پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۴۲۵۴۸
تاریخ انتشار : ۰۴ دی ۱۳۹۵ - ۱۰:۴۰
دکتر جلایی‌پور عضو هیأت علمی دانشگاه تهران، معتقد است بعد از ساماندهی توسعه روستایی می‌توانیم به نبردهای بیرونی‌ای بپردازیم که کم نیستند. معتقد است باید به سختی کار کنیم آن هم کاری که دارای پشتوانه مبتنی بر برنامه‌ریزی است. یک عیب اساسی ایرانیان را عملکرد ضعیف در استمرار پروژه می‌داند. جامعه موقتی را به همه حوزه‌ها تسری می‌دهد و معتقد است....

شعار سال: توسعه پایدار و توسعه پایدار روستایی را اولویت هر نوع توسعه‌ای برای استحکام پایه و اساس داخل کشور می‌داند، دکتر جلایی‌پور عضو هیأت علمی دانشگاه تهران، معتقد است بعد از ساماندهی توسعه روستایی می‌توانیم به نبردهای بیرونی‌ای بپردازیم که کم نیستند. معتقد است باید به سختی کار کنیم آن هم کاری که دارای پشتوانه مبتنی بر برنامه‌ریزی است. یک عیب اساسی ایرانیان را عملکرد ضعیف در استمرار پروژه می‌داند. جامعه موقتی را به همه حوزه‌ها تسری می‌دهد و معتقد است یکی از موانع توسعه کشور و توسعه روستایی کوتاه‌مدتی تفکر و برنامه‌ریزی در کشور است. کلید واژه‌های گفت‌وگو با او روی خرید تضمینی، پرداخت یارانه‌ها، بحث درباره سیاست‌های کلان ازجمله احیای سرمایه اجتماعی، احیای اقتصاد کشور با توسل به کشاورزی و رهایی از اقتصاد تک‌محصولی و وابسته به نفت، قاچاق و تقویت بنیه‌های علمی روستا، انتخابات و مشارکت حداکثری روستاییان استوار است. با این همه این استاد دانشگاه برای ساماندهی به این وضعیت، وظیفه دولت در مهندسی کردن به‌ویژه جامعه روستایی را بسیار سنگین و حساس می‌داند. در گفت‌وگوی حاضر دکتر جلایی‌پور ایده‌هایی قابل تأمل را مطرح می‌کند.

بحثی که امروز بسیار مهم است بحث قاچاق محصولات کشاورزی است که در مسیر ضدتوسعه کشور قرار دارد. به‌نظر شما دولت می‌تواند با قدرت عظیم قاچاقچیان مبارزه کند؟

قبل از پیروزی انقلاب چون در هیچ زمینه‌ای محدودیت ورود کالا مطرح نبود، بحث قاچاق و قاچاقچی هم موردی نداشت، اما پس از انقلاب بر اساس مصالح خاص نظام و جنگ تحمیلی مرزها بسته شد و از آن لحظه به بعد شاهد ورود کالاهای غیرمجاز (البته از نظر دولت) هستیم. کالاهایی را که اجازه ورود ندارند قاچاق می‌نامند. بخشی از محصولات کشاورزی نیز به‌صورت قاچاق به کشور وارد می‌شود و البته برخی محصولات هم به‌صورت قاچاق از کشور خارج می‌شود. در آن قسمت که خارج می‌شود کسی ورود نمی‌کند. در صورتی که همین بخش هم خسارت‌های فراوانی به کشاورزی و کشاورز می‌زند و سود کلانی به جیب سرمایه‌دار و دلال می‌ریزد.

اما چون بخش واردات بیشتر جلوی چشم است سروصدا روی آن هم بیشتر است. کسانی که داد ورود قاچاق محصولات کشاورزی را سر می‌دهند، باید به خروج این محصولات هم دقت کنند که چقدر آسیب‌رسان است. این پرسش مهم است که اصلاً چرا محصولات کشاورزی به‌صورت قاچاق وارد کشور می‌شود؟ چند علت دارد:

۱- وجود تقاضا برای محصولات خارجی و عدم پوشش محصولات داخلی،

۲- بالا بودن سود بازرگانی ورود این محصولات،

۳- تغییر الگوی مصرف مردم و گرایش به مصرف محصولات خارجی.

البته عدم نظارت بر مرزها، تبلیغ کالاهای خارجی، و کیفیت مرغوب محصولات خارجی نیز در ورود آنها بی‌تأثیر نیست. حالا باید بررسی شود که ورود غیرقانونی این محصولات چه بلایی بر اقتصاد کشاورزی می‌آورد:

الف) تعادل بازار به هم می‌خورد و تراز بازرگانی داخلی منفی می‌شود.

ب) بر اساس محاسبات علمی، هر سه میلیارد دلار قاچاق، باعث کاهش هشت درصدی تولیدات صنعتی می‌شود. با سه میلیارد ریال ۳۰۰ هزار فرصت شغلی ایجاد می‌شود. بحث قاچاق فقط در بخش کشاورزی تأثیرات منفی ندارد، بلکه در تمامی ابعاد زندگی ما تأثیرات منفی دارد.

۴- شاید مهم‌ترین بخش گفت‌وگوی ما این باشد که با قاچاق محصولات کشاورزی، بیماری‌ها و ویروس‌ها و انگل‌های مختلفی که غیربومی هستند و بیشتر با داروهای بومی نیز درمان نمی‌شوند وارد کشور می‌شود. توجه به قاچاق مهم است، اما به‌نظر من ابتدا باید بیماری اقتصادمان را تشخیص دهیم و آن را درمان کنیم. معضل قاچاق هم تا حدودی حل می‌شود. اعتقاد من این است که ابتدا مشکل را در درون خود حل کنیم، سپس مشکلات بیرونی راحت‌تر و سهل‌تر حل می‌شوند.

قیمت‌های تضمینی به نوعی حاشیه امنیت برای روستاییان ایجاد می‌کند تا محصول کاشته‌شده روی دست کشاورز نماند و باعث ضرر و زیان نشود. آیا به‌نظر شما قیمت تضمینی می‌تواند یک عامل مهم برای توسعه پایدار روستایی باشد؟

قیمت تضمینی خوب است. اما مانند مُسکن می‌ماند. به‌نظر می‌رسد که اگر اقتصاد ما سالم بود و مسیر درستی را طی می‌کرد، اگر قیمت‌ها در کشور ما رقابتی بود، آن وقت کشاورز می‌توانست محصولات خود را به بورس برده و در رقابت بورس اگر محصولش کیفیت مناسب را داشت، با قیمت بیشتری به فروش می‌رود و سود بیشتری هم می‌برد. این سود بیشتر نیز باعث توسعه کشاورزی، روستا و روستایی و محصول می‌شد. در عین حال شکی در استفاده از قیمت تضمینی برای حمایت از تولیدات داخلی نیست، اما در شرایط رقابتی، محصول هرگونه تولید شود، ضعف کار به هر نحوی حل می‌شود، اما وقتی محصولات کشاورزی وارد بخش رقابتی شود باعث بالا رفتن کیفیت محصول هم می‌شود. البته دولت می‌تواند به عوض همان یارانه‌ای که به نام قیمت تضمینی به کشاورز می‌دهد، خود بذر مرغوب را وارد کرده و در اختیار کشاورز بگذارد تا محصول با کیفیت به ثمر برسد. رقابت حتی می‌تواند قاچاق محصولات کشاورزی را تحت تأثیر خود قرار دهد. وقتی محصولات با کیفیت باشند، وقتی حمایت دولت باشد و از محصولات خارجی ارزان‌تر به بازار وارد شود، آن‌وقت هیچ دلیلی ندارد که کسی سراغ محصولات خارجی برود. البته کار فرهنگی را نباید از یاد ببریم، دولت باید هم از طریق اجبار و هم از طریق آموزش توجه به تولیدات داخلی را بیشتر کند.

البته این یک نظر است و شاید بگویند که امکان اجرایی شدن ندارد. دولت می‌تواند با اختصاص بودجه‌های خاصی هم قیمت تضمینی خود را داشته باشد، و هم با رقابتی کردن محصولات کشاورزی شر و ترس قاچاق محصولات خارجی را از دل کشاورزان بیرون بیاورد. دولت می‌تواند همین قیمت تضمینی را بگذارد در بورس و وقتی کشاورزان نتوانستند بالاتر از آن در بورس بفروشند به دولت رجوع کنند، نه اینکه از ابتدا کشاورز دلش را به قیمت تضمینی خوش کند. کشاورز باید سعی‌اش را برای رقابت و فروش با قیمت بالاتر انجام دهد. اگر نتوانست آن‌وقت باید حمایت دولت را پشت سر خود احساس کند. مهم‌ترین بخش یارانه بگیر در دولت همین بخش کشاورزی است، اما نه یارانه مستقیم! دولت یارانه را در بذر و کود و سم بدهد. دولت یارانه را در قیمت تضمینی بدهد و با دست و دلبازی قیمت تضمینی را تعیین کند. دولت در بورس از کشاورزان حمایت کند. البته تنها تأمین زندگی معیشتی باعث توسعه پایدار روستایی نمی شود. نسبتاً باید تمامی امکانات شهری را به روستاییان هم ارائه کرد تا آنها دل ماندن در روستا را داشته باشند. اگر تفاوت روستا و شهر کم شود، شاید از مهاجرت بی‌رویه کاسته شود و روستاهای بی‌جان ما کمی جان بگیرند.

مشارکت سیاسی روستاییان در انتخابات چگونه است، آیا این مشارکت هم می‌تواند روی توسعه پایدار روستایی تأثیر مثبت بگذارد؟

کاملاً تأثیر مثبت دارد، در این شکی نکنید. آمار انتخابات نشان می‌دهد که روستاییان شاید حدود ۱۰۰ درصد در انتخابات شرکت می‌کنند. آنها انتخابات محلی مثل شورای اسلامی روستاها را دارند که مخصوص خودشان است و چون سرنوشتشان در این انتخاب است آن را جدی می‌گیرند. در انتخابات مجلس و ریاست جمهوری هم شاهدیم که روستاییان بیشتر تعداد شرکت‌کننده را نسبت به شهر دارند. به‌نظر می‌رسد که هرچه مشارکت سیاسی روستاییان بیشتر باشد دولت هم مجبور می‌شود که آنها را جدی‌تر بگیرد. ببینید دولت‌ها در تمامی کشورها رفتنی هستند! هیچ فردی که بر اساس اصول دمکراسی بر رأس قدرت رسیده باشد و تشکیل کابینه دهد برای همیشه ماندگار نیست. چون وقت دولت‌ها نسبت به کارهایی که می‌خواهند انجام دهند کم است، برای همین سرعت در کارها و اولویت‌بندی در امور جاری کشور یکی از نکات مهمی است که تمامی دولت‌ها مجبور به رعایت آن هستند. برای همین اگر مشارکت سیاسی بخشی از جامعه بیشتر باشد مسلماً می‌تواند امتیازات بیشتری از دولت بگیرد.

همان بحث رقابت در قیمت تضمینی! دولت به کشاورزانی که محصولات مرغوب تولید می‌کنند امتیازات بیشتری می‌دهد و شاید هم محصولات آنها را با قیمت بالاتری بخرد. این نوعی مشارکت اقتصادی است. همچنین مشارکت سیاسی روستاییان نیز این نتیجه را می‌دهد. دولت مجبور است بین روستاهای منفعل در مشارکت‌های سیاسی و روستاهای فعال در مشارکت‌های سیاسی تفاوت بگذارد. ما در جامعه‌شناسی سیاسی می‌گوییم که نشان توسعه بستگی به میزان مشارکت‌های سیاسی مردم دارد. همچنین مشارکت سیاسی روستاییان مستقیم به توسعه پایدار روستایی مربوط می‌شود. شاید یکی از علت‌های مشارکت گسترده روستاییان در امور سیاسی بالا رفتن سطح سواد باشد. فرزندان روستایی به شهر آمده و به دانشگاه رفته و فرهنگ شهر و دانشگاهی را به خانه‌های روستایی برده و همین فرهنگ باعث مشارکت سیاسی گسترده روستاییان شده است. نقش وسایل ارتباط جمعی مانند تلویزیون و رادیو و شبکه‌های اجتماعی و... هم بسیار تأثیرگذار بوده است.

آیا یارانه‌های مستقیم می‌تواند بر توسعه پایدار روستایی تأثیر مثبت بگذارد. البته این پرسش ما با دو پرسش قبلی در ارتباط است، اما قصد داشتیم به‌طور مشخص درباره یارانه‌ها صحبت کنید.

به‌نظر من دولت در زمینه یارانه‌های روستایی یا کشاورزی هوشمندی خاصی به کار نبرده است. البته دولت قبل که هیچ نوع هوشمندی‌ای نداشت، ما توقع داشتیم که دولت جدید در این زمینه تغییراتی انجام دهد که متأسفانه شاهد نبودیم. ببینید می‌گوییم یارانه‌های هدفمند. ای کاش کمی این اصطلاح را تعریف می‌کردیم. اگر هدفمند است حداقل در زمینه کشاورزی هدفمند نیست. چرا که می‌توانستیم به جای دادن پول به کشاورز، امکاناتی بدهیم که او بتواند اشتغال بهتر و بیشتری برای خود و خانواده‌اش و همچنین چندین کارگر کشاورزی ایجاد کند.

اگر یارانه‌ها هدفمند بود دولت باید یارانه‌ها را در بخش سلامت و بیمه روستاییان مصرف می‌کرد. یعنی هم درمان آنها را تحت پوشش قرار می‌داد و هم بازنشستگی آنها را. اگر یارانه‌ها هدفمند بود مدارس بهتری برای روستاها ساخته می‌شد. البته یارانه‌ای که به کشاورز داده می‌شود مبلغ مناسبی برای زندگی در روستا است، اما این نمی‌تواند برای توسعه پایدار روستا مفید باشد. چه‌بسا دیدیم که با دادن یارانه‌های مستقیم مهاجرت از روستا به شهر افزایش یافت. دولت قبل یارانه هدفمند را به یارانه مستقیم تبدیل کرد؛ وظیفه‌اش این بود که به مردم پول بدهد، اما برای چه منظوری معلوم نیست. اگر یارانه‌ها هدفمند اجرا می‌شد آن‌وقت می‌دانستیم که در شهر باید برای چه کاری یارانه داد و در روستا برای چه کاری. کشاورزی نیاز به حمایت دولت دارد، دولت برای بذر و کود و تراکتور و کمباین یارانه‌های کامل بدهد، بخش بیمه را تکمیل کند، خانه‌های بهداشت را از منظر زیرساختی و اساسی سامان دهد. روستایی وقتی ببیند کار روی زمین با حمایت دولت است و پشتوانه‌ای قوی از او حمایت می‌کند، به کار کشاورزی به‌عنوان تخصصش مشغول می‌شود. وقتی محصولش به فروش می‌رسد دلگرم می‌شود و سال دیگر نیز به کشت مشغول می‌شود. علاوه بر این دولت می‌تواند با دادن یارانه فقط فرزندان کشاورز را در رشته کشاورزی دانشگاه‌ها پذیرش کند آن هم بدون کنکور.

توسعه پایداری روستایی و حفاظت محیط زیست با هم در ارتباط هستند. به عبارت دیگر توسعه پایدار روستایی از دل توسعه پایدار بیرون می‌آید، آیا محیط زیست ما که روزبه‌روز ناتوان می‌شود، می‌تواند ما را به توسعه پایدار روستایی برساند؟

ابتدا محیط زیست و بعد توسعه پایدار روستایی. منابع طبیعی و محیط زیست ثروت ملی هستند و توسعه پایدار روستایی باید بر اساس این ثروت شکل بگیرد. آلودگی آب، فرسودگی خاک، تولید محصولات بی‌کیفیت و بیماری‌هایی که از سمومی که به بدن انسان وارد می‌شود، از نکاتی است که توسعه پایدار را برای ما مهم‌تر از توسعه پایدار روستایی می‌سازد. اینجا نیز دولت باید به‌شدت وارد قضیه شود. اولویت را به چه مسائلی باید داد؟ تولید مهم است، نیاز جامعه را برطرف می‌کند، اما بسیاری از این نیازها، نیازهای کاذب هستند. این نیازهای کاذب و تولید بیشتر برای رفع آنها دشمن اصلی توسعه پایدار و محیط زیست سالم است. هیچ فرقی ندارد که این نیازها در کارخانه‌ها تولید شود یا در زمین‌های کشاورزی. باید نیازهای واقعی تولید شود، این نیازهای واقعی باید آموزش داده شود.

در رسانه‌های جمعی به‌ویژه رادیو و تلویزیون باید پی‌درپی گوشزد شود که استفاده از این کالا یا این محصول مسائل و مشکلات زیست‌محیطی به‌وجود می‌آورد. مشکل محیط زیست این است که آسیب‌های آن، فوری دیده نمی‌شود. باید سال‌ها بگذرد تا مشکلات محیط زیستی خود را نشان دهد. مگر آلودگی هوا یا آلودگی آب در تهران امروز ایجاد شده است. آلودگی هوا و آب برای چندین سال قبل است که در این چند سال اخیر خود را نمایان کرده است. وقتی شما در بالادست شهر که آب از آنجا تأمین می‌شود خانه می‌سازید و فاضلاب درستی هم در شهر ندارید، متأسفانه فاضلاب شهری با آب جاری در هم آمیخته می‌شود و در منطقه‌ای که صیفی‌جات می‌کارند بیرون می‌آید. برج‌سازی در ایران از گذشته به امروز آمده است. متأسفانه کسی در آن زمان به امروز فکر نمی‌کرد. حالا که مشکل آلودگی آب و هوا ایجاد شده همه در حال پرسیدن از هم هستند که "چه کار باید کرد؟" من راهکاری ندارم.

به‌نظر شما آیا عدم توسعه پایدار روستایی می‌تواند باعث افزایش آسیب‌های اجتماعی شود؟

به‌نظر من ابتدا باید روی سرمایه اجتماعی سرمایه‌گذاری کنیم. چرا! سرمایه اجتماعی هر فردی می‌تواند اعتبار و اعتماد به نفس هر فردی باشد. وقتی دارای سرمایه اجتماعی باشم می‌توانم در ارتباطاتم قوی باشم، تمرکز داشته باشم و در انتخاب خوب و بد اراده و تصمیم از خود داشته باشم. وقتی این سرمایه اجتماعی باشد همه چیز درست است. در شهر دولت شهروندان را به اختیار خود می‌گذارد که سرمایه اجتماعی برای خود فراهم کنند. می‌دانید که از هر طریقی نمی‌توان سرمایه اجتماعی کسب کرد. باید رفتاری کاملاً عقلانی و هدفمند داشته باشید.

باید اعتبار خود را به مرور کسب کنید و صاحب سرمایه اجتماعی شوید. اما من از ابتدا گفتم که روستاها بر خلاف شهرها در اختیار دولت است و دولت در تمامی موارد باید به‌طور مستقیم در آن دخالت داشته باشد. یک روستایی نمی‌تواند برای خود سرمایه اجتماعی کسب کند، چون کار و نحوه زندگی او به‌گونه‌ای است که باید دولت در تمامی احوال از او حمایت کند. وقتی دولت از من روستایی حمایت کرد و من را دارای اعتبار کرد آن وقت من مسئولیت خودم را بر عهده خواهم گرفت که چگونه از این اعتبار و سرمایه‌ای که دارم محافظت کنم، آن را افزایش دهم یا برعکس، آن را کاهش دهم، از بین ببرمش. به‌نظرم سرمایه اجتماعی با سطح سواد بالا حفاظت می‌شود.

برای همین گفتم که فقط باید فرزندان کشاورز به رشته کشاورزی بروند که هم برای او کارایی داشته باشد، هم سطح سوادش را بالا برده باشد، و هم بتواند از سرمایه اجتماعی‌اش بهترین استفاده را بکند. معتقدم هرچه سرمایه اجتماعی فردی بیشتر شود میزان آسیب‌های اجتماعی کاهش می‌یابد. وقتی من برای سرمایه اجتماعی‌ام کار کرده و با زحمت آن را جمع کرده باشم نمی‌توانم یا نمی‌خواهم با آسیب اجتماعی آن را به‌راحتی از دست بدهم. وقتی روستایی بداند که با سرمایه اجتماعی اش در همه جا اعتبار و ارزش دارد آن را از بین نمی‌برد. همین باعث کنترل آسیب‌های اجتماعی می‌شود. مسلماً عده‌ای هم هستند که ذاتاً دوست دارند به جامعه آسیب بزنند، با آنها باید به‌طور مستقیم برخورد شود، اما بدنه اصلی جامعه تمایل به زندگی مسالمت‌آمیز دارد. پس سرمایه اجتماعی بهترین کاربرد را در اینجا پیدا می‌کند.

روستاها امروزه بسیار دچار تغییرات و تحولات اجتماعی و فرهنگی شده‌اند. به‌نظر شما این تحولات و تغییرات به نفع توسعه پایدار روستایی بوده یا خیر به ضررش بوده است؟

ما با دو نوع جامعه برخورد داریم: یکی شهری و دیگری روستایی. هرکدام از این جوامع دارای هویتی هستند که باید مستقل تعریف شود. درباره تغییرات اجتماعی و فرهنگی در شهر می‌توان گفت که شهر خودبه‌خود، خواسته و ناخواسته، به‌صورت تکاملی دچار تغییرات فرهنگی و اجتماعی می‌شود، اما این بحث درباره روستاها متفاوت است. در شهر رفت و آمدها قابل کنترل نیست، اما در روستاها رفت و آمدها کاملاً جلوی چشم است. چون رفت و آمدها در روستاها کاملاً دیده می‌شود پس تغییرات و تحولات اجتماعی و فرهنگی بسیار قابل کنترل‌تر از شهر است. تغییرات اجتماعی و فرهنگی در روستا باید برنامه‌ریزی شده و مهندسی‌شده باشد. شاید باید ابتدا می‌گفتیم که آیا تغییرات اجتماعی و فرهنگی در روستاها نیاز است؟ بله نیاز است، اما سرعت این تغییرات در روستاها با شهر کاملاً متفاوت است.

هرچند امروزه هم به خاطر وسایل ارتباط جمعی و رادیو و تلویزیون و جدیداً اینترنت و ماهواره و شبکه‌های اجتماعی سرعت تغییرات را هم در روستاها تند کرده است، اما باز هم نسبت به شهر سرعت کندتری دارد. یعنی ابتدا باید تغییرات در شهر روی دهد و سپس به روستا برسد. گاه این تغییرات تأثیرات منفی می‌گذارد و گاه تأثیر مثبت و متأسفانه تأثیرات منفی توسعه پایدار روستایی را به سرعت تحت تأثیر قرار می‌دهد و باعث کندی آن می‌شود. پیشنهاد من این است که دولت همچنان در امور روستاها دخالت مستقیم داشته باشد و برای تغییرات اجتماعی و فرهنگی در روستاها برنامه‌ریزی کند. یعنی دقیقاً این تغییرات را مهندسی کند و به سمت و سویی که مایل است بکشاند. در شهر این کار مشکل است. البته در شهر هم می‌شود برنامه‌ریزی کرد و تغییرات را مهندسی کرد. می‌توان شهر را بخش‌بخش کرد و در هر بخشی برنامه خاصی را پیگیر شد. این کار اصولاً در روستاها ساده‌تر امکان‌پذیر می‌شود. به‌نظر من با مهندسی تغییرات اجتماعی می‌توانیم این تغییرات به نفع توسعه پایدار روستایی جهت بدهیم.

سیاست‌های اقتصادی بیشتر جامعه را دستخوش تحولات ناگهانی می‌کند. یادم می‌آید که در سال ۹۱ شب می‌خوابیدیم و صبح بلند می‌شدیم و همه نرخ‌ها به‌صورت افزایشی تغییر کرده بود. این موضوع چه تأثیری بر توسعه پایدار روستایی می‌تواند بگذارد؟

وقتی اقتصاد تک‌محصولی باشد، این اقتصاد دچار بحران‌ها و تحولات آنی می‌شود، اما اقتصادی که دارای ابعاد مختلف باشد و از چند منبع تغذیه کند هیچ‌گاه دچار بحران‌های آنی و ناگهانی نمی‌شود. جامعه ما متکی به نفت است، بسیاری از پتانسیل‌ها و ظرفیت‌های جامعه ما در سایه این تک‌محصولی بودن از بین رفته و برای همین توانایی اندکی دارد و این تن و جسم ضعیف با تلنگری از هم می‌پاشد. توسعه پایدار روستایی از واجباتی است که می‌تواند اقتصاد را از یک‌جانبگی و تک‌محصولی نجات بدهد. اقتصاد روستایی ما قابلیت صادرات دارد، صنایع دستی آن در نوع خود بی‌همتاست، گردشگری و منابع طبیعی آن برای گردشگران طبیعت بکر و ناب است. تمامی این‌ها منابعی پایان‌ناپذیر برای بهره‌برداری است.

اگر به این منابع توجه شود، با کم و زیاد شدن قیمت نفت آسیب حداقلی به اقتصاد وارد می‌شود. ما شعار نمی‌دهیم، می‌گوییم این‌هایی که در این گفت‌وگو ذکر شد فقط یک ایده و طرح است، بیایید در یک منطقه به‌صورت پایلوت اجرا کنیم، اگر جواب داد کم‌کم به سایر مناطق هم این ایده را ببریم. قیمت نفت فقط برای ما کم یا زیاد نمی‌شود، اما اقتصاد ما که فقط به نفت وابسته است بیشترین لرزش‌ها را پیدا می‌کند، اما وقتی روی اقتصادهای محلی برنامه‌ریزی کردیم، پایه‌های این اقتصاد را در تمامی کشور گسترش دادیم، آن وقت باید ملت دچار لغزش شود تا اقتصاد هم بحران‌ها و آسیب‌های آنی ببیند. این در حالی است که ملت‌ها به این سادگی دچار لغزش نمی‌شوند، اما باید برای ایجاد چنین امکانی باید با حمایت دولت سخت کار کنیم تا بتوانیم توانایی‌ها و پتانسیل‌هایی را که بالقوه داریم، بالفعل کنیم.

شما از گردشگری و توسعه صنایع دستی گفتید، لطفاً رابطه این دو با توسعه پایدار روستایی را بگویید؟

کشور ما کشور جدیدی نیست. کشوری با سابقه طولانی و پرافتخاری است. هر گوشه این کشور داستان‌ها و افسانه‌های خاص خود را دارد. این داستان‌ها و افسانه‌ها نه‌تنها برای گردشگران خارجی جالب و باارزش است، حتی برای گردشگران داخلی هم شنیدنی و تأثیرگذار است. این داستان‌ها و افسانه‌ها از کجا آمده‌اند؟ از همین روستاها، در همین روستاها سینه‌به‌سینه چرخیده تا به من و شما رسیده است. یاد کتاب "حماسه کویر" استاد باستانی پاریزی افتادم. ایشان قرار بود از تاریخ کویر و کرمان بگوید، اما رشته سخن می‌رود به دل روستاها و آب انبارها و زندگی روستایی، اما دقیق و حساب شده. ایشان می‌گویند که بروید در شهر دنبال نخبگان بگردید. نمی‌یابید. اما بروید به روستاها، تمامی از روستا آمده‌اند. ایشان اسامی تمامی نخبگان را ذکر می‌کند که روستازاده هستند. طبیعت روستاهای ما خاص است و جاذبه برای گردشگری دارد، اما صدافسوس که هیچ استفاده‌ای نکردیم.

حتی شنیدم که نمونه‌های چینی صنایع دستی هم به بازار آمده است. گردشگری و صنایع دستی می‌توانند عوامل مهمی برای رسیدن به توسعه پایدار روستایی باشند. حتی می‌توانند باعث رونق روستایی شوند. می‌توانند جذب‌کننده مردم باشند. مشکل در قطع ارتباط بین روستا و شهر است. قبلاً این ارتباط برقرار بود، اما امروزه از بین رفته است. گردشگری و صنایع دستی هر دو برنامه می‌خواهد، هر دو را باید مانند تغییرات فرهنگی مهندسی کرد و جهت داد. برای رسیدن به هدفی که همانا توسعه پایدار روستایی است باید کار کرد تا بدان رسید.

ما از هدف نگهداری نمی‌کنیم و به مرور اهدافمان یادمان می‌رود و دچار روزمرگی می‌شویم و در نهایت از هدف سقوط کرده به انحلال می‌رسیم و باز دوباره دنبال راه چاره می‌گردیم. راه چاره دوباره چیست، پیمودن همان مسیری که رفته بودیم و باز می‌رویم یا به هدف می‌رسیم یا وسط راه خسته می‌شویم و هدف را رها می‌کنیم. این چرخه ادامه دارد. وقتی کسی متوجه می‌شود که در دور باطل گیر افتاده‌ایم و می‌خواهد این دور باطل را بشکند، او را تکفیر می‌کنیم. بحث توسعه پایدار روستایی دقیقاً همین دور باطل است. برای رسیدن به آن زحمت می‌کشیم، اما نمی‌دانیم رسیده‌ایم یا نه، چه ابزاری برای طی این مسیر نیاز داریم. اصلاً چه موقعی به توسعه پایدار روستایی می‌رسیم، آیا ابزارهای رسیدن به توسعه پایدار روستایی را داریم، وقتی رسیدیم چگونه باید از آن مراقبت کنیم و هزاران پرسش بی‌پاسخ دیگر!

با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از سایت ایانا، تاریخ 2 آذر 95، کد مطلب: 37226: www.iana.ir
اخبار مرتبط
خواندنیها و دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین
پرطرفدارترین