وی در ادامه تصریح کرد: «اسلامشناسی کربن، تابع ایرانشناسی او است و در سراسر کارهایش این دو از هم جدا نمیشوند. به عقیده او، اگر عالم ایرانی خوب فهمیده شود، متوجه میشویم که بین ایرانشناسی و اسلامشناسی اتصال وجود دارد. به همین منظور او در آثارش بسیار از روح ایرانی، عالم معنوی و اسلام ایرانی یاد میکند.»
به زعم پازوکی، کربن با بهرهگیری از رویکرد پدیدارشناسی، «اسلام ایرانی» را اسلامی که ایرانیان خلق کردند نمیداند بلکه معتقد است «اسلام ایرانی» اسلامی است که ایرانیان کشف کردند و بین «کشف» و «خلق» تفاوت قائل میشود.
وی با بیان اینکه هانری کربن در اسلام ایرانی دو رکن تصوف و تشیع تشخیص میدهد، گفت: «تصوف و تشیع، دو روی یک سکه هستند. به عبارتی کربن میخواهد بگوید نوعی پیوند معنوی بین ایران و اسلام وجود دارد که حاصل آن تصوف و تشیع بوده است. به همین خاطر است که ما میگوییم هانری کربن به عالم ایرانی شیفتگی خاصی دارد. با این همه اهمیتی که برای کربن قائل هستیم، اما تفکرات این متفکر مخاطرههایی هم دارد. او «فیلسوف زمانه» است و نمیتواند معاصر بودن را کنار بگذارد. کربن از عرفی شدن اندیشه ایرانی و تشیع بیم داشته است و به اعتقاد او اگر اندیشه ایرانی و تشیع عرفی شود مقدمهای برای ایدئولوژی شدن و سپس تبدیل شدن آنها برای یک جریان سیاسی است.»
با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه ایران، تاریخ انتشار: 7 اسفند 1395، صفحه: 15 ، شماره: 6443.