسی کشور تنظیم رابطه مجدد بین علم با قدرت، سیاست و فرهنگ است. دانشجویان به اشکال مختلف این را مطرح میکردند و اخیرا دوباره برای مطرح کردن آن فرصت پیدا کرده اند و من فکر میکنم اگر این ماجرای «زن، زندگی، آزادی» به پایان برسد و سرانجام معینی هم داشته باشد، همچنان جبنش دانشجویی سر جای خودش هست و میخواهد برای سؤال تاریخی رابطه «علم و قدرت»، «علم و فرهنگ» و «علم و دین» پاسخ پیدا کند و جست و جو گر آن است.
اتفاقی که در شریف افتاد تلاشی در جهت «تنظیم مجدد رابطه انسانی» است
ما پدیدههای اجبنی نسبت به هم نیستیم که نگاه سکشوال قالب باشد
قصد دانشجو این است که در نظام اجتماعی ایرانی مشارکت کند
این سؤال میتوانست در میان استادان مطرح باشد، ولی چون استادان دانشگاه بیشتر کارمندان دولت هستند و کمتر جریانهای مهم اجتماعی و فرهنگی را نمایندگی میکنند، جنبش دانشجویان پیگیر این موضوع بودند. فکر میکنم جنبش دانشجویی همچنان این را ادامه خواهد داد و در بهترین شرایط کشور هم جبنش دانشجویی این دغدغه را خواهد داشت.
بحث دیگری وجود دارد که پیوست دانشجو به عنوان نیروی فعال و اثرگذار در جنبش زندگی است. دانشجویان در اکثر دانشگاههای کشور که من شنیده ام و دنبال کرده ام معترض، منتقد و فعال بوده اند و در باب گسترش ابعداد پدیدهای به نام جنبش زندگی مشارکت کرده اند. مسأله آنها این است که بالأخره موقعیت انسانها در این نظام اجتماعی چگونه است؟ مسأله زنان چه وضعیتی دارد؟ رابطه آدمها در جامعه چگونه است؟
اتفاقی که در شریف افتاد و برخی از آن به عنوان اختلاط، بی دینی و بی اخلاقی یاد میکنند، تلاشی در جهت «تنظیم مجدد رابطه انسانی» است. بالأخره ما همکلاسی هستیم و دانشگاه دختر و پسر و استادان مرد و زن دارد. وقتی همکلاسی هستیم، یعنی یک نوع آشنایی بین ما وجود دارد و غریبه نیستیم؛ ما پدیدههای اجبنی نسبت به هم نیستیم که نگاه سکشوال اینجا قالب باشد. تنظیم رابطه انسانی، مسائل انسانی، حرمت انسانی و بعد هم مسأله «مشارکت» است. بالأخره قصد دانشجو این است که در نظام اجتماعی ایرانی مشارکت کند و سهمش کجا است؟
یک عقب ماندگی فرهنگی و سیاسی وجود دارد
وقتی دانشگاه مجوز داده که دختر و پسر حضور پیدا کنند، من نمیدانم این دیوارکشیها و تحجر از کجا آمده است؟!
یک نوع «بی اصالتی فرهنگی» دارد اینجا اتفاق میافتد و آشوب ایجاد کرده است
اوایل دهه ۶۰ وقتی میخواستند بین دانشجویان دیوار بکشند امام شدیدا مخالفت کردند و به رهبری فعلی گفتند که در نماز جمعه این موضع اعلام کنند. اما اتفاقی مثل این چنین واکنش شدیدی داشته است. چرا؟
به خاطر اینکه یک عقب ماندگی فرهنگی و سیاسی وجود دارد. هرکسی مدیریت کرده فرقی ندارد. وقتی شما در یک مهمانی شرکت کرده اید و با هم دور یک میز نشسته اید که نمیتوانید پشت به هم کنید و بنشینید و باید با هم بنشینند. میزبان مجوز ورود آدمهای آشنا را داده که بتوانند با هم گفتگو کنند. وقتی دانشگاه مجوز داده که دختر و پسر حضور پیدا کنند، من نمیدانم این دیوارکشیها و تحجر از کجا آمده است؟! به نظرم بیش از تحجر و یک نوع «بی اصالتی فرهنگی» است.
تحجر این است که شما روز اول انجام میدهید، به شما تذکر میدهند و یا کنار میروید و یا اصلاح میشوید. به نظرم یک نوع «بی اصالتی فرهنگی» دارد اینجا اتفاق میافتد و آشوب ایجاد کرده است. آدمهایی که نرمال رفت و آمد میکردند، بالأخره استاد خانم هم سر کلاس میآید، اگر این طور است باید همه مردها چشم هایشان را ببندند و خانمها چشم هایشان را باز کنند؛ و بر عکس شود. من نمیدانم این معضل فرهنگی از کجا به کشور آمده و کسی هم حاضر نیست این را اصلاح کند و سامان بدهد.
عجیب است که ما زنان را فاسد و منشأ فساد میدانیم و مردان را هم مفسد میشناسیم!
اگر این طور است که دیگر باید در مغازه را بست و به رجالهها سپرد
داریم از بن لادنیسم، طالبانیسم و داعشیسم بدتر میکنیم!
چرا جمهوری اسلامی نگاه خداگرایانه اصلاح طلبانه دارد؟!
عجیب است که ما زنان را فاسد و منشأ فساد میدانیم و مردان را هم مفسد میشناسیم. اگر این طور است که دیگر باید در مغازه را بست و به رجالهها سپرد؛ تا کسانی که میخواهند بالأخره شما میخواهید با جهان مبادله کنید. آقای دانشگاه شریفی! تو میخواهی تکنولوژی ایرانی را به صحنه بین الملل ببری و تکنولوژی بین المللی را به داخل بیاوری. تو با این چشمهای بسته و نگاهی که وجود دارد چطوری میخواهی [تکنولوژی را]ببری؟!
من نمیفهمم این نگاه عجیب و غریب از کجا آمده و اصرار میکنند که یک دختر عقب عقب بیاید و غذایش را به من بدهد و یک پسر این طور غذا بگیرد!
من نمیفهمم این «بی قوارگی فرهنگی» که از آن بی بتگی فرهنگی در آمده، از کجا در ذائقه انسان ایرانی وارد میشود که همیشه مذهبی و غیر مذهبی خودش را فرهیخته میدانسته است؟! ما که داریم از بن لادنیسم، طالبانیسم و داعشیسم بدتر میکنیم. اینکه من میگویم مسأله دانشگاهها جنبش انسانی و جنبش زندگی است، حرمت انسان و تنظیم روابط بین آدمها را میخواهد.
ما میخواهیم با هم زندگی کنیم
فضای عمومی را حق ندارید فقط جمع مثل خودتان را دعوت کنید
ما میخواهیم با هم زندگی کنیم. یک روزی در این کشور باید تصمیم بگیریم که با هم زندگی کنیم؛ آدمهای متفاوت، خیلی بلند و خیلی کوتاه، متوسط، خیلی زشت و خیلی زیبا، سیاه و سفید، خیلی مذهبی و کم مذهبی، باید با هم زندگی کنیم. ما که نمیتوانیم به خداوند تبارک و تعالی بفرماییم به شما دستور میدهیم از فردا اینقدر قد و اینقدر هوش ایجاد کن و این قدر دین به من بده. چرا جمهوری اسلامی نگاه خداگرایانه اصلاح طلبانه دارد؟! خدا متنوع آفریده و این تنوع را باید بپذیریم که آدمها به لحاظ عقیده، منش و رفتار با هم زندگی کنند.
یک جاهای خاص وجود دارد و میزبان بگوید من فقط این آدمها را دعوت میکنم و بقیه را دعوت نمیکنم، اشکال ندارد؛ خانه خودت است. ولی فضای عمومی را حق ندارید فقط جمع مثل خودتان را دعوت کنید. به این اعتراض وجود دارد. چه کسانی در دانشگاه هستند؟ همه دانشجویان هستند؛ به جز یک اقلیت دانشجویی که دانشجو نیستند و کارمندان دولت هستند. بخشی از دانشجویان مانند کارمندان دولت هستند و گویا حقوق میگیرند و در قالب تشکلها داخل دانشگاه هستند؛ بقیه دارند اجازه میدهند که این جریان بیرون بریزد. در این بیرون ریختن تنوع هست و از چپ چپ تا راست راست دارید؛ دختر مذهبی مدافع فضا دارید و دختر سکولار هم دارید.
اینها در مجموع دارند این کار را انجام میدهند و به نظرم اتفاق میمونی است که در جمهوری اسلامی افتاده است. اگر من مدیر این کشور بودم حتما این وضعیت را به رسمیت میشناختم، اعلام میکردم و بعد زندگی ام را داشتم و زندگی را امکان پذیر میکردم.
وقتی آدمها را تحت فشار قرار میدهید، کنترل و تحریکشان میکنید، معلوم است چه میشود
بحثی که این روزها خیلی راجع به دانشگاهها مطرح میشود، همه سؤال میکنند که چرا اینقدر شعارهای رادیکالی سر داده میشود؟
کجا شعار رادیکال داده نشده است؟!
مثلا قصهای که در شریف اتفاق افتاد و شعارهایی که دادند...
وقتی آدمها را تحت فشار قرار میدهید، کنترل و تحریکشان میکنید، معلوم است چه میشود. مثل اینکه شما من را به اینجا دعوت کرده اید، هوای خراب و صدای از بیرون من را تحت فشار قرار میدهد که آن حرف را بزنم؛ آن حرف را با صورت کج به شما میزنم.
چرا سخنگوی دولت به دانشگاهها رفته؟ چه کاره است؟!
سخنگوی دولت سیب زمینی را حل کند و مرغ را سر جایش بنشاند که دارد از سفرههای مردم پرواز میکند!
او نماینده کدام ژانر فرهنگی کشور است که باید به دانشگاه برود؟!
معلوم است که میروی و تحریک میکنی!
مثل این است که آقای رسایی به عنوان نماینده روحانیت در دانشگاه حرف بزند
اگر وزیر علوم، معاون فرهنگی، دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی یا یک شخصیت نظام فرهنگی با گرایش آقای رئیسی میرفتند، دانشجو واکنش منفی نداشت
وقتی سخنگوی دولت به دانشگاه خواجه نصیر رفت هم شعارهای تندی سر داده شده بود.
چرا سخنگوی دولت به دانشگاهها رفته است؟ چه کاره است؟! سخنگوی دولت سیب زمینی را حل کند و مرغ را سر جایش بنشاند که دارد از سفرههای مردم پرواز میکند. سخنگوی دولت نماینده کدام ژانر فرهنگی کشور است که باید به دانشگاه برود؟! معلوم است که تو میروی و تحریک میکنی. مثل این است که آقای رسایی به عنوان نماینده روحانیت در دانشگاه حرف بزند؛ معلوم است که تو داری تحریک میکنی.
این آدم که هیچ سنخیتی با نظام فرهنگی و نظام بروکراتیک ندارد. آدمی که هیچ کنش بروکراتیکی ندارد، با چه حقی وارد دانشگاه شده است؟! چه کسی به او اجازه داده است؟! اگر وزیر علوم، معاون فرهنگی، دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی یا یک شخصیت نظام فرهنگی با گرایش آقای رئیسی میرفتند، دانشجو واکنش منفی نداشت. معلوم هست که تحریک کننده است. تو نمایندگی هیچ جایی را نداری و با هیچ جایی از جمهوری اسلامی تناسبی نداری. در کدام چرخه بروکراتیک و علمی بودهای که امروز آمده ای؟!
استادان هیچ وقت فرصت نکرده اند عمومی حرف بزنند
الّا استادانی مثل من که در فضای عمومی بوده اند
در سطوح اساتید، جلسهای در دانشگاه تهران برگزار شد که حضرتعالی هم حضور داشتید و فیلم آن هم منتشر شد. دوباره مسئولین دانشگاه تهران جلسه دیگری با نمایندگان تشکلها داشتند. این سنخ نشستها به نظر شما چطور است؟
این جلسات استادان است؛ با همه طیفهایی که وجود دارند. اتفاقا یکی از گرفتاریهای نظام فرهنگی ایران این است که استادان هیچ وقت فرصت نکرده اند عمومی حرف بزنند؛ الّا استادانی مثل من که در فضای عمومی بوده اند. ولی بقیه اصلا کمتر با همدیگر و دیگران حرف زده اند.
معنی ندارد برای اینکه وضعیت را سر و سامان بدهد بگوید دختران، زنان و مردان فاسد هستند
گفتگو نباید پروژه سر کار گذاشتن دانشجویان و استادان باشد
در آن جلسه هم بیشتر اساتید کسانی بودند که در فضای عمومی حضور دارند.
بعضا هم نبودند، ولی آنها بیشتر مطرح شدند؛ بقیه هم بودند. به نظر من چیز جالبی است و از این بابت دفاع میکنم. بالأخره این نشان میدهد مسألهای وجود دارد که ما داریم به آن میپردازیم. این اتفاق خوبی است. اما اینکه چه کسانی باید بپردازند، در چه سطحی و چگونه، اگر آن گفتگوها استمرار پیدا کند باید بگوییم. یا به زودی تعطیلش میکنیم، که دارند تعطیلش میکنند، و یا به یک الگو تبدیل میشود تا کسانی که دغدغه، فکر و شجاعت طرح مسائل را دارند دعوت شوند تا اینکه کلبعلی را دعوت کنید و از او عکس بگیرید و بعد هم فردا بگوید من برهنه در خیابان دیده ام. این که معنی ندارد برای اینکه وضعیت را سر و سامان بدهد بگوید دختران، زنان و مردان فاسد هستند.
عرض من این است که گفتگو اگر معطوف به یک موضوع باشد و در جهت این باشیم که نتایج را در سیاستگذاری استفاده کنیم، چیز درستی است؛ ولی نه اینکه گفتگو به عنوان یک پروژه سر کار گذاشتن دانشجویان و استادان باشد. مثل همین کرسی آزاد اندیشی که در کشور راه افتاده است.
کرسی آزاد اندیشی مال آدمی است که ایده دارد؛ نه اینکه مقاله دارد
خانه آزاد اندیشی که رئیس جمهور و حواریونش مطرح کرده اند، موضوع را خراب کردن است
اگر استادی که در دانشگاه ایده دارد را سرکوب کنید و بگویید این احتمالا بوی سکولاریزم میدهد که فایده ندارد
آن موضوع اجرا شد؟
اصلا اجرا هم میشد، اتفاقی نمیافتاد. اتفاقا در دانشگاهها اجرا شد. طرف مقالهای نوشته بود و آورد بالا خواند و دو نفر هم گفتند نقد کنیم؛ این کرسی آزاد اندیشی میشود؟! کرسی آزاد اندیشی مال آدمی است که ایده دارد؛ نه اینکه مقاله دارد. ایده دارد و ایده اش را طرح میکند تا ۵۰ سال دیگر بتواند در ساختن جامعه ایرانی مؤثر باشد. بعد آدمهایی بحث کنند و حتی نقد رادیکال هم کنند و بعد یک ژانر جدید اندیشهای شود. ایده پردازی به این میگویند.
خانه آزاد اندیشی که رئیس جمهور و حواریونش در شورای عالی انقلاب فرهنگی مطرح کرده اند، موضوع را خراب کردن است. کرسی آزاد اندیشی این است که استادی در دانشگاه هست که ایده دارد، سیستم باید او را بقاپد. در جای دیگر دنیا چطوری است؟ استادی یک جایی استخدام میشود و گل میکند، تمام دانشگاهها دنبال این هستند که این استاد را به دانشگاه خودشان ببرند یا خودش اقدام میکند که به بهترین دانشگاه برود. این شناوری است که ایده را میبرد و همه کشور را سر و سامان میدهد.
اگر استادی که در دانشگاه ایده دارد را سرکوب کنید و بگویید این احتمالا بوی سکولاریزم میدهد که فایده ندارد. بحث کرسی نظریه پردازی و آزاد اندیشی این نیست. مال آدمهایی است که نظریه و ایده دارند و مال هر کسی نیست. این یک کنش بروکراتیک شده است. در پرونده ارتقاء آدمها آمده که اگر داشته باشید هشت نمره به شما میدهند. ولی با کسانی که ایده دارند [برخورد خوبی نمیشود]. چون تصور میکنند کسی که ایده جدید مطرح میکند کل مناسبات را به هم میریزد. به نظر من ما به جای کنش علمی اینها را به کنش بروکراتیک تبدیل میکنیم. به همین دلیل نمایندگان فرهنگ میشوند سخنگوی دولت که معلوم نیست چرا آمده است؟
دانشگاه را معطل کرده اند
سازهای که طراحی شده اصلا به علم و دانشمند نیاز ندارد
چهار تا دانشگاه درست کرده که مدرک میدهد و صاحبان مدرک مدیرانی هستند که همه هم میدانند
همه نمایندگان مجلس دکتر هستند؛ همه آیت اللهها دکتر هستند، همه فرماندهان نظامی کشور دکتر هستند و همه مدیران هم دکتر هستند
دیگر دانشگاه میخواهید چه کار کنید؟!
پس شما معتقدید که گفت و گوی واقعی فراتر از این دست جلسات است و اعتراضات عمیقتر از چیزی است که طرح میشود؟
مسأله اعتراضات «بازنگری مناسبات اجتماعی در ایران» است. ۴۰ و چند سال سعی کرده ایم در سر و سامان دادن به یک نظام تلاش کنیم. غیریتهای بسیار زیادی در ایران تولید شده که به نظر من الآن حدود ۹۵ درصد شده است. یک زمانی ۱۰ درصد بود و شد ۲۰ درصد و ۳۰ درصد و به ۷۰ درصد رسید و الآن ۹۵ درصد شده است. یعنی جامعه میگوید من میخواهم غالب شوم تا آن پنج درصدی که وجود دارد.
در فهم دینی، مناسبات اجتماعی، رابطه بین انسان ها، سیاست خارجی، مصرف و ... این ماجرا که شکل گرفته عمیقتر از چیزی است که دوستان دارند طرح میکنند و ماندگار است. ممکن است امروز آدمها ببینند این شیوه جواب نمیدهد، یا حاکمیت و مناسباتی که وجود دارد، ولی دوباره هر لحظه ظهور میکند و بار دوم اگر ظهور کند خشونت آمیزتر خواهد شد.
مسأله بعد هم بحث دانشگاه است. دانشگاه معطل است؛ دانشگاه را معطل کرده اند. اصلا به دانشگاه نیاز ندارند. سازهای که طراحی شده اصلا به علم و دانشمند نیاز ندارد. چهار تا دانشگاه درست کرده که مدرک میدهد و صاحبان مدرک مدیرانی هستند که همه هم میدانند. شما الآن به مجلس بروید، اگر خلاف این را پیدا کردید من چند مورد را خواهم گفت، همه نمایندگان مجلس دکتر هستند؛ همه آیت اللهها دکتر هستند، همه فرماندهان نظامی کشور دکتر هستند و همه مدیران هم دکتر هستند؛ دیگر دانشگاه میخواهید چه کار کنید؟! یک جاهایی وجود دارد که ساده و بدون دانش به آدمها مدرک میدهد و در میان آنها آدمهای با سواد هم پیدا میشود.
ژانر قدرتمندی به نام «مهاجرت نخبگان» در ایران دارید
دانشگاهها را به طور پنهان تعطیل کرده اند
سیستم دانشگاه را برای چه میخواست؟ میخواست عدهای که کارشناس و شبه کارشناس هستند را تولید کند. دانشگاهها این همه مخل و مضر هستند و مخالف دارند، باید تعطیل شوند. شاید نتوانند دانشگاه را تعطیل کنند؛ ولی میتوانند معطل کنند. دانشگاه در ایران معطل است. به همین دلیل است که شما ژانر قدرتمندی به نام «مهاجرت نخبگان» در ایران دارید. هر کسی تولید مدرک دارد، از لیسانس شروع به پیش گرفتن پروژه مهاجرت میکند.
این دانشجویی که دارد قدرتمند عمل میکند دیگر نمیترسد که از او عکس و فیلم بگیرند. چون قرار نیست جایی استخدام شود و اصلا جایی برای استخدامش نیست و تا آخر ایستاده است. دانشگاهها را معطل و به طور پنهان تعطیل کرده اند. چون دانشگاه تعطیل است، به نظر من این بحث نظریه پردازی و امثال اینها هم سر کاری و مشغول کردن کارمندان دولت است که به لحاظ بروکراتیک بتوانند از آن منفعت ببرند؛ چیز دیگری از آن در نمیآید.
دانشگاهیان و استادان را منکوب کردیم
رسانه جهان خارج تلاش دارند ماجرای ایران را جنبش زنان تلقی کنند
آنها فکر میکنند از این طریق ضربه محکم تری میتوانند به جمهوری اسلامی بزنند
اشکالش این است که گروهی در ایران میگویند سکشوالیتی است و زنان فاسد به خیابان ریخته اند
هر دو طرف تحلیل خودشان را میدهند
برخی معتقدند در این ماجراهای اخیر با سه عنصر مهم مواجه هستیم. یکی دانشجو است که داریم راجع به آن بحث میکنیم، دیگری زنان و سوم نسلهای جدید هستند. البته دانشجو هم میتواند جزو نسلهای جدید باشد، ولی خواستم بین مطالبات دانشجویی و کلیت نسل جدید تفکیک کنم. بار اصلی روی دوش کدام یک از اینها است؟
هیچ کدام! جنبش ایران، جنبش اجتماعی اصلاح بوده، اما ما اصلاح را مفهوم پلیدی قلمداد کرده ایم؛ و بازنگری وضعیت موجود است. همیشه جنبش به نیروی دیگری محول میکند و نمایندگیهای متفاوت پیدا میکند. یک زمانی معلمان بودند و سرکوب کردیم. تاکسیرانان و اتوبوسرانان به عنوان نماینده حوزه عمومی را سرکوب کردیم. کارگران صنایع و معادن را کنترل و سرکوب کردیم. سراغ بازاریها آمدیم، حسابشان را رسیدیم و کنار رفتند. از آن طرف، حاشیه نشینان اعتراض کردند. بروکراتها و کارمندان دولت معترض بودند. دانشگاهیان و استادان را منکوب کردیم.
جایی که خیلی نتوانسته ایم و از دست ما در رفته، نمایندگی اش را به دانشجویان داده اند که کنش دانشجویی کار مستمر آنها است؛ زنان و جوانان. در مورد زنان و جوانانی که شما درباره اش حرف میزنید، {باید بگویم} اصلا جنبش زنانه و جوانانه نیست. به نظرم یک گمراهی مهم در فهم پدیدهای است که ظهور کرده؛ حرکت اجتماعی مردم ایران است که نمایندگی اش را به دانشجویان، زنان و جوانان داده است. اگر این طور است، دانش آموزان از کجا در آمدند؟ خانهها از کجا در آمدند؟ پشت بامها از کجا در آمد؟
اگر دانشجویان هستند فقط باید میدان انقلاب باشد؛ چرا یک دفعه به شرق، غرب، شمال و جنوب تهران و شهرهای رفت؟ کنش اجتماعی جامعه ایرانی است. به خاطر کشته شدن چند زن و دختر مظلوم کشور، زنان مطرح شده اند. حالا یکی به خاطر افتادن از پشت بام، یکی در سلول، یکی زیر مینی بوس میرود؛ با خشونتی که وجود داشته این اتفاق افتاده و بعد دیده شده و آدمها آمده اند.
شما که در میدان انقلاب بوده اید و من که دیده ام، همه بودند؛ دختران و پسران، جوانان و میانسالان با همدیگر بودند. ولی چون برخی دوست داشتند او را ببینند، او را بیشتر دیده اند؛ و رسانه جهان خارج تلاش دارند که ماجرای ایران را جنبش زنان تلقی کنند. به خاطر اینکه آنها فکر میکنند از این طریق ضربه محکم تری میتوانند به جمهوری اسلامی بزنند. اشکالش این است که گروهی در ایران میگویند سکشوالیتی است و زنان فاسد به خیابان ریخته اند. هر دو طرف تحلیل خودشان را میدهند.
بخشی از حاکمیت با مخالف جمهوری اسلامی در خارج از کشور، ایرانیهای لس آنجلسی و سلطنت طلب و... با همدیگر دارند، پروژه را پیش میبرند؛ با هم دعوا میکنند و به همدیگر ایده میدهند.
مسأله در ایران سکشوال نیست
مردان ایرانی به زنان ایرانی انسانی نگاه میکنند
نمایندگان رادیکال جمهوری اسلامی و سکشوال تعریفش میکنند، آن طرف هم میگوید فمنیستی؛ اصلا نیست؛ جامعه است!
من منظور شما را این طور میفهمم که انگار هر دو اینها موضوع را سیاسی میفهمند.
هم سیاسی میبینند و هم عوضی میبینند؛ دارند به گمراهی میبرند. او زنانه و اینجا سکشوالیتی تعریفش میکنند. هر دو در یک دیسکورس واحد با هم این دو وجه را گرفته اند. آنجا رضا پهلوی از رهبرانش میشود و اینجا عدهای مدعی ارزشی بودن. در این ماجرا یک مشت آدمهایی که هیچ تناسبی با نظام اجتماعی ندارند و هیچ سرمایه اجتماعی ندارند، با همدیگر دارند عمل میکنند و پیش خودشان میگویند شاید هم گرفت و پیش رفت.
ولی واقعیت این است که مسأله در ایران سکشوال نیست. اتفاقا یک چیز جالب خدمتتان بگویم. این ماجرا که پیش آمده من هم پرسیده ام، هم دیده ام و هم در این زمینه تأمل کرده ام. توجه مردم به زنان بی حجاب انسانی شده است. تا دیروز اگر بخشی از جامعه به زن اینچنین سکشوال نگاه میکرد، الآن من نگاه میکنم که چقدر انسانی به هم نگاه میکنند. مردان ایرانی به زنان ایرانی انسانی نگاه میکنند.
چیزی که نمایندگان رادیکال جمهوری اسلامی مبلغش هستند و سکشوال تعریف میکنند، اصلا صادق نیست. آن طرف هم که میگوید فمنیستی، اصلا نیست. جامعه است.
علی کریمی از کجا در آمده است؟!
فوتبالیستها هم زن یا پدیده زنانه هستند؟!
نمادسازیهایی که به صورت طبیعی یا رسانهای سعی شده در مورد آن چه به آن اعتراض گفته شد، صورت بگیرد، چهره زنانهای از این اعتراضات به دست میدهد. یعنی چند دختری را دائم رسانههای خارج از کشور و همچنین بخشی از مردم معترض در داخل پررنگ میکنند.
علی کریمی از کجا در آمده است؟! فوتبالیستها از کجا در آمده اند؟! فوتبالیستها هم زن یا پدیده زنانه هستند؟! احتمالا برخی بگویند، چون برهنه هستند زنان دوستشان دارند و پس پدیده سکشوال میشود؛ اصلا این نیست. الآن در دانشگاه چه خبر است؟ پس دختران دانشجو و دختران بی دین دانشگاه باید کنش مدنی انجام بدهند. امروز اتفاق درباره زنان افتاده و دیروز روی نیروهای دیگر اجتماعی بوده، ولی اتفاقی بوده که به عنوان حاکمیت پیش بینی نمیکردیم و دو اینکه قابل جمع کردن به این سادگی هم نیست.
چون من به دانشجوی دکترا که در شهرستان معلم است زنگ زده ام و میگویم خانم، چه خبر؟ میگوید آقای دکتر، مدرسه ما به هم ریخته و زنگ میزنیم که به مادرش بگوییم، مادرش هم مدافع این است که به هم بریزد.
قصه را این طور ساده سازی میکنیم که یک مشت زنانی که میخواهند بی حجاب شوند، در فشار مردانه بوده اند، فرصت کرده اند و روسری در میآورند و آتش میزنند. یکی از کنشها آتش زدن روسری یا برداشتن روسری بود، ولی بخش مهم جمعیت زنان با حجاب مدافع این زنان بودند. تصاویر را نگاه کنید که دست به دست هم داده اند.
شما در دانشگاه خودتان هم دیده اید؟
بله، همین طور است؛ با هم عمل میکنند و کنش جمعی انجام میدهند.
اکثریت جامعه حجاب عرفی دارند
مسأله حجاب نیست
ابزار بوده و عنصری که برای مقابله کردن وجود دارد حجاب است
اگر بخواهیم خیلی جزئی بحث کنیم، چند درصد با حجاب و چند درصد بی حجاب هستند؟
من در گزارش قبل به شما گفتم از ۱۵۰ نفری که بررسی کرده ام کمی بی حجاب، کمی با حجاب و بقیه حجاب عرفی است. اکثریت جامعه حجاب عرفی دارند.
۱۵۰ نفر چه کسانی هستند؟
۱۵۰ نفر دختری که از طریق یک کنشگر و پژوهشگری در یک منطقهای مورد شمارش قرار گرفته اند و بعد به من گزارش داد که هشت نفر با حجاب، سه چهار نفر بی حجاب و بقیه حجاب عرفی دارند. در دانشگاه هم همین وضعیت وجود دارد. وقتی ۲۰۰، ۳۰۰ یا ۴۰۰ نفر جمعیت در دانشگاه وجود دارد که اولا نصف آنها مرد هستند و مابقی مثلا از ۱۰۰ نفر ۱۰، ۱۲ نفر روسری هایشان را برداشته اند، بقیه روسریهای نیمه و بعد با حجابها وجود دارند. این نشان میدهد که مسأله حجاب نیست؛ ابزار بوده و عنصری که در جمهوری اسلامی برای مقابله کردن وجود دارد حجاب است. به همین دلیل رادیکالیزم روی این مناقشه میگیرد و خیلی جالب است.
من در جای دیگری بحث کرده ام، آخرین گامی که جمهوری اسلامی در بازنگری خودش دارد، بازشناسی و بازنگری اصولگرایی است. برای بازشناسی و بازنگری اراده نمیکند که از آن عبور کند، چون قدرت متصلب و حاکم است. همان طور که اصلاحات وقتی قدرت داشت فرصت را برای بازنگری خودش از دست داد. در بی قدرتی که آدم نمیتواند بازنگری کند و وقتی قدرت داری باید این کار را انجام بدهی. چون اصولگرایان نکرده اند، جامعه دارد کمک میکند برای بازنگری و کانون آن بحث حجاب است.
اگر من جای اصولگرایان بودم از این موقعیت در جهت بازنگری استفاده میکردم و چیزهایی که کلیشههای برساختی تحت عنوان دین است را کنار میگذاشتم. ولی متأسفانه وجه اصولگرایی ارتجاعی و خیلی رادیکال غالب است و اینها را عین دین قلمداد کرده که مناسب گرایی وجه غالب اصولگرایی شده است.
فرمودید که مطالبه مربوط به حجاب، رادیکالیزم را به چالش میکشد. منظورتان این بود که به جای اینکه یک مطالبه بزرگ را دنبال کند...
نه، به جایی دست زده که آن بیرون بیاید و دچار افشاگری هم بشود؛ چون راه حلی برای آن وجود ندارد. جامعه دارد تحریکش میکند و متأسفانه او هم جلو آمده است. مثل همان کاری که در مورد اصلاح طلبی کرد. مگر بعد از انتخاب آقای خاتمی اصلاح طلبان حاکم نبودند؟! اتفاقا مسأله اساسی جامعه «دموکراسی خواهی» بود. بعد هر روز کمک میکرد و یک طوری بود که هر روز وزیر خاتمی زندان بود یا تهدید میشد. خود جامعه داشت اصلاح طلبی را برای بازنگری ایدههای خودش کمک میکرد و او نمیفهمید که این کار را بکند. الآن هم همین وضعیت اتفاق افتاده است.
جامعه دیگر با اصلاح طلبی کار ندارد
کسی کاری به روحانی ندارد و با احمدی نژاد هم کاری ندارد
در کدام سال منظور شما است؟
دوره اول و دوم فرقی نمیکند. اصلاح طلبی با ماجرای دولت آقای خاتمی است و آنجا را میگویم. وقتی آقای موسوی لاری را مورد مناقشه و سؤال قرار میدهد، آقای حجاریان، آقای مهاجرانی و خیلی از آدمهای دیگر را به چالش میکشد و دانشگاه جمع میشوند و منتقد آقای خاتمی میشوند، همین دانشگاهی که دموکراسی خواه است، میخواهد مسأله اساسی کانون اصلاح طلبی را به چالش بکشد تا اصلاح طلبی خودش را مورد بازنگری قرار بدهد و او متصلب شده است؛ اینجا هم همین طور است.
البته این وجه پنهان پدیده است که شاید کسی به آن توجه نکند. اصولگرایی نیامد خودش را به چالش بکشد و نقد کند، چون قدرت دارد، جامعه دارد با چه کسی برخورد میکند؟ دیگر با اصلاح طلبی کار ندارد، کسی کاری به روحانی ندارد و با احمدی نژاد هم کاری ندارد، به آن معنای خاص ورژن اصولگرایی که میخواست وجهه اصلاح طلبی از خودش بروز بدهد، جامه دارد این را مورد سؤال قرار میدهد.
به نظر من اصولگرایی اگر هوشمند بود از این فرصت تاریخی استفاده و خودش را بازنگری میکرد و در قدرت میماند. ولی به نظر من، چون وجه غالب ارتجاعی اش حاکم است، نمیفهمد دارد چه کاری انجام میدهد و مقابله و سرکوب میکند.
پس گفتید این جنبش را زنانه نمیدانید؟
اصلا
دهه هشتادی هم نمیدانید؟
اصلا؛ بیشتر زنان و دهه هشتادیها باشند اشکالی ندارد. معلمان را هم کاری نداشته باشید ببینید معلمان هم به خیابان میریزند یا نه؟ چرا دانش آموزان مطرح هستند؟ به خاطر اینکه برخی معلمانشان مجوز میدهند. دانش آموز با مجوز معلمش دارد اعتراض میکند.
بیشتر آدمهای این جامعه اعتماد اجتماعی پایین دارند
کدام پدر و مادر به پلیس زنگ زد و گفت بچه من را بگیرید، دارد میرود اعتراض؟!
در را باز میگذارد، ولی میگوید خواهش میکنم رادیکال نباش و زود برگرد!
بالأخره واقعیتی وجود دارد که ما با یک نسلی مواجهیم که تحت عنوان اواخر دهه هفتاد و دهه هشتاد امکان حضور پیدا کرده اند که نظام ارزشی و نگرشی و گروههای مرجع آنها کلا با نسلهای دهه ۵۰ و ۴۰....
اصلا این حرف غلط است. برای من تاریخ نگو. کجا نسل میانی گروه مرجعشان روحانیت است؟! پدران و مادران شما کدامشان گروه مرجعشان روحانیت است؟! نیست. تاریخی این طور بوده و الآن وضعیت حال را که نگاه میکنیم، همه از روحانیت عبور کرده اند؛ همه از نظام سیاسی و گروههای سیاسی عبور کرده اند. پس گروه مرجع نیست. بیشتر آدمهای این جامعه اعتماد اجتماعی پایین دارند. این نیست که نسل دوم، نسل میانی، اعتماد به نهادهای رسمی داشته باشد و این ندارد، بعد بگوییم گسست و یک نسل عجیب و غریبی وجود دارد.
اتفاقا همه آنها، بیش و کم، در این گزاره مشترک هستند که ما باید به یک جهان جدید اجتماعی وارد شویم؛ با مناسبات اجتماعی و ارزشهای جدید که معارض با جهان نیست. این اوضاع را چه کسی به این جوان داده است؟! مدرسه که نداده بود؛ مدرسه که کنترل شده بود. تلویزیون داده است؟! تلویزیون هم که کنترل شده بود. کجا داده است؟ خانه؛ در خانهها این اتفاقات افتاده و کسانی که مجوز ورود به خانه دارند؛ پدران و مادران.
هر کسی مدرسه میرود، پدر و مادرش به فکر این است که دانشگاه خوب برود و اگر نشد به ترکیه برود، نشد یک ذره آن طرف به ارمنستان برود، نشد به اروپا برود و نشد به آمریکا برود. کدام خانوادهای است که برای بچه خودش چنین سیاستی را پیشه نکرده باشد؟!
این ایده از کجا آمده است؟ خارجیها گفته اند؟! این را حکومت گفته است؟! حکومت که میگوید وضع آرام است و دانشگاههای من هم خوب است و صدا و سیما جشن میگیرد. چه کسی میکند؟ خانواده میکند. یعنی همان نسل میانی دارد این کار را میکند؛ ولی نسل میانی میگوید پسرم، رفتی بیرون زودی برگرد؛ وگرنه در خانه را سه قفله میکرد و نمیگذاشت بچه اش بیرون برود، با هم دعوا میکردند و همدیگر را میزدند؛ یا به پلیس زنگ میزد و میگفت بچه من دارد به تظاهرات میرود و بگیریدش.
کدام پدر و مادر به پلیس زنگ زد و گفت بچه من را بگیرید، دارد میرود اعتراض؟! نیروی انتظامی یک شکایت حوزه امنیت نشان بدهد که خانوادهای زنگ زده باشد و بگوید بچه من دارد به اعتراض میرود و بگیریدش؛ یا در را ببندد. در را باز میگذارد، ولی میگوید خواهش میکنم رادیکال نباش و زود برگرد؛ تلفن در دسترس باش و به من خبر بده کجا هستی.
«اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا» یعنی میگفت شما برای ما هیچ کاری نکرده اید
حتی ما که یک نسل قبلتر از دهه هشتادیها هستیم قبلا دنبال این بودیم که مثلا فلان شخصیت اصلاح طلب یا فلان حزب چه میگوید.
این شکست اصلاح طلبی است؛ نه دگردیسی این نیرو. اگر اصلاح طلبی درست عمل کرده بود و در صحنه بود، اتفاقا رفرنس همینها بود. روزهای آخر که گفت «اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا» یعنی میگفت شما برای ما هیچ کاری نکرده اید. همه هم میگویند. همین الآن شما نگاه کنید که شخصیتهای محبوب جمهوری اسلامی چه کسانی هستند؟ همه آنهایی که شما فکر میکنید، اصلا نیستند؛ هفتم، هشتم، نهم و دهم هستند. بعد کسانی شخصیتهای اول هستند که تصورش را نمیکنید؛ همه هم این را میگویند.
مثلا چه کسانی هستند؟
بیشتر سلبریتیها هستند.
منظورتان شخصیتهای داخل جمهوری اسلامی است؟
بله؛ من آنها را میگویم که شخصیتهای مطلوب اول، دوم و سوم برای آدمها نیستند. نه فقط برای جوانان، برای همه مطلوب و محبوب نیستند؛ چون تجربه هایش را پس داده اند. یعنی جامعه در کل عبور کرده، ولی از طریق جوان اعلام شده است. بالأخره یک نفر باید این نامه را برساند. من آمده ام اینجا مصاحبه کنم و دارم ۷۰ نفر استاد را نمایندگی میکنم؛ شما که برای ۷۰ نفر جا ندارید. جوان آمده نمایندگی میکند این اتفاقی که در نظام اجتماعی افتاده و اکثر خانوادههای ایرانی درگیر هستند.
به خاطر اینکه اولا جسارت و وقتش را دارد، و بعد هم طالب وضعیت فردا است و در جهان فردا زندگی میکند. این را ما یادمان میرود که او به فردا میاندیشد و نسل میانی میخواهد مناسبات را تنظیم کند، ولی از این خسته و معترض به وضعیت موجود است و تلاش میکند جوانش را بیرون بیاندازد.
این مفهوم «خراب شده» را چه کسی در سر ما کرد؟ از کجا تولید شد؟
از آنجا که همه چیز را به بن بست رساندیم
«خراب شده» فقط برای جوان نیست و میانسالان و کهنسالان هم میگویند این کشور را خراب کرده اند؛ و چیزی پیش نمیرود و اصلاح نمیشود
من گزارشی از یک استادی میخواندم که میگوید رفتم بانکی و دیدم کارمند بانک دارد میگوید دختر یا پسر ۱۸ ساله ام را ویزا گرفته ام که برای درس خواندن به کانادا برود. بعد گفت، گریه ام گرفت. بعد میگوید با بدبختی، هرچه داشته ام داده ام برود، ولی نمیدانم تنهایی اش را چه کار کنم؛ دیگر مهم نیست از این خراب شده بیرون برود. این مفهوم «خراب شده» را چه کسی در سر ما کرد؟ از کجا تولید شد؟ از آنجا که همه چیز را به بن بست رساندیم. «خراب شده» فقط برای جوان نیست و میانسالان و کهنسالان هم میگویند این کشور را خراب کرده اند؛ و چیزی پیش نمیرود و اصلاح نمیشود.
بحثی که راجع به تفاوت نسلهای جدید و قدیم گفتید...
طبیعی است
فارغ از عملکرد اصلاح طلبان یا اصولگرایان، انگار اینها گروههای مرجع به شکلی که پیش نسلهای قبل بود را نمیپذیرند.
تو داری بدیهیات را برای من میگویی.
جمهوری اسلامی باید سنتها و روش هایش را عوض کند
وزیر آموزش و پرورش گفته دانش آموزان را به کانون اصلاح و تربیت میفرستیم؛ مرد حسابی باید همه مردم را بفرستید!
مثل گزینش که برای ما گذاشته اید و صبح تا شب کلاس و مسجد و نماز و تلویزیون برنامه میگذارید
با این نوع نگاه به فرهنگ ما را خفه کردید
مگر من بی دین هستم که تو مدام دین را به من یادآوری میکنی؟!
این چه نقشی دارد؟
این جامعه طبیعی است. کسانی که این را مطرح میکنند میگویند انگار یک مجموعه غیر طبیعی، رادیکال، بی دین، مبتذل، غرب زده و پدر سوخته وجود دارد؛ من میگویم این نیست. این طبیعی یک جامعه است. جوانی حرارت و آینده دارد، ایده آل پرداز است و به فردا فکر میکند. ولی اینکه مجوز وقوع و بروزش در این لحظه را چه کسی میدهد، به نظر من خانواده و نسل میانی است. این چیز مهمی است. بعد بعضیها که این حرف را میزنند میگویند جمهوری اسلامی نتوانست اینها را تربیت کند. نه، به نظر من جمهوری اسلامی هر طور تربیت هم میکرد همین میشد؛ و جمهوری اسلامی هر کاری کند این نیرو این طوری تولید خواهد شد؛ لذا جمهوری اسلامی باید سنتها و روش هایش را عوض کند؛ نه اینکه وزیر آموزش و پرورش گفته بود دانش آموزان را به کانون اصلاح و تربیت میفرستیم. مرد حسابی، تو حواست پرت است و نمیفهمی چه اتفاقی افتاده است؛ باید همه مردم را بفرستید. مثل گزینش که برای ما گذاشته اید و صبح تا شب کلاس و مسجد و نماز و تلویزیون برنامه میگذارید. با این نوع نگاه به فرهنگ ما را خفه کردید. مگر من بی دین هستم که تو مدام دین را به من یادآوری میکنی؟!
جامعه طبیعی، جامعه به طرف جلو رفتن است؛ نسل جدیدش باید آوانگارد و تحول خواه باشد و آرزو داشته باشد و بخواهد جهان را بسازد. این طبیعی است و غیر طبیعی نیست. کسانی که میگویند، غیر طبیعی و آسیب شناسانه دارند نگاه میکنند؛ و از این طرف هم مقاومت میکنند.
حاکمیت کار به کسی نداشته باشد و زندگی خودش را بکند
جمهوری اسلامی دو سه وظیفه عمده بیشتر ندارد
مگر آدمها نمیتوانند زنان، مردان، پسران و دخترانشان را جمع کنند؟!
به اینها چه ربطی دارد که مزاحم زندگی مردم شده و در «زیست اجتماعی» مداخله میکنند؟!
حاکمیت چه تغییری باید بدهد؟
خیلی ساده است. کار به کسی نداشته باشد و زندگی خودش را بکند. جمهوری اسلامی دو سه وظیفه عمده بیشتر ندارد. امنیت، فراهم کردن شرایط مناسب زیست، ساختن جاده و مدرسه، کنترل مرزها، تقویت ارتش و حوزه امنیت، تهیه دارو و تنظیم رابطه با جهان کارهای مهمی است. مگر این کشور نیروی اجتماعی ندارد؟! مگر اینجا فرهیخته ندارد؟! مگر خاندان و خانواده ندارد؟! مگر آدمها نمیتوانند زنان، مردان، پسران و دخترانشان را جمع کنند؟! به اینها چه ربطی دارد که وقتش را اینجا تلف میکنند، مزاحم زندگی مردم شده و در «زیست اجتماعی» مداخله میکنند؟!
از جامعه و فرهنگ بیرون بروند و به حوزه مرزها و کارهای اساسی بروند
در تهران مدعی شده اند ۴۰ روز دیگر بیشتر آب نداریم؛ این را چه کسی باید درست میکرد؟
این را که نباید مردم انجام بدهند
حمام نروی، دست هایت را نشوری و آب نخوری، چون آب دارد تمام میشود؟!
تو کجا بودی؟ تو کارت را درست انجام ندادهای
هر سال در جادهها ۲۰ هزار نفر کشته میشود و ما حرف نمیزنیم
دولت مقصر است؛ رها کرده و آمده نماز یاد من میدهد!
از جامعه و فرهنگ بیرون بروند و به حوزه مرزها و کارهای اساسی برود. در همین تهران، برخی از مسئولان مربوطه مدعی شده اند ۴۰ روز دیگر بیشتر آب نداریم. این را چه کسی باید درست میکرد؟ این را که نباید مردم انجام بدهند. حمام نروی، دست هایت را نشوری و آب نخوری، چون آب دارد تمام میشود؟! تو کجا بودی؟ تو کارت را درست انجام نداده ای. این گرد و خاک را چه کسی درست کرده است؟ تو در خیابان و خانههای مردم هستی و نرفتهای جنگل و حاشیه را درست کنی و کل کشور را دارد گرد و غبار و ریزگرد میگیرد. مگر در هیچ جای دنیا کویر نیست که ریزگرد ندارند؟!
هر سال در جادهها ۲۰ هزار نفر کشته میشود و ما حرف نمیزنیم. چه کسی دارد این کار را میکند؟ دولت میکند. جاده، پل و نیروی انتظامی مال او است، ماشین را او دارد تولید میکند و مجوز رانندگی را هم او میدهد. بیگانگان که نیامده اند در جادهها آدم بکشند که از ۱۳ هزار نفر تا ۳۰ هزار نفر انسان مظلوم ایرانی در سال کشته میشود و ۱۰۰ هزار نفر زخمی داریم. دولت مقصر است؛ رها کرده و آمده نماز یاد من میدهد، دست من را گرفته و کربلا میبرد و بر میگرداند، به من آب میوه میدهد که رأی بدهم؛ این کار حزب است. به تو چه مربوط است؟! تو چه کاره هستی؟!
دولت لطف کند دست بردارد از این بازیهایی که این همه نهاد و سازمان درست کرده
این همه بانک در کشور درست شده که برخی مرکز دزدی است؛ چه کسی درست کرده؟ در همه اینها ذی نفع دولتها هستند
هر روز دارند تهدید میکنند که میزنیم، میکوبیم؛ پروندهها را گذاشته ایم و از فردا میزنیم نابود میکنیم
انقلاب کردیم که یک قاضی القضات پیدا کنیم فقط ما را محاکمه کند؟!
پس دولت اگر لطف کند، دست بردارد از این بازیهایی که این همه نهاد و سازمان درست کرده و این همه نیرو در اختیار گرفته و دارد پول به آنها میدهد. جادهها و مرزهای کشور را امن کند. ورود نیروهایی که اخلال ایجاد میکند و زمینههای دزدی را از بین ببرد. این همه بانک در کشور درست شده که برخی مرکز دزدی است؛ چه کسی درست کرده است؟ سرمایه داران که این کار را نکرده اند. کدام سرمایه دار به استقلال خودش بانک درست کرده که بگوییم بورژوا بازی و دزد است. در همه اینها ذی نفع دولتها هستند که بانک درست کرده اند. این نظام پولی و مالی را جمع کنید.
به جای ایجاد زمینههای کاهش اختلال، هر روز دارند تهدید میکنند که میزنیم، میکوبیم؛ پروندهها را گذاشته ایم و از فردا میزنیم نابود میکنیم. نوکرتم! یک ذره حقوق بخوان. تو فقط مسئول مجازات کردن مردم شده ای؟! چرا زمینههای قانونی ایجاد اختلال را رفع نمیکنی؟ چرا نظام حقوقی را پیش نمیبری؟ فقط قضا و قضاوت؟ انقلاب کردیم که یک قاضی القضات پیدا کنیم فقط ما را محاکمه کند؟! ما انقلاب کردیم تا کسانی بیایند که مناسبات اجتماعی را تنظیم کنند.
این سیستم دارد کارش را عوضی انجام میدهد