پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۶۹۲۱۶
تاریخ انتشار : ۲۱ تير ۱۳۹۶ - ۱۵:۰۵
در هیاهوی این روزهای جامعه که برخی اوقات " ساک " صاحب خود را نمی شناسد اکثر ما خانواده هایی را سراغ داریم که پدر بنا به هر دلیلی بالای سر همسر و فرزندان خود نبوده و زنان- نه بهتر است بگوییم پاک زنان شیر صفت- عهده دار مدیریت زندگی شده اند. گروهی از جامعه هیچ نمی خواهند، نه منت و ترحم می خواهند و نه تمایلی به نگاه ها و فرصت طلبی های کثیف می دهند. اینان فقط و فقط درخواست فرصتی برای کار شرافتمندانه دارند. مشکلات این دسته از زنان، کم نیست،بیایید به حکم انسانیت انسان، یاریگرشان باشیم.
شعارسال: در هیاهوی این روزهای جامعه که برخی اوقات " ساک " صاحب خود را نمی شناسد اکثر ما خانواده هایی را سراغ داریم که پدر بنا به هر دلیلی بالای سر همسر و فرزندان خود نیست. کانون " خانواده " که اصل آن در همه جوامع و حتی در ایران خودمان رو به خطوط قرمز حرکت می کند و کاهش آمار ازدواج، بالارفتن شمار طلاق ها، کاهش سن طلاق، بالا رفتن سن ازدواج، طلاق های عاطفی، ازدواج سفید و هزار درد بی درمان دیگر تائیدی بر این ادعاست که البته موضوع بحث ما نیز نمی باشد.

اما در کنار تمام هرزه گی های ریز و درشت جامعه، آنچه قرار است در این مقاله به آن بپردازیم آن دسته از زنان صالحه اما اصطلاحا بی سرپرستی هستند که بنا به دلایلی مانند مرگ همسر، طلاق، زندان های طویل المدت، حبس ابد و یا به هر دلیل دیگری ، خود تنها مانده اند و فرزندانی که از همسرشان به یادگار و امانت مانده است.مادرانی که دیگر برایشان مهم نیست کودکانش "چگونه " بی پدر شده اند بلکه مهم آنست لااقل نام مقدس " مادر" را تحت هر شرایطی و به بهترین شکل ممکن بر اولادش الصاق بدارد و می خواهد میراث دار واقعی همسری باشد که این فرشتگان خدا را به رسم امانت بر زمین گذاشته و خود براساس جبر پروردگار یا مشیت الهی از بالای سر عائله اش دور شده است.

برای زنانی که می خواهند پدر فرزندان یتیم خود باشند اما جامعه بی رحم نمی گذارد


حال سوی مقابل، جامعه نسبتا بی رحمی است که غالبا تر و خشک را با هم می سوزاند و در روزگار لجام گسیختگی مسائل جنسی، خواب را از چشمان چنین زنی می دزدد و نمی خواهد قبول کند که " زن تنها " لاجرم " زن محتاج " نیست بنابراین چنین داستانی باید بار دیگر و به درستی برای جامعه ای تعریف شود که به سادگی حرف می زند، به سادگی باور می کند، به سادگی قضاوت می کند، به سادگی حکم صادر می کند و به باز سادگی اجرای احکام می نماید.

در ادامه همانطور که همه مخاطبین گرامی بیشتر از بنده ملتفتند در بحران های همه جانبه انسان، او به واسطه نیروهای درونی خود دارای قدرتی است که قادر است بیشتر کاستی های هایش را به شکل اتوماتیک وار جبران کند، به شکلی که نیازمندی های فیزیکال یک انسان نابینا با حس های دیگری مانند شنوایی، بویایی، حس لامسه و مابقی به میزان قابل ملاحظه ای جبران می گردد و در کنار آن نیازهای روحی روانی ناشی ازفقدان همسر نیز با آلترناتیوهایی مانند عشق به فرزندان، کوشش برای تعلیم و تربیت صحیح آنان، کار و تلاش برای تامین معاش خانواده و مواردی از این حیث قابل جایگزین است. به گونه ای که خیلی هایشان عقیده دارند همه عشق شان در زندگی پسا تنهایی آن است که بتوانند یادگاری های برجا مانده از مرد زندگی خود را به فرزندان منتقل نمایند تا آنان نیز با جاری نمودن صفات مثبت پدر مانندعشق، متانت، مهربانی و ... به اولاد خود، ادامه دهنده مهربانی های پدر به همسر و فرزندان شان باشند.

اینجاست که در کنار زنی که راه خود را انتخاب کرده است تا بسوزد و بسازد، نقش محیط پررنگ تر می شود. محیطی که مایل نیست - به قول خودش - کسی تنها بسوزد و تنها بسازد بلکه به خود اجازه می دهد در تنهایی او ورود کند. گویی به زعم خود به وی لطف هم می کند و تنهایی اش را پوشش می دهد اما نمی داند روند ساختنش را تباه می سازد و البته متولیان مرتبطی از جامعه نیز وجود دارند که هیچ برنامه ای برای چنین اوضاعی ندارند و هواس شان به عواقب چنین مفاهیم نوین اجتماعی نیست.

قدر مسلم آن است در چنین اوضاعی، اولین ضربات همواره از برخی افراد خانواده و بستگان درجه یک بر کسانی وارد می شود که سفت و سخت تصمیم دارند زندگی مجردی را به همان شکل و به تنهایی در کنار فرزندان خود ادامه دهند. ضربات بعدی از سوی بستگانی که با دلایلی مانند جوان بودن زن، حرف های مردم، ممر درآمد، همدم، سایه بالای سر و دلایلی از این دست سعی می کنند فرد را مجاب کنند از تصمیمی گه گرفته است منصرف گردد. سپس افرادی از فامیل نیز وجود دارند که در شکلی دیگر از پلکیدن یک زن بی شوهر در گرد زندگی خود می هراسند و خیلی موارد او را تهدیدی برای زندگی زناشویی شان می بینند و ضربات نهایی از سوی کسان دیگری که با نسبت های دورتر فامیلی محبت های اغراق آمیزی را نثار چنین زنی می نمایند که می تواند در ادامه، روند به شلاق های روحی موجود در فضای مجازی و مردم عادی کوچه و خیابان نیز کشیده شود که بدشان نمی آید اوقاتی را با چنین میوه ممنوعه ای بگذرانند که بنا بر محاسبات شان به آسانی و کاملا شرعی قابل مجاز شدن است.

و باز هزار درد بی درمان دیگر فرضیه ها، نسخه ها، تله ها، مزاحمت ها، پی وی ها و راه های دیگری است که مقابل زنی قرار می گیرد که تصمیمش را برای راه سخت پیش روی عمر خود و فرزندانش گرفته است اما در جامعه ای زندگی می کند که برخی مردانش کمترین علم و آگاهی از تفاوت میکانیسم های مربوطه خود با زنان ندارند. مردانی که به اشتباه فکر می کنند زنان خصوصا زنان تنها، همانند برخی مردان دارای عادات مشابهی هستند در حالیکه بر خلاف تفکرات غلط برخی از آنان، چنین برداشت مطلقی از وجود زن کاملا مردود و ناشی از کمبود دانش در این زمینه است.

به تیتر مقاله باز می گردیم و جامعه ای که با وجود لجام گسیختگی جنسی خود، اینگونه زنان پاک را نیز در دامنش دارد. زنی که در بلبشوی های رایج، کمترین حق شهروندی وی آن است که بتواند به دور از خشونت های دانسته و ندانسته موجود به زندگی خود و گرفتاری هایش مشغول باشد و حال که اجتماع کمترین حمایت های ویژه خود را از این موجود دریغ دارد لااقل او را با عقایدش تنها بگذارد و اگر سودی برایش ندارد لااقل چوب لای چرخ زن و فرزندانی نگذارد که ظاهرا تنها و آزادند اما در باطن دست و پایشان با تارهایی به نام عشق وعفاف بسته شده است. البته هستند اندک زنانی که قادر نیستند از فرصت تجرد، تعهد بسازند و حق شان است دیگر بار متاهل شوند و یا زنانی که این مرحله از زندگی را زنگ تفریحی تا ازدواج مجدد می دانند . اما سخن ما تنها با گروهی بود که فارغ از نیازهای خود و بی اعتنا به نادانی های جامعه، تنها جویای لقمه ای آسایشند که بتوانند در دنیایی متلاطم از انواع نامردی ها، نامرامی ها، نامهربانی ها و ... جایگزین جای خالی پدر، برای فرزندانی باشند که قرار بود بماند تا مرام، مردانگی و مهربانی را جاری در جان اولادش کند اما نیست پس جا دارد با افزایش روز افزون تعداد زنان بی سرپرست، جامعه و مردمش تمهیدات ویژه تری برای این گروه بیاندیشد. جامعه ای که بایست بداند اجل، مرگ و دیگر مقدرات الهی هیچ تضمینی برای هیچ انسانی قائل نیست و همه بدانیم شاید فردا کودک و فرزند خودمان اسیر بازار مکاره برخی نادانی های جامعه شوند.

برای زنانی که می خواهند پدر فرزندان یتیم خود باشند اما جامعه بی رحم نمی گذارد

تن و فکرت سلامت ، زن پاکدامن سرزمین مادری من

نویسنده : قاسم خوش سیما

با اندکی تلخیص و اضافات، مقاله اختصاصی پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

اخبار مرتبط
خواندنیها و دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین