شعارسال: اگرچه در روش تحقیقی و پژوهشی تاریخِ باستانی ما تقریباً متداول شده است که باید به پژوهشگرانی خارج از کشور، مثل کریستینسنِ دانمارکی یا راولینسن انگلیسی و هرتسفلد آلمانی و یا باستانشناسانی از آمریکا و فرانسه استناد جُست تا سخن و تحقیقِ ما رنگ و بوی علمی تری به خود بگیرد، ولی واقعیت این است که هیچ کس مثل خود ما که با فرهنگ خود آشنا هستیم و در آن زندگی میکنیم، نمیتواند زوایای پنهان آن را بررسی کند. هر چند این گفته، به هیچ وجه دال بر کماهمیت جلوه دادن تلاشها و نظرات علمی دانشمندان فوقالذکر نیست، ولی گواه بر فرهنگ و یا به عبارت بهتر، دردی است که امروزه بر روش تحقیقی ما حکمفرما شده است. زیرا به عنوان نمونه راولینسون که گذاری بر سیمره داشته است، نظر صد در صد اشتباهی در مورد شهر سیمره میدهد و آن را ساخته شده در عهد خسروپرویز میداند، در حالی که شواهدِ مستندی مبنی بر آباد بودن این شهر قبل از خسروپرویز وجود دارد که نگارنده سر فرصت در نقد نظریات خانم دکتر لکپور و راولینسون و... آنها را ارائه خواهد داد. در هر حال، نگارنده با شناختی که از فرهنگ بومی و محلی خود داشته و با مطالعات دقیق و عمیق در منابع ادبی و تاریخی، قصد معرفی کردن گوشهای از فرهنگ باستانی و رسوم کهن، اما کارآمد و تأثیرگذار، به لحاظ اخلاقی و اجتماعی، این دیار را دارد. گرچه بسیاری از آداب و سنتها بین المللی هستند و چنانکه بارها بیان کردهایم، مربوط به قوم خاصی نیستند. به عنوان نمونه همین سنت نان و نمک در بین مردم ویتنام نیز رایج بوده است و بنده در کتاب «زندگی، جنگ و دیگر هیچ»، برنده جایزه بانکارلا (مهمترین جایزه ادبی ایتالیا)، بارها به واژگان نمک شناس و نمک نشناس از زبان سربازان ویتنام برخورد کردم، ولی نگارنده با هدف هویتبخشی و پاسداشت و جلوگیری از فراموش شدن این سنتهای پسندیده و کهنروزگار، اقدام به نشر این موضوعات در مجلات معتبر علمی و پژوهشی کرده و بخاطر عشقی که به فرهنگ مردم بومی و مخاطبان فرهیخته و دانشدوست دارم، بخشی از آنها را در این کانال بازنشر میکنم. این مطلب نیز برگرفته از مقاله «بازتاب رسوم ایران باستان در فرهنگ مردم ایلام (نان و نمک، کارد و کفن؛ آب و چشمه)» میباشد که در فصلنامه علمی ترویجی فرهنگ ایلام در دست چاپ میباشد.
قدمت احترام به نان و نمک به عهد اساطیری میرسد. در گذشته های دور باستانی سنت احترام به نان و نمک در بین مردم به ویژه پهلوانان و عیاران از اهمیت ویژهای برخوردار بود، به طوری که اگر کسی نان و نمک یکی را میخورد، دیگر حاضر به خیانت به او نمیشد. در شاهنامهی فردوسی بارها از مهر نان و نمک سخن رفته است. به عنوان نمونه زمانی که رستم از اسفندیار میخواهد که بر خوان او بنشیند، اسفندیار نمیپذیرد و میگوید که اگر نمکِ تو را خوردم دیگر نمیتوانم با تو بجنگم:
گر اکنون بیایم سوی خوان تو
بوم شاد و پیروز مهمان تو
تو گردن بپیچی ز فرمان شاه
مرا تابش روز گردد سیاه
فرامش کنم مهرِ نان و نمک
به پاکی نژاد اندر آریم شک...
آشکارا میبینیم که ترس اسفندیار از نشستن بر خوان رستم، مهر نان و نمک است. او حتی میگوید که اگر مهر نان و نمک را فرو گذارد، آنچنان کار زشتی انجام داده است که در پاکی نژاد وی شک است.
مورد دیگر از این دست در شاهنامه، آنجاست که بهرام، پسر گودرز، که به اصول پهلوانی و جوانمردی سخت پایبند است، وقتی که برای آوردن تازیانهاش به تورانیان حملهور میشود و بسیاری از آنان را میکشد، پیران ویسه میانجیگری کرده و برای اینکه بهرام را آرام کند، از مهر نان و نمک یاد میکند، زیرا بهرام یک بار همراه با سیاوش به توران رفته و بر خوان پیران ویسه نشسته است. پیران به او میگوید:
نه تو با سیاوش به توران بُدی
همانا به پرخاش و سواران بُدی
مرا با تو نان و نمک خوردن است
نشستن همان و مهر پروردن است...
در منطق الطیر عطار نیشابوری و کتاب سیاستنامه خواجه نظامالمک توسی و کتاب قابوسنامه نیز داستانها و حکایات بسیاری راجع به نمکشناسی و نمکپروردگی وجود دارد که بیانگر جایگاه بالای این سنت در فرهنگ ایرانی – اسلامی میباشد که بخاطر کوتاهی مجال از آنها صرفنظر کرده و به بررسی آن در فرهنگ مردم لر و کرد به ویژده در میان مردم سیمره پرداخته خواهد شد.....
هر چند وجود ضرب المثلها و واژگانی مانند: نمک پرورده، نمک نشناس، نمک خوردن و نمکدان شکستن، بشکنی ای دست که نمک نداری و «فراخ نان و نمک»، حکایت از آن دارد که فرهنگ احترام به نان و نمک فقط خاص قوم لر و کرد نسیت، ولی به دلیل آنکه این دو قوم، نسبت به حفظ برخی رسوم قدیمی پایبندتر از دیگران هستند و پاسداران خوبی برای سنتهای پسندیده بودهاند، این سنت در میان آنها نمود بیشتری دارد. به طوری که حتی راهزنان و دزدان نیز پایبند به مهر نان و نمک هستند. نگارنده با چند تن از دزدان حرفهای و سالدیدهی شهرستان درهشهر مصاحبه داشته است و آنها حکایتها از عدم خیانت به نان و نمک در حین دزدی داشتند که وقتی نان و نمک کسی را میخوردهاند، دیگر هیچگاه به مال و ناموس او دست درازی نمیکردهاند. بر افراد سال دیده پوشیده نیست که در دورههای نه چندان دور، دزدی عیارانه، نه تنها زشت نبود، بلکه آن را یک نوع ارزش میدانستند و پیران درهشهری برای بنده شرح میدادند که اگر کسی دزد زبدهتری میبود، جایگاه بهتری در نزد مردم داشت، چرا که توانسته بود جسارت و زبدگی خود را به اثبات برساند. ضمن اینکه دزدان قدیم از توانگران میگرفتند و با سخاوت به فقرا میدادند، نه الان که دامهای همه همچون تار عنکبوت فقط ضعیفترینها را دربند میکشد!..
در قدیم آن دزد عیارِ جوانمرد به دلیل زبدگی و جسارت و شایستگی در ادارهی یک خانواده، حتی شانس بهتری برای انتخاب همسر مورد علاقه خود را داشت. این مورد مرا یاد سخن پرمفهوم ویل دورانت در کتاب «لذات فلسفه» انداخت که میگوید: در دنیای کهن دختران ترجیح میدادند با یک دیوانة جسور و شجاع ازداواج کنند، نه یک انسان تنپرور، بزدل و سست اراده که تنها داشتة او در این دنیا پول است. ناگفته پیداست که نگارنده از دنیای قدیم سخن میگوید نه امروزه که بسیاری از ارزشهای قدیم به دلیل مقتضیات زمانی ضدارزش شدهاند...ما خود اعتقاد راسخ به این کلام شیخ شیراز داریم که میگوید: هر آنکس که بر دزد رحمت کند/ به بازوی خود کاروان میزند... و به دزد رحم نکرده و سابقه دستگیری سارق مسلح را در کارنامه خویش داریم...
یعقوب لیث در سیستان از میان دزدان عیار برخواست و در میان مردم مقبولیت یافت و یکی از مشهورترین ماجراهای نمک گیر شدن در تاریخ نیز مربوط به وی میباشد. یعقوب لیث که به رسوم ایرانی سخت پایبند بود و وجود داستانهای عامیانه از پهلوانیهای رستم دستان در زادگاهاش، در سلحشوری و جوانمردی او مؤثر واقع گشته بود؛ طبق اصول جوانمردان رفتار میکرد. چنانکه وقتی همراه با گروه عیاران، شبانه خزانه و جواهرات گرانبهای حاكم منطقهی بُست در سیستان، را جمع کرد که غارت کند، چشمش به سنگ درخشانی افتاد که زیر نور میدرخشید، او به خیال اینکه جواهری قیمتی است، سنگ را به دهانش گذاشت تا سختی آن را امتحان کند؛ ولی ناگهان سنگ را انداخت و به عیاران گفت: هرچه برداشتهاید، دوباره سر جایش بگذارید. عیاران با تعجب از یعقوب پرسیدند: چرا باید پس از این همه زحمت و خطر، جواهرات را نبریم؟ یعقوب با ناراحتی به سنگ نمک اشاره کرد و گفت: این سنگ درخشان، سنگ نمک است. من به خیال اینکه جواهر است، آن را در دهان گذاشتم تا سختیاش را امتحان کنم، حال من نمک گیر شدهام و حالا که نمک درهم بن حسین را خوردهام، نمیتوانم به مال او خیانت کنم. عیاران که خودشان به قانون عیاری نمک خوردن و نمک گیر شدن؛ اعتقاد داشتند، بدون پرسشی دیگر، کیسههایشان را خالی کردند و از همان راهی که آمده بودند، بازگشتند... چنانکه ذکر شد نمونههای زیادی از این دست عیاران و راهزنان در سیمره وجود داشته و دارد که به دلیل اعتقاد به نان و نمک، هرگز حاضر به خیانت نمیشدند.
نمونهای دیگر از آئین احترام به نان و نمک که در فرهنگ مردم لر و کرد رایج است و نگارنده خود بارها شاهد آن بوده، قسم به نان و نمک میباشد. در بین مردم ایلام، لرستان، کردستان، بختیاری و... این فرهنگ وجود دارد که وقتی بر سر سفره جمع هستند، افراد سالدیده جهت تأیید گفته خود، دست بر سر نان یا نمک میگذارند و به آن سوگند میخورند که صدالبته معتبرتر از هزاران چک و سفته و ضمانت میباشد. این مورد نیز در تاریخ ایران از پیشینه کهنی برخوردار است که امروزه در فرهنگ مردم بازتاب یافته است. چنانکه در یکی از حملههای فیروزِ ساسانی (457میلادی)، به هیاطله (ترکان) که آنها از طریق جنگ و گریز وی را به داخل سرزمین خود کشیدند و او را محاصره کردند، پادشاه هیاطله سفیری نزد فیروز فرستاد و ضمن سرزنش او بخاطر زیادهخواهی و به خطر انداختن جان لشکریانش، به او اعلام کرد که هیاطله حاضر هستند او و لشکریانش را رها سازند، بشرط آنکه فیروز شخصاً در حضور پادشاه آنها زانو زده، اظهار اطاعت و انقیاد نماید و ضمناً هم مطابق آئین ایرانیها سوگند یاد کند که دیگر به خاک آنها قشون نکشد. فیروز نیز به نمک سوگند یاد کرد که دیگر به آنها حمله نخواهد کرد.
اما فلسفة نان و نمک یکی حرمت نهادن و به نوعی حس سپاسگزاری و قدرشناسی از ولینعمت و کسی است که در حق ما خوبی کرده، میباشد. دومین و مهمترین فلسفة نان و نمک این است که بر همگان روشن است که نمک خاصیت گندزدایی دارد و هر چیزی را از فساد حفظ میکند و آنرا از دگرگونی و تغییرپذیرفتن دور میدارد. بنابراین خوردن نمک رمزی است از دوام حال و ثبات قدمِ جوانمرد در آیین خویش و بازنگشتن از پیمان و عهد دوستی و برادری خویش؛ و اگر کسی با نمک هم گندزدایی نشد و فساد پذیرفت و در دوستی خیانت کرد دیگر به هیچ روی اصلاح پذیر نیست و حکم او قتل بود. نمونه این مورد در سرزمین سیمره در میان بزرگ خاندان میر اتفاق افتاده است. یکی از خوانین میر دستور قتل کسی از آبدانان که حرمت نمک پروردگی را زیر پا گذاشته و از آنها دزدی میکند، را داده که داستان آن مشهور است و نگارنده بنا بر دلایلی از شرح مفصل آن صرف نظر میکند...
با اندکی اضافات و تلخیص برگرفته از سایت تژگاه، تاریخ انتشار: 22اسفند1395 ، کدخبر: 594: WWW.tezhgah.ir