پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۵۵۰۵۸
تاریخ انتشار : ۲۲ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۶:۱۹
سیاست علمی‌ازسه جنبه سیاسی،علمی واجتماعی برخوردار است.نگاه حاکم بر سیاست گذاری‌های علمی در قبل و بعدازانقلاب،نگاهی سیاسی،تمامیت خواه ‌و سیستمی‌ بر اساس نقش حدأکثری نهادهای قدرت بوده‌است.

شعار سال: تحولات جامعه ایرانی و نیازهای علمی (آموزشی و پژوهشی) و نیز تحولات جهانی، کارایی مدل‌های سنتی سیاست‌گذاری را کم ‌اثر کرده ‌است. آنچه‌اکنون نیاز‌است مشارکت نهادهای مدنی به‌ویژه‌ انجمن‌های علمی در بررسی، تعیین و ارزیابی سیاست‌های علمی (آموزشی، پژوهشی‌ و فناوری) است. نتیجه و ثمره بحث‌ها و تحلیل‌های درون انجمنی می تواند درسطح جامعه‌ ‌و در شکل ‌دادن به بحث‌های حرفه‌ای مستقل ‌از دیدگاه‌های‌رسمی و شکل دادن به حوزه عمومی در عرصه سیاست‌های علمی نقش تعیین کننده‌ای داشته باشد. در این طرح تحقیقاتی، به ‌تحلیل جامعه شناختی نقش و تأثیرانجمن های علمی در سیاست‌های آموزشی و پژوهشی درحوزه‌علوم انسانی توجه‌‌شده‌است و کوشش شده پرسش ها و مفاهیم مورد نظر از طریق گفتگو با مسئولان و فعالان انجمن ها، گردآوری داده‌های ‌استنادی و میدانی و باتأکید بر روش های کیفی،بررسی شود. نتایج تحقیق حاکی ازآن‌است ‌که‌ انجمن‌های علمی در حوزه ‌علوم ‌انسانی در ایران در زمینه‌های ‌عمده سیاست‌گذاری آموزشی و پژوهشی، نقش‌ در خور اشاره‌ای ندارند و تعامل آنها با نهادهای رسمی شفاف و تعریف شده نیست. بر اساس داده‌های ‌این تحقیق، عواملی مانند ضعف فرهنگ مدنی،شکل نگرفتن اجتماع علمی،بومی نشدن علوم انسانی،ناتوانی در جلب مشارکت فعال نخبگان ، ضعف‌حوزه‌عمومی در کم رنگ بودن نقش انجمن های علمی در سیاست گذاری‌های آموزشی و پژوهشی مؤثر بوده است.

دهه‌های پایانی قرن بیستم شاهد تحولی معنادار در ‌حوزه‌های نظری و پژوهشی علوم‌ انسانی و اجتماعی بوده ‌است. مضمون ‌این تحول، تضعیف دیدگاه‌ها و گفتمان‌های ساختار محور همچون فونکسیونالیسم ‌و مارکسیسم و ساخت گرایی علی‌الخصوص‌ پوزیتیویسم ‌بود. درعوض چرخش محسوس به سمت گفتمان ساختار شکن،کنش گر محور و روش‌شناسی ما بعد پوزیتیویستی بوده ‌است. تبلور این تحول ساختاری عبارت بود از توجه به نهادهای خرد در مقابل نهادهای کلان و چرخش از ساختار به کنش گر،توجه به انجمن هاو سازمان‌های داوطلبانه و خود جوش در مقابل احزاب و ساختارهای کلان سنتی ، گذار از ارزش‌ها و اهداف مادی و توجه ‌به ‌اهداف فرامادی.( اینگلهارت 1373 :79-75)به موازات این چرخش، تفسیرها و نظریه های جدیدی در ریشه یابی این تحول در قالب مقاله‌ها و کتاب ها و پروژه‌های تحقیقاتی به بازار دانش عرضه شد .
این چرخش در حوزه‌ساختارها و نهادهای سنتی تولید علم‌وحوزه‌آموزش و توزیع دانش رخ داد و به تدریج نهادهای مدنی به عنوان مکمل و گاه رقیب ساختارهای سنتی در این حوزه موجودیت پیدا کردند. اگر نهاد علم را شامل مجموعه‌ای ‌از پژوهشگران،سازمان‌هاوتشکل‌ها (دانشگاه ها،انجمن های علمی)و تجمع‌ها (گردهمایی هاوکارگاه ها) و امکانات و منابع و هنجارها وروابط بدانیم، می‌توانیم نتیجه بگیریم که عنصر یا مفهوم بنیادی در این نظام، مفهوم ‌اجتماع علمی و روابط و تعامل های فکری است که بین اعضای این اجتماع شکل می‌گیرد. از سویی در ساختار جوامع امروزی سه بخش رسمی، اجتماع‌های قومی و خانوادگی (بخش غیر رسمی) و بخش مدنی را می‌توان از همه متمایز کرد.در فرایند تحول جوامع ، نقش بخش های مدنی مانند انجمن های علمی،شوراهای اجتماعی، احزاب سیاسی مستقل،اتحادیه‌ها و سندیکاها، در مقایسه با بخش‌های رسمی و قومی رو به گسترش و تقویت‌ است؛ به طوری که می توان جامعه مدنی را عامل و شاخص اصلی توسعه جامعه امروز معرفی کرد که می‌تواند شکاف میان بخش‌های رسمی و مردمی را پر کند.همان گونه که فرهنگ هدایت گر دیگر حوزه‌های حیات اجتماعی ‌است، در جامعه مدنی هم انجمن‌های علمی هدایت‌گر سایر نهادهای مدنی اند.
در ایران نخبگان علمی بیش از سایر نخبگان، راه تحول و تعالی رشته‌های علمی خود را در جهت ایفای نقش موثرتر در مواجهه با مسائل‌اجتماعی در گرد آمدن ‌در قالب انجمن‌ها و نهادهای مستقل از نهادهای رسمی یافته‌اند. باگذشت بیش از هفتاد سال از شروع آموزش علوم انسانی جدید در ایران هنوز نقش و کارایی این علوم نزد سیاست گذاران و جامعه در حد ظرفیت این علوم نیست. عدم وفاق فکری میان اصحاب علوم انسانی درایفای نقش موثر توسط این علوم مؤثر بوده است. در علوم انسانی امروز درایران که‌اجماع وتوافق بر پارادایم معینی وجود ندارد، یکی از نقش‌های انجمن های علمی می تواند شکل دادن و ایجاد پارادایم‌هایی باشد که اجتماع علمی هررشته تخصصی برآن توافق و اتفاق نظر دارند. نهایت اینکه بررسی نقش و عملکردانجمن های علمی در شرایط کنونی، می‌تواند به لحاظ آسیب‌شناسی آنها از اهمیت فراوانی برخوردار باشد.

بیان مسأله تحقیق 


سیاست علمی‌ازسه‌جنبه سیاسی،علمی و اجتماعی برخورداراست؛ از یکسودر حوزه نهادهای قدرت رسمی قرار داردواز سوی دیگر با تولید کنندگان و کنش گران علمی سر و کار دارد و‌سرانجام حاصل سیاست‌های علمی‌در زندگی روزمره بازتاب می‌یابد.در بررسی نقش و تأثیر انجمن‏های علمی در فرایند سیاست‌گذاری آموزشی و پژوهشی، بررسی نوع و ماهیت ارتباط و تعامل‌ آنها با نهادهای قدرت و جامعه‌ از اهمیت محوری برخوردار است. همواره چه ‌قبلاً و چه ‌بعد از انقلاب، نوعی ‌از نگاه سیستمی بر سیاست گذاری رسمی غالب بوده‌که‌درآن جایگاهی برای نهادهای غیررسمی‌ از جمله‌ انجمن‌های علمی و اجتماع علمی وجود نداشته ‌است.
الگوهای گوناگونی برای سیاست گذاری های علمی با توجه به انواع نظام های سیاسی اجتماعی وجود دارد. از این منظر کشور ما ویژگی آن گروه ‌از کشورهای در حال توسعه را دارد که در آنها نهادهای غیر دولتی از جمله‌ انجمن‌های علمی نقشی در فرایند سیاست گذاری نداشته‌اند. در ایران همواره‌و نیز سال‌های بعد از انقلاب ،تعیین اولویت ها و اهداف ، تدوین سیاست‌ها و برنامه‌ریزی و مدیریت حوزه علم و آموزش و پژوهش تحت اختیار نامحدود نهاد قدرت بوده است.این پدیده که انجمن‌های حرفه‌ای و تخصصی داوطلبانه و غیر‌دولتی به عنوان طرف مشورت، ارزیابی یا مشارکت درعرصه سیاست‌های علمی حضور داشته باشند ، گفتمان تازه ای محسوب می‌شوند. تصمیم‌گیری درخصوص زمینه‌های عمده سیاست گذاری آموزشی و پژوهشی،تعیین اولویت‌ها و اهداف آن‌ از جمله گزینش دانشجو، برنامه‌ریزی درسی، روش‌های تدریس، امکانات آموزشی،تعیین رشته های جدید در رشته تخصصی و میان رشته‌ای و... نمی‌تواند توسط جمع محدودی از سیاست گذاران به نحوکارآمدی صورت گیرد؛ زیرا این سیاست‌ها بر زندگی میلون ها نفر از مردم کشور که به‌ اقلیم‌های جغرافیایی متفاوت، زبان‌ها و آداب و رسوم و شرایط اقتصادی واجتماعی مختلف تعلق دارند، مستقیم یا غیر مستقیم تأثیر می‌گذارد و‌ نمی‌توان بدون شناخت این شرایط متنوع،سیاست گذاری موفقی در حوزه آموزشی و پژوهشی داشت.دراینجا است که نقش انجمن های علمی که نهادهای تخصصی و حرفه‌ای و نماد اجتماع علمی هستند و نیز دیگر نهادهای داوطلبانه،از یکسو با نیاز های اقشار مختلف اجتماعی وازسوی دیگر با نهادهای قدرت برجسته می‌شود.مشارکت انجمن های علمی در سیاست‌های آموزشی وپژوهشی به‌ویژه در حوزه علوم انسانی از اهمیت و حساسیت بیشتری برخوردار است؛ زیرا در تعیین اولویت ها وسیاست گذاری در حوزه‌این علوم نزد نهادهای قدرت ابهام‌های زیادی وجود دارد.علوم انسانی و اجتماعی در مقایسه با سایر علوم برای رشد و بالندگی بیشتر به ظرفیت‌ها و امکان های نرم افزاری نیاز دارند تا سخت افزاری ‌که‌ ایجاد شرایط مناسب برای شکل‌گیری و فعال شدن انجمن های علمی در علوم انسانی به تقویت زمینه‌های نرم افزاری کمک می‌کند؛ هر چنداین‌انجمن‌ها به حمایت سخت افزاری نیز نیاز دارند.
پیشینه سیاست گذاری آموزشی و پژوهشی در ایران بیانگر آن است که‌این سیاست‌ها ابتداباهدف تأمین نیروی متخصص برای دستگاه های دولتی تدوین شده‌ بود؛ اما بعدها نتوانست به نحو موثر در خدمت توسعه اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی کشور باشد و نیاز‌های بخش صنعت،فناوری، کشاورزی پیشرفته ‌را که بافشارهای ناشی از جهانی شدن مواجه‌است پاسخ دهد؛به‌عبارت دیگر سیاست‌های آموزشی و پژوهشی در ایران با معضل ناهمزمانی و عدم تعادل بین این سیاست‌ها و جامعه مواجه است که به کار گیری ‌ابزاری به نام انجمن‌های علمی و تقویت آنها می تواند به بر طرف کردن تدریجی این عدم تعادل یاری برساند.انجمن‌های علمی به طور بالقوه امکان ایفای نقش های گوناگون و متنوعی از جمله مشاوره، مشارکت و نظارت و ارزیابی در فرایند سیاست گذاری علمی را دارند.آرمان‌ها و اهداف‌ اعضا و فعالان انجمن‌ها و گاه‌اولویت‌های مسئولان انجمن‌ها یافشار نهادهای رسمی و غیررسمی بیرونی و ترکیب هیأت مدیره‌ انجمن‌ها می‌تواند برنوع‌این نقش‌ها تأثیر بگذارد. از جمله نقش‌هایی که بر آن تأکید شده، ایفای نقش در حوزه سیاست گذاری آموزشی و پژوهشی است. نقش انجمن‌های علمی در زمینه نظارت وارزشیابی بر سیاست‌های آموزشی و پژوهشی، در قانون تشکیل وزارت علوم و تحقیقات و فناوری در سال 1383 به رسمیت شناخته‌ شده ‌است؛ اما مسأله ‌این است که‌ درحال حاضر انجمن‌های علمی در حوزه علوم انسانی نه تنها این نقش مهم، بلکه نقش‌های غیر رسمی‌تری را نیز به نحو مطلوب نمی تواند به‌انجام برسانند. پرسش‌ این ‌است که در حال حاضر انجمن‌هاتمایل به ایفای چه نقشی دارند وآیا توانایی و ظرفیت درونی و بیرونی برای ایفای نقش در حوزه سیاست‌گذاری آموزشی و پژوهشی فراهم است؟ دراین تحقیق،توانایی انجمن‌ها برای ایفای نقش در زمینه بررسی، تعیین، برنامه‌ریزی وارزیابی سیاست‌های علمی بررسی‌می‌شود؛به‌عبارت دیگر، چنانچه ‌به‌علم به عنوان فرایندی اجتماعی توجه کنیم که با منافع گروه‌های‌اجتماعی درگیر است، دراین فرایند همان طور که کنش گران رسمی تولید دانش در دانشگاه‌ها و مراکز پژوهشی نقش دارند ، نظام حرفه ای آنهابه‌صورت انجمن‌های تخصصی و نیز تعاملات و ارتباطات و گفتمان هاو تعلقات آنها هم جایگاه تعیین کننده‌ای پیدا می‌کند.در فرایند اجتماعی علم‌‌علاوه بر نهادهای علمی و سیستم‌های مدیریتی آن، بنگاه‌ها و مشتریان ‌علم، دانشجویان، دولت و نهادهای سیاست‌گذاری علم و فناوری نقش موثری دارند. درشبکه‌اجتماعی علم تصمیم‌گیری برای علم بدون تعاملی مطلوب میان همه‌عاملان و بویژه بدون وساطت اجتماع علمی،انجمن های علمی و تخصصی هم فاقد مشروعیت لازم و هم فاقد کارایی و اثر بخشی مورد انتظار خواهد بود. اگراین واقعیت را مبنا قرار دهیم که وفاق و درهم جوشی افق ها در شرایط گفتگوی آزاد و شفاف و بدور از ملاحظات غیر علمی امکان بروز و ظهور دارد، می‌توانیم مسأله‌را این گونه طرح کنیم که میان عدم شکل گیری‌اجتماع علمی و پارادایم های مشترک در حوزه علوم انسانی و نبود فرهنگ مدنی و ضعف حوزه عمومی ارتباط چند سویه وجود دارد.هر سازمان وتشکلی در پی‌آن ‌است که به‌ ایده‌ها و اهداف خود در حوزه مورد نظرش جنبه عملی بدهد.چنین تمایلی در مورد انجمن‌ها موجب می‌شود که آنها در حوزه سیاست‌گذاری وارد و خواه و ناخواه با مسأله سیاست گذاری با سیاست‌گذاران مواجه شوند؛ بنابراین دور ماندن ‌از فرایند تصمیم‌گیری و سیاست‌گذاری امری دلخواه ‌نیست؛ بلکه‌ انجمن‌ها در اولین گام برای فعالیت و پی‌گیری اهدافشان خواه‌ناخواه‌ در چارچوب سیاست‌های موجود عمل می‌کند و از آن سیاست‌ها تأثیر می‌پذیرند.

اهداف و سوال های تحقیق

هدف ما از این تحقیق بررسی و تحلیل روند رو به‌رشد تجمع و تشکل‌اعضای هیأت علمی‌ در قالب انجمن‌های علمی در رشته‌های ‌علوم ‌انسانی به‌عنوان بخشی از روند شکل گیری نهادها وجامعه مدنی و کاهش تصدی‌گری حکومتی در حوزه سیاست گذاری علمی است. هدف محوری دراین تحقیق بررسی نقش انجمن های علمی درحوزه‌سیاست گذاری‌آموزشی و پژوهشی صرف‌نظرازقوانین موجودوتحلیل جامعه شناختی روند‌های موجود در این زمینه می‌باشد. برخی‌ از سوال‌های ‌مادراین تحقیق به شرح زیر‌است:
الف‌: چه ‌ارتباطی میان رشد نهادها و هنجارهای مدنی و رشد انجمن های علمی وجود دارد ؟
ب: آیا تمایل به مشارکت انجمن های علمی در سیاست گذاری آموزشی و پژوهشی نزد سیاست گذاران و نیز اعضای انجمن ها وجود دارد ؟
ج: آیا انجمن‌ها از توان حرفه‌ای ‌و علمی خود برای ایفای نقش درحوزه سیاستگذاری آموزشی و پژوهشی استفاده می کنند ؟
د: مناسبات وتعامل انجمن های علمی (زیست جهان)بانهادهای‌رسمی چگونه‌ است؟

پیشینه تحقیق

از دیدگاه ‌بسیاری ‌از نخبگان و مردم، ناکارآمدی ساختارهای رسمی می‌تواند از طریق ‌انجمن‌ها و تشکل‌های غیر رسمی جبران شود. این امر در مورد نهادهای رسمی علمی ‌و آموزشی نیز صادق‌است. بر این ‌اساس بسیاری ‌از پژوهشگران حوزه ‌علوم انسانی و اجتماعی کشوربه بررسی و نظریه پردازی در مورد انجمن‌ها و شوراهای مردمی به عنوان ابزاری مطلوب برای پر کردن شکاف مردم قدرت پرداخته‌اند.توجه به انجمن‌ها و تشکل های مردمی چه به عنوان یک موضوع پژوهشی و چه به عنوان ساختارهایی که می‌باید در جامعه شکل بگیرند، رویکردی جهانی است که به کشور ماهم راه یافته‌است .
نگاهی گذرا به مقاله های پژوهشی در نشریه های علوم اجتماعی سال های اخیر نشان گر آن است که بخش قابل ملاحظه ای از پژوهش ها و پایان نامه‌هابه مباحثی ‌همچون سرمایه‌اجتماعی،تجزیه‌وتحلیل نحوه مشارکت زنان و جوانان‌ در نهاد‌های مدنی وبررسی‌انجمن‌های غیررسمی،حمایتی وNGO ها اختصاص یافته ‌است. دراین مقاله‌هابه‌ظرفیت وتوانایی انجمن هاونهادهای مدنی در ایجاد انسجام ‌اجتماعی ‌و جلب مشارکت‌ اقشار گسترده ‌جامعه ‌و رابطه ‌و تعامل آنها با نهادهای رسمی توجه‌شده‌است.
ذکر این‌ نکته‌ ضروری ‌است‌ که ‌تنها در بخش ‌اندکی ‌از این ‌پژوهش‌ها مسأله ‌انجمن‌های‌ علمی در ایران، ساختار درونی‌ آنها و به‌ویژه‌ جایگاه‌ آنها در ساختار علمی‌ کشور و درحوزه سیاست گذاری‌علمی،ارزیابی وتجزیه‌وتحلیل وتحقیقات میدانی‌ شده ‌است.در تحقیقاتی که‌دراین بخش توضیح داده می‌شود، به‌ انجمن‌های علمی به عنوان یکی ازانواع‌انجمن های داوطلبانه‌،توجه ‌شده ‌است.
ازجمله‌ می‌توان به‌کار پژوهشی تحت عنوان گونه‌شناسی‌انجمن‌های داوطلبانه‌در ایران (پژوهشی‌درانجمن های حمایتی)، مقاله پژوهشی حسن سرایی وزهرا قاسمی منتشرشده‌درمجله‌جامعه شناسی‌ایران،دوره 4،شماره45،زمستان 1381 اشاره ‌کرد. دراین مقاله با ارائه تعریفی از انجمن های داوطلبانه تأکیدشده‌است: «انجمن‌های داوطلبانه‌ازمنظرجامعه شناسی سازمان ها،جامعه شناسی توسعه و جامعه شناسی سیاسی بسیاراهمیت دارد.»دراین مقاله‌انجمن‌های داوطلبانه که ‌انجمن‌های ‌علمی رادر برمی گیرد،به5 دسته شامل‌انجمن‌های نخستین،انجمن‌های هیأتی، انجمن‌های توافقی،انجمن های ترویجی و انجمن های منفعتی طبقه بندی شده‌ است. باتوجه‌به‌اینکه موضوع اصلی در تحقیق یاد شده انجمن های حمایتی بوده‌اند، پژوهشگران 180 انجمن داوطلبانه حمایتی رابررسی کرده‌اندکه‌درآن علاوه بر شرایط درحال گذار کشورآثارحوزه‌اقتصادی و سیاسی بر حوزه عمومی و نهادهای مدنی بررسی شده‌است .
در مقاله، تأکید بر قدمت انجمن‌های داوطلبانه‌درایران و جهان ‌دیده ‌می‌شود که‌ آکادمی‌های یونان، انجمن هایی مانند اخوان الصفا در جهان اسلام و تشکل های سنتی یاریگری از آن جمله محسوب می شوند.دراین تحقیق انجمن های داوطلبانه از سازمان های غیر دولتی تفکیک شده‌اند .
پژوهش دیگری که درآن به نهادهای مدنی پرداخته شده‌است«زنان و نهادهای مدنی» نام دارد.( مجله جامعه شناسی ایران،تابستان 1383،محمدعبداللهی).
عبداللهی دراین مقاله با ارائه تعریفی از مشارکت مدنی به معنای همکاری مردم‌ بانهادهای غیر وابسته به دولت،(NGO )هارایکی‌ازاصلی ترین عوامل و شاخص‌های توسعه در جوامع نوین امروزی توصیف می‌کند. به نوشته ‌او روند رو به رشد مشارکت مدنی و پیدایش نهادهای مدنی نظیر انجمن‌های ‌علمی، شوراهای اجتماعی، احزاب و سازمان‌های سیاسی مستقل اتحادیه‌های صنفی و تشکل‌های زیست محیطی در جوامع توسعه یافته،مسأله کم‌وکیف مشارکت مدنی مردم در ایران‌ را مطرح کرده‌ است.عبداللهی نتیجه می‌گیرد در کشورهایی مانند ایران، دولت‌ها وایدئولوژی های حداکثری مشارکت مدنی مردم ‌را سرکوب کرده، سازمان‌های غیر وابسته به‌دولت را رقیب یا جایگزین خود تلقی می‌کنند.‌او عقیده دارد که این امر مانع شکل‌گیری یک الگوی‌ انسجامی مبتنی بر تعامل و همکاری بین بخش‌های سه گانه عناصر مکمل جامعه‌ نوین شده‌است. در چنین شرایطی است که نه دولت‌های جدا از مردم توان تحقق اهداف توسعه را دارند و نه به مردم فرصت داده می‌شود تا در فرایند توسعه جامعه خویش مشارکت فعال و موثری داشته باشند.
تحقیق قابل ذکر دیگر «تحلیل جامعه شناختی دموکراتیزاسیون درایران‌»است. (محمد عبداللهی‌وعلی ساعی،مجله جامعه شناسی ایران، پاییز 1384)دراین مقاله ‌نقش انجمن هاونهادهای مدنی را با ارجاع به مفاهیم جامعه مدنی و حوزه‌عمومی در نهادینه کردن ساز وکارهای دموکراتیک تعیین کننده می‌داند.(ص 9-11). عبداللهی جامعه مدنی‌رابه‌سه‌حوزه‌خصوصی،عمومی ودولتی تقسیم‌ می‌کند و جامعه مدنی را متعلق به حوزه عمومی می‌داندکه متشکل‌از مجموعه‌ای‌ از نهادها و تشکل‌های خصوصی‌است که‌احزاب سیاسی،انجمن های داوطلبانه (اتحادیه‌ها، انجمن‌های حرفه‌ای، انجمن های علمی وانجمن های دینی) رادر بر می‌گیرد. عبداللهی نقش ‌انجمن های علمی در حوزه علوم انسانی را از لحاظ شکل دادن به حوزه عمومی بررسی کندونتیجه می گیرد که هر چه جامعه مدنی از ساختار‌های توسعه یافته‌تری برخوردارباشد،توانایی نیروهای جامعه مدنی در تأثیر‌گذاری برفرایندسیاسی‌تشدید می‌شودودرچنین شرایطی تحکیم دموکراتیک آسان‌تر می‌شود.
دراین میان بررسی‌های جامعه شناختی اندکی به معنای دقیق کلمه‌درخصوص انجمن‌های علمی در ایران وجود دارد که از جمله آنان می توان به مقاله «عملکردانجمن‌های‌علمی درزمینه ترویج و توسعه علم و اخلاق علمی»(محمد عبداللهی، 1381) اشاره‌کرد.هدف‌ازمقاله یاد شده بررسی عملکرد انجمن های علمی‌درنظام علمی و تحقیقاتی کشور،ازدیدگاه‌جامعه شناسی در چارچوب مفهوم جامعه مدنی‌عنوان شده‌است.او با ذکر نظرات کسانی همچون‌الکساندر‌، ریس، رینگرودیازبه بررسی وضعیت نهادهای مدنی و ازجمله‌انجمن هاعلمی در ایران بر اساس طبقه بندی جوامع موجود پرداخته است وانجمن های علمی را با توجه به طبقه‌بندی که‌از کشورهای جهان ارائه می دهد به سه‌گروه تقسیم می‌کند؛ نخست جامعه سرمایه داری صنعتی توسعه یافته که درآنها نهادهای مدنی و انجمن ها نقش فعالی در ساختار علمی این کشورها‌دارند،دوم‌جامعه سوسیالیستی که مشخصه آن ضعیف بودن نهادهای مستقل علمی درمقابل نهادهای دولتی است و جامعه نوع سوم که ایران هم در زمره آنان است، انجمن‌های علمی فاقد ساختار منسجم و جایگاه شفاف هستند.در چارچوب مفهومی عبداللهی، نهادها و انجمن‌های علمی زیر عنوان نهادهای مستقل یا واسطه‌ای در منطقه معتدل قرار داده شده‌اند. در این طبقه‌بندی، بخش رسمی شامل نهادها و روابط رسمی در منطقه سرد (مانند دولت، کارخانه و.. )و بخش غیر رسمی که در این مقاله منطقه گرم توصیف شده‌، نهادها و روابط غیر رسمی مثل اقوام را در بر می گیرد. (همان، ص58) در نهایت عبداللهی نتیجه می گیردانجمن های علمی در ایران فاصله زیادی با اهداف استراتژیک خود دارند و عملکرد و یا نقش علمی و صنفی آنها بسیار ضعیف است .
تحقیق قابل ذکر دیگر در زمینه انجمن های علمی توسط محمود شارع‌پور و محمد فاضلی باعنوان بررسی ساختار و کارکرد انجمن‌های علمی دانشجویی انجام شده‌است.( گزارش اول گروه علمی تخصصی جامعه‌شناسی علم دانشکده ‌علوم اجتماعی،دانشگاه تهران،1383)
آنان‌ دریک جمع‌بندی،‌کارهای‌انجام شده‌درایران در خصوص علم پژوهی را به چهاردسته‌تقسیم می‌کنند:
1-
مطالعات کمی و توصیفی، 2- مطالعات جامعه شناسی و تاریخی علم 3- شبه ‌جامعه شناسی علم باتکیه ‌بردستاورد‌های تجربی ‌و4 - مطالعات جامعه شناسی علم بر پایه بنیادهای نظری.
آنان پژوهش خود در مورد انجمن های علمی دانشجویی رادردسته چهارم قرار می‌دهند و یادآور می شوند که‌دیدگاه‌درون نگرانه در بررسی‌اجتماع علمی داشته‌اند. آنان کارکردهای اصلی انجمن های علمی ایرانی را مشاوره با دولت، انتقال تکنولوژی و چانه زنی با ساختار دولتی عنوان می‌کنند.همچنین حفظ سنت‌ها، هنجارهاواخلاق حرفه‌ای درهر رشته،ایجاد ایدئولوژی علمی وخلقیات به قصد تقویت تعامل علمی با دانشمندان، ایجاد هویت عاطفی وحقیقت آفرینی از جمله وظایف این انجمن ها می دانند. به‌عقیده‌آنان‌انجمن های علمی باید جایگاهی برای پر شدگی عاطفی و مناظره‌برسرسرمایه‌اجتماعی باشد.هر چنداین تحقیق به انجمن های علمی دانشجویی پرداخته،به‌مفروضات آن می‌تواند. به‌عنوان مأخذی در مورد انجمن‌های علمی موضوع‌این تحقیق‌، توجه‌ کرد. (برای اطلاع بیشتر در مورداین طرح،رجوع شود به خبرنامه‌انجمن جامعه شناسی ایران، آذر ماه 1383،ص 10-9 )
پروژه ‌تحقیقاتی دیگری که‌درآن کوشش شده‌است‌نقش انجمن های علمی در نظام علمی کشور بااستفاده‌ازمفاهیم مدیریتی و جامعه شناختی بررسی‌شود‌، «بررسی نقش انجمن های علمی در فرایند های سیاستگذاری و ارزیابی نظام علمی کشور» است که‌مقصود فراستخواه در مرکز تحقیقات سیاست های علمی کشور انجام‌ داده ‌و دردست چاپ است.مشاور علمی این طرح پژوهشی نظری میدانی، محمدامین قانعی راد می باشد و ویراست نخست آن که بخش های نظری و اسنادی طرح رادربر می گیرد،دراسفند 1384 به پایان رسیده‌است .در بخش نظری سه مفهوم نظام علمی،سیاست گذاری وارزیابی و سرانجام اجتماع علمی و‌انجمن های علمی تشریح شده اند. مجری طرح در این بخش از گزارش به مسائل نظری سیاست گذاری علمی و نیز مرور مدل های رایج در این زمینه می‌پردازد و با ذکر چهار مدل عقلانی،پلکانی افزایشی،آشفته و سرانجام الگوی جستجوی رضایت بخش را توضیح می دهد. این مدل که مبتکر آن جان فورستر است در دهه 1980 مطرح شد که در آن تلفیقی میان عقلانیت،بهینه سازی و اقناع صورت گرفته‌است؛به‌عبارت دیگر دراین مدل اقناع واجماع ذینفعان بهترین و مؤثرترین الگوی یک سیاست گذاری توصیف شده‌است. محقق در این زمینه مدل حلقوی پنج مرحله‌ای را مطرح می کند که‌از تصمیم سازی شروع و به ‌ارزشیابی ختم می شود.در این گزارش محقق به بررسی نظام سیاست گذاری علمی در ایران در سال‌های پس از انقلاب و جایگاه‌نهادهای مختلف در این زمینه می‌پردازد و بحث را با تشریح جایگاه‌انجمن های علمی در قانون جدید وزارت علوم مصوب مرداد 1383 و قانون برنامه چهارم توسعه ادامه می دهد. محقق نتیجه می‌گیرد که نه تنها قوانین موجود به نحو شفاف جایگاه انجمن‌های علمی را در فرایند سیاست گذاری روشن نکرده‌اند،بلکه در بهترین حالت نهادهای رسمی در جایگاه نظارت کننده و ارزیابی کننده‌انجمن های علمی قرار دارند.در بخش دیگری ازاین طرح تحقیقاتی، محقق به طور نمونه‌ای بااستفاده از روش‌های اسنادی و تحلیل محتوایی اساسنامه 45 انجمن علمی را بررسی می‌کند و چنین نتیجه می‌گیردکه نه‌دراساسنامه مادر انجمن ها و نه در اساسنامه ‌نمونه‌های مورد بررسی،‌موادی که زمینه مشارکت آنها را در سیاست علمی فراهم کند به جز موارد معدود گنجانده نشده است .محقق در بخش میدانی با تهیه پرسشنامه‌ای که برای مسئولان و دبیران انجمن های علمی سراسر کشور ارسال شده، کوشیده‌است وضع موجود،وضعیت موردانتظار و سرانجام توانایی علمی انجمن‌ها در حوزه‌سیاست گذاری علمی رابررسی کند.که می تواند در صورت‌ اتمام بخش میدانی بر سودمندی این پژوهش بیش از پیش بیفزاید.
کارپژوهشی دیگری که‌درخصوص انجمن های علمی درایران انجام شده ‌ و گزیده‌ای ازآن ‌در نخستین فصلنامه علوم مدیریت ایران در بهار 1385 منتشر شده «نقش انجمن‌های ‌علمی درتوسعه‌وارتقاءعلم‌پژوهشی درباره عملکرد انجمن های علمی ایران»نام‌داردکه‌طی سال‌های 1377 تا 1382‌،ابوالفضل کزازی،دانشیار گروه مدیریت صنعتی دانشگاه‌علامه طباطبایی،انجام‌داده‌‌است.دراین کار تحقیقی عوامل ‌اجتماعی ‌از منظرجامعه شناسی علم،جامعه شناسی سازمان و جامعه شناسی ‌انجمن‌های علمی وداوطلبانه نقش و کارکردانجمن‌های علمی درایران‌در زمینه ‌نهادی شدن علم،بررسی‌شده‌است.تحقیق با روش های اسنادی و میدانی صورت گرفته ‌است. یکی‌از فرضیه‌های تحقیق،به وجودرابطه مثبت میان ویژگی‌های حرفه‌ای هیأت مدیره‌انجمن و میزان کارکردآنها اشاره‌دارد. بررسی محقق‌ حاکی ‌از آن ‌است که همکاری اندکی میان انجمن های علمی و سازمان های دولتی وجود دارد.

مبانی نظری


مسأله‌سیاست گذاری آموزشی وپژوهشی مورد توجه حوزه هایی مانند جامعه‌شناسی علم،جامعه شناسی سیاست گذاری علمی و مطالعات سیاست‌گذاری (مطالعات خط مشی ) بوده‌است.دراین مقاله،به بررسی جامعه شناختی نقش و عملکرد انجمن‌های علمی به عنوان نهادهای تخصصی حرفه‌ای‌ و از عناصر ونمادهای جامعه مدنی در سیاست های آموزشی و پژوهشی ‌کشور در حوزه علوم انسانی پرداخته شده‌است.
با توجه ‌به ‌اینکه مفاهیم‌اصلی تحقیق‌عبارت‌است‌از:«سیاست گذاری علمی»و «انجمن علمی»،لازم‌است مفاهیم یاد شده تعریف شوند.«سیاست علمی»به معنای مجموعه‌ای ‌از سیاست‌هاواولویت هادرحوزه‌های آموزشی،پژوهشی وفناوری برای اداره نظام علمی کشوراست؛به بیان دیگر سیاست علمی: «مجموعه‌ای‌ از خط‌‌مشی‌ها وتصمیمات کلی به منظورافزایش معرفت علمی و توسعه روش ها و عواملی ‌است که‌درتولید،بهره برداری، مبادله و اشاعه علم مؤثر بوده و رسیدن به ‌اهداف علمی‌را میسر می‌کند». (مجلس وپژوهش، شماره41، زمستان 1382، قانعی راد، ص44)
«انجمن علمی»نوعی نهاد مستقل است که از به هم پیوستن یا اجتماع آگاهانه ‌و داوطلبانه ‌اصحاب یک رشته‌علمی پدید می آیدتاازطریق تعامل آزاد،خردمندانه و به دور از سلطه‌، بتواند بین صاحبان هر تخصص زمینه لازم‌رابرای پیشبرد علم و تنظیم و ترویج اصول و قواعد عمل جمعی یااخلاق کار و فعالیت و پیوند علم و عمل درآن رشته علمی فراهم نماید.(مجله جامعه شناسی ایران ،بهار1381،محمد عبداللهی ، ص47)
باید ‌توجه ‌داشت ‌سیاست‌سازی و سیاست‌گذاری در حوزه‌های علمی در بستر تاریخی، فرهنگی، معرفت شناختی جامعه مورد بررسی، انجام می‌گیرد و امکان فهم و درک سیاست‌های علمی بدون تفسیر و تحلیل معرفتی و جامعه شناختی آنها بعید به‌نظر می‌رسد.
سیاست پژوهشی، سیاست ‌آموزشی و سیاست ‌فناوری سه بخش اصلی سیاست علمی محسوب می شود.سیاست گذاری در هرسازمان،اتخاذ خط مشی های کارآمد برای اجراوتحقق هدف های سازمان‌است.درنگرش سنتی سیاست گذاری علمی فرایندی عقلایی ونخبه‌گرایانه‌است و توسط نخبگان سیاسی و علمی صورت می‌گیرد؛ اما دردیدگاه‌های جدید محوریت عقلانیت ارتباطی بر مبنای ‌تأثیر گروه‌ها و انجمن‌های غیر دولتی در سیاست گذاری علمی‌درنظراست.
به‌نوشته‌آندرو وبستر:«پیشینه سیاست گذاری رسمی برای علم‌درغرب(به‌ویژه آلمان) به ‌قرن نوزدهم بازمی‌گردد؛هرچنددربریتانیا مانشانه‌های ‌سیاست گذاری ‌علمی ‌را در حدود سال های1900 می‌بینیم.حتی‌اگربخواهیم‌نشانه‌های‌دقیق‌تر حمایت حکومت ازعلم ‌را بیابیم، باید به تشکیل شورای کارشناسان سلطنتی که‌ در 1675 بنا شد، رجوع ‌کنیم. این شورا نخست در گرینویج مستقر بودواکنون در کمبریج قرار دارد. انگیزه ‌عمده ‌حمایت دولت‌های‌اروپایی‌ازنهادهای علمی ‌به منافع ‌اقتصادی و سیاسی و گسترش امپراتوری استعماری آنها در اواخر قرن نوزدهم بازمی‌گشت.حکومت‌های‌آن‌روزگارازپژوهش های جغرافیایی و زمین شناسی، هم‌بخاطر منافعی که‌از منابع مستعمرات جدیداً تصرف شده داشتندو هم، اگرچه ‌با انگیزه‌های محدود تراما به همان‌اندازه مهم،به خاطرمسائل بهداشتی و تولید غذا بهره می‌بردند.این انگیزه‌هابه‌ایجاد مراکزقدرتمندی از فعالیت های علمی، آزمایشگاه‌های‌بهداشتی وتحقیقات کشاورزی دولتی در کشورهای‌اروپایی منجر شد.
اما تحول‌گسترده‌تردرعرصه‌حمایت دولتی‌ازتوسعه‌علم‌بلافاصله‌پس‌ازجنگ جهانی ‌اول ‌رخ دادوسیاست علمی‌بتدریج به بخشی‌ازسیاست تبدیل‌وموضوع های مربوط به‌ آن‌ در مباحث‌وگفتگوهای سیاستمداران وارد شد؛برای مثال،رویکردهای جان برنال و میشل پولانیه در مورد«سیاست علمی متمرکز» و« سیاست غیرمتمرکزدر علم» بادیدگاه‌های مارکسیستی و لیبرالیستی آنها پیوند داشته‌ است. پولانی مفهوم ‌کاملا سیاسی«جمهوری علم»را برای توصیف اجتماع علمی به کار می‌برد و مرتون ‌از سازگاری نظم دموکراتیک و نهاد علم سخن می گوید. فرهنگستان‌های علوم ‌دربلوک شرق برای تمرکز بخشیدن به مدیریت علم تأسیس شدند؛ درحالی که درکشورهای غرب پژوهش و علم فرایندهای آزادتری را طی می کردند.در دهه‌های پایانی قرن بیستم بخشی از رقابت های‌انتخاباتی میان نامزدهای ریاست جمهوری در کشوری مانندآمریکا عبارت بوداز صدور بیانیه‌هایی در‌باره‌وضعیت علم و سیاست های علمی پژوهشی .(قانعی راد، ناهمزمانی دانش،1382،ص 237-235و توکل ، محمد ، 1370 : 153-150)
درکشورهای غربی‌ازدهه‌هفتاد به بعد جنبش‌هایی همچون جنبش زنان،جنبش محیط‌ زیست،جنبش هواداران صلح واتحادیه‌های کارگری درقالب نهادهای مدنی خواهان ‌اصلاح سیاست‌های‌ علمی در جهت رفاه‌ اکثریت مردم،زنان و حفاظت‌ از محیط زیست شدند.آنهاخواستار وروداقشارگسترده تر اجتماعی به حریم نخبگان علمی - سیاسی ومشارکت موثر در تصمیم گیری ها بودند.درحال حاضر گروه‌ها و جناح‌های مختلفی برای تعیین سمت وسوی سیاست های علمی به مبارزه با یکدیگرمی پردازند؛به گونه‌ای‌که‌حاصل کار می تواند بیانگر ساختار توزیع منافع و قدرت باشد.

تجزیه و تحلیل سیاست علمی( علم خط مشی ) 


در سه دهه اخیر بررسی و ارزشیابی سیاست‌های علمی به حوزه‌ای مستقل تبدیل شده که‌بیشتر از آن به عنوان«تجزیه و تحلیل سیاست‌های علمی» یاد می‌شود. منظوراز تجزیه‌وتحلیل سیاست‌ها درحوزه علمی بررسی هنجاری و از پیش برنامه‌ریزی شده مفاهیمی مانند سیاست‌سازی، اجرای سیاست‌ها و ارزشیابی سیاست‌ها در سازمان‌ها و نهادها است. این تجزیه و تحلیل همچنین پژوهش‌ها در مورد برخی‌ ابتکارهای خاص در زمینه سیاست‌گذاری وریشه‌های مقاومت در برابر آن را بررسی می‌کند.پیشینه تجزیه و تحلیل سیاست‌های علمی به در ازای ‌اجرای این سیاست‌ها توسط حکومت‌ها است؛ اما تنها در ‌دهه‌های اخیر است که نیاز به ایجاد دانش‌های مرتبط با سیاست‌گذاری جنبه واقعا سیستماتیک وحرفه‌ای به خود گرفته است.
به ‌نوشته ‌هاولت ورامش«سیاست گذاری(خط مشی گذاری) موضوع مطالعاتی است که‌ به‌آن مطالعات خط مشی گفته می شودودر چند دهه‌اخیر حتی به صورت رشته خاصی تحت عنوان علم خط مشی با مفاهیم،واژگان و ابزارهای مشخصی توسعه یافته‌است و درآن فرایند خط مشی گذاری به صورت تجربی بررسی می‌شود؛ متغیرهای علی‌آن تبیین می شود و عوامل موثر برآن چه در سطح کلان اجتماعی،اقتصادی،فرهنگی و سیاسی و چه در سطح خرد رفتاری بررسی شود(فراستخواه 1384،«در دست چاپ»،ص9).
بسیاری ‌از اصطلاحاتی که‌دراین زمینه‌استفاده‌می‌شود،کما بیش مبهم و پیچیده ‌است؛ اصطلاحاتی مانند مطالعات سیاست گذاری ،پژوهش در سیاست‌گذاری، علوم سیاست‌گذاری ، تجزیه و تحلیل سیاست گذاری و... دراین حوزه علمی، گاه ‌در معناهای کاملاًمتفاوتی‌استفاده‌می‌شود؛ به‌عنوان مثال تجزیه و تحلیل سیاست‌گذاری علمی در چهارمعنای متفاوت به کار برده‌شده‌است:
الف: درمعنای پژوهش‌های علوم اجتماعی مرتبط با سیاست گذاری علمی
ب: پژوهش‌های خارج از چارچوب‌ها و روش‌های آکادمیک در خصوص سیاست‌گذاری
ج: مطالعات علوم سیاسی در مورد فرایندها و اهداف سیاست‌گذاری
د: تحلیل اقتصادی در خصوص گزینه های مختلف سیاست‌گذاری
تجزیه‌ و تحلیل سیاست گذاری به عنوان یک حوزه معرفتی و کاربردی به نوشته پریمفور، پنج ویژگی دارد :
الف: هدف تجزیه و تحلیل سیاست گذاری،متوجه سیاست گذاری حکومتی ‌است؛ یعنی تجزیه وتحلیل مجموعه‌اقدامات حکومت و تأثیر آنها در جامعه ‌با توجه‌ به ‌اهداف سیاست‌گذاری ‌که ‌هم تأثیرات ناخواسته و برنامه‌ریزی نشده‌ و هم تأثیرات برنامه‌ریزی شده‌راشامل می‌شود.
ب: مبنای معرفتی تحلیل سیاست گذاری که هم معرفت علمی وهم‌غیرعلمی‌رادر بر می‌گیرد. هرچندهسته ‌مرکزی‌ آن ‌برخی‌ از رشته‌های علوم‌اجتماعی‌است، ماهیتاً دانشی چند‌رشته‌ای ‌است.
ج: هدف تجزیه ‌و تحلیل سیاست‌گذاری کمک به حل مسائل سیاست‌گذاری حکومتی است .
د: تجزیه و تحلیل سیاست گذاری به‌شدت آمیخته با ارزش است و هر چند مانند سایر حوزه‌های دانش اصول‌اخلاقی ‌اعلام شده‌ای دارد،آن ‌را باید شکلی از تولید ایدئولوژی محسوب کرد و نه خنثی‌ازلحاظ ارزش.
ﻫ: این حوزه‌علمی باتوجه‌به‌اهدافش،بیشتر در قالب مدل های سیاست گذاری بررسی می‌شود.
طیف گسترده‌ای‌ازمدل های فرایند سیاست‌گذاری وجود دارد. به‌طور کلی ‌بر دو مدل ‌عمده ‌را می‌توان ‌تأکید کرد: نخست مدلی که‌ سیاست‌گذاری رافرایندی کاملا عقلایی تصویر می‌کندتامدل‌هایی که‌سیاست گذاری را فرایندی اساساًبحرانی می‌دانند. ازجمله‌مدل‌های معروف دراین زمینه مدل عقلانیت محدود سیمون (1957)، مدل ‌هنجاری مطلوب‌دروور(1968)و مدل تلفیقی‌اتزیونی(1968)را می‌توان نام‌ برد. در‌دهه 1980 مدل جستجوی رضایت بخش جان فورستر تا حدودی جای مدل‌های قبلی‌راگرفت .
در هرفرایندسیاست گذاری 3 مرحله‌اصلی شامل سیاست سازی،اجرای سیاست و ارزشیابی سیاست هاوجوددارد.مدل‌های فرایند خط مشی گذاری،غالباً حلقوی هستند که ‌از معروف ترین آنها می‌توان به مدل حلقوی هاولت و رامش اشاره ‌کرد. چرخه خط مشی‌ازتشخیص مشکل و مسأله گشایی‌آغاز می شود وبا نظارت و کنترل نتایج(ارزشیابی) تکمیل می‌گردد.
بررسی‌سیاست های علمی و فرایند سیاست گذاری بااستفاده‌ازمفروضات جامعه‌شناختی را،جامعه شناسی سیاست های علمی تعریف می کنند.ابتدا جامعه‌شناسی ‌علم به‌ارتباط نهادسیاست ونهاد‌های علمی پرداخت و به‌تدریج جامعه‌شناسی سیاست های علمی به شکل یک حوزه تخصصی درآمد .وبستر دراین باره‌می‌نویسد:«به‌نحوروزافزونی بر تعداد جامعه شناسان علم که معتقدند توجه ‌دقیق تر به یافته‌های‌آنان موجب استحکام و استواری سیاست گذاری علمی می‌شود، افزوده شده‌است.حتی‌اگر هشدار مارتین وایروین ‌رابپذیریم که نمی‌توان پنداشت چیزی که‌ازدیدگاه جامعه شناختی بیشترین جذابیت را دارد‌، ضرورتاً از دیدگاه سیاست گذاری جالب و مهم باشد.» وبستر تأکید می‌کند«بااین حال تحلیل‌های جامعه شناختی نکات فراوانی را می تواند برای سیاست گذاران ارائه کند. مهم‌ترین آنها این است که می تواند دست اندر کاران سیاست‌گذاری و ارزشیابی را تشویق کند موضع انعطاف پذیر‌تری‌درخصوص پیش فرض‌های خود داشته باشند.جامعه شناسی می بایددر جهت شفاف سازی ابزار سیاست‌گذاری عمل کند بدون آنکه برده سیاست گذاران شود.جامعه شناسی باید بتواند به نقد سیاست‌ها بپردازد و گستره مفروضات نابجا که موجب شکلگیری سیاست‌های ناکارآمد شدند را محدود و سد کند.»(آندرو و بستر،1991،ص 42)
وبستر باذکردیدگاه کوزن تأکید می کند«دیدگاه‌هایی که مطالعات جامعه شناختی‌دراختیاراجتماع سیاست گذاران می گذارد،برخاسته از پژوهش‌هایی است که ‌دربیرون‌ ازحوزه سیاست گذاری قرار دارد.هر گاه بخواهیم میان سیاست‌گذاری علمی و مطالعات اجتماعی در خصوص علم گفتگوی معنادار و دراز مدت شکل بگیرد،می باید تعادل و توازن مناسب و مطلوب بین مطالعات سیاست نگرانه و دیگر انواع مطالعات اجتماعی در خصوص علم ایجاد شود.دقت در مفروضات سیاست گذاری که به برخی از آنها اشاره شد و نقد جامعه شناختی از آنها می‌تواند امکان پذیر بودن چنین گفتگویی را بین جامعه شناسان و سیاست‌گذاران علمی را نشان دهد.»وبسترادامه می دهد «درنتیجه پژوهش های جامعه‌شناختی تصویری که روناین از سیاست علمی به‌عنوان‌امری‌اقتدار گرایانه و اطلاعات محور ارائه‌می‌دهد،شاید تصویری بیش از اندازه ساده انگارانه از پدیده پیچیده و بغرنج سیاست‌گذاری علمی است. واقعیت مشهود پیچیدگی‌های سیاست‌گذاری علمی توسط پژوهش‌های جامعه شناختی ظرف دو دهه گذشته و حول‌ سه محور عمده تشریح شده‌است. نخست دربستر تحولات جامعه شناسی علم، سپس پیش ظهور جامعه شناسی سیاست های علمی و‌ سرانجام برمبنای دو محور فوق جنبش شکل‌گیری جامعه‌شناسی برای سیاست‌های علمی» (همان، ص 58)
نگاه نقادانه جامعه شناسی به سیاست گذاری آموزشی و پژوهشی تحت تأثیر نقد مدرنیسم از مفاهیم و مفروضات و مدرنیستی تحرک وعمق بیشتری به خود می‌گیرد. درحال حاضر می توان چهار نگاه جامعه شناختی به حوزه سیاست‌گذاری آموزشی و پژوهشی‌رامتمایز کرد :
1-
تئوری‌های دولت‌که‌از مارکسیسم اولیه ونوشته‌های گرامشی شروع شد با ساخت گرایی فرانسوی آلتوسر و پولآنزاس و فونکسیونالیسم‌اوفه‌و تئوری شیوه انتظام ‌و تحقیقات هال ‌در مورد بحران‌ها و راه ‌حل‌ها ادامه یافت. دراین رویکرد بر نقش نهادهای رسمی‌علمی وآموزشی در رابطه با پروسه‌انباشت سرمایه‌ تأکید می‌شود.
2-
تئوری‌های سوژه:تئوری محوری دراین زمینه‌نظریه فوکودرباره تکنولوژیهای انضباطی واخلاقی‌است که‌دردوران مدرنیسم سوژه(بدن) مطابق نیازهای قدرت شکل می‌گیرد. دراین رویکرد قدرت سرکوبگر و اجباری دولت بااشکال‌خلاق و سازنده و شبکه ای قدرت که ازطریق روابط روزمره اجتماعی‌شکل می گیرد،در تقابل با یکدیگر قرار دارند.دراین رویکرد هم‌چنین تأکید برنقش متخصصین و حرفه‌ای‌ها به عنوان صاحبان حقیقت در مدیریت مردم وتوده‌است.
3-
تئوری‌های جهانی شدن( لینگادو ..)دراین تئوری‌هااز بین‌رفتن‌دولت ملت‌ها در قالب مدرنیستی آن‌مطرح‌است.همچنین مسأله‌ازدست رفتن ظرفیت یا توانایی‌ دولت‌ ملت‌ در رابطه ‌باجریان جهانی شدن سرمایه والزامات ناشی از رقابت بین‌المللی و نیز تغییرحاصل‌در شکل و دورنمای فعالیت های دولت یعنی چرخش‌ از مدیریت دولتی یا دولت سالاری به دولت رقابتی مورد توجه قرار گرفته ‌است؛ در نتیجه‌ در حوزه علم وآموزش وسیاست اجتماعی راه حل بازار به عنوان یک فراروایت جدید مطرح‌است؛نتیجه‌آن که سیاست گذار نه یک بازیگر محلی بلکه در جایگاه یک بازیگر جهانی قراردارد.
4-
برخی‌از پژوهشگران نیز با ارجاع‌به مفاهیم جامعه‌شناسی‌ها برماس مانند کنش ارتباطی،حوزه عمومی،سیستم و زیست جهان کوشیده‌اند فرایند سیاست‌گذاری علمی واجتماعات علمی را تجزیه و تحلیل کند.(درایران عبداللهی،قانعی رادوفراستخواه را می توان نام برد)
نقطه‌شروع نظریه هابرماس نقد تفکیک حوزه های علم،اخلاق وهنراز یکدیگر است و فرایند تخصصی شدن آنها براثر مدرنیسم‌است. به‌عقیده هابرماس مقولاتی ‌از نوع سیاست گذاری می بایددرحوزه‌عمومی بحث شود تاازطریق کنش ارتباطی، اجماع‌درمورد آنها حاصل شود.به عقیده او دیدگاه بوروکراتیک «نظارت دموکراتیک و مردمی بر فرایند های تصمیم گیری را قربانی فرضیه‌ای بی‌بنیاد در خصوص اهمیت نظام‌اداری واجرایی خود مختار و مستقل می‌سازد.» (قانعی راد، 1382، ناهمزمانی دانش ،ص263 )
این طرح تحقیقی ‌با توجه به سوالات تحقیق،ارجاع به مفاهیم و چارچوب نظری‌ هابرماس برای بررسی و تفسیر نقش انجمن های علمی را مناسب تر می‌داند؛ بر این ‌اساس به عقیده‌این جانب عاملی که مانع از مشارکت موثر انجمن‌های علمی ‌در فرایند سیاست گذاری‌وباعث ناکارآمدی حرفه ای و علمی انجمن‌ها می‌شود، ضعف هنجارهای مدنی و عدم تثبیت این هنجارها در محیط درونی و بیرونی انجمن‌ها است.

اجتماع علمی، انجمن های علمی
انجمن‌های علمی نوعی سازمان داوطلبانه محسوب می‌شوند و اینکه محل تجمع و‌گفتگوی کنشگران علمی‌است، معنا و هویت متفاوتی در مقایسه با دیگر انجمن‌های داوطلبانه ‌به‌آن می‌دهد؛ بااین حال‌ از انجمن‌های علمی به عنوان ‌اجتماع‌های غیر رسمی‌انتظار آن ‌است که ویژگی‌های اساسی این گونه اجتماع‌ها را داشته ‌باشد. آنها در شرایط جدیداز معنای متفاوتی برخوردارند. دراین باره نوشته شده ‌است:
«سازمان‌های‌غیردولتی پدیده‌ای جدیددرحیات اجتماعی جوامع محسوب می‌شوند که رشد شتابان‌آنها از نیمه‌دوم قرن بیستم ودرپی مسائل ناشی‌ازجهانی شدن و بحران ‌دولت رفاه‌آغاز شده‌است.این سازمان هابه‌دنبال بسیج نیروهای مردمی و داوطلب برای بهبود وضعیت جامعه،رفع کاستی ها،بروز و ظهور دیدگاه‌های مستقل‌ و دستیابی به توسعه پایدارهستند.سازمان های غیر دولتی ذاتاًنماد جنبش‌های جدید هستند.
چنین سازمان‌هایی درپاسخ گویی به بسیاری از مشکل‌های جوامع مدرن،پی‌گیری مطالبات‌ اقشار مختلف اجتماعی،حفظ ثبات و نظم اجتماعی به شیوه‌ای آگاهانه‌ و مسالمت آمیزوایجاد زمینه برای مشارکت حداکثر نیروهای اجتماعی در بهبود شرایط‌ اجتماعی می تواند موثر باشد. در برنامه های توسعه و نوسازی ایران چه قبل و چه بعدازانقلاب توجه جدی به مشارکت مردم و ایجادسازوکارهایی برای واگذاری اختیار تصمیم گیری به‌آنان نشده‌، در نتیجه‌تسلط حوزه قدرت بر حوزه عمومی، روحیه پناه بردن به زندگی فردی و عدم‌احساس مسئولیت در مشارکت‌ در امورجمعی راتضعیف کرده‌است.» (مجله جامعه شناسی‌ایران‌،پاییز 1384، ارزش‌ها، شبکه‌روابط ومشارکت درسازمان های‌غیر دولتی، محمد امین قانعی‌راد،‌ فریده حسینی،‌ ص 97الی 98).
به‌طورکلی چهاردسته‌نظریه‌درخصوص سازمان‌های غیر دولتی وجود داردکه عبارتند از: نظریه‌های‌انسجام‌اجتماعی،نظریه‌های جنبش‌های‌اجتماعی جدید، نظریه ‌سرمایه ‌اجتماعی وسرانجام نظریه‌شبکه‌اجتماعی.
نظریه‌پردازان کلاسیک بویژه‌دورکیم؛انجمن‌هارادرجامعه‌نوین‌امری ضروری میدانند و آن‌رابه‌مثابه راهی برای درمان بیماری های جامعه جدید مطرح می‌کند. و توکویل مهمترین وسیله کنترل دولت راوجودانجمن‌های‌اجتماعی می‌داند که ‌چشم ‌مستقل‌جامعه‌راتشکیل می‌دهدو مشارکت درابعاد وسیع تری از جامعه‌ را میسر می‌سازد. تورن جنبش های جدید راهویتی می‌داندکه‌حول هویت و اجتماعات سازمان می یابند ....و به‌دنبال بر عهده گرفتن مسئولیت سمت گیری‌های عمومی جامعه می‌باشند.
مانوئل کاستلز جامعه کنونی راجامعه شبکه‌ای می نامدکه‌درعصر جهانی شدن‌ با کاربرد فزاینده تکنولوژی‌های‌اطلاعاتی وارتباطی در حال گسترش است.اوافزایش انجمن‌ها و سازمان‌های غیر دولتی رادرعصر جهانی شدن و جامعه شبکه‌ای‌ از دو جهت ‌بررسی ‌می‌کند: نخست کاهش نقش دولت و دوم هویت یابی در جامعه ‌شبکه‌ای... ملوچی درنظریه‌خوددرخصوص سازمان‌های‌غیردولتی بیشتراز سایرین بر نیاز به‌هویت سازی تأکید می‌کند.به عقیده‌اونهادهای غیر دولتی در پی گریز ‌از محدوده بسته سیستم هستند وآنچه‌سبب مشارکت افراددرانجمن هاو سازمان‌های ‌غیردولتی است،جست و جوی هویت و معناووجود نوعی ارزش های خاص در کنشگران ‌اجتماعی‌ است.
به‌عقیده پاتنام سرمایه‌اجتماعی به‌ارتباطات بین افرادیعنی شبکه‌های اجتماعی ‌و هنجارهای همکاری متقابل‌واعتمادی که‌ازاین شبکه‌هابرمی‌خیزد، مربوط ‌است. به‌عقیده فوکویاماسرمایه‌اجتماعی موجب می شوداعضای جامعه به‌ هم ‌اعتماد کنند و با تشکیل گروه‌هاوسازمان‌های جدید باهم همکاری کنند. به نظر او جامعه‌ای که سرمایه اجتماعی بیشتری دارد،قادر به ایجاد سازمان‌های گوناگون ‌است.
هابرماس تلاش برای‌ ایجاد نهادهای مدنی را‌به‌عنوان جنبش های‌جدیداجتماعی توصیف می‌کند ‌که ‌واکنشی‌است‌دربرابراستعمارزیست جهان.اوفعالیت افراددر انجمن‌ها که‌دورازسلطه‌اقتصادودولت‌هستندراناشی‌ازجست و جوی کیفیت زندگی، حقوق‌انسانی‌،تحقق خویش ومبارزه‌باجریان‌های سرکوب‌گر می‌داند. (همان،ص105-100)
انجمن‌های‌علمی،نهادهایی حرفه‌ای‌وتخصصی متعلق به‌اجتماع علمی هستند. اجتماع‌علمی،نهادهای غیررسمی متشکل‌ازکنشگران علم‌وارتباطات وتعاملاتی‌است که‌آنهابه‌وجودمی‌آورندونظامی حرفه‌ای‌ازصلاحیت‌ها،معیارها،هنجارهاوقواعد خاص خودرامستقر می‌سازند. دورکیم درشرح«تقسیم کاراجتماعی»از یک سبک زندگی که‌دنیای علم وکسانی که درکار تولیدوانتقال‌آن‌هستند بحث کرده است (فراستخواه،1384 :27)مرتون‌ازهنجارهاوارزش‌های مشترک جهان شمولی که‌اجتماع علمی مبتنی بر آن ‌است سخن‌گفته‌است؛هنجارهایی مانند شک سازمان یافته،بی طرفی‌وعام گرایی که نشان‌گر این که به‌نظر مرتون به صورت جهان شمول‌اجتماع علمی راهرچند به صورت نانوشته‌وغیر‌رسمی قوام‌ونظام می بخشد.نظریه پردازان بعدی،رویکرد مرتون ‌را به‌دلیل بیش ازحد تجویزی بودن،آرمانی بودن و مانندآن نقد و نکته‌سنجی ‌کرده‌اند. (شارع پور و فاضلی،1383،بررسی ساختار و کارکرد انجمن‌های علمی دانشجویی گزارش اول گروه علمی تخصصی جامعه شناسی علمدانشکده‌علوم‌اجتماعی دانشگاه تهران)براساس این نظرات چنانچه به علم به‌عنوان فرایندی اجتماعی توجه کنیم که با منافع گروه‌های اجتماعی ‌درگیر است، دراین فرایند همان طور که عاملان مستقیم تولید و انتقال دانش در دانشگاه‌ها و مراکز پژوهشی و بیرون آنها نقش دارند ، نظام‌حرفه‌ای‌آنهابه صورت انجمن‌های تخصصی... هم جایگاه تعیین کننده‌ای پیدامی‌کنند.
ادبیات امروزآموزش عالی تأکیدچشمگیری برارتقای روزافزون نقش انجمن هاو نهادهای علمی داوطلبانه و کاهش نقش انحصاری دانشگاه‌هاوسایرنهادهای قدرت درفرایندتولیدواشاعه‌دانش دارد.ازطرفی عملکردومیزان محبوبیت انجمن‌های‌ علمی دربین مردم خودشاخصی برای تعیین موقعیت علمی کشور است. توسعه‌انجمن‌های‌علمی یکی‌ازابزارهای کارامد نهادینه کردن علم در جامعه ‌است؛ فرایندی‌که‌درطی‌آن علم‌ازدرخدمت نخبگان بودن به سوی خدمت به مردم‌ و زیرساخت های اجتماعی گرایش پیدامی کند.انجمن های علمی وپژوهشی نمونه‌ای ‌روشن‌ازمصادیق نهادهای مدنی درجامعه مدنی است؛لذامطالعه ساختار و مبانی نظری‌این‌انجمن‌هانقش مهمی درتدوین ساختارعلمی کشور،سیاست‌های علمی کشوروجهت گیری‌ها و اولویت‌های ‌آن‌ خواهد ‌داشت. روند توسعه کمی و کیفی انجمن‌هاخصوصادرکشورهای صنعتی جهان سرمایه‌داری بسیار چشمگیر است و این مؤسسات حجم قابل ملاحظه‌ای‌ازپژوهش درزمینه تکنولوژی‌ها و مباحث نوین را به‌خوداختصاص داده‌اند.
انجمن‌های‌علمی طیف وسیعی ازکارکردهای صنفی،پژوهشی،آموزشی،اجتماعی و فرهنگی‌ را انجام می‌دهند. امروزه تنوع کارکردهای این انجمن ها موجب شده است برخی‌دولت‌ها ارتقاءکارایی وتوانایی این انجمن هارابه سودسیاست‌های توسعه‌ای خود بدانند و در جهت آن فعالیت کنند.انجمن‌های علمی زمانی ایجاد شدند که ‌متخصصان به‌لزوم تقویت دانش تخصصی وارتباط فکری بیشتر در فضایی آزادترازفضای دانشگاه‌ونهادهای رسمی پی بردند.
اعطای‌استقلال‌به‌نهادهای‌علمی‌وسیاستی‌اصولی برای‌افزایش مسئولیت پذیری، پاسخگویی، ایجاد ثبات وارتقاءکیفیت‌است.گرچه‌استقلال‌فکری به معنای تضمین کیفیت نیست، کیفیت علمی بدون استقلال کمتر رخ می دهد. ساختار فرهنگستان‌ها، دانشگاه‌هاوحتی انجمن های علمی درکشورهای گوناگون به طور کلی مشابه‌الگوی سایرسازمان‌هادرآن کشورهاست. شاید بتوان گفت بدون تغییر سیاست‌ها و الگوی سیاست گذاری درسیستم‌های کلان امکان دگرگونی اساسی‌ در نهادهایی ‌همچون‌ انجمن‌های علمی وجود ندارد. (ذاکرصالحی،1380، دانشگاه ایرانی، ص 65-260)
دریک جمع بندی از مبانی نظری انجمن‌های علمی که‌دربالا به‌آن‌اشاره‌شد، می‌توانم نتیجه بگیرم هرچند می‌توان برای بررسی نقش و تأثیر و ساختار انجمن‌های ‌علمی‌ از نظریه هایی همچون نظریه هویتی ملوچی و مانوئل کاستلز نظریه ‌سرمایه ‌اجتماعی پاتنا،نظریه‌اجتماعی،علمی توماس کوهن بهره‌گرفت‌، مبنای نظری و مفهومی این تحقیق نظریه حوزه عمومی و کنش ارتباطی هابرماس ‌است که ‌در تقابل با نظریه ضد مدرنیستی میشل فوکو قراردارد.
روش تحقیق
هرتحقیقی از لحاظ روش شناختی با امکانات و محدودیت هایی که ماهیت موضوع تحقیق تعیین می کند،مواجه‌است واستراتژی ها،رویکردهاوابزارهای روش شناختی همواره‌تابعی‌از‌موضوع واهداف تحقیق هستند.تحقیق حاضراز نوع «سیاست پژوهی»است.هم‌چنین می‌توان گفت که بررسی حاضر طبق الگوی ‌تحقیق عملی صورت گرفته‌است.تحقیق عملی گونه‌ای خاص از تحقیق است که ‌از ابزارهای روش شناختی و معرفت شناختی علوم انسانی و اجتماعی برای حل یک مشکل معین و خاص‌انسانی،اجتماعی،تکنولوژیکی یامحیطی انجام می شود.
از نظرروش شناختی گونه‌های مختلفی از تحقیق عملی وجود دارد.یکی‌ازآنها، «تحقیق عملی مشارکتی»PAR) است که به‌آن«تحقیق عملی جامعه گرا» (CAR) هم‌می‌گویند.تحقیق عملی مشارکتی در رشته‌هاوحیطه‌های مختلفی کاربرد دارد و ازدهه1980یکی‌ازپارادایم‌های غالب درمطالعات مختلف بوده‌ است. وایت این نوع پژوهش در حیطه سازمان را این گونه تعریف می کند:«در پژوهش عملی مشارکتی بعضی ازافراد سازمان یا مجموعه تحت مطالعه،در فرایند تحقیق از طراحی اولیه تا ارائه نهایی و بحث کاربرد اجرایی آن،با محققان حرفه‌ای به‌طور فعال همکاری می کنند»استرینگرراهکاراصلی در تحقیق عملی جامعه‌گرا را اینگونه شرح می دهد:«پژوهش عملی جامعه‌گرا بر اساس این فرض عمل می‌کند که ‌همه ‌افراد ذی نفع درتحقیق که زندگی آنها تحت تأثیر مشکل مورد مطالعه‌ است باید در فرایند های تحقیق مشارکت کنند»‌تحقیق عملی علاوه بر ماهیت علمی وعملی،دارای ماهیت سیاسی نیز هست؛ازاین رو این گونه تحقیقات را «سیاست پژوهی» نیز می گویند.«سیاست پژوهی فرایندانجام‌تحقیق و تحلیل ‌مسأله ‌اجتماعی مهمی است به منظور ارائه توصیه های عملی به سیاست گذاران برای حل مسأله
باتوجه‌به‌مفهوم های‌اجتماع‌علمی(انجمن علمی)،نظام علمی،سیاست های علمی و نیز بادرنظر گرفتن‌سوالات‌این تحقیق ازروش های چند گانه‌ای برای گرد آوری داده‌ها استفاده‌شده‌است.مفاهیم‌اصلی مرتبط با چارچوب نظری ‌با استفاده ‌از شاخص‌هایی هم چون حضوردرمراکز تصمیم سازی،مشارکت دربحث‌های مربوط، شاخص‌های نگرشی در خصوص مشارکت در سیاست‌گذاری، شاخص‌های توانایی حرفه‌ای و علمی در سیاست گذاری بررسی‌ می‌شود.فنون مورد استفاده باید به گونه‌ای باشد که ذهنیت پاسخگویان رادرخصوص تأثیر انجمن‌های علمی‌درفرایندسیاست گذاری آموزشی و پژوهشی باز تاب دهد؛از این‌ رودراین‌تحقیق کوشیدیم‌ازروش هایی مانند مطالعه‌اسنادی،مصاحبه‌های منظم ‌و نامنظم، مشاهده مشارکتی،استفاده‌کنم.مبنای بررسی میدانی ما بهره‌گیری‌ازمفاهیم جامعه شناختی با ارجاع به مدل های رایج در سیاست گذاری وارزیابی‌است؛بااین حال همانطور که یادآور شدیم کوشیده‌ایم‌از نگاه پوزیتیویستی به مسأله فراتر رفته و با گردآوری داده‌های کیفی در چارچوب روش شناسی های غیر پوزیتیویستی عمل کنیم.


جمعیت و نمونه آماری


جمعیت‌آماری مسئولان و فعالان انجمن های علمی به ثبت رسیده‌درحوزه‌علوم انسانی ‌است. باتوجه به محدودیت های موجوددربخش میدانی،کوشش شد از طریق مراجعه‌به‌دفتر‌های‌انجمن‌های علمی درحوزه‌علوم‌انسانی با افرادی که سابقه مسئولیت و فعالیت چشمگیر و حضور مستمر درانجمن هاراداشته‌اند و با وضع گذشته ‌و موجود آنها آشنایی داشته‌اند،مصاحبه‌های عمیق و کیفی به عمل آید. در این ‌زمینه باحدود 30 تن ازمسئولان واعضای انجمن ها طی ماه‌های خرداد‌، تیر و مرداد، مصاحبه‌شد.دراین مصاحبه‌هااز پرسشنامه نیز استفاده شد .

نتایج 


کنش گران علوم‌انسانی درایران مانند سایر افراد درفرهنگ جمع گرایی سنتی رشد کرده ‌و پرورش یافته‌اندوجمع گرایی مدرن که پیش زمینه شرکت در نهادهای مدنی‌ است، برای بسیاری‌ازآنها فرهنگ و فضای تازه و نا آشنایی محسوب می‌شود؛ به‌عبارت دیگر برای مشارکت مستمر و فعال در نهادها وانجمن‌های داوطلبانه نیاز به تقویت فرهنگ جمع گرایی مدرن و فرهنگ شهروندی ‌است. انسان سنتی که‌متأثرازسنت‌است‌براساس عقلانیت سنتی به کنش روی می‌آورد؛ از سویی دیگر درحالی‌که نهادهای مدنی و داوطلبانه در کشورهای پیشرفته ‌در فرایندی طولانی واغلب در قالب زیر مجموعه احزاب،تشکل هاو جریان‌های سیاسی، ادبی، اقتصادی و هنری به روایت هابرماس شکل گرفته‌اند‌.این پروسه‌ در جوامعی مانند جامعه ماوجود نداشته‌است.درشرایط فقدان این گونه تشکل های توده‌ای و فراگیر و نشریات مرتبط با آنها در کشورهای در حال توسعه نمی توان انتظار داشت انجمن های داوطلبانه که بخش عمده‌ای از آنها به نوعی با احزاب و تشکل‌ها مرتبط بوده‌اند موجودیت نیرومند و شفاف و بومی داشته باشند . شاید بتوان ریشه بحران هویت و بحران نظری و بحران بومی شدن در بسیاری از انجمن‌های علوم انسانی را دراین دانست که دیدگاه ها و موجودیت آنان مبتنی بر مباحثات گسترده‌اجتماعی و سیاسی که معمولاً در قالب احزاب و مطبوعات آزادصورت می‌گیرد وجود نداشته‌است.تاهنگامی که این فضاایجاد‌نشود نمی‌توان انجمن‌های بومی ودرعین حال جهانی با مشارکت گسترده‌اعضاراشاهد بود؛به عبارتی دیگر پیش شرط شکل گیری نهادهای مدنی مستحکم،کارآمد و بومی، امکان گفتگوی آزاد برابر با قدرت و بدون سلطه به‌ویژه در حوزه علوم انسانی می باشد؛ بااین حال رشد انجمن هادرسال های اخیر گفتمان جدیدی در حوزه ‌علوم ‌انسانی ‌ایران محسوب می شودکه‌جستجو برای هویت مستقل‌ از مشخصه‌های‌آن می‌باشد.
برخی ‌از نتایج تحقیق که ‌از طریق مصاحبه‌های عمقی و کیفی با مسئولان‌ و اعضای انجمن‌های علمی در حوزه‌ علوم ‌انسانی مانند انجمن‌ جامعه‌شناسی، انجمن انسان‌شناسی، انجمن جمعیت شناسی، انجمن فرهنگ و ارتباطات، انجمن زبان‌شناسی، انجمن ایرانی تعلیم و تربیت، انجمن اقتصاددانان و... حاصل ‌شده ‌است و نیز نتایج تحقیقات اسنادی به شرح‌ زیر قابل ‌ارائه ‌است:
1.
فرهنگ حاکم بر حوزه سیاست گذاری علمی در ایران اقتدار گرایانه‌است و نه تعامل گرایانه؛به‌عبارت دیگر عدم تأثیر گذاری انجمن‌های علمی در ایران در حوزه علوم‌انسانی در فرایند سیاست گذاری بیش ‌از آنکه ‌متأثر از ضعف علمی و حرفه‌ای‌انجمن هاباشد،متأثراز عدم تثبیت هنجارهای جامعه مدنی در ساختاردرونی انجمن هاو نهادهای رسمی می‌باشد. شاید علت عدم تمایل بسیاری ازاعضا و مسئولان انجمن ها به مشارکت در تصمیم‌گیری در فرایند سیاست گذاری آموزشی و پژوهشی ریشه‌ در این ‌امر دارد که قانون حق مشارکت انجمن هادر فرایند سیاست گذاری علمی را به ‌رسمیت نشناخته‌است. ( قانون‌اهداف،وظایف و تشکیلات وزارت علوم، تحقیقات و فناوری،مصوب مرداد 1383). پاسخ های داده شده‌به‌این پرسش که‌آیادرعمل،نقش محدودی که قانون مذکور برای انجمن‌ها‌ی علمی در حوزه‌ارزیابی سیاست هادر نظر گرفته‌اجرا می شود، نشان گرآن‌است که ‌بسیاری ‌از انجمن‌هابرای مشورت وارزیابی سیاست های آموزشی ‌و پژوهشی ‌دعوت نامه‌ای ‌از نهادهای‌رسمی دریافت نداشته‌انددرموارد محدودی که‌این مشورت هاصورت گرفته،به نظرانجمن هااهمیت داده‌ نشده ‌است‌. هم‌چنین بسیاری‌ازپاسخگویان‌اظهارداشته‌اند،شرکت آنان درجلسات سیاست‌گذاری جنبه فردی داشته‌است و به‌عنوان نماینده‌انجمن نبوده ‌است؛ به عبارت دیگر می‌توان نتیجه گرفت شکل گیری حوزه عمومی در زمینه ‌سیاست‌گذاری‌ آموزشی و پژوهشی درایران روندی کنددارد.
(جدول 1)



2.
بخشی‌ازپاسخگویان‌ازاختیارات محدود انجمن‌هادرزمینه‌سیاست گذاری‌و ارزشیابی‌ آموزشی و پژوهشی‌هم‌بی‌اطلاع بودند.(جدول 1)
3.
به‌اعتقاد برخی‌ازپاسخگویان‌،انگیزه ‌بخشی‌ از افراد از عضویت ‌در انجمن بیشتر شخصی، ابزاری،سیاسی و پرستیژی بوده است ‌که‌این عامل بر روند شکل‌گیری‌ اجتماع علمی‌اثر بازدارنده دارد.
4.
انجمن‌ها دچار مشکلات مالی هستند؛ بدان معناکه‌حق عضویت ناچیز و محدود بودن‌بودجه‌دولتی،دست وپای آنهارابرای توسعه وتعمیق فعالیت می‌بندد و می‌تواند یکی‌ازعوامل خروج انجمن‌هاازمسیر اصلی باشد.
(جدول 2)


5.
به‌گفته پاسخگویان وباتوجه به مقررات واساسنامه‌های موجودانجمن‌ها از لحاظ اهداف،جهت گیری‌هاوساختاراعضابامشکل عدم انسجام و مسأله هویتی‌ روبه‌روهستند.که‌ازمصادیق آن تعریف‌اعضای‌دارای حق رأی، مشارکت دانشجویان درجلسات و نیز شکل و نحوه‌برگزاری مجامع عمومی و همایش‌های انجمن هاو نیز محدودیت شرکت متخصصان غیر دانشگاهی ذکر شده‌است.
6.
براساس یک پژوهش اسنادی در‌خصوص فعالیت‌های انجمن‌های علمی، مشارکت‌آنهادر سیاست گذاری وارزیابی سیاست‌های‌آموزشی و پژوهشی، بسیارناچیزاست.درتحقیق یادشده‌دراین باره‌آمده‌است:تنها 3/4 درصد از فعالیت ‌انجمن‌های علمی در سال 1382 به طور‌ مستقیم‌ در حوزه‌ سیاست‌گذاری وارزیابی نظام علمی قابل طبقه‌بندی‌است.( فراستخواه، 1384، ص 77)

7.
اکثریت انجمن‌های علمی درحوزه‌علوم‌انسانی در دهه‌هفتاد به بعد شروع به‌فعالیت کرده‌اندکه‌دراین میان مجوز فعالیت دوسوم‌آنهااز سال‌های‌ هفتاد و شش به بعدبوده‌است؛نتیجه‌آنکه‌این زمان کوتاه برای شکل‌گیری گفتگوهای علمی واجتماع علمی و رسیدن به انسجام درونی و اقتدار بیرونی و تأثیر گذاری بر سیاست های آموزشی و پژوهشی کافی به نظر نمی‌رسد.
8.
اکثریت پاسخگویان ‌انتظار داشتند که ‌انجمن‌های علمی درتدوین سیاست‌های آموزشی‌وپژوهشی نقش شفاف‌تر و مؤثر‌تری داشته باشند و برای این‌کار شکل گیری گروه‌های تخصصی درانجمن‌هارامناسب‌دانسته‌اند.
9.
دراین تحقیق‌دو محوروضع مطلوب و موانع موجود برای‌ارتقاءنقش انجمن‌های ‌علمی درساختار علمی کشور بررسی‌شدکه‌بیشتر مصاحبه شوندگان داشتن نقش مشورتی را مناسب تر از نقش مشارکتی برای انجمن‌ها دانستنه‌اند.(جدول 3)هم‌چنین آنان کاستی های قانونی،جدی نگرفتن انجمن‌هاازسوی نهادهای رسمی،ضعف ارتباط درونی اعضای انجمن، ضعف تجربه انجمن هادرسیاست گذاری و کمبود‌های مالی رااز عوامل تأثیر‌گذاری ضعیف انجمن‌هادرفرایند سیاست گذاری علمی عنوان کرده‌اند.
جدول 3- دیدگاه پاسخگودرخصوص تعامل‌انجمن ها با نهادهای رسمی در فرایند سیاستگذاری علمی‌دروضعیت مطلوب



10.
بررسی دیدگاه‌های مصاحبه شوندگان حاکی‌ازآن‌است که نه تنهاانجمن‌هادرجلب نخبگان با مشکل رو به روهستند،بلکه‌اکثریت پاسخ گویان تأیید کرده‌اندکه‌مسئولان‌وبخش کوچکی‌ازاعضای‌انجمن درجلسات حضور مستمردارندودرواقع‌انجمن بر محور چند نفر محدود می چرخد. شاید بتوان نتیجه گرفت که‌احساس تعلق به‌اجتماع علمی هنوزگسترده‌ونیرومندنیست؛ در حالی ‌‌که‌ ما شاهد رشد کمی‌ اعضای ‌انجمن‌ها طی‌ سال‌های ‌اخیرهستیم.(جدول شماره 4)



12.
شکل گیری انجمن‌های علمی درایران ناشی‌ازرشدونضج طبیعی هنجارهای جامعه مدنی‌ونهادهای علمی نبوده‌وبستراجتماعی لازم را نداشته ‌است و از این‌روجایگاه شکننده‌ای‌دارد.(ضعف سرمایه‌اجتماعی و فرهنگ مدنی) در تأییداین مسأله‌می‌توان به پاسخ های داده شده‌استناد کردکه‌در آنها مرجعیت علمی انجمن‌هادرارزیابی و نقد تولیدات علمی و حتی نقد سیاست‌های علمی موردتردید قرار گرفته‌است .
13.
انجمن‌هاازمسیرتخصصی خودخارج شده‌وبیشتر تحقیقات سفارشی و سود‌آور یا کارهایی‌ازقبیل‌انتشارنشریه‌وبرگزاری سخنرانی‌انجام می‌دهند.
14.
به‌اعتقاد پاسخگویان درشرایط موجود،مراجع‌متعددی‌درتصمیم‌گیری‌های آموزشی‌ و پژوهشی دخالت دارندکه‌دراین میان جایگاه‌انجمن‌های علمی تعریف ‌شده ‌و شفاف نیست‌وسقف فعالیت انجمن‌ها مشورت‌است ونه مشارکت. این بررسی‌نشان‌گرآن‌است که بخش بیشتری‌ازپاسخگویان روند اعتماد و تعامل بین انجمن‌ونهادهای رسمی‌رامنفی‌ارزیابی می کنند.
(جدول 5)


جمع بندی وارائه پیشنهاد‌ها 


1.
انتظار آن ‌است‌که‌دست‌اندرکاران تدوین‌وتصمیم‌گیری سیاست‌های رسمی‌ آموزشی و پژوهشی به‌ابهام‌های موجود در مورد نقش وتأثیرانجمن‌هاپایان دهند و سیاست حمایت‌ از انجمن‌های‌ علمی‌ و واگذاری نقش مؤثربه‌آنان درعرصه‌های مختلف‌ را شفاف و قانونی سازند.
2.
ایجاد تعامل و گفتگوی سازنده ‌میان‌اعضای ‌انجمن برای شکل دادن به پارادایم‌های ‌مشترک و اجتماع علمی. در این‌خصوص طرح‌هایی مانند طرح پیشنهادی دکتر باقر ساروخانی برای سامان‌ دادن به مفاهیم علوم‌ اجتماعی می‌تواند گام‌های مؤثری ‌جهت‌ شکل دادن به‌اجتماع علمی و تبادل دیدگاه‌ها باشد. (خبرنامه ‌انجمن ‌جامعه‌شناسی ‌ایران‌، اردیبهشت 1385) همچنین دراین خصوص می‌توان به‌پیشنهادهای‌استادن مانند دکتر کاردان، دکتر توسلی،دکتر قانعی‌راد، دکتر عبداللهی و.....که‌باهدف مشابه‌ای مطرح شده‌، اشاره ‌کرد. (خبرنامه ‌انجمن جامعه‌شناسی ایران،آذرماه 1383)
3.
برقراری‌ارتباط بیشتربانهادهای رسمی باحفظ‌استقلال جهت ایجاد تعامل سازنده ‌و اعتماد متقابل
4.
برنامه‌ریزی واقع بینانه‌ورده‌بندی‌اولویت هادردراز مدت‌وکوتاه‌مدت برای ‌انجمن‌ها
5.
یافتن‌راه‌حل برای مشکل مالی‌انجمن‌هاازطریق‌مشورت بااعضاوفعالان انجمن‌ها
6.
برقراری‌ ارتباط فعال‌تر و مؤثرتر با اقشار مختلف مردم و نهادهای رسمی و غیر‌رسمی در زمینه تخصصی انجمن برای به رسمیت شناخته شدن بیشتر.
7.
ایجاد انجمن‌های گوناگون‌درحوزه‌علوم‌انسانی.‌درحال حاضر، هرچند ‌به‌غنای ‌علوم انسانی‌کمک می‌کند، امانباید مانع‌ازتوجه‌اعضاومسئولان‌این‌انجمن‌هابه مسائل مشترک اصحاب علوم‌انسانی شود و به‌اصطلاح بایدباآسیب‌های ناشی‌ازجزیره‌ای شدن‌ در این زمینه مقابله کرد.

منابع
1.
آزادارمکی ، تقی - تکوین حوزه عمومی و گفتگوی عقلانی مجله جامعه شناسی دوره پنجم شماره 1 بهار 1383
2.
اعتماد،شاپور محرابی مسعود 1383 علم درایران،مرکزتحقیقات سیاست علمی کشور- تهران
3.
اینگلهارت،رونالد 1373 تحول فرهنگی در جامعه پیشرفته صنعتی ، ترجمه مریم وتر،انتشارات کویر
4.
توکل‌ محمد1370جامعه‌شناسی علم، مؤسسه ‌علمی ‌و ‌فرهنگی خبر‌نامه انجمن جامعه‌شناسی ایران اردیبهشت 1385 و آذرماه 1383
5.
ذاکرصالحی،غلامرضا1383دانشگاه‌ایرانی درآمدی برجامعه شناسی آموزش عالی کویر ، تهران
6.
ساروخانی ،‌ باقر،1378،روش های تحقیق در علوم اجتماعی،جلداول و دوم انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
7.
سرایی،حسن،‌ قاسمی زهرا-1381گونه شناسی انجمن ‌های داوطلبانه‌درایران (پژوهشی در انجمن های حمایتی )- مجله جامعه شناسی ایران دوره 4، شماره4‌،
8.
شارع پور،محمود،‌ فاضلی، محمد-1383 -بررسی ساختار و عملکرد انجمن‌های علمی دانشجویی گزارش اول گروه علمی تخصصی جامعه شناسی علم دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران خبرنامه انجمن جامعه شناسی ایران
9.
عبداللهی ، محمد1381 عملکرد انجمن‌های علمی در زمینه ترویج و توسعه علم و اخلاق مجله جامعه شناسی ایران ،دوره 4 شماره 1
10.‌............
،1383- زنان و نهادهای مدنی مجله جامعه شناسی ایران دوره 5 شماره 2
11..............
،ساعی،علی-1384 تحلیل جامعه شناختی دموکراتیزاسیون در ایران مجله جامعه شناسی ایران دوره 6 شماره3
12.
فراستخواه،مقصود-1384-بررسی نقش انجمن های علمی در فرایند های سیاست گذاری و ارزیابی نظام علمی کشور مرکز تحقیقات سیاست های علمی کشور-ویراست اسفند 1384 «در دست چاپ»
13..............
،فاضلی نعمت الله ، 1384 گزارش ساختار سازمانی جدید وزارت علوم،تحقیقات و فناوری ، مرحله اول : طراحی ساختار سازمانی کلان وزارت،معاونت طرح و توسعه وزارت علوم ، تحقیقات و فناوری
14.
قانعی راد،محمدامین- حسینی ،فریده 1384 ارزش ها،شبکه روابط و مشارکت در سازمان های غیردولتی(مطالعه تجربی در بین جوانان تهران ) مجله جامعه شناسی ایران دوره6-شماره 3
15...............
،-1382- سیاست های علمی برای توسعه همه جانبه: رویکرد ساختار-مجلس وپژوهش نشریه مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی شماره41-سال10
16...............
،– 1382 – انجمن های علمی پیشگام ارتباط جامعه با دانشگاه مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور.
17.‌................
،1382 ناهمزمانی دانش روابط علم و نظامهای اجتماعی اقتصادی در ایران مرکزتحقیقات سیاست علمی کشور _تهران
18.‌................
،1381 ،شیوه جدید تولید دانش ایدئولوژی و واقعیتمجله جامعه شناسی ایران دوره چهارم شماره 3
19.
کزازی،ابوالفضل نقش انجمن های علمی در توسعه و ارتقای علم : پژوهشی در باره عملکرد انجمن های علمی در ایران فصلنامه انجمن های علمی علوم مدیریت ایران سال اول شماره 1 بهار 1385
20.
منصوری،رضا 1383 مدل‌های شبه اقتصادی علم و سیاست گذاری علمی در ایران -مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور و دانشگاه صنعتی شریف.
21.
مولکی،مایکل ترجمه حسین کچوییان 1376 علم و جامعه شناسی معرفت نشر نی تهران
22.
هابرماس،یورگن-1384 تحول ساختاری حوزه عمومی جمال محمدی-نشر افکار
23.
هاولت،مایکل ام ،رامش 1380 مطالعه خط مشی عمومی .عباس منوریان وابراهیم گلشنی مرکز آموزش مدیریت دولتی
24.
کمیسیون انجمن های علمی ایران (1382و1381 )عملکرد انجمن های علمی ایران . مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور
25. Burton.R ( 1994 )"The encyclopedia of higher education : policy analysis" vol 3
26. Major Themes (2000)" Sociology of education" edited by Stephen .J.Ball voll4
27. Webster . A . (1991) " science .technology and society " pub: British Sociological Association

با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از پژوهشکده علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تاریخ ، کد مطلب: 90358: www.ensani.ir

اخبار مرتبط
خواندنیها و دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین